تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان درخواست خير از خداوند و خشنودى به خواست اوست و از بدبختى انسان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803243925




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از انها در زير مي‌آيد. جام جم: «بي‌صداقتي يا سردرگمي»بي‌صداقتي يا سردرگمي عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي خوانيد:مجمع روحانيون مبارز تهران در هفته جاري با رياست آقاي خاتمي تشكيل جلسه داده و به بررسي مسائل مهم داخلي و بين‌المللي پرداخته است.اين تشكل «اقدام توطئه‌آميز برخي دولت‌هاي اروپايي از جمله دولت فرانسه در خارج كردن نام سازمان منافقين از ليست سازمان‌هاي تروريستي و آزادي عمل دادن به سران تروريست اين سازمان را ـ كه دستشان به خون صدها تن از فرزندان برومند ايران و شخصيت‌هاي بزرگ ملي و مذهبي آغشته است و همچنين جاسوسي و همدستي چندين ساله آنها براي رژيم صدام در جنگ تحميلي كه منجر به شهادت هزاران هموطن بي‌گناه و تخريب و ويراني وسيعي از شهرها و مراكز جمعيتي گرديد و اين اعمال در كارنامه سياهشان ثبت است ـ محكوم كرد و اين را نشان سوءنيت اين دولت‌ها و دروغين بودن دلسوزي‌هاي ظاهري آنان به ملت ايران دانست.»انتشار اين خبر از يك سو جاي خوشحالي دارد كه اين تشكل سياسي هم مرزبندي خود با منافقين را آشكار كرده است و هم با دولت‌هاي اروپايي حامي منافقين تروريست؛ اما از سوي ديگر پرسش‌هايي را در اذهان به وجود مي‌آورد مانند:1ـ مجمع روحانيون مبارز و آقاي خاتمي، نيك مي‌دانند اين اولين بار نيست كه دولت‌هاي غربي از منافقين حمايت مي‌كنند و همچنين پيش از اين، همين دولت‌هاي غربي به اشكال ديگر از جمله دادن تجهيزات جنگي پيشرفته يا سلاح شيميايي و امثال آن در كشتار ملت مظلوم اما سربلند ايران سهم‌بسزايي ايفا كرد‌ه‌اند.به عبارت ديگر، دشمني اين دولت‌ها با ملت و دولت ايران امر تازه‌اي نبوده و نيست، پس چرا در مقاطع حساسي چون فتنه سال 88، حمايت اين دولت‌ها از جرياني كه همين تشكل و همين آقاي خاتمي در آن نقش آفرين بودند، حداقل موجب تأمل شما در نادرستي راهتان نشد؟ آيا خروج سازمان منافقين از فهرست سازمان‌هاي تروريستي نشان دشمني اين دولت‌ها قلمداد مي‌شود اما ورود تشكل شما در فهرست مجموعه‌هاي مورد حمايت اين دولت‌ها نشان از دوستي با ملت ايران دارد؟2ـ مجمع روحانيون مبارز و آقاي خاتمي بدرستي سازمان منافقين را تروريست و عامل كشتار فرزندان برومند و شخصيت‌هاي ملي و مذهبي ايران معرفي كرده‌اند و به واقع اين سازمان را همدست صدام در كشتار و ويراني دوران دفاع مقدس برشمرده‌اند ولي آيا همين سازمان در فتنه سال 88 حامي شما نبود و بصراحت از آقاي موسوي و كروبي حمايت نكرد؟ آيا آن موقع هم شما مرزبندي خود را با اين سازمان تروريست و ديگر دشمنان ملت شفاف ارائه كرديد يا آن موقع اين سوابق را فراموش كرده بوديد؟ آيا عوامل همين سازمان همراه شما و هوادارانتان در برخي تجمعات و آشوب‌ها نقش‌آفرين نبودند و از تجمعات مورد نظر شما حمايت نمي‌كردند؟ آيا يك‌بار هم براي شما اين همراهي، حمايت و انطباق كامل مواضع سوال‌ايجاد نكرد كه چرا؟