محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840403514
مهندسي فرهنگي در سيره امام رضا(ع)
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: مهندسي فرهنگي در سيره امام رضا(ع)
اميرعلي حسنلو
دوراني كه امام رضا(ع) در آن مي زيست عصر شكوفايي علم و سرازير شدن علوم مختلف ملل سرزمين ها و تداخل فرهنگي مردمان آن روزگار بود. در اين زمان پيشرفت علوم باعث پيدايش افكار و عقائد انحرافي و مشرب هاي فكري گوناگون كلامي و فلسفي شده بود كه همين امر چالشي جدي دربرابر عقائد و آموزه هاي ناب اسلامي و شيعي به شمار مي رفت. امام رضا(ع) با درك اين خطرات و تهديدها از فرصت پيش آمده نهايت بهره برداري رابه عمل آورد و به روشنگري هاي فراوان در زمينه تبيين عقائد اسلامي و نماياندن راه مستقيم الهي اقدام نمود كه در مقاله حاضر به گوشه هايي ازآنها پرداخته شده است.اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
عصر رونق علمي
در روزگاري كه امام رضا عليه السلام مي زيست مسائل علمي خاص رونق گرفته و با امور سياسي و اجتماعي به هم تنيده بود. امام در اين زمان ازنظر سياسي كاملاً محدود و قيام هاي اجتماعي عليه حاكمان عباسي روبه فزوني گذاشته و بحران هاي فكري و سياسي بر جامعه حاكم بود.
عوامل مختلفي در نشاط علمي عصر امام رضا(ع) مؤثر بود ازجمله بحران هاي فكري و ورود ملل مختلف به اسلام و وجود فرقه هاي مذهبي كه با افكار مختلف سؤالات خود را به ساحت اسلام عرضه مي كردند. ازطرفي سرزمين اسلامي وسيع بود و مهاجرت ها از مليت هاي مختلف در اين جغرافياي بزرگ آزاد بود، كه سبب تبادل افكار به شكل گسترده اي مي شد. اين افكار براي پاسخ يافتن، بيشتر به مكتب ائمه(ع) رجوع مي كرد و پاسخ مي گرفت و از سرچشمه علوم به توليد علوم مختلف منجر مي شد. چنانكه در صدر اسلام پس از پيامبر(ص) امير مؤمنان(ع) تنها فردي بود كه از عهده پاسخ واقعي پرسشگران برآمد.
در دوره عباسيان بيان مسائل كلامي و عقلي و فلسفي پررونق و گرايش عمومي در جامعه به عقل گرايي بيشتر بود. معتزله در اين بستر اجتماعي شكل گرفت و مورد حمايت خليفه عباسي واقع شد. اين گرايشات، جامعه را نيز تحت تأثير قرار مي داد تا مردم نيز به اين علم گرايش داشته باشند. امام رضا(ع) نيز در اين دوره شيعه را از جهات تعقل، تقويت مي كرد.
از عبدالسلام هروي نقل شده كه به مأمون اطلاع دادند، امام رضا(ع) مجالس كلامي تشكيل داده و بدين وسيله مردم شيفته آن بزرگوار مي شوند. مأمون به محمدبن عمر طوسي مأموريت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نمايد. پس از اين قضيه امام به مأمون نفرين كرد و فرمود:(1) (خدايا) اي پديدآورنده زمين وآسمان و... كسي كه شيعه مرا از درم راند از او انتقام بگير.
از مسائل مهم انديشه علمي اسلام كه قرن ها برسر آن،ميان علما اختلاف بود، عقل گرايي در مسائل ديني است كه سبب پيدايش فرقه هاي متعددي در جهان اسلام شده است. در عصر امام رضا(ع) نيز منازعات معتزله و اشاعره و فرقه هاي ديگر رواج داشت، بيت الحكمه تأسيس و باترجمه آثار يونانيان افكار فلسفي و عقلي به جهان اسلام وارد شد و همين امر علماي اسلامي را به تكاپو واداشت تا پاسخ اين شبهات و سؤالات را بيابند.
دوره مأمون اوج منازعات كلامي بود. بعد ازمأمون نيز اين بحث ها تا قرن ششم و هفتم در بين علما و دانشمندان وجود داشت. معتزله تأثيرات علمي و فكري در جهان اسلام به وجود آوردند، عقل گرايي معتزلي به نوبه خويش جامعه اسلامي را در مقابل افكار وارداتي مسلح نمود، اگرچه افراط و تفريط نيز در كار آنها سبب مي شد آسيب هاي فكري داشته باشند. در كل رويكرد مناسبي در مقابل سلفي گري خشك و متصلب و قشري گري در اسلام بود و بهترين پاسخي بود كه در اين زمان از سوي جمعي از دانشمندان اسلامي براي رويارويي با اين جريان انجام گرفت. درواقع اعتزال در جهان اسلام واكنشي براي رفع نيازهاي زمان بود.
اما حقيقت اين است كه جهت گيري عملي و علمي ائمه بود كه با انديشه هاي سلفي و انحرافي به شدت برخورد و مبارزه مي كرد. امام رضا(ع) در اين دوره از اسلام اصيل و انديشه هاي ناب پيامبر اكرم(ص) دفاع كرد، و با استفاده از ابزارها و مقتضيات زمان، اين وظيفه الهي خود را عملي كرد. انديشه هاي كلامي (مثل اعتزال) در اين دوره رواج و رونق داشت، اما انحرافات فراوان در آنها وجود داشت كه به نام دين تمام مي شد، لذا امام با اين زمينه مي خواست تصوير روشني ازاسلام ناب براي مردم ارائه كند، كه ازچند روش بهره برد:
الف- روش علمي:1-پاسخگويي به شبهات علمي و عقيدتي مردم در زمينه هاي مختلف 2-برگزاري جلسات علمي و تربيت شاگردان و نخبگان كه حافظ و ناشر ميراث علمي و عملي معصومان بودند 3-شركت در مناظرات علمي و كلامي كه با حضور رهبران مذاهب و اديان فراهم مي شد.(2)
ب) روش عملي: 1-دفاع از امامت در برابر واقفيان (كساني كه امامت امام رضا را قبول نكرده و باور به زنده بودن امام كاظم(ع) داشتند) 2-مواضع كلامي در برابر مأمون 3-ارتباط با مردم و حضور در جمع آنها. آنچه منظور نظر اين نوشته است نقش امام رضا(ع) در ترويج عقائد كلامي است كه به نكاتي در اين خصوص اشاره مي شود:
مباحث كلامي امام رضا(ع)
آفرينش
برخي از ماديون براي آفرينش، آفريننده اي قائل نيستند و اساس افكار آنها بر روي همين فكر و انديشه شكل مي گيرد لذا درباره تمام مسائل بر محور مادي بحث و نظر مي دهند چنانكه مكاتب سرمايه داري امپرياليستي امروز نيز چنين تحليلي از هستي دارند.
در عصري كه آن حضرت زندگي مي كرد عده اي بر اين نظريه معتقد بودند. لذا مباحثي پيشامد مي نمود و آن حضرت نظر خود را درباره مبادي جهان و علل حدوث و آفرينش بيان مي فرمودند، اين گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند.
روزي جماعتي از زنادقه به حضور حضرت رسيدند و درباره خداوند سؤال كردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و درباره مسائل فلسفي نظير اين و كيف و ادراك و حس، درمورد خداوند بحث و درباره نظم حاكم بر آفرينش و وجود انسان و كهكشان سخن گفتند.(3)
فردي درباره حدوث عالم در آفرينش سؤال كرد آن حضرت پاسخ داد تو پيش از اين نبودي و خود مي داني كه خودت را هستي ندادي و وجود خود را مديون كسي هستي كه او نيز محتاج به يك آفريننده است.(4)
مسائلي ازاين قبيل درباره آفرينش و خلقت و حدوث و قدم عالم سؤال مي كردند و آن حضرت پاسخ مي داد اينها از مسائل عقلي و فلسفي بودند كه براثر ترجمه دانش هاي يوناني در جامعه بروز كرده بود و براي مردم تازگي داشت، اگرچه اين مباحث در كلام معصومين پيشين(5) وجود داشت ولي چندان مطرح نبود و امام همه را احيا كرد.
رؤيت خدا
درباره رؤيت خداوند نيز كه از مباحث جدي و پرسرو صداي فرق مختلف بود. رواياتي از حضرت نقل شده ازجمله ابومره روزي به حضور حضرت رسيد و سؤال كرد: ما رؤيت خداوند وكلام او را تقسيم كرديم بين انبياء: موسي و محمد.
حضرت فرمود: اين ايده، هرگز درست نيست، او را چشم ها نبيند و علوم نتواند احاطه كند.
با استناد به آيه 109 سوره طه، فرمود: اگر چشم، او را ببيند ماهيت بايد داشته باشد، يعني علوم او را احاطه خواهد كرد، چشم بايد او را هرگز نبيند بلكه با قلبش آياتي از خداوند را مشاهده نمايد.
در اين بحث آن حضرت به ماهيت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به كيف و اين اشاره فرموده است. امام با استدلال برهاني بر اينكه اگر خداوند به چشم ديده شود لازم مي آيد كه محدود به زمان و مكان باشد و خدائي كه محدود و داراي جسم باشد، بايد عوارضي كه بر جسم عارض مي شود مثل پيري و مرگ به او نيز وارد شود، در اين صورت با انسان فرقي نخواهد داشت. بنابر اين ذات از اين نسبت ها پاك است. چون چيز قابل مشاهده داراي ماهيت مي شود كه بايد عوارض ماهيت بر او عارض گردد، لازمه ديگر جسمانيت و رؤيت، شرك است كه بايد خداوند شريكي داشته باشد در حالي كه قرآن كريم و معارف ديني، خداوند را بري از شرك و جسمانيت و رؤيت دانسته اند، بنابر اين افكار قائلين به رؤيت خداوند باطل و خرافه و نقيض قرآن و سيره و گفتار نبوي است.
امام رضا با اين موضع گيري با استدلال و برهان فلسفي و كلامي به ابطال اين نظريات پرداخت.
نادرستي تصور جسم و مكان براي خداوند
برخي از فرقه هاي كلامي اهل سنت، مثل اهل حديث مي گفتند خداوند در عرض نشسته و مقداري نيز جاي (به اندازه چهار انگشت) براي پيامبر در كار خدا باقي مي ماند تا در آن بنشيند. ]6[ اين نظريه را ابومسلم از اهل حديث ارائه مي كرد كه نمونه اي از عقايد سخيف بود.
درباه عرش خداوند نيز نظريه خاصي داشتند. وقتي اين مسائل در محضر حضرت رضا (ع) مطرح شد، به شدت برخورد كرد و فرمود: «من شبه الله بخلقه فهو مشرك و من و صفه بالمكان فهو كافر و من نسب اليه ما نهي عنه فهو كاذب» ]7[ هر كس خدا را به مردم شبيه كند مشرك است و هر كس براي او مكان قرار دهد كافر و هر كس به او نسبت هاي ناروا بدهد دروغگو است.
