واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تعليم و تربيت با دوستي و محبت تحقق مي يابد نويسنده:بتول سبزعلي سنجاني مهم ترين و کانوني ترين کار رسالت، «آموزش و تربيت» است. پيامبر مي آيد تا رفتار و اعمال بشر را تغيير دهد و وجود انسان را به سمت خدا تنظيم کند. کار پيامبري برطرف کردن نقص و کاستي وجود بشر و تماميت بخشيدن به کرامت هاي اخلاقي آدمي است. گستره ي اخلاق، همه ي وجود آدمي و همه ي اعمال او (باورها، انگيزه ها، نيات، حرکات و ارزش ها) را پوشش مي دهد. اساس پيامبري و تربيت پيامبر را رحمت خداوند تشکيل مي دهد. اگر خداوند مهرباني نمي کرد و بر انسان مهر نمي ورزيد، براي تربيت او پيامبري نمي فرستاد. امام علي (ع) مي گويد: از پيامبر اکرم (ص) درباره ي روش زندگي و سنت او پرسش کردم. او فرمود: «محبت بنياد و اساس روش زندگي و سنت عملي من است. » رسول خدا (ص) مهربان ترين فرد نسبت به مردم بود. قلبي رقيق داشت و با همه ي مسلمانان مهربان بود. اين امر نشان مي دهد که مبنا و اساس تعليم و تربيت پيامبر (ص) را محبت و مهرورزي تشکيل مي داد. مهرورزي به منزله ي فرايند عمومي تعليم و تربيت، زمينه ي بينا شدن چشم ها و شنوا شدن گوش ها را فراهم مي آورد، حجاب از روي قوه ي فهم انسان برمي دارد، و عقل ورزي و تفکر را ميسر مي سازد. وقتي انسان به ديگران محبت مي کند و مهر مي ورزد، آنان را به دور خود گرد مي آورد و موجبات الفت و دوستي را فراهم مي سازد. در واقع زمينه و شرايطي را ايجاد مي کند تا ما به ديگران الفت و انس پيدا کنيم و ديگران نسبت به ما مودت و دوستي داشته باشند. پيامبر (ص) مي فرمايد: محبوب ترين و نزديک ترين شما به من در روز قيامت، خوش اخلاق ترين شماست؛ همان ها که با مردم انس و الفت پيدا مي کنند و مردم آنان را دوست دارند. وقتي رابطه ي انس و الفت بين آدم ها برقرار شد، امکان تأثير گذاري و تأثير پذيري نيز فراهم مي شود. استاد شهيد مرتضي مطهري بيان مي کند که نيروي محبت از نظر اجتماعي، نيرويي عظيم و مؤثر است و بهترين اجتماع، جامعه اي است که با نيروي محبت اداره شود؛ محبت رهبر و زمام دار به مردم، محبت و ارادت مردم به رهبر خود. تعليم و تربيت بر دو پايه استوار است: يکي تفکر که علم را به وجود مي آورد و معرفت هستي را پايه مي گذارد، و ديگري محبت و شفقت که زير ساخت رحمت الهي است. پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: آدم ها با گرايش قلبي به سمت کساني کشيده مي شوند که دوستشان دارند و از آناني که بيزارند، مي گريزند. دل ها جذب کساني مي شوند که به آنان نيکي مي کنند و کساني را که دشمن مي کنند، بد مي شمارند. قلب محل عاطفه ي انسان است و به محبت و عشق پاسخ مي دهد. به سرزمين بکر و دست نخورده اي مي ماند که اگر تخم محبت در آن کاشته شود، گل مي روياند و اگر تخم خار بکاريم، در آن خارزار پديد مي آيد. امام علي (ع) مي فرمايد: «دل آدمي وحشي است. کسي که به آن محبت کند، رامش مي سازد. » وقتي اين گونه به فرايند تعليم و تربيت بنگريم و براساس محبت با افراد برخورد کنيم، افراد تحت تعليم و تربيت ما، پيش از آن که به لحاظ عقلي قانع شوند، به لحاظ عاطفي علاقه مند شده اند. اين علاقه مندي موجب نوعي همانندسازي و هم شکلي مي شود. همان طور که پيامبر (ص) مي فرمايد: انسان همراه و شبيه کسي است که دوستش دارد، به اين طريق معلم و شاگرد به هم پيوسته و همراه مي شوند و چيزي آنان را از هم جدا نمي کند. محبت هم عاطفه ي ديني به وجود مي آورد، فرد را در راه دين به پيش مي برد و از او عامل به امر دين مي سازد، و هم فکر و ذکر او را سامان مي دهد، معرفت ديني را تسهيل مي کند و از فرد عالم دين مي سازد. کار مربي در تربيت نشان دادن راه است. ساختمان خلقت آدمي به گونه اي است که کسي فراتر از اراده و خواست وي بر او مسلط نيست و بر وي سيطره ندارد. خدا در ساختمان خلقت آدمي چنين مشيت قرار داده است که نه به خاطر دوستي و نه با اکراه، نمي توان او را به راه آورد و هدايت کرد. در فرايند تعليم و تربيت، محبت کارهاي سخت را آسان مي کند و کسي که رفق و مدارا را برمي گزيند، شدايد بر او آسان و نرم مي شود. کسي که راه ملايمت را پيش گيرد، هر کار سختي بر او آسان مي شود. محبت انسان را نرم مي کند و به نوبه ي خود موجب جلب محبت بيش تر مي شود. کسي که اخلاقش نيکو شود، دوستانش بسيار مي شوند و مردم با او انس مي گيرند. در اين شرايط، افراد دور مربي خويش حلقه مي زنند، گوش جان به سخنان او مي سپارند، به راهش دل مي بندند، به روش زندگي او ايمان مي آورند، به آن چه مي گويد مي انديشند، به معرفت دست مي يابند، به آن ها عمل مي کنند و به اين ترتيب، تربيت مي شوند. زبان ابزار ارتباط و مفاهمه ي انساني است. پيامبر در نظام تربيتي خود، بسيار به امر زبان و گفتار اهميت داده اند. پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند: اگر کسي را دوست داريد، به زبان بياوريد. گفتن و بيان کردن محبت، عمق و گستره ي محبت و مهرورزي را دو چندان مي کند. در حديثي از عايشه آمده است که سيره ي پيامبر «قرآن» بود. قرآن، مردم را به خوب سخن گفتن و سخن خوب گفتن فرامي خواند. پيامبر مي گفت، کسي که مردم از دست زبانش در امان نباشند، مسلمان نيست. و مي فرمود که بهترين مردم، خوش گفتارترين و نرم خوترين آنان است. زبان، هم ابزار ارتباط انساني معرفي شده است، هم ابزار و شاخص شناسايي انسان، و هم قلمرويي مهم در تربيت. پيامبر اکرم (ص) به نيکويي از زبان و گفتار در راه تعليم و در مسير تربيت بهره گرفته اند و خود نمونه و معرف خوبي در اين عرصه ها هستند. ايشان به زبان قوم خويش سخن مي گفتند، به اندازه ي فهم و عقل آدميان با آنان گفت و گو مي کردند و در اين راه، از زبان صريح و استعاري به خوبي بهره مي گرفتند. تأکيد بر زبان در اين راستا، چشم انداز تازه اي را براي به جريان کشيدن تربيت مي گشايد. آموزش به طور عام و درک و فهم ديني به طور خاص، پديده اي زباني است. به اين معنا، زبان ابزار درک و بيان و يک رسانه ي آموزشي (گفتاري و نوشتاري) است. زبان رايج ترين وسيله اي است که مردم از طريق آن فکر مي کنند و با يکديگر ارتباط برقرار مي سازند. زبان راهي براي بيان بصيرت ها و انديشه هاي ديني است.آموزش در معناي عام آن و در شکل خاص ديني آن، جرياني است که گستره ي زندگي را از کودکي تا ميان سالي و پيري دربر مي گيرد. زبان به منزله ي ابزار درک و دريافت، و وسيله ي ارتباطي، مهم ترين وسيله ي آموزش محسوب مي شود. زبان شفاهي جايگاه بي نظيري در آموزش دارد. زيرا سخن و سخن گو در کنار هم نيت و مقصود خود را به مخاطب ارائه مي کنند. ولي در زبان نوشتار که سخن گو همراه سخن نيست، سخن بار دوگانه ي خويش و سخن گو را به دوش مي کشد. از اين رو، نوشتن نوشته اي که راضي کننده و سرگرم کننده باشد، ارزش هاي زندگي را بياموزد، احساسات دروني کودکان را تقويت کند، و به آنان ياري دهد تا رشد و تکامل يابند، کار دوچندان دشواري است. يکي از مباحث و موضوعات مهم در امر تربيت آن است که تربيت وابسته به زمان و مکان است. از اين رو مي توان در نظر داشت که تربيت در خلأ رخ نمي دهد، بلکه همواره با مسائل انساني و مسائل اجتماعي درهم تنيده شده است. چالش ها و بلاها، هم لازمه ي به جريان افتادن تربيت محسوب مي شوند و هم در تحليل و بازپروري بايد مورد توجه قرار گيرند. در خلأ و بدون تن دادن به بلا، نمي توان کسي را تربيت کرد. انسان در متن زندگي و در مواجهه با مسائل عميق انساني و اجتماعي است که رشد مي کند. از سوي ديگر، بدون توجه به بحران ها و چالش هاي موجود تربيتي نمي توان طرحي عام براي تربيت ارائه کرد. انسان از موجوديتي يکدست و يکپارچه برخوردار است که حيثيت هاي متنوعي دارد. حيثيت بدني و حيثيت زباني، دو جهت و حيث مهم انساني محسوب مي شوند. انسان براساس اين دو حيثيت تعين پيدا مي کند و مي تواند به حيات خويش ادامه دهد. تعليم و تربيت به طور جدي به در نظر گرفتن اين دو جنبه ي وجودي انسان وابسته است. نفوذ و تأثير گذاري بر انسان نيز از همين راه ميسر مي شود. کليدي که اين قفل را مي گشايد و راه تعليم و تربيت را هموار مي سازد، همانا محبت و مهرورزي است. منابع 1. قرآن کريم، ترجمه ي محمدمهدي فولادوند، انتشارات سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش، تهران. 1378. 2. نهج البلاغه، ترجمه ي عبدالحميد آيتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران. 1378. 3. صحيفه سجاديه. 4. اسکندري، حسين، تربيت پنهان، انتشارات تزکيه، تهران. 1383. 5. جوادي آملي، عبدالله، ده مقاله پيرامون مبدأ و معاد، دانشگاه الزهرا، تهران. 1366. 6. انسان در اسلام، مرکز نشر فرهنگي رجاء. قم. 1372. 7. دلشاد تهراني، مصطفي، سيره ي نبوي (ص) ، انتشارات دريا، تهران. 1385. 8. طباطبايي، محمدحسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم. پاورقي ها از مرتضي مطهري. مؤسسه ي مطبوعات دارالعلم. قم. 1350. 9. طباطبائي، محمدحسين. الميزان في تفسير القرآن، منشورات مؤسسه الاعلمي للمطبوعات. بيروت. 1391ق / 1972م. 10. کليني رازي، يعقوب، کافي (اصول، فروع و روضه) . انتشارات علميه اسلاميه. 11. مطهري، مرتضي، فطرت، انجمن اسلامي دانشجويان مدرسه عالي ساختمان. تهران. 1361. 12. مطهري، مرتضي. جاذبه و دافعه علي (ع) . انتشارات صدرا، تهران. 1369. منبع: مجله مشاور مدرسه، شماره ي 12/خ
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 765]