واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او زنی متکی به نفس و فعال است؛ از جنس خانمهای امروزی که بیرون از منزل کار میکنند و اوضاع خانواده را با ترفندهایی که به طور غریزی بلدند مدیریت میکنند... مربع متوسط الاضلاعآنها چقدر توانسته اند طبقه متوسط را نشان بدهند؟ شخصیت پردازی همیشه یکی از نکات مهم در فیلمنامه و فیلمهاست؛ به خصوص فیلمهایی که تمی اجتماعی دارند چون اگر خوب از آب در نیایند خیلی به چشم نمیآیند. محسن تنابنده که یکی از چهار نقش اصلی راهم بازی کرده و برای آن گرفته فیلم نامه این کار را نوشته. او چه چیزهایی را در قشر متوسط جامعه دیده و در قالب شخصیتها ریخته؟ شخصیت/میترا: در اولین نمایی که او را میبینیم مشغول چانه زندن برای لغو مراسمی است که تعهد کرده عکاسش باشد. این بهترین معرفی برای زنی است که در سکانس بعدی با صاحبخانه چانه میزند. بعد با شوهرش صحبت میکند تا برای سفر شمال راضیاش کند و خلاصه همیشه در حال استفاده از « زبان» برای حل مشکلات روزمره است. وقتی خواهر کوچکترش به مشکلی برمیخورد صاف سراغ میترا میآید. او زنی متکی به نفس و فعال است؛ از جنس خانمهای امروزی که بیرون از منزل کار میکنند و اوضاع خانواده را با ترفندهایی که به طور غریزی بلدند مدیریت میکنند. بزنگاههایی در درام وجود دارد که پوسته خوددارانه ظاهر میترا را کنار میزند و شخصیت باطنی او دیده میشود. در سکانس تصادف نقطه محوری وضعیت آشفته ای که پیش میآید میتراست. او تعادل ذهنیاش را از دست میدهد اما همچنان به اندازه کافی به رفتارش تسلط دارد که راز خواهرش را نگهدارد و وقتی او در آستانه لو رفتن قرار میگیرد با شوهر خواهرش صحبت میکند و اوضاع را سر و سامان میدهد؛ یعنی در شرایط سخت هم ابزار میترا همچنان «زبان» است. بازیگر/هدیه تهرانی: بازی تاثیر گذار و خوبی دارد. خاصیت خوددارانه و سرد بازی تهرانی کمک میکند که شخصیت میترا به درستی شکل بگیرد. کارگردان هم از ستاره محبوبش نهایت استفاده را برده؛ چون در بیشتر صحنهها هدیه تهرانی در قاب حضور دارد و البته همین نکته تاثیر حضورش را کم میکند. شخصیت/ نیما: شوهر میتراست و شیشه برجهای چند طبقه را پاک میکند. در یک سکانس کلیدی با تحکم از میترا میخواهد که قید سفر شمال را بزند اما میترا در مقابل لحن عصبانی او از شیوه همیشگیاش استفاده میکند؛ زبان میریزد و نیما را به سفر راضی میکند. بعد از وقوع فاجعه زودتر از همسرش خودش را جمع وجور میکند و به خوش مسلط میشود. او هم مثل همسرش پنهان کار است و به وسیله راست نگفتن، دروغ میگوید. شخصیت نیما بازسازی آزاد یک شخصیت مشابه در فیلمی چینی است. البته شغل آن شخصیت نقش مهمی در شکلگیری درام دارد چون از یکی از پنجرههایی که پاک میکند همسرش را کنار مردی غریبه میبیند و داستان آغاز میشود ولی در هفت دقیقه تا پاییز، شغل نیما بیشتر جنبه تزئینی دارد و تاثیر چندانی بر روند داستان نمیگذارد. بازیگر/ محسن تنابنده: بازی کنترل شده، طبیعی و موثری دارد؛ ولی درسکانسهایی که برای مرگ دخترش عزاداری میکند میتوانست ظرافت بیشتری به خرج دهد. با توجه به پیش زمینه ذهنی تماشاگر که همیشه تنابنده را در نقشهای کمدی دیده، ضجههای نیما با آن صدای زیر و گوشخراش ممکن است تاثیر معکوس داشته باشد و باعث خنده شود. شخصیت/ مریم: زن جوانی است که مدام با همسرش دعوا دارد و از زندگی اش راضی نیست. میخواهد مستقل باشد و مهمترین مشکلش مشکل مالی است. بهانه اصلیاش برای خروج از خانه شوهرش و درخواست طلاق این است که دوست ندارد با پدر و مادر شوهرش در یک خانه زندگی کند. در همان اوایل داستان در آغوش میترا (که حکم مادرش را دارد) گریه میکند و از بیپولی مینالد. وجه پنهانی گذشته مریم برای شوهرش شائبه خیانت را ایجاد میکند که فیلم هم این جنبه را پررنگ میکند. راز او تا پرده آخر ناگفته میماند؛ ولی وقتی تحت فشار قرار میگیرد تا حقیقت را بگوید رفتاری عصبی دارد و کنترلش را از دست میدهد. پنهان کاری او بیش از دیگران به جاهای باریک میرسد. مریم از آن شخصتهای خودسری است که با اولین فکری که به سرشان میزند دست به کار میشوند و تصور میکنند به تنهایی میتوانند مشکلاتشان را حل کنند؛ در حالی که آن قدر عقل و پختگی ندارند که از پس موقعیتهای دشوار بربیایند. بازیگر/ خاطره اسدی: او و تنابنده بیش از حد انتظار ظاهر میشوند. با این که در اغلب صحنهها در حاشیه قرار گرفته تا سوپر استارهای فیلم در مرکز توجه باشند، بازی اش ظرایف و جزئیاتی دارد که صحنه را مال خود کند. فیزیک و چهره خاطره اسدی به گونه ای است که وجه آسیب پذیر شخصیت مریم را به خوبی تصویر میکند لحظههای بازی اش رو به روی حامد بهداد بسیار اثرگذار است و با کمترین اغراق توانسته تزلزل شخصیت مریم را نشان دهد. ضمنا در مقابل ستارههای مشهور فیلم کم نمیآورد. شخصیت/ فرهاد: همسر مریم است و در نمای معروفی او را در زندان میبینیم و بعد میفهمیم که بیگناه است و به خاطر نامردی دوستانش به زندان افتاده است. روند ناپایداری را طی میکند. در میانههای داستان در حالتی غیرطبیعی تصمیم میگیرد خودکشی کند؛ ولی وقتی صدای فرزندش را از تلفن میشنود پشیمان میشود و شیر گاز را میبندد. در نیمه دو فیلم همیشه پریشان است و نمیداند واقعیت کدام است؟ به همسرش شک دارد ولی با چند جمله میترا آرام میشود و دیگر پی قضیه را نمیگیرد. فرهاد نمونه ای از جوانهای عاشقی است که زیر بار سنگین مشکلات زندگی کمرشان خم شده و نمیدانند چگونه میتوانند یک زندگی معمولی و آبرومند بسازند. عاشق است اما مشکلات و موقعیتهای دشوار به او فرصت عشق ورزی نمیدهند. بازیگر/ حامد بهداد: مثل همیشه پر انرژی و برانگیخته است و به جز لحظههایی که در خانه تاریک ول میگردد و حالت طبیعی ندارد؛ در باقی صحنهها از حد خارج نمیشود، صدا و لحن حرف زدنش در خدمت شخصیت پردازی است و سکانسهایی که مقابل خاطره اسدی بازی میکند هارمونی درستی دارند. اوج بازی بهداد در قسمتهایی است که بازی بیرونی و پر هیاهو دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]