در پايان كلام نيز با تلاوت آيه 105 سوره نحل به قرآن كريم استناد فرمود.
يكي از شيوه هاي پاسخگويي به شبهات كه امام رضا به كار مي گرفت استناد به قرآن و كلمات و سيره پيامبر اكرم (ص) و خطبه هاي اميرالمؤمنين (ع) بود كه براي سؤال كننده قانع كننده و قابل قبول بود.اهل حديث براي خداوند اعضا تصور مي كردند، امام عليه (عليه السلام) با رد اين تصورات تفسير درستي از مسئله رؤيت ارائه كرد كه اگر مخالفت امام نبود اسلام نيز مثل دين مسيح منحرف مي شد و پيامبر مثل مسيح، پسر خدا ناميده مي شد. (ريشه هاي بت پرستي در اسلام توسط ائمه خشكانده شده است)
قضا و قدر و جبر و اختيار
اين مسئله، از جمله مسائل مهم و ريشه دار دوره امام رضا (ع) بود كه از صدر اسلام وجود داشت. امويان جبر را توسعه مي دادند و طرفدار جبر بودند، لذا اهل حديث نيز كه ريشه آنها در زمان امويان شكل گرفته بود غالبا طرفدار اين انديشه بودند.
معتزله در مقابل آنها قائل به تفويض و اختيار كامل بودند، امام (ع) در اين خصوص، به حديثي از امام سجاد و موضع امام صادق (ع) استناد كرد و ديدگاه اهل بيت را مطرح و مفهوم آنرا براي آنان بيان كرد.
محمد بن ابي نصر بزنطي پرسيد، برخي از شيعه قائل به جبر و برخي به تفويض (اختيار) شده اند، حضرت در پاسخ به او فرمود بنويس : «به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمود: علي بن الحسين. اي فرزند آدم به مشيت من و به قدرت من فرائض را انجام مي دهي و با نعمتي كه به تو داده ام (قدرت) به گناه من اقدام مي كني تو را بينا و شنوا قرار داده ام، گناهان از تو و به اختيار توست، نيرويي كه به تو دادم حسنات را بوسيله آن انجام مي دهي و نسبت دادن كارهاي نيك به شايسته است چون من قدرت را در تو براي اعمال خير داده ام تا بوسيله نيروي الهي به تعالي برسي و به غايت آفرينش راهي يابي نه اينكه با معاصي از هدف و غايت آفرينش باز ماني...»]8[
امام (ع) در مقابل جبريه موضع سرسخت مي گرفت و مي فرمود: «كساني كه جبري هستند به آنها زكات و صدقات ندهيد و شهادتش را نپذيريد.»]9[
و در كلامي ديگر مي فرمايد: هر كس قائل به جبر و تشبيه باشد (مشبهه)، كافر و مشرك است ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم. ]10[ به خاطر اينكه اينها فاسد العقيده مي شوند، لذا شهادتشان مشروع نيست از اينرو شهادت آنها باطل است.
فلسفه موضع گيري ائمه در برابر افكاري نظير جبر اين است كه انسان را از حالت انفعال و سازش با ظلم و زندگي ذلت بار خارج مي كند و لذا مي كوشيدند بفهمانند كه انسان برسرنوشت خود، مختار و در دگرگون ساختن جامعه و پيشرفت آن. نقش مستقيم دارد كه مضمون آيه كريمه :«ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا مابانفسهم... (رعد . 11) مي باشد. با در نظر گرفتن پيامدهاي سياسي و اجتماعي جبر براي انسانيت با آن مخالفت مي كردند.
در زمينه جبر و تفويض دهها روايت مهم كه در بردارنده مواضع امام رضا (ع) در مقابل اين انديشه است به ما رسيده است. ]11[ اگر روشنگري هاي امام نبود، نه تنها اسلام از بين مي رفت، بلكه با تفاسير غلط، قرآن نيز در معرض تحريف قرار مي گرفت.
بدين سان مي بينيم تمام اصول مسلم اسلام از توحيد و قرآن و نبوت و معاد توسط ائمه حراست شد در حالي كه هيچ يك از مدعيان خلافت پيامبر اين وظيفه را انجام نداده و نمي توانستند انجام بدهند، چون توانايي نداشتند، لذا خلفاي واقعي پيامبر ائمه اند، كه اگر در راس حكومت و سياست بودند، مسلما جهان اسلام گرفتار اين همه معضل و بحران نبود.
علوم ائمه نيز با محدوديت كامل ترويج مي يافت، چون از طرف حكومت ها محصور بودند و هيچ كس با آزادي نمي توانست به حضور آنها برسد و سوالات ديني خود را پاسخ بگيرد، همه ائمه تحت نظارت شديد و مراقبت هاي خلفاي اموي و عباسي بودند. علت غيبت امام زمان (عج) همين جو اختناق بود. لذا از ولادتش جز معدودي آگاه نشدند.
ايمان و كفر و مراتب ايمان
يكي از مباحثي كه در عقايد فرقه ها مطرح شده و آنها بدون توجه به فضيلت ايمان، با علوم ناقص خود درباره آن نظر داده اند، مسئله ايمان است. برخي گفته اند بين ايمان وكفر جايگاهي است كه نه كفر است نه ايمان. برخي گفته اند ايمان داراي مراتب و برخي آن را غير قابل ترقي و نقصان دانسته اند. از اينرو ائمه عليهم السلام هر يك به مناسبت ضرورت و اقتضاي حال، در اين باره روايات فراواني ذكر كرده اند كه در منابع شيعه، اين بحث بعنوان يك باب مجزا و يك بخش مهم ذكر شده است.
مرحوم مجلسي بخش هايي از بحار الانوار خود را به اين موضوع اختصاص داده است.
تاريخچه ورود اين مباحث بصورت مجادله از مرجئه شروع شده، ]12[ آنها بدون تامل در آيات قرآن گرفتار تناقض در اين مسئله و تاخر عمل از ايمان و مباحثي از اين قبيل شدند، لذا اين مسئله يك بحث دامنه داري در انديشه اسلامي شد و هر يك از فرقه ها، در اين زمينه به ارائه نظريات خود پرداختند.
رواياتي نيز از امام رضا(ع) درباره اين بحث وارد شده كه شيعه و مسلمانان را به رأي صواب در اين مسئله هدايت فرمودند، آن حضرت، ايمان را مقدم و افضل از اسلام و داراي درجاتي دانسته كه براي كسب هريك از درجات، عمل لازم است. ذكر خصايص مؤمن و كسي كه به درجه ايمان رسيده ازجمله مواردي است كه براي تبيين ايمان و درجات آن بكار برده شده. حضرت در تعريف ايمان با استناد به روايات رسول الله (ص) چنين فرمودند: ايمان شناخت قلبي و اقرار زباني و عمل به اركان است(13)
نبوت
يكي از موضوعات و مباحث مهم علم كلام پس از مباحث توحيد، نبوت است كه علماي اسلام در آن آراي مختلف داشته اند، مباحث كلامي امام در اين باب دو دسته است: 1-نبوت عامه 2-نبوت خاصه. در بحث عامه از مسائلي نظير وجود نبي، تعريف نبي، عصمت نبي، نبوت عامه و نبوت خاصه، معجزات پيامبران و نسخ اديان و مسائل ديگر بحث مي شود.(14)
از مهمترين مسائل كلامي كه مورد اختلاف بين فرقه هاي اسلامي است «عصمت» انبياء است، معتزله درباره عصمت انبياء معتقدند كه انبيا در دوره قبل از بعثت، گناه كبيره انجام مي دهند و برخي از معتزله عقيده دارند كه گناه صغيره را پس از بعثت نيز مجازند مرتكب شوند.
ازجمله بزرگان معتزله ابوعلي جبائي و قاضي عبدالجبار هستند كه طرفدار اين نظريه ها مي باشند(15) اشاعره كه قوشجي از بزرگان آنهاست عقيده دارند كه انبياء پس از بعثت از ارتكاب معاصي كبيره و صغيره منع شده اند. ولي گناهان صغيره غيرعمدي از آنها پس از بعثت ازآنها سرمي زند.(16) برخي از فرقه هاي اهل سنت معتقدند كه پيامبر، پس از بعثت نيز مرتكب گناه مي شود. آنان اين نظر يه ها را با قصد تبرئه برخي از صحابه و بني اميه ارائه داده اند تا افرادي چون معاويه و... را كه مورد نفرين پيامبر بودند تبرئه كنند.
شيعه در اين باره عقيده دارد كه پيامبر اكرم(ص) قبل و بعد از بعثت از كبيره و صغيره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به عدم عصمت كه معتزله و اشاعره به آن راه رفته اند، پيامدهاي فراوان دارد. پيامدهاي اين نظريات، تمامي دست آوردهاي انبياء را مي تواند زيرسؤال ببرد. لذا شيعه اين عقيده را باتوجه به براهين منطقي و عقلي و با استفاده از پشتوانه هاي نقلي با استدلال، قبول مي كند و طرفدار آن است، چون ائمه (ع) اين روش را در مقابل شيعه قرار داده اند. آنها از مفاسدي كه بر اين انديشه ها مترتب بود آگاه بودند و مي دانستند تمام اصول اسلام را با اين افكار مي توان به زير سؤال برد، چنان كه مي بينيم مستشرقين با اين افكار چه اهانت ها به قرآن و پيامبر مي كنند و عده اي مريض و مغرض از اين انكارها سود مي برند.
از امام رضا(ع) روايات زيادي در باب نبوت عامه وارد شده، بخشي از آنها درباره اثبات نبوت و ذكر انبياي بزرگ الهي است كه به بيان خصوصيات آنها پرداخته و درباره نسخ كتاب هاي آسماني آنها باوجود اسلام و رسالت انبياي اولوالعزم نيز رواياتي وارد شده كه ازجمله، پيامبران بزرگي چون آدم تا نوح، ابراهيم، اسماعيل، يوسف، موسي، يوشع، دانيال، خضر، سليمان، عيسي و پيامبر اكرم(ص) موردتوجه است.
امام رضا(ع) به پيامبر اسلام و ويژگي هاي آن حضرت بيشتر مي پردازد و با طرح مسائلي، استمرار نبوت را در خاندان پيامبر تبيين مي كند.
پاسخ به شبهات در زمينه عصمت انبياء
درباره عصمت انبياء شبهات زيادي در محضر امام به صورت پرسش مطرح و امام به آنها پاسخ داده اند:
روزي مأمون از امام پرسيد: شما كه انبياء را معصوم مي دانيد، معناي اين آيه چيست؟ فعصي آدم ربه فغوي. حضرت فرمود: اين داستان قبل از پيامبري آدم بوده است و اين گناه كبيره نيست. مأمون سؤال خود را درباره عصمت ابراهيم، موسي و ديگر انبياء ادامه داد(17) و از امام رضا(ع) پاسخ هاي بسيار قانع كننده اي شنيد باتوجه به اينكه مأمون گرايش به اعتزال داشت، اين سؤال و جواب، تمام عقايد معتزله را درباره عدم عصمت انبياء ابطال نمود و مأمون فهميد آن چه را كه براي خود درپيش گرفته (اعتزال) باطل و گمراه است.
پاسخ هايي كه حضرت رضا(ع) به مأمون داد، مستند به آيات قرآن بود و سؤالات مأمون نيز از تفاسير آياتي بود كه ظاهرا آنها شبه عدم عصمت پيامبران را نشان مي داد لذا حضرتش آنها را به زيباترين بيان وشيواترين استنادات قرآني پاسخ فرمودند، و مأمون به شگفتي فراوان از پيش حضرت خارج شد. در حاليكه روايتي از پيامبر درباره فضيلت خاندان امامت و رسالت زمزمه مي كرد.(18)
برتري خاندان پيامبر(ص)
رواياتي كه از امام رضا(ع) درباره پيامبر اكرم وارد شده ناظر به برتري آن حضرت و خاندان آن حضرت از تمام موجودات و انبياء است، و اينها به خاطر شبهاتي بود كه امويان و عباسيان درباره اهل بيت مطرح مي كردند و خاندان پيامبر و ائمه را با افراد عادي مقايسه مي نمودند. آن حضرت روايتي نقل مي كند، از امير مؤمنان(ع) كه از پيامبر سؤال كردم، يا رسول الله تو برتري يا جبرئيل فرمود: يا علي خداوند پيامبران را برتر از ملائكه و مرا برتر از انبياء قرار داده و برتري بعد از من از آن تو و جانشينان تو (از ائمه معصوم) است و ملائكه خدمتگزار ما و دوستان ما هستند، حاملان عرش كه تسبيح خدا مي گويند از جانب كساني كه ولايت ما را قبول كرده اند استغفار مي كنند.
اي علي اگر ما نبوديم آدم وحواء و بهشت و دوزخ و آسمان ها و زمين آفريده نمي شد. ما بدين جهت از ملائكه برتريم كه از نظر معرفت خداوند و تسبيح و تهليل او از آنها سبقت جسته ايم چون اولين چيزي كه خداوند آفريد ارواح ما بود كه به وحدانيت خدا و ستايش او سخن گشوديم...(19)
پاسخ به شبهات امامت
اولين اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اكرم(ص) پيرامون مسئله امامت وخلافت بود و برسر همين مسئله مردم دو دسته شدند: فرقه اي پيروي علي(ع) كردند و شيعه علي ناميده شدند، و فرقه اي راه ديگر گرفتند و تابع خلفاء و ديگران شدند. پس از گذشت زماني از دوران خلفا بر سر اين مسئله اختلاف شد كه جانشين پيامبر را خليفه بايد دانست يا امام؟
مسئله دوم نيز پيش آمد و آن اينكه مرجع مسائل علمي پس از پيامبر چه كساني هستند؟ آيا خلفا، علماي زمانشان بودند، و مي توانستند مثل پيامبر تمام سؤالات ديني را پاسخ بدهند و هم شأن و داراي مقام معنوي مثل پيامبر باشند؟ يا مردم به كسي ديگر مراجعه مي كردند؟ ويا اگر خلفا پاسخ مي دادند، چگونه پاسخ مي دادند و منبع پاسخگويي آنها چه بود؟
تاريخ نشان مي دهد، سؤالات علمي را پس از پيامبر غير از علي(ع) كسي قادر به پاسخگويي نبود!
لذا يكي از مباحث اختلاف برانگيز علمي و غيرعلمي (سياسي) اين بحث بود و خون هاي بسياري برسر اين مسئله ريخته شد. درحالي كه پيامبر اكرم(ص) اين بحران ها را پيش بيني كرده و براي آن راه حل نشان داده و اهل بيت خود را بهترين راه نجات از تفرقه معرفي كرده بود كه ناديده گرفتند. امام رضا(ع) نيز مثل جدش امير مؤمنان براي دفاع از امامت و جايگاه اهل بيت در عصر خود به اقتضاي مباحث كلامي در زمينه هاي مختلف، مباحثي مطرح كرد و به شبهات عصر خود و همه اعصار پاسخ داد كه به نمونه هايي اشاره مي شود:
ضرورت وجود امام در زمين
وجود امام در زمين ضروري است. در اين زمينه از امام رضا(ع) سؤالات مكرري شد و از سوي واقفه كه فرقه اي از شيعه بود شبهات فراواني درباره امامت آن حضرت و استمرار امامت و غيبت امام و مسائل ديگر امامت مطرح گرديد، آن حضرت همه را پاسخ دادند.
بحث امامت و حجت و ضرورت آن در روي زمين كه در قرآن از آن به خلافت الهي تعبير شده، مباحث كلامي اي بود كه از سوي شيعه و غيرشيعه از امام پرسيده شد و آن حضرت در پاسخ آنها با تأكيد مي فرمود زمين بدون امام نبوده و نخواهد بود. در غير اين صورت اهل خود را فرو مي بلعد. بدون حجت الهي ادامه حيات براي هستي مقدور نيست، چون خداوند نظم هستي را چنين قرار داده. تعداد پانزده روايت از امام رضا(ع) درباره ضرورت و وجود امام و حجت در زمين رسيده است.(20)
رواياتي كه از امام درباره امامت وارد شده ناظر به مسائل مختلفي است از قبيل اينكه: فرق بين پيامبر و امام و جايگاه ائمه چيست و هركس كه امام زمان خود را نشناسد در مرگ جاهلي از دنيا خواهد رفت. امامت، خليفه پيامبر است و ودايع رسالت و علوم او در پيش امام است.
در اين باره كسي از امام رضا(ع) سؤال كرد آيا شمشير رسول خدا در پيش شما است؟ آن حضرت به صراحت جواب نوشت؛ در پيش من است.(21)
همچنين درباره اينكه اطاعت از ائمه مثل اطاعت از پيامبر، واجب است و دفاع آن حضرت از امامت خويش در مقابل واقفه(22)
عصمت امام
يكي از مسائل در باب امامت، كه در روايات امام رضا(ع) مطرح شده عصمت امام است. چون امام جانشين پيامبر در ميان امت است و عصمت نبي ضروري است. جانشين نبي نيز بايد مثل خودش، با آن ويژگي باشد لذا عصمت امام نيز ازجمله مسائلي بود كه بين فرقه هاي اسلام موردبحث و اختلاف بود.
علماي بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نمي دانند، چون اماماني كه آنها به آن قائلند، معصوم نيستند. فرقه اي از اهل سنت امامت را در قريش و فرقه اي به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند(23) تا خلافت ابوبكر و ديگران را توجيه كنند. معتزله نيز به اين نظريه معتقد بودند. آنها آراء خود را براساس توجيه ماوقع بنياد نهادند درحالي كه انديشه سياسي اسلام، براساس آن چه كه در قرآن و پيامبر(ص) ترسيم شده بايد تبيين شود. نه براساس آن چه كه ديگران انجام داده اند و واقع شده.
شيعه عقيده خود را در امامت از ائمه با استناد به نص پيامبر و قرآن كريم مي گيرد؛ ائمه نيز اين انديشه را در طول تاريخ صيانت نموده اند. در عصر امام رضا(ع) ازجمله مباحث مطروحه همين بحث بود كه آن حضرت باتوجه به اين جو با شيوه ثابت خود، شبهات وارده بر دين و امامت را پاسخ مي فرمودند، از اين رو آن حضرت در رواياتي طولاني، اوصافي براي امام ذكر مي كند كه در هيچ مخلوقي يافت نمي شود.
كليني از عبدالعزيز روايت كرده: روز جمعه در مسجد جامعه مرو بوديم درباره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شد. كه حضرت با تبسم وارد شد و شروع كرد به تشريح امامت و مطرح كردن بحث غدير و اوصاف امامت با اين جملات «... الامام يحل حلال الله و يحرم حرام الله و يقيم حدود الله... البدر المنير... المطهر من الذنوب و المبراء عن العيوب... واحد دهره... ولا يوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظير مخصوص بالفضل كله من غير طلب منه له و لا اكتساب...»(24)
حضرت در اين حديث به بيان اختيارات و ويژگي هاي امامت مي پردازد: از جمله 1-حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مي نمايد (قدرت تشريع و قانون گذاري) 2-اقامه حدود الهي مي كند (برقراري حكومت و ايجاد تشكيلات لازم براي اين امر چون اقامه حدود) 3-امام بسان ماه تابان است 4-پاك از گناهان (عصمت) 5-نظيري ندارد (هر زمان يك امام وجود دارد) 6-فضايلش اكتسابي از ديگران (غيرامام) نيست.
نصب امام توسط پيامبر به دستور خدا
در ميان فرقه هاي اهل سنت اين نظريه رواج داشت كه خليفه توسط اجماع امت يا شوري و... از ميان قريش يا ... انتخاب مي شود و فرقه هايي از شيعه نيز قائل به امامت مفضول باوجود فاضل بودند. شيعه از ديرباز با استناد به قرآن كريم و آيه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك... و اليوم اكملت لكم دينكم و رضيت لكم الاسلام دينا..» معتقد است كه پيامبر در واقعه غدير اين دستور خدا را به اجرا گذاشت.
از جمله موضوعاتي كه امام رضا(ع) به آنها پرداخت، تأكيد بر واقعه غدير و امامت و فضايل امير مؤمنان بود كه باتوجه به نياز جامعه و فراهم شدن فضاي مناسب در ميان مردم مباحث مطرح مي كرد و به اثبات حقانيت خلافت علي(ع) در مقابل نظريه تقدم مفضول بر فاضل مي پرداخت. چنان كه نقل شده مأمون نيز اين بحث را با علماي اهل سنت مطرح و آنها را در اين زمينه با اقامه ادله برهاني ساكت و نظر آنها را باطل و برتري و امامت اميرمؤمنان علي(ع) را بر آنان اثبات كرد.(25)
امام رضا(ع) در مقابل ناصبين، واقفيه، زيديه و فرقه هاي منحرف از شيعه و فرقه هاي كلامي اهل سنت مثل اهل حديث و معتزله رواياتي را كه از پيامبر(ص) درباره دوستي و ولايت و امامت و برتري و وجوب اطاعت امير مؤمنان بود، مطرح و تشريح مي فرمود و بيشتر اين مباحث در فرصت استثنايي حضور امام در مرو به وجود آمد، كه حضرت توانست اصل امامت را مطرح و امامت و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بيان كند، چنان كه در حديث، سلسله الذهب، پس از بيان توحيد مسئله امامت خويش را مطرح و خود را از شرايط ورود به حصن الهي دانست كه مردم گمان مي كردند پس از توحيد، نبوت و بعد از آن خلافت راه درستي است كه انتخاب كرده اند. امام اين گمان را باطل نمود و امامت را شرط اصلي تحقق توحيد وماندگاري راه رسالت بيان كرد.
از امام رضا(ع) در زمينه اثبات اساس امامت كه از علي(ع) آغاز مي شود 73 روايت نقل شده(26) علاوه بر آن كه در مناظرات و پاسخ به سؤال ها اين مسئله را مطرح و در هر فرصت اين اصل را بيان مي فرمود.
