واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آثار منتشر نشدهی عمران صلاحی
دو مجموعه از شعرهای بهجاماندهی عمران صلاحی منتشر شد.«من ودا میخوانم» (سرودههای سال 1363) و «در زیر آسمان مزامیر» (سرودههای سال 1367) عنوان دو مجموعه از شعرهای بهجامانده از عمران صلاحی است كه به تازگی انتشار یافته است. صلاحی در توضیح مختصری دربارهی شعرهای «من ودا میخوانم» نوشته است: منظومهای است بر مدار وداها، كهنترین سرودههای بهجامانده از مردم آریایی هند؛ كتاب مورد مطالعهی من: «گزیدهی سرودهای ریگودا»، ترجمهی محمدرضا جلالی نائینی؛ و اسم منظومه بخشی از یك مصراع شعر سهراب سپهری در كتاب «حجم سبز».یاشار صلاحی - فرزند شاعر - كه گردآوری این مجموعهها را برعهده داشته، در مقدمهای در ابتدای كتاب مینویسد: او در سال 1363 بعد از خواندن سرودهای ریگودا، مجموعهی شعری سرود كه به لحاظ مضمون و وزن و حال و هوا بسیار متفاوت از فضای شعرهای دیگر اوست. عمران صلاحی همچون ذات زندگی، دیگران را در خود ایمن و شاد می خواست. نمی میرند کسانی که چون عمران عین شادی اند. عمران تمام عمرش را با مردم کوچه زیستاین مجموعه كه شاید بتوان آن را بازآفرینی شاعرانهی وداها نامید، همانند مجموعههای «هزار و یك آینه» و «در زیر آسمان مزامیر» الهامی شاعرانه است كه در یك یا دو روز سروده است و شاید اگر شاعر اكنون در میان ما بود، این شعرها را بازنگری و اصلاح یا حتی بازسرایی میكرد، كه این فرصت پیش نیامده است.«در زیر آسمان مزامیر» نیز مجموعهای از شعرهای عمران صلاحی است كه با الهام از كتاب «مزامیر حضرت داوود(ع)» سروده شده است. در مقدمهی این كتاب نیز عنوان شده است:«در زیر آسمان مزامیر» مجموعهای است در یك حال و هوا كه گاهی به شعر بلند شبیهتر است تا مجموعهی اشعار. تمام دفترهای شعر عمران با دقت و نظم خاصی بارها بازنویسی شدهاند، غیر از دفتر حاضر. علت آن را نمیدانیم. تنها از روی خطی كه برخلاف همیشه ناخوانا و شتابان است، میتوانیم حدس بزنیم كه این دفتر به سرعت و طی یك یا دو روز سروده شده، حتا گاهی به نظر میرسد او همهی این شعرها را در یك لحظه سروده است. عمران صلاحی عمران در دهم اسفندماه 1352 در امیریه تهران به دنیا آمد. او نخستین شعر خود را در مجله ی اطلاعات کودکان در سال 1340چاپ کرد و درست در همین سال پدر خود را از دست داد. صلاحی یکی از طنزپردازدان برجسته ی ایران بود و آثار مختلفی مانند "یک لب و هزار خنده"، "حالا حکایت ماست"، "آی نسیم سحری"، "ناگاه یک نگاه"، "ملا نصرالدین"، "از گلستان من ببر ورقی" و" باران پنهان" را به جای گذاشت.عمران صلاحی در تاریخ 11 مهر 1385 درگذشت.یکی از دوستان عمران در باره ی او گفته است: عمران هیچ از مرگ نمی گفت. همواره از زندگی می گفت و می سرود... ورای شیرینی کلامش، زهری جریان داشت که از واقعیت ناگزیر می تراود و او چرب دستانه هر دو منظر را یکجا به ما نشان می دهد... او همچون ذات زندگی، دیگران را در خود ایمن و شاد می خواست. نمی میرند کسانی که چون عمران عین شادی اند. عمران تمام عمرش را با مردم کوچه زیست."گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]