واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزارشي درباره انيميشنهاي تبليغاتي :Mohsen: 14 بهمن 1387, 12:47گزارشي درباره انيميشنهاي تبليغاتي به همراه دیدگاه بهرام عظیمی،رسام و بیرنگ تيزرهاي انيميشني از آگهي تا آگاهي از جذابيت انيميشن گريزي نيست. اگر اين جمله به نظرتان خيلي كلي و غير واقعي ميآيد، يك بار دقت كنيد و ببينيد بچههاي چند ماهه هم با آمدن شخصيتهاي كارتوني و همين طور آگهيهاي بازرگاني چطور از خودشان واكنش نشان ميدهند. همين جذابيت و اقبال عام بود كه باعث شد از مقطعي به بعد استفاده از اين تكنيك، مورد توجه سفارش دهندگان آگهيهاي تلويزيوني قرار بگيرد و روز به روز هم رونق بيشتري پيدا كند. اتفاقي كه مثل هر پديده ديگر تا مقطعي در اوج بود و از قرار معلوم كم كم ميرود كه دوران ديگري را تجربه كند؛ دوراني كه ديگر از آن رونق خيلي خبري نيست. براي بررسي و مرور اين پديده به سراغ بهرام عظيمي، مسعود رسام و بيژن بيرنگ رفتهايم كه هرسه شان هم براي مخاطبان تلويزيون نام آشنايند. اولي انيماتور و كارگردان است و خيلي از تغيير و تحولات اين وادي دستپخت اوست. رسام و بيرنگ هم علاوه بر ساخت برنامههاي موفق مختلف، دستي در ساخت تيزر و آگهي دارند. اما بهرام عظيمي همين اول بسم الله يك نكته را روشن ميكند و آن هم دسته بندي انيميشنهاست با توجه به 2 هدفي كه دارند: يك استفاده از انيميشن براي تبليغات است و استفاده ديگر براي فرهنگسازي. در كشور ما مورد دوم بيشتر كاربرد دارد. براي همين با توجه به اين تقسيم بندي و همين طور با توجه به كارهايي كه او كرده، قرار ميگذاريم درباره مورد دوم صحبت كنيم. يكي از نكاتي كه همان اول كار بايد تكليفش را معلوم كرد، اين است كه كلا تيزرهاي انيميشن براي كدام گروه سني توليد ميشود؟ مسعود رسام ساخت اين تيزرها را در مورد كالاها يا مواردي قابل توجيه ميداند كه يا مصرف عام دارند يا يك جورهايي با بچهها و تينايجرها سر و كار دارند. مثال او خوراكيهاست يا مباحث فرهنگيتربيتي مثل بهداشت كودكان. او كه تازگيها مشغول ساخت يك تيزر انيميشن براي يك خميردندان پونه است، ادامه ميدهد: «انيميشن در بحثهاي آموزشي خيلي تاثيرگذار است. مثلا وقتي در محله بهداشت ميگفتيم «صبح و ظهر و قبل از شام، مسواك بزن مسواك» راحتتر براي بچهها قابل پذيرش بود، ولي مخاطب مصرف درست گاز كه بچهها نيستند.» او اضافه ميكند: «مغز انسان جوري طراحي شده كه در برخورد با بعضي كالاها طالب فانتزي است؛ ولي وقتي ميخواهيم يك وسيله مدرن و امروزي مثل تلويزيون بخريم، چيزهاي ديگري مثل تكنولوژي و مدرن بودن آن وسيله برايمان اهميت پيدا ميكند.» اما بهرام عظيمي عقيده دارد انيميشن اساسا ربطي به سن و سال ندارد و ميتواند براي همه گروههاي سني توليد بشود؛ اتفاقي كه كم و بيش در همه دنيا دارد ميافتد و حتي در كشوري مثل ژاپن، انيميشنهايي مخصوص آدم بزرگها هم ساخته ميشود. ما فعلا انيميشني كه مخصوص اين گروه سني باشد، نداريم. با اين تعريف، استفاده از آن در هيچ موردي حتي كارهايي كه براي فرهنگسازي ساخته ميشوند، دور از ذهن نيست. يك تاريخچه مختصر يادتان است سر و كله اولين تيزر انيميشن به طور جدي از كي در تلويزيون پيدا شد؟ در نظر خيلي از ما، اولينها همان كارهاي راهنمايي و رانندگياند. اين اشتباه به قول عظيمي كارگردان اين مجموعه شايد در مرحله اول بظاهر او و همراهانش را در توليد آن مجموعه خوشحال كند، ولي وجدانشان را راحت نميگذارد. براي همين تصميم ميگيريم با هم مرور مختصر و مفيدي داشته باشيم به تاريخچه كل اين ماجرا تا وجدان درد آنها هم كمي تعديل بشود. اولين انيميشنهايي كه براي فرهنگسازي توليد شد،كارهاي شركت گاز در دهه 70 بود كه كاراكتر اصلياش يعني آقاي ايمني يا آقاي گاز را بهمن عبدي طراحي كرده بود. بعد بهرام عظيمي و دوستانش در شركت حور، انيميشنهاي بابابرقي را با موضوع مصرف بهينه برق در 7 قسمت براي شركت برق كار كردند. شاخصترين كارها همينها بود. يكي از دلايل مقبوليتشان هم اين بود كه به صورت مجموعه توليد شدند. ديگر اين كه موزيكال بودند و شعرهايشان توي ذهن مردم خوب جا باز كرد. شعار كليشهاي «هرگز نشه فراموش، لامپ اضافه خاموش» را كه يادتان است؟ اين وسطها تا اواخر دهه 70 تك و توك كارهاي پراكنده ديگري هم پخش ميشد. مثل كاري كه براي كنترل نامحسوس ترافيك ساخته شد و كارگردانش اميرمحمد دهستاني بود. ولي عامل موثر ديگري كه باعث شد خيلي از نهادها و ارگانها به انيميشنسازي رو بياورند، انيميشنهاي راهنمايي و رانندگي بود كه بهرام عظيمي و دوستانش آن را ساختند.تعدد قسمتهاي اين مجموعه 45 قسمت براي سازندگانش اين امكان را ايجاد كرد كه درست مثل يك سريال برايش برنامهريزي كنند و سناريو بنويسند. براي همين شخصيتهايي مثل هوتن، بهاره، داداش سيا، داوودخطر، سياساكتي و بقيه كه طراحي شده بود، با مردم ارتباط خوبي برقرار و به اصطلاح خيلي گل كرد، جوري كه با 97 درصد بيننده، پربينندهترين برنامه تاريخ تلويزيون ايران شد و آماري را كه تا پيش از آن مال سريالهاي طنز شبانه بود، به نفع خودش تغيير داد. اين بار ماجرا خيلي جديتر بود. دستفروشها، سي ديهاي كار را كنار خيابان ميفروختند و تيشرت و عروسك و خلاصه خيلي از وسايل جانبي با آرم و نام و نشان داداش سيا، داوودخطر و سياساكتي غير رسمي وارد بازار شد. غير از اين كه در شهرستانها با لهجههاي مختلف با آنها شوخي ميكردند و به زبانهاي مختلف هم دوبله شد و حتي خبر رسيد كه جوانهاي عرب پوستر شخصيتهايش را ميزنند به در و ديوار اتاقشان. چند جايزه از جشنواره بينالمللي هم استقبال بينالمللي از كار را تكميل كرد و خلاصه همه چيز تمام و كمال آماده شد تا خيلي از ارگانها و نهادهاي ديگر مثل سازمان فرهنگي هنري شهرداري، راهآهن، ميراث، پالايش و پخش، سامانه 127 و حتي سازمان بازيافت براي فرهنگسازي با انيميشن ترغيب بشوند. به هرحال وقتي جايي مثل پليس و راهنمايي و رانندگي با همه انضباط ماهوياش ميتوانست حرفش را اينقدر جذاب به ملت منتقل كند، چرا بقيه نبايد اين كار را ميكردند؟ تازه اين جداست از تبليغات و فرهنگ سازي با انيميشني كه در مراكز استانها و شهرستانها انجام ميشد و داستان خودش را دارد. چه شد كه كارها گل كرد؟ مسعود رسام دليل موفقيت اولين سريهاي انيميشنهايي را كه توليد شد، نوآوري و پختگي و كوپني ميداند كه براي آزادي عمل در فيلمنامه و مضمون به سازندگان آنها داده شده بود. او ميگويد: «بخشي از جذابيت آنها به اين برميگشت كه شخصيتها كارهايي ميكردند كه تا قبل از آن نميشد در تلويزيون به آنها پرداخت و دركل مصداق بدآموزي بود.» وظيفه ماست كه بگرديم و راه جديدي براي ايجاد جذابيت و رهايي از تكرار پيدا كنيمعظيمي هم اعتقاد دارد رشد انيميشن در اين سالها خيلي خوب بوده و كارهاي خيلي شاخصي هم ساخته شده است، ولي لازم ميداند به اين نكته هم اشاره كند: «مردم چون ميدانند ما نميتوانيم با خارجيها رقابت كنيم، انتظار دارند كارمان در كنار شوخي و كاراكترسازي و جذابيتي كه معمولا نداريم، لااقل با مضامين فرهنگي خودمان همخواني داشته باشد.» چرا تاثيرگذاري كارها كم شده است؟ «بيشتر مديران ما از مقوله تبليغات، اطلاعات درستي ندارند و بيشتر از روي دست هم نگاه ميكنند. براي همين هر حركت موفقي براي همه به صورت الگو درميآيد. اما وقتي تكرار ميشود به نظرم آن اثردهي را كه بايد، ندارد.» رسام با بيان اين مطلب اضافه ميكند: «وقتي همه ارگانها و سازمانها با همين روش عمل كنند، تاثيرگذاري كارها از بين ميرود. طبيعتا چنين روشي با اين گستردگي مخاطب، به تنهايي جواب نميدهد و قطعا منجر به تغيير رفتار در مخاطب نميشود.حتي كمي هم سادهانگاري و ابلهانه جلوه دادن موضوع است، چون خيليها الان اين انيميشنها را فقط به عنوان يك برنامه نمايشي جذاب دنبال ميكنند.» از نگاه بهرام عظيمي هم، بخش زيادي از بي توجهي فعلي مخاطبان به تيزرهاي انيميشن و كم شدن تاثيرشان به زياد شدن انيميشنهاي فرهنگ سازي به ازدياد نمونههاي مشابهي كه از طرف نهادها و ارگانها توليد ميشوند برميگردد. چون همه متوجه شدهاند با اين روش ميتوانند بهترين جواب را بگيرند؛ ولي مشكل اساسي اين است كه همه شبكههاي تلويزيون شبيه همند و گاهي يك تيزر همزمان از 2 شبكه در حال پخش است. عظيمي در ادامه با زبان ديگري حرف رسام را تاييد ميكند: «مسلم است اين جور كارها حالا ديگر مثل چند سال قبل تاثيرگذار نيست و مردم هم مثل چند سال پيش با علاقه آنها را دنبال نميكنند. شايد يك دليلش اين باشد كه زياد شدنش دل مردم را زده. كارهاي الان بيشتر جنبه اطلاعرساني دارند و كمتر سعي ميكنند مردم را بخندانند.» اين انيماتور جوان و موفق با اشاره به اين كه حالا ديگر مردم در برابر بكن و نكنها و حرفهاي گندهاي كه در دل يك انيميشن كمدي و جذاب ميزديم اشباع شدهاند، اضافه ميكند: «وظيفه ماست كه بگرديم و راه جديدي براي ايجاد جذابيت و رهايي از تكرار پيدا كنيم؛ اما خيلي از ارگانهاي سفارشدهنده ريسك نميكنند و اجازه نميدهند كه سازنده از روش جديدي استفاده كند. معمولا سعي ميكنند از راههايي كه رفته شده استفاده كنند.» نكته ديگر اين است كه سازنده انيميشن نميتواند پايش را از چارچوبي كه هست، فراتر بگذارد: «وقتي قرار باشد همه شخصيتها خوب، مرتب و منظم باشند و هيچ خلافي نكنند، خيلي از كارها قبل از پخش يكجور درميآيد و كارهايمان را شبيه هم ميكند. همين اجازه خلاقيت را از سازنده ميگيرد و نميگذارد دنبال خلاقيت باشد. او ترجيح ميدهد چارچوبها را دقيقا رعايت كند و نوآوري و خلاقيت خاصي نداشته باشد تا آب باريكهاش قطع نشود.» كمي هم درباره سخن دوست عظيمي كه اين روزها مشغول ساخت فيلم سينمايي انيميشن «تهران 1500» با حضور بازيگران مطرح سينماست، در پايان صحبتش به تاثير كمبود مسائل مالي در كيفيت و چگونگي ارائه كارها هم اشاره ميكند. اين نكتهاي است كه بيژن بيرنگ هم با مرور پيشرفتهاي به دست آمده در زمينه انيميشن، به آن اشاره ميكند: «متاسفانه بودجه ساخت تبليغات در مقايسه با كشورهاي ديگر خيلي پايين است و همين باعث ميشود كيفيت پايين بيايد.» او كه دستي در توليد تيزرهاي تبليغاتي دارد، روي وجود استعداد خيلي خوب و سطح بالاي جوانها در اين زمينه تاكيد ميكند و ميگويد: «تبليغات و كليپسازي موقعيت خيلي خوبي است براي تجربه كردن. در مراحل بعدي مثل همه جاي دنيا ميشود اين تجربهها را به سينما منتقل كرد.» اتفاق خودش ميافتد؟ اگر بخواهيم براي پايان بندي اين گزارش يك جمله خوب و سرراست پيدا كنيم، حرف بهرام عظيمي به عنوان يك كننده كار خيلي خوب و مناسب به نظر ميرسد:« حسابي تنبل شدهايم و همهاش مسير همديگر را تكرار ميكنيم. مثل هميشه منتظر اتفاقي هستيم كه آن تحولي را كه بايد، به وجود بياورد. اين اتفاق هم فقط و فقط وقتي ميافتد كه يك كار تازه و خلاقانه و جديد كه تا حالا نمونهاش نبوده از تلويزيون پخش بشود و بعد دوباره سفارشدهندهها چيزي شبيه آن را به من پيشنهاد بكنند.» پاسخ اين پرسش را يك بار ديگر بايد لابه لاي حرفهاي دست اندركاران و سفارش دهندگان پيدا كرد. يكي بايد خطر كند و پيه همه چيز را به تنش بمالد و وارد گود بشود وگرنه اتفاق كه هيچ وقت خودش نميافتد. ميافتد؟ منبع: ايرانيان انيميشن به نقل از irancg.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]