تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق بزرگ‏تر خداوند اين است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى، كه اگر خال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817032940




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کلید گمراهی و پلیدی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کلید گمراهی و پلیدی  
دروغ و توریه
نشسته‌ام روی صندلی‌ای که آرم آرام تکان می خورد، کلیله و دمنه را دست گرفته ام ...؛ لذت می‌برم از خواندن داستان‌هایش که مرا به فکر فرو می برد، به دور دست‌ها ... ."بازرگانی بود اندك مایه كه می خواست سفر كند. صد من آهن داشت. در خانه دوستی، بر سبیل ودیعت نهاد و برفت. چون بازآمد؛ امین، ودیعت را بفروخته و بها، خرج كرده بود.بازرگان، روزی به طلب آهن، به نزدیك او رفت. و مرد گفت: «آهن تو، در بیغوله خانه بنهاده بودم و احتیاط تمام بكرده، آنجا سوراخ موش بود، تا من واقف شدم، تمام بخورده بود». بازرگان جواب داد: «راست می گویی! موش، آهن، سخت دوست دارد و دندان او بر خاییدن آن قادر باشد!».امین راستكار، شاد شد؛ یعنی پنداشت كه بازرگان، نرم گشت و دل از آهن برداشت، گفت: «امروز به خانه من، میهمان باش». پس بازرگان به سوی خانه امین روان شد و چون به سر كوی رسید، پسری را از آنِ او ببُرد و پنهان كرد. چون بجستند و ندا در شهر دادند، بازرگان گفت: « من، بازی دیدم كه كودكی را در هوا می برد ». امین فریاد برداشت كه: «دروغ و محال چرا می گویی؟ باز، كودكی را چون برگیرد؟» بازرگان بخندید و گفت: «در شهری كه موش، صد من آهن بتواند خورد؛ بازی نیز، كودكی را به مقدار ده من، بر تواند گرفت». امین دانست كه حال چیست. گفت: «موش، آهن نخورده است، پسر، بازده و آهن بستان» ... " .با خودم می اندیشم دل، وقتی ناپاک می شود؛ وقتی حب دنیا و ما فیهایش در آن جای می گیرد؛ تعفن دروغ هم به خود می گیرد ...                             دل نـیــــــارامــد ز گفــــتـار دروغ                  آب و روغــــن هیچ نیفروزد فروغ                             در حدیث راست، آرام دل است                   راستـی هـا، دانـه دام دل استابزار بسیاری از گناهان دروغ است. اینکه می بینی افراد دروغگو بدبینی و سوء ظن خاصی نسبت به همه کس و همه چیز دارند، با دروغ خود را بزرگ جلوه می دهند و با دروغ هزار گونه تملق می گویند ...؛ همه دروغ گویان باید بدانند که چه عواقب دردناک و آثار سوء معنوی و مادی ای متوجه آنهاست ... باید متوجه باشند که اگر چه دروغ در پاره ای از موارد نفع شخصی دارد، ولی نفعش آنقدر آنی و زودگذر است که به نفعش نمی رسد.هر گناهى صورتى در پرده دارد كه در عالم بصیرت و حقایق، به آن نمایان مى‏شود؛ كسى كه شایستگى پس زدن این پرده و دیدن حقایق را داشته باشد، شاید بتواند چهره كریه و زشت پنهانى گناه را ببیند؛ چنان كه نیكوكارى‏ها نیز هر كدام صورتى بسیار زیبا در عالم مثال دارند، كه اگر چشم دل به آن عالم گشوده شود، آن چهره‏هاى زیبا را خواهد دید. دروغگو نیز در آن عالم، چهره‏اى زشت و صورتی منفور دارد كه یكى از خصوصیات آن، بوى تعفنی است كه از قلبش خارج مى‏شود كه آسمانیان و ملكوتیان‏ را از او بیزار و متنفر مى‏سازد. دروغگو را مادامى كه دروغ مى‏گوید، در آن عالم قدس راهى نیست. عالم قدس، جهان آسایش و خوشبختى است. چگونه مى‏شود كسى را در آن جهان، بار باشد، در صورتى كه قدسیان از وجودش در عذاب باشند.هر كلیدى با بسته ‏اى سنخیت دارد. بسته اى كلید فلزى مى‏خواهد. بسته ‏اى به‏ كلیدهاى چوبى نیاز دارد. پاره‏اى از بسته ‏ها كلید چرمى مى ‏خواهند، ‏مى‏ گویند كلیدهاى گنج‏ هاى قارون چرمى بوده است. رمز كلیدى مى ‏خواهد كه به ‏وسیله آن گشوده گردد. هر علمى كلیدى دارد. مسائل ریاضى، كلید ویژه خود را دارند. خردمندان براى گشودن دشوارى‏ هاى زندگى، در پى كلید آنها مى‏ گردند. زبان هر كس، كلید شخصیت علمى و عقلى اوست. فکر کردی که زبان در دهان خردمند چیست؟كلید در گنج صاحب هنر... . چو در بسته باشد چه داند كسى                              كه گوهر فروش است ‏یا پیله ور سخن، كلید پى بردن به ارزش یا بى‏ارزشى سخن گوست. تا مرد سخن نگفته باشد                                            عیب و هنرش نهفته باشد به هر حال، هر قفلى كلیدى دارد، خواه قفل سعادت و خوشبختى باشد، خواه قفل زیان و بدبختی؛ كلید، هم درِ سعادت و خوشبختى را مى‏ گشاید و هم‏ درهاى بسته زیان و بدبختى را باز مى‏ كند ...گاهى در را می بندی تا اشیاى قیمتى و گران بها را محفوظ نگه داری كه‏ دزدى نرباید و گاهى موجودات خطرناك را مى‏بندی تا مردم را از خطر آنها محفوظ نگاه داری ... کسى كه با دروغ سر و كارى نداشته باشد، از خطر گناهان به دور است و به‏ نیكو كارى نزدیك، ولى وقتی با دروغ آشنا شد، درهاى گناهان به ‏رویش گشوده مى‏شود و در سیاه‏چال بدبختى خواهد افتاد و گاه چنان در آنجا مسكن خواهد گزید كه بیرون شدنش بسیار دشوار خواهد بود که زشتى‏ها را در خانه‏اى گذاشته‏اند و دروغ را كلید آن خانه قرار داده‏اند.(1)