3ـ دولت‌هاي اروپايي حامي منافقين كه مجمع روحانيون مبارز به رياست آقاي خاتمي اقدام آنها را بدرستي توطئه‌آميز خوانده و آن را نشان سوء نيت آنها و دروغين بودن دلسوزي‌هاي ظاهري آنان دانسته است، همان دولت‌هايي هستند كه برخي دوستان نزديك شما با حمايت همين دولت‌ها در رسانه‌هايشان هر روز عليه منافع نظام جمهوري اسلامي در حال فعاليت هستند. آيا شما از اين حمايت‌ها و از اين همكاري‌ها هم اعلام برائت كرده‌ايد؟ آيا آقاي خاتمي از فهرست بلند همكاران گذشته خود از سطح وزير گرفته تا معاون وزير و كارشناس و... كه هم‌اكنون در پناه همين دولت‌ها و دشمن بزرگ‌تر مردم ايران يعني آمريكا در حال فعاليت هستند، اطلاع دارند؟ آيا تاكنون مرز خود را با آنها شفاف كرده‌اند؟مجمع روحانيون مبارز و دبير آن همگي چهره‌هاي روحاني و علي‌القاعده آشنا با اسلام و آموزه‌هاي آن هستند. مقوله دشمن و دشمن‌شناسي و اعلام برائت از دشمنان و مرزبندي با آنان جزو آموزه‌هاي مهم ديني ماست كه عقلانيت مجرد از دين هم بر آن صحّه مي‌گذارد.در فرمايش پيشوايان ديني آمده است: اَعقَلُ‌النّاس مَن عَرَفَ رَبَّه فَاطَاعَه و من عَرَفَ عَدُوَّه فَعَصاه (عاقل‌ترين مردم كسي است كه پروردگارش را بشناسد و او را اطاعت كند و دشمنش را بشناسد و به او عصيان ورزد) آيا مجمع روحانيون مبارز، اين عقلانيت را همواره محترم شمرده است؟رفتارهاي متناقض مجمع روحانيون مبارز يعني گاهي همسو با منافقين و دولت‌هاي حامي آنان و گاهي معارض با آنها را اگر حمل بر بي‌صداقتي با مردم نكنيم، حداقل بايد نشان از سردرگمي اين تشكل بدانيم كه در هر دو حال،صلاحيت اين تشكل را زير سوال مي‌برد.مدتي است ايده بازگشت به نظام و مردم در بخش‌هايي از جريان موسوم به اصلاح‌طلب قوت گرفته است. اين راه مسدود نيست اما بدون مقدمه هم نمي‌توان با صلواتي اين كار را به انجام رساند. اين جريان بايد اشتباهاتش را بپذيرد و به الزامات‌بازگشت به نظام و مردم و نه بازگشت به قدرت! پايبند باشد.كيهان: «نعره زد عشق كه خونين جگري پيدا شد»نعره زد عشق كه خونين جگري پيدا شد عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي خوانيد:مي شناختند تو را، يهود و نصارا. سال ها و سده ها، چشم انتظار بودند تو را. مي شناختند تو را چندان كه فرزندان خويش را. «كساني كه كتاب آسماني به آنها داديم، پيامبر را مانند فرزندان خويش مي شناسند و گروهي از آنها، حق را در حالي كه مي دانند كتمان مي كنند(1)». مگر عبدالله بن سلام از علماي يهود نبود كه اسلام آورد در حالي كه مي گفت «من او را بهتر از پسرم مي شناسم».آنها را كه پس از ايمان، كافر شدند و با شتاب به سوي كفر شتافتند، بهل! دوباره شناختند تو را فروتناني كه چون آيات خداوند را از زبان تو نيوشيدند و جرعه جرعه نوشيدند، آسمان ديده شان باراني شد و باريد. «و هر زما ن آياتي را كه بر پيامبر(ص) نازل شده بشنوند، چشم هاي آنان را مي بيني كه به خاطر آنچه از حق دريافته اند، اشك مي ريزند. مي گويند پروردگارا ايمان آورديم، پس ما را با گواهان و شاهدان حق بنويس(2)».جهاني نگران و چشم به راه تو بود... تا آمدي. جهاني خسته از جهل و جنايت و جنگ و جاهليت. آن اشك ها كه به پاي تو نثار شد از چشمه محبت چشم هاي نااميد و نگران جوشيده بود. سنگدل ها را بهل كه شناختند و كتمان كردند و انكار ورزيدند. «آيا تو مي تواني مرده ها را شنوا كني»؟ جهان و جان هاي خسته را درياب ... آن اشك هاي به شوق نثار شده را.دلم زپرده برون شد كجايي اي مطرببنال هان كه از اين پرده كار ما به نواستنخفته ام زخيالي كه مي پزد دلم منخمار صد شبه دارم شرابخانه كجاستچنين كه صومعه آلوده شد زخون دلمگرم به باده بشوييد حق به دست شماستچه ساز بود كه در پرده مي زد آن مطربكه رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواستنداي عشق تو ديشب در اندرون دادندفضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداستو چرا حكيمان، عارفان و فروتنان- در برابر حق- و ستم كشيدگان و عدالت خواهان و امنيت طلبان و دانش دوستان و فضيلت پيشگان هر يك به اندازه وسعت ظرف معرفت جان خويش، شيداي آفتاب جمال تو نباشند يا رسول الله، حال آن كه تو جان جمله آنها بوده و از رنج هاي آنها در رنج به سر برده اي. «لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ماعنتّم... همانا فرستاده اي براي شما از خود شما آمد كه سخت و سنگين است بر او آنچه شما را رنج مي دهد، حريص است براي شما. مهربان و رئوف براي مؤمنان است(3)».عشق با تو معنا شد، آن هنگام كه طبيبانه گرداگرد آبادي ها گشتي تا دردمندان را يك به يك درمان كني و مرهم و ميسم بر زخمها بگذاري. «طبيب دوار بطبه قد احكم مراهمه و احمي مواسمه...(4) ».عشق با تو معنا شد آن هنگام كه به خاطر مردم خود را در رنج انداختي و خار و خاكستر و خاكروبه و سنگ و ناسزا و تهمت «شاعر و ساحر و مجنون» بودن را به جان خريدي. امين و امانتدار، راستگو، دلسوزتر از پدر و مادر، پاكباخته بشر بدون چشم داشت كمترين مزد؛ اي حبيب و محبوب پروردگار، اي دوست داشتني ترين! با اين همه دلبري و دلربايي، عاشق تو نباشند مردمان، پس به كه دل بسپارند؟! اي سينه سپر عاطفه و انسانيت! اين پهلوان ميدان جهاد و دارنده مدال «لافتي الّا علي» است كه در وصف تو مي گويد «كنّا اذا احمرّ البأس اتقينا برسول الله... هرگاه كه آتش جنگ شعله ور و داغ مي شد، به رسول خدا پناه مي برديم، پس هرگز هيچ از ما نزديك تر به دشمن از او نبود(5) ».تو بودي كه خود و اهل بيت خويش را سپر بلا ساخته بودي در سختي ها. «رسول خدا همواره چون آتش جنگ داغ مي شد و دشمن هجوم مي آورد، اهل بيت خويش را پيشاپيش لشكر قرار مي داد تا اصحابش از آتش شمشير و نيزه مصون بمانند، بنابراين عبيده بن حارث پسر عموي پيامبر در روز بدر و حمزه عموي او در روز احد و جعفر پسرعموي آن حضرت در روز جنگ موته به شهادت رسيدند و كساني هم بودند كه اگر مي خواستم نامشان را مي بردم، كه اراده كرده بودند همانند آنها شهادت را اما اجل آنها شتاب كرد و مرگ او به تأخير افتاد».(6)اين چنين بود كه عاطفه و عشق جاي قساوت را گرفت، ايثار جا را بر خودخواهي تنگ كرد و جنبشي به جان جهان افتاد كه تمام مناسبات جاهلي را زير و رو كرد. تو عشق را در تار و پود مدنيت تنيدي و در رگ هاي خشكيده بشريت جاري ساختي. گويا همه غزل هاي خوب را براي تو سروده باشند، نازنين خدا! گويا اقبال لاهور بي تاب تو شده كه غزل خوان شده و گويا جهان معاصر تو را گفته.