واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: امام صادق و شیوه پاسخ به شبهات
لطفا نخست قسمت اول و دوم را بخوانید در خبر دیگری داریم که و از يونس بن يعقوب نقل است كه گفت: روزى جمعى از أصحاب و ياران كه حمران و ابن نعمان و ابن سالم و طيّار در ميانشان بودند خدمت امام صادق (عليهالسلام) جمع شده و گروه ديگرى در اطراف هشام بن حكم كه تازه جوانى بود گرد آمده بودند، امام صادق (عليهالسلام) رو به هشام بن حكم كرده فرمود: اى هشام، گفت: لبّيك اى زاده رسول خدا، فرمود: آيا گزارش نمىدهى كه با عمرو بن عبيد (در مباحثه) چه كردى و چگونه از او پرسش نمودى؟ عرض كرد: جلالت شما مرا مىگيرد و شرم مىدارم و زبانم نزد شما بكار نمىافتد! امام( عليه السّلام) فرمود: چون به شما امرى نمودم بجاى آريد.هشام گفت: وضع عمرو بن عبيد و خبر مجلس مسجد بصره او بمن رسيد. بر من گران آمد، پس بسويش رفته و روز جمعهاى وارد بصره شده و به مسجد آنجا در آمدم، جماعت بسيارى را ديدم كه حلقه زده و عمرو بن عبيد در ميان آنان بود، جامه پشيمنه سياهى به كمر بسته و عبائى بدوش انداخته و مردم از او سؤال مىكردند، از مردم راه خواستم، بمن راه دادند تا در آخرِ مردم بزانو نشستم، آنگاه گفتم: اى مرد دانشمند من مردى غريبم، اجازه دارم مسألهاى بپرسم؟ گفت: بپرس، گفتم:شما چشم داريد، گفت: پسر جانم اين چه سؤالى است، چيزى را كه مىبينى چگونه از آن مىپرسى؟! گفتم: سؤال من همين طور است. گفت: بپرس پسر جانم، اگر چه پرسشت احمقانه است. گفتم: شما جواب همان را بفرماييد. گفت: بپرس.گفتم: شما چشم داريد؟ گفت: آرى،: با آن چكار مىكنيد؟: جواب داد :با آن رنگها و اشخاص را مىبينم،: بينى داريد؟: گفت : آرى، با آن چه مىكنى،:جواب داد: مىبويم. دهان داريد؟: گفت :آرى، :با آن چه مىكنيد؟:جواب داد : مزه را مىچشم،: گوش داريد؟:گفت : آرى،: با آن چه مىكنيد؟: جواب داد با آن صدا را مىشنوم،: شما دل داريد؟: گفت : آرى،: با آن چه مىكنيد؟:جواب داد با آن هر چه بر اعضاء و حواسم درآيد تشخيص مىدهم.گفتم: مگر با وجود اين اعضاء از دل بىنيازى نيستید؟ گفت: نه، گفتم: چگونه؛ با آنكه اعضاء شما صحيح و سالم باشد (ديگر چه حاجت به دل دارى)؟ گفت: پسر جانم هر گاه اعضاى بدن در چيزى كه ببويد يا ببيند يا بچشد يا بشنود ترديد كند، آن را بدل ارجاع دهد تا ترديدش برود و يقين حاصل كند، من گفتم: پس خدا دل را براى رفع ترديد اعضاء گذاشته است؟ گفت: آرى، گفتم: دل لازم است و گر نه اعضاء را يقينى نباشد. گفت: آرى. گفتم: اى أبا مروان (كنيه عمرو بن عبيد) خداى تبارك و تعالى كه اعضايت را بدون امامى كه صحيح را تشخيص دهد و ترديد را متيقّن كند وانگذاشته، اين همه مخلوق را در سرگردانى و ترديد و اختلاف واگذارد و براى ايشان امامى كه در ترديد و سرگردانىِ خود به او رجوع كنند قرار نداده؛ در صورتى كه براى اعضاى تو امامى قرار داده كه حيرت و ترديدت را به او ارجاع دهى؟!! او ساكت شد و جوابى نداد، سپس متوجّه من شده و گفت: آيا تو هشام بن حكمى؟ گفتم: نه، گفت: از همنشين هاى او هستى؟ گفتم: نه گفت: أهل كجايى؟ گفتم: أهل كوفه. گفت: پس تو همان هشامى. سپس مرا در آغوش گرفته و بجاى خود نشانيد و خودش از آن جا برخاست و تا من آن جا بودم سخن نگفت.حضرت صادق (عليه السّلام) خنديدند و فرمودند: اين را چه كسى به تو آموخت؟ عرض كردم: اى زاده رسول خدا بر زبانم جارى شد.حضرت فرمود: بخدا سوگند اين مطالب در صحف إبراهيم و موسى مكتوب است[6] این را خدمتتان عرض کردم برای آن که حضرت صادق(عليهالسلام) از این زاویه نیز نگریسته شوند، وگرنه نقش حضرت و مقام حضرت فوقالعاده بیش از این حرفهاست، کافی است یک نگاهی به کتابهای روایی بیندازید تا چیزی از مقام و شخصیت آن حضرت برایمان روشن شود. لااقل به کتابهایی مثل اصول کافی و تحفالعقول که ترجمه شده و در اختیار همه هست نظر کنید و از انوار آن حضرت بهرهای بگیرید. ما بايد آرامآرام به فرهنگ اين خانواده نزديك شويم تا ببينيم چه غوغايي است!تنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیهمنبع سایت المیزان [1] - قَالَ الْمُفَضَّلُ فَلَمْ أَمْلِكْ نَفْسِي غَضَباً وَ غَيْظاً وَ حَنَقاً فَقُلْتُ يَا عَدُوَّ اللَّهِ أَلْحَدْتَ فِي دِينِ اللَّهِ وَ أَنْكَرْتَ الْبَارِيَ جَلَّ قُدْسُهُ الَّذِي خَلَقَكَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ وَ صَوَّرَكَ فِي أَتَمِّ صُورَةٍ وَ نَقَلَكَ فِي أَحْوَالِكَ حَتَّى بَلَغَ إِلَى حَيْثُ انْتَهَيْتَ فَلَوْ تَفَكَّرْتَ فِي نَفْسِكَ وَ صَدَقَكَ لَطِيفُ حِسِّكَ لَوَجَدْتَ دَلَائِلَ الرُّبُوبِيَّةِ وَ آثَارَ الصَّنْعَةِ فِيكَ قَائِمَةً وَ شَوَاهِدَهُ جَلَّ وَ تَقَدَّسَ فِي خَلْقِكَ وَاضِحَةً وَ بَرَاهِينَهُ لَكَ لَائِحَةً فَقَالَ يَا هَذَا إِنْ كُنْتَ مِنْ أَهْلِ الْكَلَامِ كَلَّمْنَاكَ فَإِنْ ثَبَتَتْ لَكَ حُجَّةٌ تَبِعْنَاكَ وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ مِنْهُمْ فَلَا كَلَامَ لَكَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ أَصْحَابِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ فَمَا هَكَذَا تُخَاطِبُنَا وَ لَا بِمِثْلِ دَلِيلِكَ تُجَادِلُ فِينَا وَ لَقَدْ سَمِعَ مِنْ كَلَامِنَا أَكْثَرَ مِمَّا سَمِعْتَ فَمَا أَفْحَشَ فِي خِطَابِنَا وَ لَا تَعَدَّى فِي جَوَابِنَا وَ إِنَّهُ الْحَلِيمُ الرَّزِينُ الْعَاقِلُ الرَّصِينُ لَا يَعْتَرِيهِ خُرْقٌ وَ لَا طَيْشٌ وَ لَا نَزَقٌ يَسْمَعُ كَلَامَنَا وَ يُصْغِي إِلَيْنَا وَ يَتَعَرَّفُ حُجَّتَنَا حَتَّى إِذَا اسْتَفْرَغْنَا مَا عِنْدَنَا وَ ظَنَنَّا أَنَّا قَطَعْنَاهُ دَحَضَ حُجَّتَنَا بِكَلَامٍ يَسِيرٍ وَ خِطَابٍ قَصِيرٍ يُلْزِمُنَا بِهِ الْحُجَّةَ وَ يَقْطَعُ الْعُذْرَ وَ لَا نَسْتَطِيعُ لِجَوَابِهِ رَدّاً فَإِنْ كُنْتَ مِنْ أَصْحَابِهِ فَخَاطِبْنَا بِمِثْلِ خِطَاب) توحيد المفضل ص 42 محاورة المفضل مع ابن أبي العوجاء( [2] - البته ابنابیالعوجاءها غیر از سلمان رشدیها هستند که با تمام بیحیایی تهمت میزنند و دامان پاک پیامبر«صلواةاللهعلیهوآله» و امام معصوم علی«علیهالسلام» را آلوده و فاسد معرفی میکنند.[3] - سنن دارمي، ج 1 ص54- الفتوحاتالاسلاميه ج2 ص445.[4] - كنزالعمال ج1 ص229- الغدير ج 12 ص 185 به بعد.[5] - البته این به این معنی نیست که تریبون در اختیار دشمنان گذاشته شود تا مراکزی که با پول بیت المال مسلمین تهیه شده جهت تبلیغ تفکر کفر آلود استفاده گردد .[6] - الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2ص 368
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]