امام عليه السلام در احاديث خود به ترتيب از امامت عامه و اصل امامت مشروع، امامت خاص و ويژگي هاي امير مؤمنان و ساير ائمه سخن مي گفت و آشكارا خود را امام معرفي مي كرد درحالي كه زمينه در دوره هاي قبل به اين صراحت فراهم نشده بود و لقب رضا به آن حضرت، به اين مناسبت از طرف پيامبر اكرم(ص) داده شده است چون مقبول همه است؛ حتي مخالف بزرگي چون مأمون به امامتش اعتراف كرد.]27[ (امامتش بر همه امت حتي غيرمسلمانان هم ثابت شد)
ساير مباحث امامت (تعداد ائمه و ساير ويژگي ها)
طرح مباحث كلي امامت و بيان عدد ائمه كه 12 نفر هستند با تصريح به اسم و القاب با نام مادرشان توسط امام رضا(ع) در راستاي اثبات امامت و رد گروه هاي انحرافي و فرقه هاي باطل بود كه خلفا و مصاديق ديگري براي ائمه تصور مي كردند. امام در برخي از بيانات، نقش امام در جامعه را تبيين كرده و از اين طريق محوريت امامت را ثابت مي كند.]28[ درباره اين موضوع شيخ صدوق علاوه بر اينكه در كتاب مهم اكمال الدين احاديثي ذكر كرده، در كتاب شريف عيون اخبار الرضا تعداد زيادي روايت درباره امامان دوازده گانه و ويژگي هاي آنها آورده است.]29[
روشي كه امام رضا(ع) براي حفظ انديشه شيعه به كار گرفت و با انديشه هاي كلامي انحرافي مبارزه نمود، هم سركوب بود و هم مطرح كردن انديشه امامت و هم خاموش نمودن آتش فتنه هايي كه براي امامت و انديشه تشيع مهيا كرده بودند. چنين روشي در طول تاريخ نظير ندارد كه جامع و مانع باشد. مأمون خود معتزلي مذهب و مدافع اعتزال بود]30 [ امام او را هم از نظر علمي مردود كرد و هم از نظر علمي زمينه اي را براي قبول كردن ولايتعهدي ايجاد كرد كه مأمون محكوم به غصب خلافت شد و امامت و خلافت به عنوان حقي غصب شده توسط گذشتگان (امويان و عباسيان) مطرح گرديد. امام در اين باره چنين فرمود: مأمون حق ما را شناخت و چيزي كه ديگران انكار مي كردند به من برگرداند و واگذار كرد و اين خلافت بزرگ را به من واگذاشت اگر زنده بمانم،]31[ در اينجا امام علاوه بر مطرح كردن حقانيت خويش در امر حكومت كه مأمون آن را برگردانده بود، به حيله مأمون نيز اشاره مي فرمايد (اقدام به كشتن امام) گرفتن اعتراف از دستگاه خلافت بر اينكه امامت حق مسلم اوست و خلافت و امامت متعلق به كسي است كه او مصون از هر نوع لغزش است، هدفي بود كه امام در ماجراي ولايتعهدي تعقيب مي كرد و موفق هم شد، از اين رو براي اشاعره و معتزله و تمام فرقه هاي شيعه نيز روشن شد كه خليفه، امام نيست و خلافت (مأمون و ديگران) حقي است غصب شده توسط آنها (عباسيان) كه امام به آن رسيد و مأمون به عنوان غاصب معرفي شد. بدين نحو امام با مديريت بي نظير در اين بحران به سركوب عقيده هاي باطل درباره امامت موفق شد.
اين يك موضع صريح و آشكار از طرف امام در رد تمام افكار باطل درباره امامت بود. امامت اساسي ترين مسئله از مسائل كلامي است و بسياري از علماي اهل سنت بر اين باور بودند كه خلافت با امامت يكي است و خلفاي عباسي و اموي در حقيقت امام هستند و منشاء اين مسئله را حل و عقد و شوري و قهر و غلبه و قدرت و استيلاي نظامي و... تلفي كرده،]32[ و اطاعت آنها را واجب مي دانستند. مأمون با طرح مسئله ولايتعهدي در فكر از بين بردن امامت بود ولي موضع گيري امام، نتيجه معكوس به بار آورد و براي اهل تاريخ روشن شد كه مسير خلافت و مدعيان خلافت راه باطل رفته و حق اهل بيت پيامبر را ضايع نموده اند.
مناظرات كلامي امام با رهبران مذاهب ديگر
امام رضا(ع) علاوه بر رفع نيازمندي هاي فكري و علمي شيعه و پيروان خود و زدودن شبهات از چهره اسلام اصيل و دفاع از اركان اصلي دين و اصول آن مثل توحيد، نبوت، قرآن و امامت و... در مناظرات كلامي و علمي براي هدايت آنها شركت مي فرمود. اگرچه مأمون در برگزاري اين جلسات اهداف ديگري را دنبال مي كرد كه هرگز به آنها دست نيافت ولي حضرت در پي اهداف الهي خويش و انجام وظايف امامت بود. از اين رو با آنها به مهرباني و نرمي و با استناد به كتاب هاي آسماني و زبان خودشان، استدلال مي فرمود؛ و از براهين عقلي مورد پذيرش عقول استفاده مي كرد و از كتاب هاي آسماني اهل كتاب پاسخ آنها را مي داد و بر آنان چيره مي شد.
البته هدف امام شكست دادن و چيرگي بر دانشمندان نبود بلكه چون خورشيد روشنايي مي داد و روشنايي و فروغ ذاتي براي همه انسان ها برابر است اگر چه ميزان دريافت انسان ها و در معرض شعاع نور بودن مهم است، اما شكست خورده واقعي اين مناظرات و مصاف هاي علمي كسي بود كه به دنبال چيره شدن بر امام بود. و آن غير از مأمون و جريان مقابل امامت نبود.
