واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: علاوه بر این او فردی خرافاتی بود و وحشت عجیبی از عدد 11 داشت؛ از پروازهایی كه شماره آنها مضربی از 11 بود پرهیز میكرد و در ماه یازدهم سال به مسافرت نمیرفت یا در مسافرتها در طبقه یازدهم هتل اتاق نمیگرفت. اما ... مارتین اسكورسیزی یكی از بزرگترین كارگردانان حال حاضر سینمای جهان به شمار میرود و اكران هر فیلم از او اتفاقی در دنیای سینما به شمار میآید اما شرایط از ابتدا برای این فیلمساز مستعد تا این اندازه مهیا و آماده نبوده است. در دهه1970 اسكورسیزی بهعنوان یكی از كارگردانان نسل جدید سینمای آمریكا، فردی بهشدت عصبی و از لحاظ جسمانی بیمار بود تا جایی كه فكر میكرد هر لحظه امكان دارد از دنیا برود. علاوه بر این او فردی خرافاتی بود و وحشت عجیبی از عدد 11 داشت؛ از پروازهایی كه شماره آنها مضربی از 11 بود پرهیز میكرد و در ماه یازدهم سال به مسافرت نمیرفت یا در مسافرتها در طبقه یازدهم هتل اتاق نمیگرفت. اما با گذشت سالها و دههها خلقیات و باورهای او تغییر كلی كرده است. او درباره این روزهای سخت میگوید: طبیعت من در دوران جوانی بهگونهای بود كه از این مسائل استقبال میكرد ولی درعین حال اتفاقات عجیبی برای من رخ داده بود كه ارتباطی غیرقابل توجیه با این عدد داشت.اگر من از پروژهای اخراج شده بودم یا كاری را از دست داده بودم پلاك ساختمانی كه در آن كار میكردم 11 یا مضربی از آن بود اما در مقابل، فیلم «خیابانهای پایین شهر» در یازدهمین دوره جشنواره فیلم نیویورك اكران و تحسین شد كه تجربهای عالی بود. در دهه 1970 اسكورسیزی یكی از چند كارگردان بزرگ و جوان سینمای آمریكا در كنار فرانسیس فورد كاپولا، جورج لوكاس و استیون اسپیلبرگ بهشمار میرفت. آنها چهره هالیوود را به كلی تغییر دادند و سیستم استودیویی را متحول كرده و روح جدیدی به جریان اصلی سینما دادند.در بین آنها اسكورسیزی گمنامترین به شمار میرفت. او تجربههای شیرین لوكاس یا اسپیلبرگ را در گیشه نداشت و همچون كاپولا، سری فیلمهای پدرخوانده را نساخته بود ولی روند فیلمسازی او بهگونهای بود كه بهعنوان بزرگترین كارگردان زنده تاریخ سینما شناخته شود. در 40سال اخیر او بیش از 22فیلم ساخته و آخرین فیلم او «شاتر آیلند» براساس داستانی از دنیس لوهان است كه در دهه 1950 میگذرد. لوهان این داستان را ادای دینی به «فیلمهای ب» و «پالپ» دهههای1940 و 1950 میداند و شاید هیچ كارگردانی بهتر از اسكورسیزی با فضای چنین فیلمهایی آشنا نبود. او كه خوره فیلم است بیش از 8 هزار فیلم در آرشیو شخصیاش دارد و بدون استثنا هر كدام از فیلمهای او را میتوان ارجاعی به چندین فیلم مهم تاریخ سینما دانست.شاترآیلند نیز مملو از اشاره به فیلمهای نوآر دهههای مذكور است. اسكورسیزی میگوید: فیلم كلیدی كه من به لئوناردو دی كاپریو و مارك روفالو نشان دادم «لورا» بود اما در عین حال فیلمهایی كه فضای فیلم بهشدت متأثر از آنها بود فیلمهای ژانر وحشت استودیو «آر ك او» در زمان ریاست وال لیوتون در دهه1940 بود؛ فیلمهایی چون «جزیره مرده»، «قربانی هفتم» یا «من با یك زامبی قدم زدم». «من این فیلمها را در دهه1950 كشف كردم. در خیابان دوم نیویورك سینمایی بود كه فیلمها را برای سری سوم، چهارم یا حتی پنجم اكران میكرد و قربانی هفتم یكی از آنها بود. من 11سال داشتم كه آن را تماشا كردم و یادم میآید در سكانس نهایی به قدری وحشتزده شده بودم كه از سینما بیرون آمدم.این فیلمها در زمان و دوره خاصی ارائه شدند و راهی برای تولید مجدد آنها وجود ندارد اما میتوان ارجاعات خوبی به آنها داد ما نباید از ارجاع دادن به فیلمها هراسی داشته باشیم.»