نعره زد عشق كه خونين جگري پيدا شدحسن لرزيد كه صاحب نظري پيدا شدخبري رفت ز گردون به شبستان ازلحذر اي پردگيان پرده دري پيدا شدآرزو بي خبر از خويش به آغوش حياتچشم واكرد و جهان دگري پيدا شدزندگي گفت كه در خاك تپيدم همه عمرتا كه از گنبد ديرينه دري پيدا شدايمان تو، همان محبت تو شد اي عزيز تر از جان. آن روز كه از صحابه پرسيدي كدام دستگيره ايمان استوارتر و محكم تر است، هر يك از صحابه پاسخي داد؛ نماز، زكات، روزه، حج، جهاد. فرمودي «براي هر كدام كه گفتيد فضيلتي است اما استوارترين دستگيره ايمان نيست. محكم ترين دستگيره ايمان، حبّ و محبت براي خدا و بغض و دشمني براي خدا و دوست داشتن اولياي خدا و برائت از دشمنان خداوند است.»و مگر مي شود ولايت و دوستي ورزيد و از دشمنان محبوب بيزار نبود؟ عشق آسان نبود چندان كه مي نمود. تو و پيروانت نمي توانستيد با طاغوت و استكبار و تبعيض و ستم كنار بياييد. آيين تو دافعه را در كنار جاذبه ها داشت و اين، اول ماجرا بود. «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم». در همين آيه از سوره فتح بود كه خداوند اوصاف تو را در تورات و انجيل بازگفت و فرمود مثال ياران رسول الله در انجيل گياهي است كه برويد و بر ساقه خويش استوار و محكم شود تا آن جا كه «كفار به غيظ و خشم درآيند».از همان آغاز كه به وحدانيت خواندي و طاغوت ها را راندي و از همان دم كه انسان ها را در آفرينش برابر و برادر خواندي، پيدا بود كه اشراف و زورگويان و مستكبران با تو دشمن خواهند شد. آن روز كه به تو پيشنهاد قدرت و رياست كردند بدان شرط كه دست از دعوت خويش بكشي و تو دست رد به اين وسوسه بزرگ زدي، معلوم بود مبغوض آنها خواهي شد. كافر و يهودي و نصراني و قوم و خويش و بيگانه هم نداشت. جاذبه هاي دلرباي تو و جنبشي كه برانگيخت، جهان زير پاي آنها را خالي مي كرد و بازار بتان و بتگران را از رواج مي انداخت. حسن تو، خار چشم آنها بود.تو براي زندگي آمده بودي، براي زنده كردن انسان و گشودن بند بردگي از دست و پاي او. اين اول ماجرا بود. مشركان و كافران كه جاي خود، كساني از اهل كتاب كه رسالت و حقانيت تو را- بهتر از فرزندان خويش- مي شناختند، منافقانه با تو عداوت ورزيدند و به جانب كفر شتافتند. و كساني از مسلمانان و ايمان آورندگان، راه كج كردند و به سوي كفر شتاب گرفتند. غم سينه تو را فشرد. مي دانستند و خيانت كردند. مي شناختند و عداوت ورزيدند. رنجيدي. دريغت آمد. نزديك بود جان بر سر هدايت همان ها بگذاري. «آيا تو مي تواني كر را شنوا يا كوردل را هدايت كني؟» و باز آيه نازل شد «لايحزنك الذين يسارعون في الكفر... شتاب كساني به سوي كفر كه با زبان گفتند ايمان آورديم و دل هاي آنها هرگز ايمان نياورد، تو را محزون نكند و نيز گروهي از يهود كه خوب به سخنان تو گوش مي دهند تا دستاويزي براي تكذيب تو بيابند. آنها جاسوسان گروهي ديگر هستند و كلام الهي را از مفهوم و جايگاه اصلي اش تحريف مي كنند...