تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تسبيحات فاطمه زهرا عليهاالسلام در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار ركعت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804667419




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آمد نوروز ماه با گل سوري به هم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آمد نوروز ماه با گل سوري به هم
آمد نوروز ماه با گل سوري به هم شاعر : منوچهري باده‌ي سوري بگير، بر گل سوري بچم آمد نوروز ماه با گل سوري به هم دست چغانه بگير، پيش چمانه به خم زلف بنفشه ببوي، لعل خجسته ببوس وز دو کف سادگان ساتگني کش به دم از پسر نردباز داو گران بر به نرد زانکه شد از رنگ و بوي باغ بسان صنم اي صنم ماهروي! خيز به باغ اندر آي باد فرو بيخت مشک، ابر فرو ريخت نم شاخ برانگيخت در، خاک برانگيخت نقش غاشيه کش گشت باد، غاشيه‌ي او ديم مقرعه زن گشت رعد مقرعه‌ي او درخش بلبل در شد به لحن، فاخته در شد به دم قمري در شد به حال، طوطي در شد به نطق در حرکات آمده‌ست شاخک شاهسپرم در جلوات آمده‌ست بر سر گل عندليب برق چنانچون ز زر يک دو طراز علم باد علمدار شد، ابر علم شد سياه باغ به راغ اندرون، چون ارم اندر ارم راغ به باغ اندرون، چون علم اندر علم بر رخ دراج گل، بر لب طوطي بقم بر دم طاووس ماه، بر سر هدهد کلاه ديده‌ي هر کبککي مسکن ميمي ز دم گردن هر قمريي معدن جيمي ز مشک شمع گل زرد را از مي و مشکست شم رنگ رخ لاله را ازند و عودست خال آهو در مرغزار دارد سيمين شکم ماهي در آبگير دارد جزعين زره ابر شده خيمه دوز ماغ مسلسل خيم باد زره گر شده‌ست، آب مسلسل زره نارو راند همي مدح جرير و قثم صلصل خواند همي شعر لبيد و زهير بر پر هر کککي نه رقم و ده رقم بر دم هر طاووسي صد قمر و سي قمر بر تن و بر جان مير بارخداي عجم مرغان بر گل کنند جمله به نيکي دعا بر همه روي زمين مي‌ننهد يک قدم بار خدايي که او جز به رضاي خدا حافظ خلق خدا ناصر دين امم شاه جهان بوسعيد ابن يمين دول هست چو شمس الضحي هست چو بدر الظلم از بر اهل زمين، وز بر تخت پدر مال ندارد دريغ از حشم و جز حشم روي ندارد گران از سپه و جز سپه طاعت او واجبست بر خدم و جز خدم دولت او غالبست، بر عدو و جز عدو عاقبت کار او خير بود لاجرم عاقبت کار او در دو جهان خير کرد نيست به بد بردبار، نيست به بد متهم نيست به بد رهنمون، نيست به بد مضطرب شرم نکو خصلتيست در ملک محتشم شرم خدا آفرين بر دل او غالبست وانکه بدي کرد هست عاقبتش بر ندم بد نسگالد به خلق، بد نبود هرگزش ديو در امر خداي عاصي باشد، نعم ديوست آنکس که هست عاصي در امر او لعنت اينند جاي بر تن ديو دژم ايزد هفت آسمان کرده‌ست اندر قران وان سر شمشير او مهر سليمان جم خسرو ما پيش ديو جم سليمان شده‌ست کز همه ديوان ملک، دود برآرد به هم بالله نزديک من حاجت سوگند نيست يا بگذارد به تيغ، يا بگدازد به غم يا بکشدشان به پيل يا بکشدشان به تير همچو پيمبر زده‌ست بر در بيت‌الحرم تيغ دو دستي زند بر عدوان خداي نز پي تخت و حشم، نز پي گنج و درم نز پي ملکت زند شاه جهان تيغ کين وز پي ربح سپاه، وز پي سود خدم بلکه ز بهر خداي وز پي خلق خداي هم به گه بخت‌نصر هم به گه بوالحکم داني کاين فتنه بود هم به گه بيور اسب هم به گه اردشير هم به گه رستهم هم گه بهرام گور هم گه نوشيروان آخر بيگانه را دست نبد بر عجم آخر چيره نبود جز که خداوند حق زانکه جهان‌آفرين دوست ندارد ستم آخر ديري نماند استم استمگران نز پي ظلم و فساد، نز پي کين و نقم ايزد ما اين جهان نز پي جور آفريد کيست عظيم الفعال، کيست کريم الشيم داد ببين تا کجاست، فضل ببين تا کراست اوست محلي به حمد اوست مصفا ز ذم اوست خداوند ملک، اوست خداوند خلق جود بر شاه شرق، بخشش مال و نعم داد بر خسروست، فضل بر شهريار تا نکند کس پديد منبع جذر اصم تا نکند کس شمار جنبش چرخ فلک گنجش هر روز بيش، رنجش هر روز کم شاد روان باد شاه شاد دل و شادکام در کف او تيغ او خصم کشيده به دم بر سر او تاج او نور فزوده به ملک چشم سوي روي خوب، گوش سوي زير وبم دست سوي جام مي، پاي سوي تخت زر
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن