تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828683997




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

می دونی اروند یعنی چی؟


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: می دونی اروند یعنی چه؟صدای قرچ قرچ قیچی را که شنیدم ، نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است . نوک قیچی را روی شکمم احساس می کردم . می برید و بالا می آمد . من کجا بودم؟ دلم می خواست چشم هایم را باز کنم . هر چه قدرت داشتم ، جمع کردم تا چشم هایم را باز کنم، هیچ وقت فکر نمی کردم باز کردن چشم این همه مشکل باشد . اصلاً نمی دانستم زنده هستم یا ... صدای قیچی ، دلم را ریش ریش می کرد . تنم آنقدر درد داشت که نمی فهمیدم قیچی تنم را می برد یا نه . شاید اسیر شده بودم . بقیه کجا بودند؟ قیچی همین طور می برید. حالا بالا رسیده بود و کنار گوشم جیر جیر می کرد و می برید ...
اروند
دقیق که شدم، فهمیدم صدای بریدن قیچی ، صدای بریدن گوشت نیست . یاد لباس غواصی ام افتادم . حتماً کسی داشت لباس غواصی ام را می برید . حتماً کار از کار گذشته بود . این همه اطلاعات ... مگر شهیدها را با همان لباس رزم ، به خاک نمی سپارند؟ داشتم فکر می کردم تا یادم بیاید از بین بچه ها آیا کسی از آنها با لباس غواصی دفن کرده اند یا نه؟ قیچی داشت قسمت پشت گردنم را می برید... نمی فهمیدم گوشت گردنم بود یا لباس تنم ... نمی فهمیدیدم قیچی ایرانی بود یا عراقی ... چشمانم را که باز کردم ، کیسه خون اولین چیزی بود که دیدم . لوله قرمز آن وصل بود به تنم . من توی اورژانس ساحلی لباس غواصی دیگر تنم نبود. قیچی کار خودش را کرده بود . محمد ریاحی بود ، تنگسیری بود ، همه بودند . همه لبخند می زدند . تنگسیری گفت : چطوری دلاور ، شماها همه رو شاد کردین ، خدا قوت ... انرژی ام را جمع کردم و گفتم : محمد .... گفت: فرستادیمش اون طرف ، فکش تیر خورده خوب می شه ، نگران نباش ! خودت چطوری؟ می تونی حرف بزنی ؟ دوباره نقشه سه بعدی اسکله در ذهنم جا گرفت . گفتم : نقشه ؟! نقشه را روی تخته پهن کردند و روبرویم گذاشتند . شروع به صحبت کردم . انگشتم را که گذاشتم روی محل راه پله گردان، انگشتم خونی بود . راه پله خونی شد ... اینجا راه پله اس ، اینجا نردبانه ، اینجا یه توپه ، مواظبش باشید خیلی خطرناکه ... از این طرف .... می بینی الهی؟ می بینی ترو خدا نگاه کن ببین چطور دستم رو بریدن ! انگار نه انگار که یه روزی به این دست یه آدم وصل بوده . نمی دونی چقدر وقتی خودم دیدم جا خوردم . برای همین امروز که اومدیم این جا، آوردمت اینو بهت نشون بدم . می بینی؟ دست خودمه ! هیچ شکی ندارم . آستین لباس غواصی هم داره . چقدر هم دقیق اون رو بریدن ... ماشاءالله به این همه انصاف ، دیگه این دست رو نمی تونستن کاریش بکنن . چون دور گردنش بوده و گرنه اون رو هم می بریدن . حالا یادت اومد ؟ چرا اینجوری بهم نگاه می کنی بابا ؟ رسول ایزدی ... یادت اومد؟ آها ... تو داشتی اسلحه ات رو روغن کاری می کردی ... اومد به من گفت : اکبر بیا امروز یه عکس با من بگیر، می خوام شهید بشم ، یه عکس یادگاری باهام بگیر ... آخی ! ... تو خندیدی و گفتی : آق رسول ! شما که گاهی جلوی دوربین عکاسی یا فیلمبرداری تشریف نمی آوردین ، می ترسیدین ریا بشه . یه بار توی تاریکی اومد خزید کنارم و گفت: اکبر من تازه معنی اسم رود خونه اروند رو فهمیدم . می دونی اروند یعنی چی ؟ گفتم: نه، یعنی چی ؟ گفت : اروند یعنی وحشی ...گفت : امشب شب آخر دیگه ، یه شب هم هزار شب نمی شه ... حالا اکبر آریالا می یای یا نه ؟ دلم برای تو می سوزه ، می خوام فردا یه مدرک داشته باشی که به جبهه اومدی و با یه شهید عکس گرفتی . من گفتم : خوبه ، خوبه ... عکس تو را می خوام چیکار ؟ می خوام بزنم رو قندون ؟ گفت:بیا ، این دم آخر هم غنیمته جنگیه ... همین لباس غواصی توی عکس تنش بود . دستم رو انداختم گردنش و گفتم : بیا بابا ، تنمون ساییده شد از بس افتخاری با این و اون عکس گرفتیم ... حالا بگو خمپاره ... آخرش رو بکش ... یادته ؟! سعید نتونست خودش رو نگهداره قاه قاه زد زیر خنده و گفت : خمپاره بخوری ایشاالله ، درست وا یستا ، عین آدم عکس بگیریم . گفتم: چه جوری ؟ صاف ایستاد و گفت: اینجوری ... گفتم : برو بابا انگار قبضه آرپی جی قورت دادم که این طور صاف وایستم . دوباره صدای خنده اش رفت هوا . دست من هنوز دور گردنش بود . صدای دوربین بلند شد . چیلیک . خنده رسول قطع شد و هوارش بالا رفت : چرا حالا گرفتی؟ من آماده نبودم بی معرفت ... تو گفتی: خنده ات خیلی قشنگ بود . دلم نیومد نگیرم ... حالا همون عکس رو زدن بالای مزارش . با قیچی منو از کنارش بریدن و دور کردن . دستم رو که دور گردنش بود ، نتونستن کاری بکنن ، اونو باقی گذاشتن . می بینی محمد؟ رسول ایزدی هم شهید شده . از بین اون همه غواص الان شاید فقط بیس نفرشون زنده نباشن . سالم ترین اونا شاید من باشم ... تو هم که این طوری قطع نخاع و جانباز 70 درصد شدی . داره تاریک می شه . بذار این پتو رو بندازم روی پاهات که سردت نشه ... آها ، نیاد پایین بره لای چرخ ویلچرت . بریم ... داشتم می گفتم یه بار توی تاریکی اومد خزید کنارم و گفت: اکبر من تازه معنی اسم رود خونه اروند رو فهمیدم . می دونی اروند یعنی چی ؟ گفتم : نه، یعنی چی ؟ گفت : اروند یعنی وحشی ...  مطالب مرتبط :آلبوم تصاویر اروند کنار(اردوی راهیان نور) آب های اروند بهترین راوی والفجر 8 حکایت اروند و یاران دریا دلشمعجزه عصای موسی (ع) در ارونداولین شهید گردان 410 دنبالم نگردید ، پیدایم نخواهید كرد ! اروند فارستنظیم : فرهنگ پایداری تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن