واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بلا، زمينه رشد؛اخلاص، شرط عروجدرس سحر
بلا، زمينه رشدبلا براي انسان شبيه آب براي بوته است. هم چنان که يک بوته با آب به حيات و رشد ميرسد يک انسان نيز با بلا و مصيبت حيات يافته و به رشد لازم خود دست مييابد و در حقيقت تربيت انسان در گرو بلاهاست.نخستين چيزي که بلا به انسان تعليم ميدهد، عدم مالکيت است، انسان در سايه بلا به خود ميآيد و با خود ميگويد اگر من مالک خود و يا مالک داراييهاي خود بودم پس چرا بر اثر يک اتفاق و حادثه که نامش را بلا و مصيبت مينهند، همه چيز از کف من ميرود. و همين جاست که دل برميکند ولي از آنجا که فراموشکار است پس از مدتي دل را به چيزي بالاتر ميبندد، و باز مصيبتي از راه در ميرسد و دوباره به خود ميآيد و سرانجام دل برميکند، و اين ماجرا پيوسته اتفاق ميافتد تا آن که سرانجام دل به دلدار حقيقي داده و تنها با او گره و پيوند ميخورد.و اين همان چيزي است که عارفان ما به «سير و سلوک» ياد ميکنند. و سير و سلوک چيزي شبيه به راه افتادن است، که هر آن چشم را به چيزي که پيش روي ماست مياندازيم و سپس چشم از آن برگرفته و به پيشتر از آن برميدوزيم تا آن که به مقصد خود واصل ميشويم.در سير و سلوک معنوي نيز دقيقاً ماجرا اينگونه است جز آن که در آنجا به جاي چشم دوختن دل ميبنديم، و هر آن دل را به چيزي، و چيزها نيز با مصيبتها يکي پس از ديگري از ميان ميروند، تا آن که به حريم حق و حرم الهي راه مييابيم. درست مثل ابراهيم که از ستارهاي دل برکند و به سراغ ماه رفت و از ماه به خورشيد رسيد و از خورشيد به خدا.بر اين اساس، بلا زمينه صعود و بالا رفتن انسان است، و يا به تعبيري زمينهساز خروج انسان از مرحلهاي به مرحلهاي و در نهايت از عالم ماده به عالم معني، يا از دنياي ملک به دنياي ملکوت، و اين که خود نوعي ولادت است، البته به دور از فشار و زحمت و بلا ميسور نيست. هم چنان که نوزاد هنگام ولادت از همه سو و از همه سمت در فشار و تنگنا قرار ميگيرد تا به قرارگاه دنيا راه يابد. بنابراين در هنگام فشار و سختيها و تنگيها و تنگدستيها نبايد به غم نشست بلکه بايد شادماني نمود زيرا مقدمه و علامت ولادت در عرصهاي بالاتر و برتر است.هنگام تنگدستي در عيش کوش و مستي اخلاص، شرط عروجهواپيما اگر چه از نقطهاي به نقطهاي و يا قارهاي به قارهاي پرواز ميکند ولي به هر حال در جو زمين است که به دليل غلظت هواي موجود در آن سرعت سير پايين و مصرف انرژي بالاست و اين در حالي است که قمرهاي مصنوعي که از جو زمين خارج شدهاند در هر چند ساعت چندين بار آن هم با شعاعي بالا و سرعتي سريع و بي آن که کمترين حاجتي به سوخت داشته باشند بر گرد کره زمين در گردشند.عبادات و طاعاتي که انسان انجام ميدهد نيز اگر همراه و توأم با عشق نباشد موجب پرواز و سير وي نخواهد بود. بلکه در حول محور خود است زيرا يا براي به چنگ آوردن بهشت ميکوشد يا براي دوري از دوزخ؛ که در هر صورت پاي خود در ميان است، اما کسي که نه خوف و هراس از آتش دارد و نه به بهشت طمع بسته است عاشقانه به بندگي خداوند ميپردازد و محبوب وي همانا معشوق اوست و نه خود، در حقيقت او کسي است که از جاذبه خود خارج شده است از اين رو سرعت سير او فراوان خواهد بود و از سويي نيز هرگز رنگ ملالت و کسالت را نخواهد ديد. آري ايشان هرگز از طاعت خويش ملول نميشوند هم چنان که يک قمر مصنوعي هيچ گاه از سير خود وازده و خسته نميشود.فالذين عند ربک يسبحون له بالليل و النهار و هم لا يسمئون حال اين که چگونه ميشود آدمي از جو خويش خارج شود و تنها در حول حق و شعاع وي سير و طير نمايد خود حقيقتي است که پاسخ آن نيز پيدا و روشن است.و پاسخ، چيزي جز اخلاص نيست، و اخلاص هر چه افزونتر باشد برکنده شدن انسان از خود و ميزان مجذوبيت وي به حق افزون و افزونتر است. هم چنان که آهن هر چه خالصتر، کشش و جاذبه آهنربا نيز بيش و بيشتر خواهد بود. اما چيزي که آهن نبوده و يا آميخته و مخلوط با چيز ديگر باشد طبيعتاً يا از زمين جدا و جاکن نميشود و يا اندکي بيش بالا نميرود.از اين رو حافظ کسي را که در اين دنيا اسير و بسته خويش است و تنها در شعاع و محور خود سير و پرواز دارد از پرواز در فضاي عالم قدس- که شعاع و جو حق و حقيقت است- محروم ميداند و ميگويد:چگونه طواف کنم در فضاي عالم قدس که در سراچه ترکيب تخته بند تنم آري تا اين رهايي و برکندن، رخ ننمايد، آن اوج و عروج نيز ناممکن است. ادامه دارد ...استاد محي الدين حائري شيرازي/گردآورنده: محمدرضا رنجبرتهيه و تنظيم : بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]