تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند متعال، به بنده‏اش در هر روز نصيحتى عرضه مى‏كند، كه اگر بپذيرد، خوشبخت و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806764635




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اروند؛ جایی که دیوانه‌ام می‌کند


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اروند؛ جایی که دیوانه‌ام می‌کندزل زده‌ام به رود ولی انگار هر چه از اروند و شب عملیات والفجر8 شنیده‌ام در سرم دور برداشته. فکر این که سر عزیزم را بکنم زیر آب که مبادا صدای خرخر گلوی تیر خورده‌اش دشمن را خبر کند و آن قدر صبر کنم که دیگر هیچ‌وقت صدایش در نیاید...
اروندرود
نشسته‌ام رو به رویش؛ بچه‌های کاروان حلقه زده‌اند دور راوی و زل زده‌اند به دهانش و تک تک جمله‌هایش را می‌بلعند؛‌ اما من، نگاهم خیره‌ رود است. نخستین سفر، من هم زل زده بودم به راوی و حالا که فکرش را می‌کنم انگار اصلاً رود را ندیده بودم؛ این اروند دوست‌ داشتنی وحشی را. هر موجی که برمی‌دارد، بند دلم پاره می‌شود.‌ شاکی شده‌ام از رود. از بی رحمیش، از وحشی‌ بودنش،‌ از این که چه می‌شد شب بیست بهمن 64 راه می‌آمد با بچه‌ها؟! زل زده‌ام به رود ولی انگار هر چه از اروند و شب عملیات والفجر8 شنیده‌ام در سرم دور برداشته. فکر این که سر عزیزم را بکنم زیر آب که مبادا صدای خرخر گلوی تیر خورده‌اش دشمن را خبر کند و آن قدر صبر کنم که دیگر هیچ‌وقت صدایش در نیاید... فکر این که چند نفر را این رود وحشی با خودش برد و سال‌ها بعد پلاک‌هایشان از شکم کوسه‌ها در آمد. هر بار همین آش است و همین کاسه. هر بار آخر سر دیوانه‌ام می‌کند این رود. آرام آرام شروع می‌کند،‌ کم کم اوج می‌گیرد و آخر سر می‌کشاندم به احساسات متناقض؛ به این که انگار هم عاشق این رودم هم متنفرم ازش. هم آرامم می‌کند و هم بی‌تابم. هم افتخار می‌کنم به اروند رود کشورم؛ به اینکه هنوز نامش اروند است و شط‌ العرب نشده، و هم متنفر از این رود که شد مقتل بسیاری از بهترین جوان‌های کشورم، خیلی‌ها که هنوز جنازه‌شان هم برنگشته. بلند می‌شوم و دور می‌شوم از کاروان. سمت ساحل. همان جا که آن قدر گل به پایت می‌چسبد که قدم از قدم برداشتن را برایت سخت می‌کند. فکر این که چند نفر را این رود وحشی با خودش برد و سال‌ها بعد پلاک‌هایشان از شکم کوسه‌ها در آمد. هر بار همین آش است و همین کاسه. هر بار آخر سر دیوانه‌ام می‌کند این رود. آرام آرام شروع می‌کند،‌ کم کم اوج می‌گیرد و آخر سر می‌کشاندم به احساسات متناقض؛ به این که انگار هم عاشق این رودم هم متنفرم ازش. هم آرامم می‌کند و هم بی‌تابممثل همیشه زیارت‌نامه شهدا را می‌خوانم و باز وقتی می‌رسم به «یا لیتنی کنت معکم» دیگر لب‌هایم نمی‌جنبد، سکوت می‌کنم و فکر. بی‌خیال شده‌ام، رود را و باز فکر و خیال آن‌هایی که شبانه زده‌اند به این رود وحشی، یک لحظه هم رهایم نمی‌کند. مات و مبهوت کنار ساحل قدم می‌زنم با پاهایی سنگین. چه طور این همه سبکبال کنار این ساحل رسیدند و پر گرفتند؟ پس چرا من گیر کرده‌ام باز؟ فکر این سنگینی، فکر این ماندن، بیچاره‌ام می‌کند. باز هول می‌افتد به جانم که من هنوز آماده گفتن «یا لیتنی...» هم نیستم، و این یعنی منتظر نیستم! و این یعنی هنوز آمادگی ندارم برای ظهور. و این یعنی... کم آورده‌ام! باز خودم را لعن و نفرین می‌کنم که چرا دوباره آمده‌ام این جا، وقتی آمدن‌هایم فقط دلم را می‌لرزاند. فقط می‌لرزاند و حتی نمی‌تکاند؛ که اگر دلم را تکانده بودم با افتخار سر بلند می‌کردم و آخر زیارت شهدایم را باز نصفه رها نمی‌کردم. اروند همیشه دیوانه‌ام می‌کند.بخش فرهنگ پایداری تبیان منبع : پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس  مطالب مرتبط : آلبوم تصاویر اروند کنار(اردوی راهیان نور) اروند در قاب دوربین اروند معجزه عصای موسی (ع) در اروند می دونی اروند یعنی چی؟ دنبالم نگردید ، پیدایم نخواهید كرد ! روایت اروند از عملیات والفجر 8 یادداشت های اروندخاطرات سفر به مناطق عملیاتی عملیاتی با تکنیک وجعلنا





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 594]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن