-می دونی اروند یعنی چه؟صدای قرچ قرچ قیچی را که شنیدم ، نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است . نوک قیچی را روی شکمم احساس می کردم . می برید و بالا می آمد . من کجا بودم؟ دلم می خواست چشم هایم را باز کنم . هر چه قدرت داشتم ، جمع کردم تا چشم هایم را باز کنم، هیچ وقت فکر نمی کردم باز کردن چشم این همه مشکل باشد . اصلاً نمی دانستم زنده هستم یا ... صدای قیچی ، دلم را ریش ریش می کرد . تنم آنقدر درد داشت که نمی فهمیدم قیچی تنم را می برد یا نه . شاید اسیر شده بودم . بقیه کجا بودند؟ قیچی همین طور می برید. حالا بالا رسیده بود و کنار گوشم جیر جیر می کرد و می برید ...