(7)»چنين بود كه مدعيان دروغين ايمان و يهوديان آگاه اما منكر رسالت تو در يك صف نفاق ايستادند. چنين بود كه جانشين تو علي بن ابيطالب(ع) حاضر نشد پس از جنگ جمل بيعت مروان بن حكم را با اين بيان كه «دست او يهوديه و پيمان شكن است، اگر هم بيعت كند، مي شكند» بپذيرد حال آن كه او وزير و دستيار حكومت سابق بود و حاكم بعد از معاويه شد. آري حب و بغض ها جابجا شده بود كه دست يهودي و «اسرائيليات» آنها به تدريج وارد حكومت اموي و عباسي مي شد تا آنجا كه هارون الرشيد، رياست امنيت پايتخت اسلامي- بغداد- و شرطه هاي آن را به «سندي بن شاهك» يهودي سپرد و او بود كه جرئت كرد پس از امتناع بدناماني چون فضل بن يحيي و فضل بن ربيع از اجراي حكم هارون، امام موسي بن جعفر عليه السلام را مسموم كند و به شهادت برساند.اما وعده خدا حق است. «و اسبغ عليكم نعمه ظاهره و باطنه (8)». حضرت باقرالعلوم ذيل اين آيه- خداوند نعمت هاي آشكار و پنهان را بر شما ارزاني كرد- فرمود «اما نعمت آشكار، وجود رسول خداست و آنچه از شناخت خداي عزوجل و توحيد آورد. و اما نعمت پنهان، ولايت ما اهل بيت و بستن پيمان محبت و ولايت با ماست. به خدا سوگند برخي از مردم به هر دو نعمت ظاهري و باطني معتقد شدند ولي گروهي تنها به نعمت ظاهري ايمان آوردند و نعمت پنهاني را نپذيرفتند پس خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود كه و لايحزنك الذين يسارعون في الكفر. آنگاه رسول خدا با نزول اين آيه خوشحال شد زيرا خداوند ايمان آنان را نمي پذيرد جز با پيمان ولايت و محبت ما اهل بيت».اي رسول حق! فرمودي «خداوند خوش و خرم سازد بنده اي را كه سخن مرا بشنود و نگاه دارد و برساند به كسي كه هرگز آن را نشنيده است، پس چه بسا حامل فقه كه فقيه و ژرف انديش نيست و چه بسا كسي كه فقه را حمل مي كند و مي رساند به كسي كه از او فقيه تر و ژرف انديش تر است.» تو فقيهان را حصن اسلام و پاسدار آن خواندي و فرزند تو امام روح الله، 41 قرن پس از تو از كلام ژرف تو، رايت ولايت را برافراشت.گويا بعثت و رستاخيز دوباره بود در جهان، پس از 41 قرن فترت و رخوت. جهان مرده با نام تو و موعود بزرگ حق(عج) به جنبش درآمد و كار از دست مستكبراني كه گمان مي بردند جزيره ثبات ساخته اند، در رفت. ديگر بار، جهان خسته از جهل و جنايت و جنگ و جاهليت جديد، طعم صدق و امانت و خدمت و ايثار را چشيد. عالم پير دگرباره جوان شد. دوباره زندگي و دوباره عاشقي معنا يافت.روح خدا خميني آمد تا طليعه دار بشارتي باشد كه خداوند درباره نعمت پنهان خويش به تو داده بود، اي فرستاده بزرگ پروردگار. اي نشاندار مدال كوثر! گويا اكنون نوبت نمايش عينيت «ان شانئك هوالابتر» است كه به تعبير استاد مطهري حتي يكي مثل برنارد شاو هم شهادت مي دهد «چنين پيش بيني مي كنم و از هم اكنون آثار آن پيداست كه ايمان محمد ]صلي الله عليه و آله وسلم[ مورد قبول اروپاي فردا خواهد بود و به عقيده من اگر مردي چون او صاحب اختيار دنياي جديد شود طوري در حل مسائل و مشكلات دنيا توفيق خواهد يافت كه صلح و سعادت آرزوي بشر تامين خواهد شد».سلام بر تو اي پيام آور محبت و ولايت! سلام بر تو اي پيام آور عشق و زندگي!من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودمپيدا نمي شدي تو شايد كه مرده بودمپي نوشت1- سوره بقره، آيه 64.12- سوره مائده، آيه 3.83- سوره توبه، آيه 821.4- نهج البلاغه، خطبه 701 (فيض الاسلام)5- كلمات قصار نهج البلاغه، كلمه 06.26- نامه 9 نهج البلاغه.7- سوره مائده، آيه 1.48- سوره لقمان، آيه 02.رسالت:«امانت آسمان و امين ايمانيان»امانت آسمان و امين ايمانيان عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم سيد مسعود علوي است كه در آن مي خوانيد:عجبا که وسعت تاريخ آفرينش در غار کوچک حرا گنجيد و تمامت قامت عشق، يکباره در آيينه قلب امين ايمانيان، محمد مصطفي هويدا شد.ياس هاي عاطفه در زير قدوم بهشتي احمد، پرنيان ارادت گسترانيدند و ابروان سياه حضرت خاتم، محراب نماز روح الامين  شد.در ضيافت بعثت، اسم اعظم «رب» و امانت عظيم «اسماء حق» با قنوت دستان زيباي اعظم رسولان يار، از آسمان به مقيمان  خاک عطا گرديد.ستاره از آسمان مکه باريد و بزم عندليب و گل، فرشته باران شد.شبنم باده ناب بر گونه هاي تکيده تاريخ نشست و بوي  بهار هوشياري، زمين را فرا گرفت. مخمل سبز چمن با سيماي ياس آراست و طراوت صبح از ديدگان نسترن چکيد و فرياد فجر برآمد و سوره آسماني «علق»  بر قلب فلق نازل شد. مرغ فضيلت از پنجه فترتي ديرين رهيد و تاريکي اعصار عصيان در قدوم روشناي بعثت نور به نيستي گراييد.قطرات کثرت در جاري وحدت به هم ساختند و به استقبال بهاران آفرينش از آبشار کوهسار کرامت به جانب دشت بي قراري  خراميدند.آنگاه که يوسف آمنه از مسند حرا به محفل خاکيان آمد، خورشيد آسمان از تلواسه تماشاي قامت رعنايش با تيغ عشق، پنجه  شعاع خويش خراشيد و ترنج انوارش بر زمين افتاد.«حرا» برتر از طور سينا گشت و «هذا البلد الامين» هويدا شد.روح کعبه و جان آيين و فروغ هدايت بر ضيافت اهل يقين دميد و آمد و تابيد.امين وحي خدا به زيارت مسجود ملائک عرش، رسول اعظم حق آمد و چونان منشور نور در افق مبين، تکاثر يافت و در  محضر قدس احمدي، پيغام سروش آورد و بدين سان طليعه آيات حيات از افق بعثت برآمد و عطر گلهاي محمدي در سراي  لحظه ها با شادماني شاپرکهاي شفاعت آميخت.از فراسوي فانوسهاي اميد که در تاريکي تاريخ، سوسو مي زدند، بر بال بلند بشارت، خورشيد گيتي گستر دهر به غمزه بر باغ ديده هاي منتظران فرود آمد.در رگهاي زنبق و رز، جاري عاطفه جوشيد و قرنفل و اقاقي در نسيم رحمت يار، رقص اشتياق آغازيدند.فوز و فضيلت در کوچه هاي فطرت بني آدم قدم نهادند و انسان از قيود درون رست و ابليس و خناسان سر بر زانوي ملالت و  حسرت گذاشتند و صالحين و صفاصفتان و صافي نهادان زمين به ديدار خلوص و خير نايل آمدند و مکارم و فضايل، متولد  شدند.دوستان! سجاده هاي طراوت گشاييد و ياس سپاس بيفشانيد و سحر را صدا کنيد که سيد رسولان يار به ديدار دلخستگان آمد.اينک پروانه ها و پرستوها از پرچين باغ انتظار گذشتند و بر پرندين سبز دشت بهار، پرخيده غزلهاي آرزو سراييدند.آسمان، بي اراده باريد و شراره آفتاب، تيراژه نور بر آسمان اميد افشاند و گيتي، گل آذين شد.رحل دل گشوده ام اينک و در پاي گلهاي بعثت، بارش ابر عنايت دوست مي خواهم و با ترنم آيات آسمان، قدوم يار دل آراي  حرا و صباي صبح هدايت را خوش آمد مي گويم.بعثت؛ عشوه عقل و حماسه احساس است و غمزه ملکوت.عجبا از اين ضيافت عظما، محفل زيبا و نشور بي همتا!شکرا، امانت عشق را امين ايمانيان در بعثت نور پذيرا شد.سوره سبز وصال، گستره آفاق را سپيده باران کرد.بنفشه ها در قدوم باغبان آفرينش روييدند و حرا،  دارالسرور شد.يلداي ظلماني تاريخ در طلوع صبح و نسيم وزيده از عرش، به ايصال عدم رسيد.گدازه هاي آتشفشان جهل و ستم در پاي کوه «نور» به خاموشي گراييد.از آفتاب سعادت هستي، قطره هاي نصر و نور تراويد.طليعه لشکر ايمان به آوردگاه رسيد و حزيمت جنود باطل را بشارت داد.عندليب عشق در آستانه سرادق بوستان رسالت، خيمه افراشت و غزلناکي و طربناکي آغازيد.گلبرگ ياسمن در خنکاي آرام وحي به رقص شوق درآمد.نکهت گيسوي يار و شميم دلجوي ياسهاي عاطفه در کوچه هاي ارض، غوغاي حيات را پراکنده ساخت.و آنک، بهار عبوديت از راه رسيد و باب نيکيها و ارزندگيها را گشودند؛بعثت آمد.بعثت، ميلاد مهر است و منشا دلدادگي.کربلا آيينه دار حريم «حرا»ست. نهر غدير از اقيانوس بعثت مي خيزد و در قلب شيعه جاري مي شود. شيعه يعني ساغر بعثت و خم غدير و باده عاشورا.عمري است که مقيمان ساحت مبعثيم و در غدير به اعتکاف نشسته ايم.بعثت، آغاز درس وصال با مومنان و برائت از بيگانگان است.السلام عليک يا رسول الله، يا سيدنا و مولانا!در ايام مبعث مبارکت سپاس و ثناي خويش را به محضر فياض و رحيمانه ات نثارمي کنيم.در لحظه هاي مفرح آل عصمت، طربناکيم و گلخند رضايت تو نهايت آرزوي ماست.اي اولين نور خلقت و آخرين رسول عرش!خداي خويش بخوان و عزت و اعتلاي مدام را از بارگاه باهرش براي دلنثارانت بخواه!به عظمت بعثت، سوگند، نگاه عنايت خويش را بر ما دلخستگان عصر انتظار، هرگز دريغ مدار و در جرگه سپاه صبح قيام، بپذيرمان و در اطاعت از نايب يوسف زهرا، وارث ولايت آل علي، خامنه اي عزيز، تا جلوه جميل امير نهضت و نور، امام  زمان (عج)، توفيق مدام، عطايمان فرما!دنياي اقتصاد: «راه‌حل‌هاي نادرست براي گردشگري»راه‌حل‌هاي نادرست براي گردشگري عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم پويا جبل عاملي است كه در آن مي خوانيد:اگرچه وضعيت نامناسب صنعت گردشگري در ايران بر هر ناظر مسائل اقتصادي آشکار است، اما گويي حاد بودن مساله اکنون براي مسوولان بيش از گذشته نمود يافته است، آنچنان که تکاپويي مي‌شود تا اين وضعيت اندکي تغيير کند.در آخرين اظهارنظر، عنوان شده است که آژانس‌هاي مسافرتي بايد به ازاي هر 100 مسافر ايراني، حداقل 30 مسافر خارجي به ايران بياورند وگرنه جريمه مي‌شوند. در حقيقت پشت اين گزاره، اين استدلال خوابيده است که اگر گردشگر خارجي نداريم تقصير آژانس‌هاي خصوصي است و وظيفه آنها است که اين صنعت را روبه‌راه کنند، اما آيا به راستي آژانس‌ها دوست ندارند مسافر خارجي بياورند يا مسافر خارجي رغبتي به ديدار از ديار ما ندارد؟ پاسخ به اين سوال اتفاقا در کف دست علم اقتصاد است.مانند هر پرسش ديگر اقتصادي، در مقام پاسخ بايد به انگيزه‌ها نگريست. آيا واقعا آژانس‌هاي مسافرتي تمايل ندارند که از طريق جذب گردشگر خارجي سود بيشتري کسب کنند؟ به نظر مي‌رسد، بيش از آن که مسوولان بخواهند، اين آژانس‌ها هستند که مشتاقند گردشگر خارجي را به ايران آورند که اي بسا آنان بيش از مسافر ايراني حاضر باشند هزينه کنند و اين سفره‌اي است که آژانس‌هاي ايراني با جان و دل تمايل دارند بر سر آن بنشينند و نياز به گوشزد نيست. اما مساله آنجا است که خواني گسترده نيست. وقتي توجه توريست‌ها به سرزمين‌هاي ديگر است و به هزارويک دليل ايران در ليست کشورهايي که آنان تمايل به بازديدش دارند، نيست، آژانس‌هاي مسافرتي چه مي‌توانند بکنند؟