اسكورسیزی با اشاره به منطقه ایست ساید نیویورك تأكید میكند كه در آنجا بین گنگسترها و كشیشها بزرگ شده و از اینرو خود را یك گنگستر ویك كشیش میداند. والدین او نسل دوم مهاجران سیسیلی بودند كه گرچه مدتی را در محله كویین گذرانده بودند اما به دلایل مالی باز هم به ایست ساید یا همان ایتالیای كوچك برگشته بودند. اسكورسیزی كوچك با بیماری آسم دستوپنجه نرم میكرد و این بیماری او را تا حد زیادی خانه نشین كرد و به دور از فعالیتهای دوران كودكی قرار داد. علاقه او به سینما با فیلمهایی كه پدرش او و برادر بزرگترش فرانك را به تماشایشان میبرد آغاز شد. او ساعتها مشغول تماشای فیلم میشد و كیفیت فیلم برایش اهمیتی نداشت و از همان دوره یاد گرفت تا استوری بورد داستانهای مورد علاقهاش را داشته باشد؛ عادتی كه هنوز هم آن را حین كار اجرا میكند.اسكورسیزی فیلم «سایهها» از جان كازاوتس را یكی از تأثیرگذارترین فیلمهای زندگیاش میداند. فیلم در سال1959 توسط كسی ساخته شده كه او را پدر سینمای مستقل آمریكا میدانند. اولین فیلم بلند اسكورسیزی «چه كسی به در خانهام میزند» در سال1968 ساخته شد. زمانی كه كازاوتس فیلم را دید آن را بهتر از «همشهری كین» توصیف كرد و معتقد بود فیلم اسكورسیزی روح قویتری دارد. از آن پس كازاوتس از حامیان و دوستان او بود هر چند وقتی چند سال بعد نخستین محصول هالیوودی اسكورسیزی Boxcar Bertha را تماشا كرد به صراحت به او گفت: یك سال عمرت را صرف ساخت یك آشغال كردهای!این انتقاد منجر به ساخت «خیابانهای پایین شهر» شد كه با بودجهای 600 هزار دلاری و در خیابانهای مجاور محل سكونت اسكورسیزی ساخته شد. او با این فیلم رابرت دنیرو را بهعنوان هنرپیشه پیشرو موج جدید سینمای آمریكا معرفی كرد. اسكورسیزی اعتقاد دارد موضوع بسیاری از فیلمهایش –تلاش برای اخلاق گرایی در دنیایی بیاخلاق، برتری جویی مردانه، بلایی كه خشونت میتواند بر سر انسان بیاورد- انعكاسی از وقایع خیابانهای دوران كودكی هستند: من از دنیایی میآیم كه بخش عمدهای از آن براساس اعتماد و وفاداری است و این موضوع حتی فراتر از ارتباطات خانوادگی است. بسیاری از داستانهای من به نوعی با خیانت ارتباط دارند. وقتی شخصی به دیگری خیانت میكند شانسی برای او باقی نمیگذارد و هر تصمیمی از سوی طرفین گرفته شود شاید كه خوب نباشد ولی غیرقابل اجتناب است و برای من جذاب. اسكورسیزی در دنیای سینمای خودش ترجیح داد تا با جمع مشخصی از هنرپیشهها و كادر فنی كار كند. اولین گزینه او هاروی كایتل بود ولی بیشترین رابطه كاری را با رابرت دنیرو داشت كه در محله مشتركی با او در نیویورك بزرگ شده بود؛ «او مثل كسی بود كه در خانواده ما از سالها قبل حضور داشت، میدانست نگاه در دنیای ما چه معنایی دارد، چطور باید در را برای بزرگتر باز كرد.»اما از سال 2002 و پس از فیلم «دارودستههای نیویوركی» لئوناردو دی كاپریو، دنیروی جدید اسكورسیزی است و شاتر آیلند چهارمین فیلم مشتركشان؛ «لئو همان احساس را در من ایجاد میكند. من 30سال از او بزرگتر هستم اما تصور میكنم نگاه هر دو ما به دنیا یكسان است. او آرامش خاصی در بازی در نقشهایی دارد كه من برایش در نظر میگیرم؛ درست شبیه هاروی یا باب.» اسكورسیزی پیش از آنكه برای فیلم «مردگان» در سال2007 برنده اسكار بهترین كارگردانی شود 3 بار دیگر نامزد دریافت این جایزه شده بود اما معتقد است حتی فكر كردن به ساخت فیلم دیوانگی است؛ «فیلمسازی روندی بهشدت فیزیكی است و اگر با سیستم استودیویی كار كنید مشكلات شما دوبرابر یا چند برابر میشود. در همه مراحل كار، اجبار در كار است چون هزینه بالایی صرف میشود و این هزینه باید منطقی جلوه كند. هربار شما حس میكنید در قمار بزرگی شركت كردهاید و نمیدانید نتیجه چه خواهد بود. وظیفه دارید در پشت صحنه سایرین را تشویق كنید و وانمود كنید تمام دنیا در انتظار تماشای فیلمتان هستند. فیلمسازی یعنی این. من همیشه غرمیزنم اما باز هم سراغ دوربین میروم.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 706]