اين جلسات علمي با راهنمايي و برنامه ريزي فضل بن سهل وزير ايراني مأمون انجام مي گرفت كه با حضور رهبران اديان: يهود، مسيح، صابئين، زردشت (مجوس) طبيب رومي، متكلمين اسلامي مثل سليمان مروزي متكلم بزرگ خراسان ملت هاي ديگر...]33[ برگزار مي شد و نتايج علمي و تمدني بسيار پربار براي جهان اسلام داشت.
موضوعات بحث حضرت بر محور مباحثي مثل: 1.نبوت]34[ ، 2.توحيد]35[ ، 3.كتاب هاي آسماني مثل انجيل]36[ ، 4.نبوت پيامبر خاتم(ص)]37[ ، 5.معجزات پيامبران]38[ ، 6.حقانيت دين زردشت]39[ ، 7.آفرينش و خلقت كرد ]40[ ، 8.مسئله بداء و اراده و مشيت ]41[ و... بود.
در اين مناظرات، حضرت پيروز شده و پيروان اديان و مذاهب متحير از علوم جوشان حضرت در برابر امام خاشع شده و گاهي به اسلام مشرف مي شدند و در زمره يكي از بهترين مدافعان اسلام و پيرو مكتب اهل بيت قرار مي گرفتند؛ مثل عمران صابي.
در اين دوره امام رضا(ع) به نحوي سرآمد دانشمندان جهان شد كه لقب عالم آل محمد(ص) گرفت و اين لقب را مردم و اهل زمان و تمام دانشمندان معاصر به خاطر شايستگي و برجستگي بي نظير علمي و اخلاقي به امام دادند. بدين گونه امامت، تنها نور فروزان خدا در زمين جهت نجات بشريت از گمراهي و ذلت شناخته شد.
اگر نبود نور پرفروغ امامت در مقابل انديشه هاي انحرافي، اسلام با گرفتار شدن در دام انديشه هاي سلفي، وضعي بدتر از مسيحيت داشت و جز نامي قشري و خشك و احكامي متصلب و تشريفاتي و ظاهري، چيزي از آن باقي نمي ماند و هرگز ديني نبود كه در مقابل استعمارگران و غارتگران و... به مبارزه و مقابله برخيزد. و ملت ها را براي مبارزه و ستيز با ظلم، بسيج كند.
مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي
حوزه علميه قم
پانوشت:
1- شيخ صدوق عيون اخبارالرضا (ترجمه) علي اكبر غفاري و حميد رضا مستفيد، ج 2 ص 398-.401
2- توحيد صدوق، تعليق سيد هاشم حسيني تهراني، چاپ قم، جامعه مدرسين و از مقالات مجموعه آثار دومين كنگره جهاني حضرت رضا، چاپ اول، مشهد انتشارات (آستان قدس) 1365 عطاردي ج 1 ص 383- و صفحات 417 و 488و 416-.365
3- شيخ صدوق، امالي ج 1 ص 240
4- كليني كافي ج 1 ص 87 و شيخ صدوق، التوحيد، ص 250-.251
5- مثل نهج البلاغه و خطبه هاي امير مومنان علي (عليه السلام)
6- همان ص 02.
7- شيخ صدوق، توحيد، ص 96.
8- كليني، كافي، ج 1 ص .160
9- صدوق توحيد پيشين ص .362
01- همان ص .364
11- عطاردي پيشين ج 1 ص 53-73.
21- ابن سعد طبقات، ج 6، ص .307
31- كافي، ج 2 ص 200 و خصال شيخ صدوق ص 178-.179
41- ميثم بحراني، قواعدالمرام في علم الكلام، چاپ دوم، قم، مرعشي نجفي 1406 ص 121-.171
51- جعفر سبحاني، محاضرات في الالهيات چاپ دوم، قم، مدرسين 1415 ص .409
61- عطاردي پيشين ج 1 ص 84 و 67.
71 و 81- همان ج 1 ص 410-.417
91- شيخ صدوق، علل الشرايع ج 1 ص 14 و عيون اخبارالرضا ج 1 ص .540
02- شيخ صدوق، كمال الدين، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسين، 1416 ق، ج 1، ص 202 و ص 204؛كليني، كافي، ج 1، ص 177-.179
12- صفار قمي، بصائر الدرجات، ص 178-185؛ عطاردي، پيشين، ج 1، ص 88-.256
22- عيون اخبارالرضا ج 1، ص .225
32- محمد جواد شكور، تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام چاپ سوم، تهران، اشراقي، 1362 ص 64.
42- كافي ج 1، ص 198؛ عيون ج 1، ص .450
52- عيون، ج 1، ص 47-.130
62- عطاردي، پيشين، ج 1، ص 112-.138
72- عيون، ج 1، ص 42-62.
82- همان، ج 1، ص 77.
92- همان، ص 57-.132
03- جرجي زيدان، تاريخ تمدن، ج 3، ص .312
13- عيون، ج 2، ص .142
23- مجموعه آثار كنگره امام رضا(ع) ج 2، ص 01-21.
33- شيخ صدوق، توحيد، ص .417
43- همان، ص 420 ثبوت عيسي، ص 439، نبوت موسي.
53- همان، ص 422- (الوهيت عيسي نزد مسيحيان)
63- همان، ص .425
73- همان، ص .424
83- همان، ص .429
93- همان، ص .430
04- همان، ص 430-.432
14- همان، از ص 441 تا .451
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 565]
-
گوناگون
پربازدیدترینها