واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تلويزيون ، گيشه سينما را رونق ميبخشد
تلويزيون و سينما به عنوان يك مديوم و تكنولوژي رسانهاي نسبتي ديالكتيك باهم دارند كه اگرچه در ظاهر به موازات هم حركت ميكنند، اما در موقعيت تبادل و تقابل نيز قرار ميگيرند. اساسا تلويزيون مهمترين رقيب حرفهاي سينما در جذب مخاطب محسوب ميشود و در زمان پيدايش و گسترش خود منجر به ريزش بخش زيادي از مخاطبان سينما شده است، اما آنچنان كه نظريههاي ارتباطات و تجربههاي تاريخي نشان ميدهد هيچ رسانهاي نميتواند دستكم به صورت مطلق جاي رسانه ديگر را بگيرد و آن را از صحنه رقابت حذف كند. مقتضيات عصر ارتباطات و جامعه شبكهاي شده معاصر نيز بيش از آن كه به تفرق رسانهاي دامن بزند بر ضرورت تعامل و مناسبات متقابل آنها ميچرخد و ساختار جوامع مدرن بويژه در ساحت رسانهاي ـ تبليغي بر مبناي اين بده ـ بستان مجازي استوار است. اگر بخواهيم پديده فروش فيلم را در ذيل اين نسبت مورد بررسي قرار دهيم بايد وزنه را به نفع تلويزيون سنگينتر كنيم به اين معني كه تلويزيون به عنوان يك رسانه عمومي، قابل دسترس و كاركرد شبانهروزياش از ظرفيت و امكان بيشتري براي تاثير بر فروش فيلمهاي سينمايي برخوردار است و اين قابليت را دارد كه در خدمت گيشه سينما قرار بگيرد، هرچند عكس اين فرايند نيز قابل بررسي است. تلويزيون در نسبت با گيشه سينما و افزايش فروش فيلم در 2 عرصه تبليغات و الگوسازي وارد كار ميشود. از يكسو ساخت و پخش انواع آنونسها و تيزرهاي تبليغاتي درباره فيلمهاي روي پرده و دوم وامگيري از كاراكترها و شخصيتهاي تلويزيوني در توليد فيلم سينمايي كه اين دومي در 2 دهه اخير در كشور ما مصاديق متعددي داشته است. كافي است كه نگاهي بيندازيد به انبوه فيلمهاي كمدي و طنز كه به واسطه بهرهگيري از شخصيتهاي تلويزيوني و معروفيت و محبوبيت آنها توانستهاند فروش فيلم را تضمين كنند و پاي علاقهمندان آنها را به سالن سينما بكشانند يا فراتر از اين با سينمايي كردن برخي آثار تلويزيوني، فيلمهايي ساخته شدند كه به پشتوانه عقبه تلويزيونياش، آثار بفروشي شدند. 2 نمونه موفق اين فيلمها «شهر موشها»ي مرضيه برومند بود كه نسخه سينمايي «مدرسه موشها» در برنامه كودك محسوب ميشد و ديگري مجموعه «كلاه قرمزي و پسر خاله» ساخته ايرج طهماسب بود كه به يكي از پرفروشترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران تبديل شد. در سالهاي اخير نيز اكثر فيلمهاي كمدي و طنز كه با فروش نسبتا خوبي هم مواجه شدند از شخصيتهاي طنز تلويزيوني در برنامههاي 90 شبي استفاده كردند تا ازكاريزماي هنري و مجازي آنها در جهت فروش بالاي فيلم استفاده كنند، هرچند بسياري از منتقدان آن را يك سوءاستفاده و فرصتطلبي رسانهاي تعبير ميكنند كه ناشي از تنبلي و عدم خلاقيت سينما در ساخت و پردازش شخصيتهاي محبوب كميك و طناز است. كافي است تا بازيگراني چون مهران مديري، رضا عطاران، جواد رضويان، رضا شفيعجم، علي صادقي، مجيد صالحي، يوسف تيموري و... در يك فيلم سينماي حضور يابند تا مخاطبان زيادي انگيزه لازم براي رفتن به سينما را پيدا كنند. درواقع تلويزيون كاركرد ستارهسازي را كه غالبا به سينما اختصاص داشته در خدمت ميگيرد و اين سينماست كه از ستارههاي تلويزيوني براي روشن كردن خانه خويش استفاده ميكند. سينما به جاي خلق كاراكترهاي جذاب و محبوب بويژه در حوزه طنز و كمدي از شخصيتهاي محبوب تلويزيوني استفاده ميكند و اين خود به معناي وابستگي اقتصادي سينما به تلويزيون است. اگر مهران مديري در مقام كارگردان يكي از مجموعههاي طنز نود شبي خود را در غالب يك فيلم سينمايي كارگرداني ميكرد ميتوانست نام خود را به عنوان كارگردان يكي از پرفروشترين فيلمهاي سينمايي ثبت كند. نگارنده معتقد است كه اگر مهران مديري در مقام كارگردان يكي از مجموعههاي طنز نود شبي خود را در غالب يك فيلم سينمايي كارگرداني ميكرد ميتوانست نام خود را به عنوان كارگردان يكي از پرفروشترين فيلمهاي سينمايي ثبت كند. به همين دليل اكثر فيلمهاي كمدي پرفروش دستكم در يك دهه اخير، كمديهاي شخصيتمحور و فانتزي بوده است كه تحت تاثير همان شخصيتهاي تلويزيوني بود. لذا ما كمتر با فيلمي مواجه بوديم كه مبتني بر طنز يا كمدي موقعيت باشد. ضعف فيلمنامه و فقدان انسجام روايي و ساختار داستاني به واسطه تكيه افراطي به اين شكل از طنز و يك نوع تقليلگرايي كميك، دستاورد اين وابستگي منفعلانه و غيرخلاق به تلويزيون است. به عبارت ديگر اگرچه در ظاهر سرمايه تلويزيوني در رونق گيشه سينما هزينه شده است، اما در درازمدت دود آن به چشم اقتصاد سينما خواهد رفت، چراكه بر اثر تكرار و بازتوليد مقلدانه شخصيتهاي تلويزيوني، اين سونامي به تدريج فروكش كرده و بازهم بر مدار تكرار و ملال تنزل ميكند و گيشه را از رونق مياندازد. در اين معادله، سينما بايد همواره منتظر بماند تا تلويزيون با خلق كاراكتري جديد و جذاب و با تكيه بر هژموني رسانهاي خود فضايي ايجاد كند تا سينما از آن به نفع گيشه خود بهره ببرد. البته وامگيري سينما از تلويزيون حداقل با توجه به وضعيت نابسامان اقتصاد سينماي ايراني امر مذمومي نيست، اما اين تمهيد صرفا يك مسكن موقت است كه در بلندمدت و به شكل بنيادي نميتواند بيماري مزمن اين صنعت و بحران مخاطب سينما را حل و فصل نمايد. اگرچه در ظاهر سرمايه تلويزيوني در رونق گيشه سينما هزينه شده است، اما در درازمدت دود آن به چشم اقتصاد سينما خواهد رفت، چراكه بر اثر تكرار و بازتوليد مقلدانه شخصيتهاي تلويزيوني، اين سونامي به تدريج فروكش كرده و بازهم بر مدار تكرار و ملال تنزل ميكند و گيشه را از رونق مياندازد. اساسا فروش غيرمنتظره و فوقالعاده يك فيلم در وضعيت بحران مخاطب در سينما، خود نشانه يك بيماري و عدم تعادل و غيرطبيعي بودن اقتصاد سينماست كه به درماني اساسيتر محتاج است. اين مساله را از منظر جامعهشناسي رسانه هم ميتوان تفسير كرد، به اين معني كه تلويزيون اساسا با سطوح عموميتر و درواقع مخاطبان عام در ارتباط است و فيلمهايي نيز در سينما پرفروش ميشوند كه اغلب فيلمهايي عامهپسند نامگذاري مي شوند. به عبارت ديگر در اين معنا ماهيت تلويزيون در گيشه سينما معنا ميشود و كاربرد مييابد. تلويزيون با اين تمهيد، كالاهاي جذاب و مسرتبخشي خلق ميكند كه در سينما مصرف شده و سطح فروش فيلم را دچار قبض و بسط ميسازد. اين سرمايهگذاري تلويزيون در سينما از طريق همين وامگيري كه به آن اشاره شد، بار ديگر به شكل نسخههايي ويدئويي يا پخش آثار سينمايي پرفروش در تلويزيون به اين رسانه برميگردد. درواقع بازخورد تلويزيون در سينما بار ديگر از طريق بازپخش يا نسخه ويدئويي كه به جاي پرده در صفحه مانيتور تلويزيون به نمايش گذاشته ميشود، به بازتوليد قدرت خود در معادلات رسانهاي كمك ميكند. در عين اينكه بفروش شدن يك فيلم سينمايي صرفا به كاركردهاي تلويزيوني وابسته نيست.نوشته : سيد رضا صائمي - جام جمتنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 907]