دروغ
کمی با دقت تر به جهان اطرافت نگاه کن ... به آفریده های خدا ... در سراسر جهان هستی قانون صداقت و صراحت و حقیقت جاری است؛ هر چند به حسب ظاهر در عالم هستی تضادها و تعارض‌هایی دیده می شود، ولی دروغ و خیانت در طبیعت اصلاً وجود ندارد. حقایق ناب را اگر می‌خواهی، باید آنها را در طبیعت و هستی باید جستجو کنی و از زبان آفرینش باید بشنوی؛ مگر جز این است که تمام قوانین علمی و فلسفی، برداشتی است نسبی از جهان هستی و قوانین حاکم بر آن و طالبان حقیقت همه و همه در اسرار هستی می اندیشند و از آن الهام می گیرند و جز با هستی و قوانین حاکم بر آن سر و کاری ندارند؟ ... اما این انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آمیخته و آن را وارونه جلوه می دهد؛ زیرا باطل محض را نمی شود به مردم ارائه داد که طبع حقیقت جوی مردم خود به خود آن را دفع می کند. هر گناهى صورتى در پرده دارد كه در عالم بصیرت و حقایق، به آن نمایان مى‏شود؛ كسى كه شایستگى پس زدن این پرده و دیدن حقایق را داشته باشد، شاید بتواند چهره كریه و زشت پنهانى گناه را ببیند؛ چنان كه نیكوكارى‏ها نیز هر كدام صورتى بسیار زیبا در عالم مثال دارند، كه اگر چشم دل به آن عالم گشوده شود، آن چهره‏هاى زیبا را خواهد دید. دروغگو نیز در آن عالم، چهره‏اى زشت و صورتی منفور دارد كه یكى از خصوصیات آن، بوى تعفنی است كه از قلبش خارج مى‏شود كه آسمانیان و ملكوتیان‏ را از او بیزار و متنفر مى‏سازد. ابزار بسیاری از گناهان دروغ است. اینکه می بینی افراد دروغگو بدبینی و سوء ظن خاصی نسبت به همه کس و همه چیز دارند، با دروغ خود را بزرگ جلوه می دهند و با دروغ هزار گونه تملق می گویند ...؛ همه دروغ گویان باید بدانند که چه عواقب دردناک و آثار سوء معنوی و مادی ای متوجه آنهاست ... باید متوجه باشند که اگر چه دروغ در پاره ای از موارد نفع شخصی دارد، ولی نفعش آنقدر آنی و زودگذر است که به نفعش نمی رسد ... دروغ گو اگر شخصیت خودش را متزلزل نبیند، اگر شخصیت خودش را پرورش بدهد، اگر پایه های ایمان را درون خودش تقویت کند، می تواند از این صفت رذیله رهایی یابد؛ که هر چه در منجلاب آن بیشتر و بیشتر فرو رود، راه نجاتش سخت تر و سخت تر و شاید هم هیچ باشد ... . دل پاك و مهذّب و آزموده، آبدیده و پخته و صیقل خورده، راست را از دروغ و راست گو را از دروغ گو تمیز می دهد؛ این سرّ پذیرش دعوت پیامبران است و آنان که دل ناپاک دارند، نه دعوت قبول می کنند و نه هدایت می شوند ...«فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونَ»(2) بنای خلقت و طبیعت از همان ابتدای آفرینش، بر حقیقت و راستی استوار شد تا آدمی دریابد که طریق کمال اگر بخواهد که بپیماید، همین راستی است و درستی و چه زیان کار است، انسان ظالم و ستمکار که حق را با باطل به هم می آمیزد و آن را وارونه جلوه می دهد... کلید گمراهی به دست می گیرد و همراه می طلبد برای گشودن صندوقچه تباهی ... بیچاره است و نگون بخت که خود را از رحمت الهی دور می کند و دورتر ... « إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب» (3)نشسته ام به مردار روبه رویم نگاه می کنم، بوی تعفنش مشامم را آزار می دهد؛ به خودم نگاه می کنم در آیینه رو به رو ... نکند این بوی کلام من باشد ... نکند این روسیاهی از آن من باشد ... به دستانم نگاه می کنم، به کلید در دستانم ... نباشد که کلید باز گشایی پلیدی ها باشد ... .چشمانم را می بندم و به خدا پناه می برم از «لایَجِدُ عَبدٌ طَعْمَ الإیمانَ حتّی یَترُكَ الكذبَ هزلهُ وجدّهُ؛ هیچ بنده ای مزه ایمان را نچشد، مگر این كه دروغ را ترك كند، چه شوخی باشد و چه جدّی».(4)                                 کسی را که عادت بود راستی                      خطا گر کند در گذارند ازو                                 و گر نامـــــور شد به ناراستی                       دگر راست باور ندارند ازو                                                                                                               زهرا رضاییان - گروه دین و اندیشه تبیانپی نوشت ها:1. شعیری، جامع الاخبار، ص 4182. توبه: 77.3. غافر: 28.4. بحارالانوار، ج72، ص249. 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن