تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849976603




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

Bolt ... بولت (2008) -


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: Bolt ... بولت (2008) animations 07 بهمن 1387, 00:11معرفی انیمیشن Bolt کارگردان: Byron Howard & Chris Williams نویسنده: Dan Fogelman & Chris Williams تهیه کننده: Walt Disney Animation Studios تاریخ اکران: 21 نوامبر 2008 (آمریکا) مدت فیلم: 103 دقیقه صدا پیشگان: John Travolta ... Bolt Miley Cyrus ... Penny Susie Essman ... Mittens Mark Walton ... Rhino Malcolm McDowell ... Dr. Calico James Lipton ... The Director Greg Germann ... The Agent Diedrich Bader ... Veteran Cat Nick Swardson ... Blake J.P. Manoux ... Tom Dan Fogelman ... Billy Kari Wahlgren ... Mindy Chloe Moretz ... Young Penny Randy Savage ... Thug Ronn Moss ... Dr. Forrester خلاصه: Bolt یک سگ سفید آمریکایی است که در تمام زندگیش در برنامه تلویزیونی ماجراجویانه ای شرکت کرده است و فکر می کند واقعا قدرت های خارق العاده دارد. وقتی بصورت اتفاقی از استودیو دور می شود، با یک گربه ولگرد ماده به نام Mittens و یک همستر به نام Rhino آشنا می شود. در طول راه، او متوجه می شود که دارای هیچ قدرت خارق العاده ای نیست و برنامه تلویزیونی حقیقت ندارد. animations 15 بهمن 1387, 13:13 تازه ترین فیلم انیمیشن بلند دیزنی، بولت Bolt ، نخستین فیلم استودیوی دیزنی است که از ابتدا تا به انتها بطور مستقیم زیر نظر جان لسترJohnn Lasseter، کارگردان پر آوازه ی پیکسار بوده است. فیلم که به کارگردانی کریس ویلیامز Chris Williams و بایرون هاوارد Byron Howard ساخته شده است داستان سگی را تعریف میکند که قهرمان یک سریال محبوب تلوزیونی است. او که بر حسب اتفاق سر از نیویورک درآورده است، در راه بازگشت به خانه( لس آنجلس) ، با این واقعیت تلخ روبرو می شود که در زندگی واقعی فاقد آن قدرت خارق العاده ایست که در صحنه های سریال دارد. در طول سفر ، بولت با یک گربه سیاه به نام میتنزMittens و یک همستر( موش خرما) ی اسیر شده در یک گوی پلاستیکی بنام رینو Rhino آشنا و همراه می شود. کارگردانی بولت در ابتدا توسط کریس سندرز Chris Sanders( لیلو و استیچ) و تحت عنوان “سگ امریکایی ” انجام می شد.هنگامی که دیزنی استودیوی پیکسار را خرید، جان لستر مسئولیت نظارت بر فیلمهای بلند استودیوی دیزنی را پذیرفت و تصمیم گرفت که در تعدادی از این پروژه ها که در حال تولید بودند تغییراتی بنیادین بدهد. از جمله فیلمهایی که دستخوش تغییرات اساسی شدند پروژه ی “سگ امریکایی” بود. کریس سندرز از پروژه کنار گذاشته شد، نام پروژه به “بولت” تغییر یافت و کارگردانی آن به دو کارگردان تازه کار به نامهای کریس ویلیامز و بایرون هاوارد داده شد. بایرون هاوارد پیش از این بعنوان انیماتور در پروژه هایی چون پوکوهانتاس، مولان، لیلو و استیچ و برادر خرس کار کرده بود و در حال حاضر نیز در حال کارگردانی فیلم بعدی استودیوی دیزنی یعنی “راپونزل” است.سابقه کریس ویلیامز در استودیوی دیزنی به همکاری او در نوشتن فیلمنامه ی فیلمهای مولان، زندگی جدید امپراطور و جوجه کوچولو باز می گردد.او همچنین به تازگی آخرین انیمیشن کوتاه استودیوی دیزنی بنام مهمان گلاگو Glago’s Guest را کارگردانی کرده است. کریس ویلیامز و دان فوگلمن Don Fogelman ، داستان “سگ امریکایی” را کاملا تغییر دادند و از ابتدا بازنویسی کردند. آنها فقط ایده ی اصلی داستان که عبارت بود از گم شدن یک سگ هالیوودی را نگه داشتند و آنرا به شیوه جدیدی بسط دادند. بایرون هاوارد می گوید:” وقتی که جان لستر و اد کتمول چندین سال پیش همکاری نزدیک پیکسار و دیزنی را آغاز کردند، کار کردن با آنها برای ما در استودیوی دیزنی مثل یک رویا بود. همه به شوخی به یکدیگر میگفتیم: چقدر خوب میشد اگر جان لستر مدیر ما بود! و بعد یک روز این رویا به حقیقت پیوست. جان لستر و اد کتمول استودیویی چون پیکسار را با آن استاندارد بالا اداره می کردند و زمانی که آنها به استودیوی دیزنی ملحق شدند همه میخواستند خودی نشان بدهند و انتظارات جان لستر را برآورده کنند و کاری کنند که او به آنها افتخار کند.” کریس ویلیامز اشاره می کند که مدیریت جدیدی که پیکسار به استودیوی دیزنی آورد، هوای تازه ای را به فضای استودیو دمید. اما این سیستم جدید توام با استرس های تازه نیز بود:” فلسفه ای که بر استودیوی پیکسار حکمفرمایی می کند و اکنون به دیزنی نیز آورده شده است و جان لستر نیز بارها به ان اشاره کرده است عبارت است از تولید فیلمهای ” کارگردان محور” و ” هنرمند محور“. بدین معنی که کارگردان که ضمنا از دیدگاههای هنرمندانه و شناخت هنری کافی برخوردار است، تصمیم گیرنده و مجری اصلی فیلم است. در پیکسار قویا از این تفکر حمایت می شود و آنرا تشویق و ترویج می کنند. این فلسفه کار ما ( کارگردانها) را آسانتر نمی کند. برعکس،مسئولیت ما را بالاتر می برد،فشار بیشتری بر ما وارد می کند و ما را مسئول مستقیم آنچه که تولید می کنیم می سازد. این امر اصلا به این معنی نیست که شما میتوانید هرکاری که دوست دارید با یک فیلم انجام دهید. شما باید انتقاد پذیر باشید، پاسخگو باشید و بتوانید از دیدگاههایتان دفاع کنید. بولت را نمیتوان یک تغییر بزرگ در سیستم فیلمسازی دیزنی به شمار آورد، با اینحال نمیتوان منکر تفاوتهای آشکار آن با فیلمهای پیشین این استودیو شد. کریس ویلیامز میگوید به او و بایرون هاوارد آزادی کافی داده شده بود تا به تجارب تازه در زمینه ی روشهای جدید و زیبایی شناسی متفاوت دست بزنند :” ما نمیخواستیم این تصور پیش بیاید که ما محکوم به ارائه دادن فیلمی هستیم که شبیه به تصور مردم ازیک فیلم دیزنی باشد. وقتی که شما به نکاتی مانند بک گراندهای فیلم نگاه می کنید، متوجه می شوید که ما تا حدود زیادی به سبک کلاسیک های دیزنی وفادار بوده ایم، اما در همان حال ما قصد داشتیم فیلمی بسازیم که منحصر به فرد و خاص باشد. بخصوص که ما میدانستیم که حالا کسی چون جان لستر را بعنوان مدیر داریم و در نتیجه حسی از تولدی دوباره در استودیوی دیزنی حکمفرما بود. ما در هیچ زمینه ای دچار محدودیت نبودیم” فیلم در مدت زمانی نزدیک به یکسال و نیم از زمان برکناری کریس سندرز و آغاز به کار کریس ویلیامز و بایرون هاوارد ساخته و تکمیل شد . این یک رکورد در سرعت برای ساخت یک فیلم بلند استودیویی بود. کارگردانها باید اطمینان حاصل میکردند که هر صحنه در مرحله ی استوری بورد کاملا درست و صحیح ساخته و پرداخته شده است ، بدین ترتیب از میزان اشتباهات و اصلاحات احتمالی در زمان تولید فیلم کاسته و در زمان ساخت فیلم صرفه جویی می شد. درواقع چنانچه بایرون هاوارد اشاره میکند تقریبا تمام صحنه هایی که در استوری بورد طراحی شدند، در فیلم به اجرا در امدند و حتی برای نسخه دی.وی.دی نیز میزان کمی از فیلم حذف شد. کریس ویلیامز می گوید :” با حضور جان لستر، فصل تازه ای از تاریخ استودیوی دیزنی آغاز شده است. همه هیجان زده اند و همه حاضرند تا هر کاری که از دستشان بر می آید انجام بدهند. در واقع با دیدن اینهمه افرادی که با جان و دل آماده ی همکاری و به پیش بردن فیلم هستند، کمبود وقت و زمان دیگر محدودیت چندانی به حساب نمی آید.” صحنه ی آغازین بولت در واقع پر ماجرا ترین و شلوغ ترین سکانس فیلم است. یک تعقیب و گریز پر سر و صدا در خیابانهای سن فرانسیسکو توام با هلیکوپترهایی که منفجر می شوند، تانکها، ماشینها و البته قهرمان کوچک فیلم ، بولت، که محور اصلی ماجراست. صحنه های هیجان انگیز دیگری نیز در فیلم وجود دارند. اما از زمانی که داستان فیلم از صحنه های سریالی که بولت در آن بازی می کند به صحنه های زندگی واقعی او تغییر میکنند، داستان فیلم نیز بیشتر معطوف به روابط میان شخصیتها می شود. بایرون هاوارد توضیح میدهد:” نکته اصلی که ما در داستان به آن می پردازیم “اعتماد” است. برای خودمان هم حیرت انگیز بود که چگونه در طول فیلم و با همراهی موسیقی، شما کم کم پی به روابط عمیقی که به مرور بین “بولت “و” میتنز “بوجود می آید می برید.” دردسری بنام رینو! بایرون هاوارد اشاره می کند که در نخستین روزهای ساخت پروژه ی بولت، کارگردان هنری پروژه، پال فلیکس Paul Felix ، زمزمه هایی میکرد مبنی بر اینکه دوست ندارد فضاسازی و بک گراندهای فیلم زیادی سه بعدی و یا پلاستیکی به نظر برسند. او معتقد بود که اگر فیلم ما در باره ی کاراکتری است که می خواهد با دنیای واقعی روبرو شود، پس دنیای اطراف او واقعا باید زنده و واقعی به نظر برسد. پال و تیم او بافتهای مختلفی را برای بخشهای مختلف کار طراحی کردند و تمهیداتی اندیشیدند تا بخشهایی از فضای کار که در سایه قرار میگیرند نیز با بافتی نرمتر و تنوعی بیشتر در سایه روشنها به چشم بیایند.نورپردازی و فیلمبرداری کار نیز به نوعی غیر معمول ومتفاوت طراحی شد. ممکن است که بولت شخصیت اصلی داستان باشد ،اما شخصیت رینو( همستر با مزه) ، شاید چشمگیر ترین شخصیت فیلم باشد. صداپیشگی نقش رینو برعهده یکی از اعضای تیم فیلمنامه بنام مارک والتون Mark Walton بود. کلی کیتیس Clay Kaytis ، سرپرست تیم انیماتورهایی که کاراکتر رینو را متحرک سازی می کردند می گوید: ” رینو چندان تفاوتی با مارک والتون ندارد! هردو شخصیتهایی هستند چاق، خوش مشرب با خنده ای مسری! اما حتی با وجود اینکه انیماتورها الگویی انسانی ( مارک) را برای الگو برداری شخصیت رینو در اختیار داشتند، باز هم با چالشهای خاصی روبرو شدند. یکی از بزرگترین چالشها عبارت بود از گوی پلاستیکی که رینو در آن اسیر است. کلی کیتیس میگوید:” این گوی نکته بسیار مهمی بود و من در ابتدا از فکر کردن به آن دچار اضطراب می شدم. این گوی با اینکه همیشه همراه رینو است، در واقع عنصری مجزای از او به شمار می آید. در ابتدای پروژه از ما خواسته شد که اگر میتوانیم با گوی پلاستیکی و رینومانند دو شخصیت مستقل و جدای از هم رفتار کنیم. به محض اینکه تیم نرم افزار محاسبات لازم را برای چگونگی متحرکسازی و غلتیدن گوی انجام دادند ،من نفسی به راحتی کشیدم اما واقعیت این بود که ما باید در طول فیلم هرزمان که رینو حرکت میکرد گوی را میغلتاندیم و هر زمان که رینو می ایستاد ابتدا گوی را کمی تاب میدادیم و سپس آنرا در حالت تعادل قرار می دادیم و متوقف میکردیم. حرکات گوی به نوعی مانند حرکات تابع (Follow Through ) بودند. درست مانند اینکه شما بخواهید موی یک کاراکتر را هماهنگ با حرکات او متحرکسازی کنید. ما باید مراقب دو چیز می بودیم: یکی اینکه گوی هماهنگ با حرکات رینو باشد و دوم اینکه پاهای رینوهمیشه بر روی زمین قرار بگیرند.محاسبات و تلاش زیادی لازم بود برای اینکه پاهای رینو همزمان با چرخش گوی در مکان مناسب و در تماس با زمین باشند. بجز چرخش گوی که بصورت برنامه ریزی شده و توسط نرم افزار انجام می شد، همه چیز توسط دست انیماتورها انجام و کنترل میشد و واقعا زمان و انرژی زیادی برای متحرکسازی این کاراکتر صرف می شد. مشکل بزرگ دیگری که کلی کیتیس و تیمش باید با آن دست و پنجه نرم میکردند، مشکل راه رفتن موجود خپل و پشمالویی( رینو) بود که گاهی بر روی چهار پا و گاهی دیگر بر روی دو پا حرکت می کرد. کلی توضیح میدهد:” من با دو آدم حرفه ای کار کردم . با جان پارک John Park که بر روی نسخه ی چهاردست و پای رینو کار می کرد و سپس با یک ریگر Rigger حرفه ای دیگر بنام هیدیتاکا یوسومی Hidetaka Yusomi که روی رینوی دوپا کار می کرد. ریگینگ رینو خیلی گیج کننده بود چرا که هر کدام از این دو نوع حرکت( دو پا یا چهارپا) ریگینگ کاملا متفاوتی را طلب می کنند. ما با مشکلات تکنیکی زیادی دست و پنجه نرم کردیم تا رینو بتواند براحتی از فرم دوپا به چهار پا و برعکس تغییر حالت دهد. من به جرات میتوانم بگویم که این سخت ترین ریگینگی بود که تا به امروز کار کرده ام، اما بالاخره وقتی که ما بر مشکلات غلبه کردیم، کار متحرکسازی رینو بسیار لذت بخش بود.” کلی کیتیس که از سال 1994 با دیزنی همکاری می کرده است میگوید که بولت گام بزرگی به جلو برای استودیوی دیزنی به شمار می آید، اما در عین حال با این فیلم، دیزنی بازگشتی دارد به ریشه های خودش. به نکاتی مانند حالتهای ساده و معنی دار در کاراکترها،صحنه پردازیهای درخشان ( Staging) و گفتگوهای مفرح . بایرون هاوارد و کریس ویلیامز میگویند که بهترین نکته در مورد ساختن فیلم بولت این بود که آنها خودشان را در میان دریایی از انرژی مثبت یافتند. در طول روزهایی پر از کار سخت و طاقت فرسا و شبهای طولانی توام با بیخوابی، آنها هرگز نشنیدند که کسی اعتراضی بکند، چرا که همه این احساس مشترک را داشتند که درحال انجام دادن کاری خاص و متفاوت هستند.آنها امیدوارند که تماشاچیان درنمایش جهانی فیلم نیز احساس کنند که کاری متفاوت دیده اند. مترجم : مهبد بذرافشان منبع : Animation magazine/ December 2008 انیمیشن امروز () animations 21 بهمن 1387, 14:03بدون هیچ توضیح اضافی و بسیار دیدنی از کتاب THE ART OF BOLT منبع: انیمیشن امروز () animations 30 بهمن 1387, 20:11 پويانمايي «بولت» ساخته بايرون هاوارد و كريس ويليامز تولد دوباره ديزني نوشته بيل دسوويتز / ترجمه عطيه محمدزاده «وقتي به عنوان سرپرست بخش خلاقيت به استوديوي والت ديزني برگشتم، نمي‌دانستم دقيقاً به چه چيزي دست پيدا مي‌کنم؟ سطح استعداد و هنرمندي که با آن روبرو شدم، مرا شگفت‌زده کرد. کارگردان هنري و گروه‌هاي فني بولت براي رسيدن به هدفي بلندپروازانه به‌سختي کار مي‌کردند. آن‌ها تصميم گرفته بودند فيلم رايانه‌اي‌شان احساس پس‌زمينه‌اي دوبعدي را بدهد؛ چيزي که هنرمندان آبرنگ‌کار مي‌شناختند و عاشق فيلم‌هاي نقاشي‌شده دستي مانند بامبي بودند. رهيافت آن‌ها براي نمايش ضربه‌هاي قلم‌موي قابل ديدن در دنياي گرافيک رايانه‌اي يکي از بديع‌ترين مواردي بود که تاکنون ديده بودم. دستيابي به روان بودن پس‌زمينه‌هاي دستي درتنظيمات گرافيک رايانه‌اي سخت است؛ زيرا ذات رايانه مي‌خواهد همه چيز کامل باشد؛ با خط تيز، لبه‌هاي زاويه‌دار و بافت يکنواخت. اما ديدگاه آن‌ها در بولت به احساسي مهيج و امپرسيونيستي باز مي‌گردد.» ــ جان لاستر (مقدمه كتاب «هنر بولت» نوشته مارك كوتاواز، انتشارات كرونيكل) همه ما از اهميت بولت باخبر بوديم؛ اين اولين فيلم بلندي بود که تحت نظارت جان لاستر و اد کاتمول (از پيکسار) براي استوديوي جديد والت‌ ديزني ساخته مي‌شد. ما از پيشينه سختي که بولت داشت تا زماني که تبديل به فيلمي جديد با عنوان سگ آمريکايي به کارگرداني کريس سندرس شد، خبر داشتيم؛ همچنين از جايگزين شدن کريس ويليامز و بايرون هاوارد به دليل تجربياتشان. بنابراين، با يک پيرنگ (پلات) و طراحي شخصيت جديد، گروه به‌سرعت گرد هم آمدند و برنامه 18 ماهه توليد براي دستيابي به تاريخ نمايش پيش‌بيني شده، تنظيم شد. بنا به گفته کاتمول، مهم بود که گروه جديد به خوبي با هم کنار بيايند و برنامه را اجرا کنند؛ فرصتي براي استراحت نبود در عين حال، حس شتاب در كار، به نديده گرفتن تمام مشکلات کمک مي کرد. لاستر اين‌گونه تصريح مي‌كند: «ما مفهوم يک استوديوي فيلمسازي پيشرو را از پيکسار گرفتيم؛ هيچ‌گونه متن اجباري در آن استوديو وجود نداشت. از اين گذشته، تمام کساني که اينجا حضور داشتند، فيلمساز بودند. ما مثل اقوام نزديک بوديم. در حال حاضر يا آينده، ما به پيکسار فيلم مي‌دهيم و آن‌جا نمايش مي‌دهند يا فيلم‌هاي پيکسار اين‌جا آورده و نمايش داده مي‌شود؛ اما همه‌چيز خيلي خيلي مجزا نگهداشته مي‌شود.» به گفت ويليامز «در دي‌ان‌اي ما چيزي وجود دارد که هميشه به فيلم‌هاي کلاسيک ديزني مراجعه مي‌کنيم؛ اما در همان زمان با جان لاستر کنوني کار مي‌کنيم و او هميشه شما را به سمت خلق شخصيت‌هاي واقعاً بديع سوق مي‌دهد. روش‌هاي پيکسار بسيار زياد هستند؛ جايي که شما مي‌خواهيد کارهاي جديد و هيجان‌انگيز انجام دهيد. من فکر مي‌کنم ما در جايي قرار داريم که مي‌توانيم از شيوه پيکسار براي ساختن داستان بهره ببريم؛ اما در همان زمان ميراثي هم وجود دارد که مردم هميشه راجع به آن حرف مي‌زنند... همان فيلم هاي کلاسيک ديزني. فکر مي‌کنم هميشه آن طعم را احساس مي‌کنيد.» هاوارد تأکيد مي‌کند که شما هرگز آن احساس قدرتمند را از دست نمي‌دهيد: «يک روز شروع دامبو را تماشا مي‌کردم؛ صحنه‌اي که لک‌لک‌ها نوزادان را به باغ‌وحش مي‌آورند و بدون گفتن هيچ کلمه‌اي شما مي‌بينيد که فيل مادر به آسمان نگاه مي‌كند، اميدوار براي گرفتن يک نوزاد. او نمي‌تواند و قلب شما مي‌شکند؛ شما گرفتار شده‌ايد. اين هيجاني است که در فيلم‌هاي ديزني وجود دارد. تلاش براي ساختن آن در قلب مهم نيست. ما به‌دنبال واکنش آن حس اصلي مي‌رويم. اين شيوه‌اي است که جان (لاستر) فيلم‌هايش را شروع مي‌کند. بزرگ‌ترين تله احساسي که شما در آن گرفتار مي‌شويد، چيست؟ فيلمتان گرفتار چه چيزهايي مي‌شود؟ همه چيز از همان‌جا ريشه مي‌گيرد.» «هيجان» همان موضوع اصلي بود که بولت (با صداي جان تراولتا) صادقانه براي يافتن مالک خودش پني (با صداي مايلي سايروس) همراه با گربه و موش سراسر کشور را جستجو کرد. هاوارد ادامه مي‌دهد: «اين شخصيت‌هاي سه‌گانه واقعاً از نظر پويايي و احساسي رفتار متفاوتي با يکديگر داشتند. ما اين مسئله را از زماني که جان رئيس ما بود، مي‌دانستيم؛ استانداردهايش آنقدر بالا بودند که متحرکسازان ما بايد خودشان را به آن‌ها مي‌رسانند و حتي قدم فراتر مي‌نهادند. همچنين، موضوع جالب ديگر راجع به جان اين است که طرفدار فيلم ديدن است؛ براي مثال، در فصل (سکانس) افتتاحيه، نمايش تجارب روزمره بولت در پنج سال زندگي‌اش مهم بود. جان به ما گفت که اين فيلم ديوانه‌وار‌ترين و بهترين فصلي را دارد که تا کنون کسي در يک فيلم پويانمايي ديده است. بنابراين، ما واقعاً تلاش مي‌کرديم که تکاليفمان را انجام داده، عملکردها را مطالعه کنيم و به فرصت مناسب برسيم. ما تمام گروه فني را به کار گرفتيم. اين فيلم، يک فيلم کوچک نبود. در اين فيلم فقط چند شخصيت اصلي وجود دارد؛ اما گستره‌اش وسيع است: آن‌ها به سراسر کشور مي‌روند، انفجارها، بالگردها و تنظيم‌هاي متفاوتي داشت، اين مشکلات بايد حل مي‌شدند و آن‌ها بر تمام اين مشکلات غلبه کردند ]با کمک جان مورا (سرپرست جلوه‌هاي تصويري) که با مايکل بِي کار کرده بود[.» در ضمن، براي متحرکسازان شخصيت، چالشي که در مورد بولت وجود داشت، به مفهوم خلق يک اسلوب کاري کاملاً جديد بود. درحالي که بولت رهبر است، اما ساير شخصيت‌ها مشکلات بي‌مانندي را به وجود آوردند. گروه يک تغيير عظيم در گردش کاري را تحمل کرد و به جاي حرکت از الگوبرداري به شبيه‌سازي و متحرکسازي، روي آورد. آن‌ها بيشتر به صورت اشتراکي کار کردند؛ در گروه شخصيت‌پردازي بيشتر به‌صورت تعاملي کار مي‌شد. با الگو برداري شروع و به شبيه‌سازي و سپس متحرکسازي مي‌رسيد، اما بازگشت به عقب و حرکتي گردشي داشت. اين سيستم ثباتي مؤثر داشت که به‌صورت يک استاندارد جديد در ديزني در آمد.» متحرکسازان در مورد شخصيت کرگدن به سنجابي که در زيباي خفته طراحي شده بود، براي اقتباس رجوع کردند. کرگدن در اصل به‌عنوان يک چهارپا شبيه‌سازي شد و در اين حالت خيلي خوب کار کرد؛ اما نيازهاي داستان مي‌گفتند که او بايد روي دوپايش بايستد و عملکردش مانند انسان باشد. در ميان تمامي حيوانات، او بيشترين شباهت را به انسان داشت. واقعاً تلاش شد که او روي دوپايش به صورت قائم بايستد؛ بنابراين کرگدن دوباره شبيه‌سازي مي‌شد. كلي کيتيس (مسئول شخصيت كرگدن) مي‌گويد: «مفاصل زيادي در گردن وجود داشتند؛ بنابراين ما آن‌ها را دربازوها تعبيه کرديم. در ابتدا، بايد آنچه را که او داشت، حفظ مي‌کرديم و شبيه‌سازي‌اش را کنار نمي‌گذاشتيم؛ پس لازم بود که چگونگي افزودن هر چيزي را به شبيه‌سازي درک کنيم تا او بتواند دو کار را با بدني مشابه انجام دهد. بنابراين، ما با كارگردان‌هاي فني بخش شبيه‌سازي همکاري کرديم؛ آن‌ها پشتيباني خوبي مي‌کردند. من يک گروه کوچک تشکيل دادم و آنچه را که مي‌خواستم توضيح دادم. آن‌ها بعد از دو روز با اين راه‌حل شبيه‌سازي بازگشتند. احساس کردند که شبيه‌سازي موجود دوگانه‌اي که چهارپا و دوپاست، بين دو حالت در يک نما مي‌تواند تغيير کند. دو ماه متوالي روي آن‌ها کار کرديم و در آخريک شبيه‌سازي عالي از آب درآمد. پيچيده‌ترين شبيه‌سازي بود که تا کنون با آن کار کرده بوديم و به نوعي براي متحرکسازاني که برا ي اولين بار مي‌خواستند به آن دست بزنند، ترسناک بود؛ ولي متحرکسازان مي‌گفتند اين شبيه‌سازي تمام چيزهايي را که لازم بود، داشت.» در واقع اين اولين شخصيتي بود که کيتيس سرپرستي مي‌کرد و اولين تجربه شبيه‌سازي‌اش، نتيجه بخش بود: «اين راه‌حل من قبلاً هرگز استفاده نشده بود، اما شبيه‌سازهاي گروهم گفتند که مي‌توان آن را انجام داد. ما در گردش گردن موفق �




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن