تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا مى‏توانى بكوش كه صبح و شب در قلبت (حتّى) قصد فريب و نيرنگ كسى نباشد؛ چرا كه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837183176




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شعری برای جنگ


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شعری برای جنگنگاهی به ساز و کار «شعری برای جنگ» زنده‌یاد قیصر امین‌پور اول، یک شعر 10 سطری بود یا همین قدرها؛ کوتاه بود. احتمالاً یکی از پرنسخه‌ترین شعرهای «روزگار نیما به این طرف» است. منظورم البته نسخه‌های چاپی‌ست. «شعری برای جنگ» امین‌پور، رفته رفته رشد کرد و تبدیل شد به بهترین شعرش و بهترین شعر جنگ تا حالا. خودش آنقدرها خوشایندش نبود این حرف‌ها اما مثل تمام مواقعی که جدل نمی‌کرد، قناعت می‌کرد به حیرتی انگار از بدو تولد با او مانده، با این کلام که: «نه بابا!»
قیصر امین پور
این بهترین شعر جنگ البته بهترین نسخه‌اش در دسترس همگان نیست یعنی آن نسخه‌ای که در هفته جنگ سال 63 و در روزنامه کیهان به چاپ رسید. در منتخب‌ها، همانی که در «تنفس صبح» چاپ شد، آمده. موقعی که پرینت آخر گزینه کارش توسط ناشر ارسال شد به سروش نوجوان، آنجا بودم. نگاهی انداختم دیدم که از آن نسخه شهریور 63 خبری نیست. گفتم: «بهترین نسخه همان بود.» گفت: «بود. حالا نیست. بعضی وقت‌ها آدم باید کوتاه بیاید تا نگویند از مواضعش کوتاه آمده!» گفتم: «از آن موقع خیلی گذشته.» خندید. همیشه می‌خندید. ادامه‌اش ندادم. شعر خودش بود.  می‌خواستم شعری برای جنگ بگویم دیدم نمی‌شود دیگر قلم زبان دلم نیست گفتم: باید زمین گذاشت قلم‌ها را دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست باید سلاح تیزتری برداشت باید برای جنگ از لوله تفنگ بخوانم - با واژه فشنگ- شروع این شعر، با سرگردانی و حیرانی همراه است که بخشی از ذات شعر است. وقتی راوی درباره رویدادهای پس از موشکباران شهرش حرف می‌زند، دلیل این حیرانی را درک می‌کنیم. راوی، منگ است انگار موج انفجار، درکش را نسبت به جهان پیرامونی، دچار «لرزش» کرده بنابراین گاهی که به شعار می‌گراید، بیش از آن که مخاطب دچار شعارگریزی شود، آن را بخشی از عصبیت راوی می‌انگارد و حاصل همان لرزش. از طرف دیگر، این تغییر در چشم‌انداز، برخی از وقوف‌ها راوی را دچار اختلال نکرده مثلاً می‌داند که لفظ «موشک» ناخوشایند است [لااقل تا موقعی که این شعر گفته نشده بود و «موشک» به رویکردی شاعرانه بدل نشده بود، ناخوشایند بود!] و از زیبایی کلام می‌کاهد. می‌خواستم شعری برای جنگ بگویم شعری برای شهر خودم- دزفول- دیدم که لفظ ناخوش موشک را باید به کار برد اما موشک زیبایی کلام مرا می‌کاست گفتم که بیت ناقص شعرم از خانه‌های شهر که بهتر نیست بگذار شعر من هم چون خانه‌های خاکی مردم خرد و خراب باشد و خون‌آلود باید که شعر خاکی و خونین گفت باید که شعر خشم بگویم شعر فصیح فریاد - هر چند ناتمام- این «ورودیه» گرچه خیلی خوب شکل می‌گیرد اما اوج شعر آنجاست که شاهد صحنه‌های پس از موشک‌بارانیم؛ صحنه‌هایی که تأثیرگذارتر و عینی‌تر از صحنه‌های داستانی همان موقع، در ذهن می‌نشینند و ماندگار می‌شوند. راستی یادم رفت بگویم امین‌پور آن اوایل، اوایل دهه 60، قصه هم می‌نوشت. یکی از آنها در جنگ سوره چاپ شد اما ادامه نداد. منظورم این است که از اولش دغدغه روایت داشت و این دغدغه را نه فقط در «شعری برای جنگ» که در رباعیاتش هم شاهدیم. موسیقی شهر بانگ «رودارود» است خنیاگری آتش و رقص دود است بر خاک خرابه‌ها بخوان قصه جنگ از چشم عروسکی که خون‌آلود است در غزل‌هایش هم شاهدیم: شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید...  به گمانم راز ماندگاری «شعری برای جنگ» همین روایت شفاف و عینی است. صحنه، خوب توصیف می‌شود و چون روایت به قدر کافی تأثیرگذار هست، همیشه جلوی چشم مخاطب باقی می‌ماند. در واقع، شعر بدل به سند می‌شود. گواهی زمانه می‌شود. می‌شود با آن تاریخ نوشت و مخاطب می‌توان با آن، تاریخ شفاهی خودش را بنویسد انگار که جنگ را دیده باشد، حاضر بوده باشد در صحنه. اینجا گاهی سر بریده مردی را تنها باید زبام دور بیاریم تا در میان گور بخوابانیم یا سنگ و خاک و آهن خونین را وقتی به چنگ و ناخن خود می‌کنیم در زیر خاک گل شده می‌بینیم: زن روی چرخ کوچک خیاطی خاموش مانده است اینجا سپور هر صبح خاکستر عزیز کسی را همراه می‌برد اینجا برای ماندن حتی هوا کم است امین‌پور در این شعر موزون نیمایی، بیشترین سعی را به خرج می‌دهد که به «عادت کلام» و «شیوه سخن گفتن معمول» نزدیک شود؛ چیزی که کمابیش با رعایت وزن عروضی دشوار می‌نماید و برخی اوقات، به تصنع نیز در برخی آثار- حتی در برخی شعرهای نیمایی خود او- منجر می‌شود اما این شعر دچار این بلیه نیست. به نظر، زادگاه و خاستگاه ذهنی‌اش که با دیده‌ها و تجربه شده‌ها آغشته است، هر نوع تصنع و تکلف را از آن دور کرده. از سویی دیگر، این شعر چندان شگردمند هم نیست یعنی بی آن که درگیر شگردهای شاعرانه باشد، در میانه «واقع‌نما»یی، عین «تخیل» هم هست. این شگرد که با «واقعیت»، «کلام متخیل» شکل گیرد، محتملاً تنها شگرد مشخص این متن است. امین‌پور پس از مرگ نامنتظره‌اش، پاسخ خود را از مخاطبان «شعری برای جنگ»اش گرفت: یک سوگواری عمومی. خب، این طوری هاست که شاعری به حافظه عمومی یک ملت هجرت می‌کند. البته، احتمالاً اگر خودش اینجا بود و این حرف را از من می‌شنید، با همان حیرت که از کودکی با او همراه بوده، می‌گفت: «نه بابا!»  روزنامه ایران بخش فرهنگ پایداری تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن