واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اکران هاي 87 (41)- مجنون ليلي تهيه کننده و کارگردان: قاسم جعفرينويسندگان: فرهاد طب نوري، مسعود صحتمدير فيلمبرداري: عليرضا زرين دستتدوين: حميد سيفيموسيقي: پيام شمسطراح صحنه و لباس: بسام موسويطراح چهره پردازي و مجري: منيژه حاتم آبادي صدابردار: آرش برومندطراحي و ترکيب صدا: فريدون خوشابافرد بازيگران: محمدرضا گلزار، الناز شاکر دوست، حميد گودرزي، نيما شاهرخ شاهي، يوسف تيموري، السا فيروزآذربا حضور: ابوالفضل پورعرب، رضا رويگري، حامد بهدادبا معرفي: شهرزاد جعفري، آترين دانشور، سميه طاريمحصول مؤسسه شهرزاد83 دقيقه مشاوران فيلم نامه: هادي مقدم دوست، حميدرضا آذرنگ. دستيار اول کارگردان و برنامه ريز: بهمن گودرزي. دستيار کارگردان: احمد معظمي. دستيار کارگردان و منشي صحنه: مسعود صحت. گروه صحنه و لباس: علي ساساني نژاد، علي عسگري، وحيد تهراني. جامه دار: خاطره ملک پور. دکور: ابراهيم يحيي زاده. دستيار صدا: ميثم يارديلو. دستياران صداگذار: محمد تهراني صفت، روئين خوشابافرد. دستيار تدوين: سامان مجد وفايي. اجراي چهره پردازي: سعيد چمني. عکاس: مجيد خمسه. روابط عمومي: علي بنکدار. دستيار فيلمبردار: کورش سيگارودي، هومن سلماسي، حسن بذرافشان، محسن رحيميان، حميد شکوهي راد، مجيد يادگاري. مدير توليد: يوسف صمدزاده. مجري طرح و جانشين توليد: صديقه صحت. مدير اداري و مالي: حسن اسدي. هماهنگي: سهيلا مکرمي وند، عبدالرضا حيدرخاني. پشتيباني توليد: روح الله مهاجري. طراح و مجري جلوه هاي ويژه: پيمان ابدي. مدير تدارکات: داود ناظمي، محسن امجدي. مدير پخش: علي سرتيپي.فيلم رو: حميد کشاورز. سينه موبيل: محمدرضا طلايي. لابراتوار: مرکز خدمات صنايع فيلم ايران. سرپرست توليد: حسين شمسي. قطع نگاتيو: ديگران تومانيان، گرگين گريکوريانس، سارا خچاتوريان. اتالوناژ: وحيد تبريزي، حسن حاجيون، مهرداد عزيزي. تيتراژ و تروکاژ: حسين شمسي، هاشم محققي. چاپ: جهانبخش بخشي، علي بايرامي، سامان حمداللهي. ظهور: رضا شيرمحمدزاده، محمد محسني، رضا طاهريان، محمد راسخ، ابوالقاسم محسني، ولي حسن پور. کنترل: محمدعلي صادقي، محمدرضا جمشيدپي. خواننده/شاعر: مازيار فلاحي. طراح پوستر: حيدر رضايي، اميرشيبان خاقاني. خوشنويس تيتراژ و لوگو: مهدي محمدي. سازندگان آنونس: اميرشيبان خاقاني، حميد سيفي. گوينده آنونس: ابوالحسن تهامي نژاد. دستياران جلوه هاي ويژه: شهرام فاضل، نادر مصطفوي، جعفر رضايت، حميد ماندي. نويسنده و کارگردان نمايش اسپندگان: حميدرضا آذرنگ. طراح حرکت هاي موزون: محسن گودرزي. بازيگران گروه نمايش اسپندگان: علي براتي، ندا سپاسي، رضا راد. تدارکات: محمد مصري پور، الشاد رسول زاده، مهدي چراغي، حامد آزادي، فرياد ناظمي، حسين ناظمي. خدمات: علي بخشش. حمل و نقل: مرتضي کمالي پور، صفرعلي مهدوي، رجبعلي بهرامي، محمد پنبه چي. ساير بازيگران: گلي اکبري. گلاره عباسي، رامين راستاد، احمد پورمخبر، زهره مجابي، کامران فيوضات، لعيا باستاني، فرخنده فرماني زاده، پروين ميکده، نورالدين جواديان، سيامک قاسمي، داود چرخت، سيامک راشدي، علي عبادت طلب، مهشيد سلطاني، حسن نجفي، بابک قادري، رضا کوهستاني، صديف ارميده، رامين سبيعات، سميرا ذوالفقاري، شاهرخ تاج، پروين ملکي، حامد پنجابي، حسن زماني، حسين عرب، امير بويور، کورش آقامير، عليرضا خواجه نيا، اشکان وثوقي، مهسا کميابي، سيما بيات، ندا رستمي، آناهيتا موثقي، الهام شاهسون، مونا کريمي، وحيد تهراني، فراز کسري، فراز ثاني، سامان فرشاد، کيوان نيک پيمان، صالح شاعري، سعيد جعفري، صفرعلي مهدوي، اميد سجادي فر، مهسا علي ياري، مرضيه اوشاني، سمانه شيخي، طاهره محمدي، آنوشا شريفي، مريم ولي ميرزا، خشايار جواهرساز، افسانه درويش نژاد، سحر زاغري، سميرا زاغري، امير زالي زاده، مينک يسربي، آناهيتا زرين. سرمايه گذاران: حسين رحيم منفرد، صديقه صحت. پخش از فيلميران.شروع نمايش: از 28 اسفند 1386سينماهاي نمايش دهنده: آفريقا، آستارا، سروش، فلسطين، آسيا، مرکزي، ميلاد، کارون، پايتخت، اريکه ايرانيان، پارس، سپيده، تهران، جي، حافظ، گلريز، جوان، فرهنگسراي تماشا، فرهنگسراي شهر هنر خلاصه داستان:پروانه، دندان پزشک جوان، جعبه اي گرانبها و باستاني را به نام جعبه ي عشق، که ميراث خانوادگي اش است، گم مي کند. او طي حادثه اي با فرهاد آشنا مي شود و پس از مدتي خواستگاري او را مي پذيرد. و فرهاد در روز ولنتاين که قرار است جواب آزمايش خون او و پروانه براي ازدواج داده شود. جعبه ي عشق را پيدا مي کند اما تصادف مي کنند و جعبه از روي موتور او به حاشيه جاده مي افتد. يک نظافت چي مترو آن را پيدا مي کند به معصومه، دختري که دوستش دارد و در کارگاه قاليبافي کار مي کند، هديه مي دهد. سرکارگر کارگاه گلي، جعبه را به اين بهانه که اگر برادران معصومه از اين موضوع خبردار شوند خون به پا مي کنند از او مي گيرد و خود آن را به صاحب کارگاه، محمود، که شوهر صيغه اي اش است مي دهد، اما محمد که بي حوصله است آن را نمي پذيرد و صيغه نامه ي گلي را پاره مي کند. محمود جعبه را در اختيار شاگردش داريوش مي گذارد و او هم آن را به ارغوان که به دليل يک سوءتفاهم، ديگر تمايلي به ادامه ي دوستي اش با داريوش ندارد اهدا مي کند. ارغوان پس از ترک داريوش، طي يک مکالمه ي تلفني در تماسي سوءتفاهمش برطرف مي شود و دوباره نزد او برمي گردد اما جعبه را در تاکسي جا مي گذارد. بهروز، راننده تاکسي، با هديه ي جعبه به همسر سابقش مژي، از او دوباره تقاضاي ازدواج مي کند اما مژي قرار است با کسي ديگري ازدواج کند و بهروز هم جعبه را در سطل آشغال مي اندازد جعبه به دست آشغال جمع کن ها مي افتد و يکي از آنها جعبه را به قصد فروش به قهوه خانه اي مي برد. جوان که پول خريد جعبه را ندارد، با موفقيت در شرط بندي روي بستن خودش با طناب به ريل قطار، پول به دست مي آورد و جعبه را به اکرم، خواهر دوست صميمي اش اکبر هديه مي دهد، اما اکبر عصباني مي شود و جعبه را به او برمي گرداند و جوان عاشق نيز از شدت ناراحتي در خيابان دچار سانحه مي شود و او را به همان بيمارستان منتقل مي کنند که فرهاد در آن بستري است. پروانه که پس از جست و جوي فراوان فرهاد را پيدا کرده، حالاجعبه اش را به دست مي آورد. منبع: سالنامه فيلم - ش 18/س
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]