انگشت اتهام به سوي کساني که خود با تمام وجودشان مي‌خواهند ايران را از توريست پر کنند و جيبشان را پرتر، کمي غير‌معمول است. فراتر از اين، چنين گزاره‌اي به معناي فرو کاستن يک مشکل چند وجهي به عاملي است که آن هم خود بايد معلول قلمداد شود نه علت.به اين معنا که اگر دلايل عدم استقبال توريست‌ها بر طرف شود خودبه‌خود، آژانس‌هاي ايراني دروازه‌اي مي‌شوند براي وارد کردن مسافران بيشتر.به هر رو با بررسي دقيق عوامل مختلف به نظر مي‌رسد، مسوولان گردشگري هم آنچنان نبايد مورد بازخواست باشند.در اين زمينه هم مي‌توان راه‌هاي آزمون‌شده اقتصادهايي را پي‌گرفت که توانسته اند گردشگران بيشماري را به کشورهاي‌شان جذب کنند. در مقايسه‌اي حتي سطحي مي‌توان گفت، که ملزومات صنعت گردشگري در ايران که طيفي از مسائل رفاهي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي را شامل مي‌شود فراهم نيست و تا اين چنين باشد، نمي‌توان از گردشگر خارجي انتظار داشت، کمکي به صادرات خدمات ما کند و آژانس‌هاي مسافرتي هم اگر مي‌توانستند معجزه‌اي کنند، چنين مي‌کردند تا سودي مضاعف کسب کنند و در اين بين به نظر مي‌رسد «جريمه» سياستي نباشد که بتواند تمامي مشکلات صنعت گردشگري را به دوش کشد.تهران امروز: «مصرف و الگوي مصرف از حرف تا عمل»مصرف و الگوي مصرف از حرف تا عمل عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن وزيني است كه در آن مي خوانيد:استقرار گرماي كم‌سابقه بر كشور و هشدارها مبني بر امكان محدود‌سازي توزيع انرژي برق و آب آشاميدني، بار ديگر نگاه‌ها را به سمت يك مسئله اساسي در اقتصاد – مصرف و الگوي مصرف– معطوف كرده است. اگر از زاويه يك رابطه معمول و قابل انتظار به رفتار مسئولان در قبال موج گرما و موضوع تحديد منابع انرژي و آبي بنگريم طبيعي است در گرمايي كه 70 سال سابقه نداشته، ميزان مصرف انرژي براي جبران شدت گرما نيز در همين سطح رشد داشته باشد.از سوي ديگر اين انتظار نيز معقول نيست كه نبايد هيچ‌گونه نگراني و دغدغه‌اي از سوي مسئولان اجرايي در برابر چنين پديده‌اي ابراز نشود و همه كمبودها و خلأ‌ها صرفا بايد در كارنامه آنها ثبت شود. تجربه طرح چنين بحث‌هايي در ساليان گذشته نشانگر آن است كه توصيه به كاهش مصرف آب، آن هم در نبود الگوي مناسب تنها به عقب افتادن برنامه‌ريزي‌هاي جبران‌كننده منجر مي‌شود.بايد توجه داشت زماني كه مصرف يك كالا بيش از الگوي مصرف باشد، نه مصرف‌كننده و نه مسئولان متولي هيچ كدام عامل اصلي چنين پديده‌اي نيستند در حالي كه هر دو سو در شكل‌گيري چنين پديده‌اي نقش دارند. اكنون اگر در گرم‌ترين روزهاي تاريخي نتوان پذيرفت كه مصرف آب، برق و... افزايش يابد كي بايد پذيرفت و اگر در شرايطي كه احتمال اختلال در شبكه برقي و ناتواني در تامين آب شرب بيش از هر زمان ديگري نزديك است، شهروندان براي كاهش احتمال جيره‌بندي، خاموشي و... همكاري نكنند چه زماني بايد چنين كاري بكنند؟ به نظر مي‌رسد هر دو طرف انتظار درست و معقولي دارند اما واقعيت اين است كه اقتصاد كشور از نبود الگوي مصرف و برنامه‌ريزي جدي براي عملياتي‌كردن الگوي مصرف رنج مي‌برد.در ساير حوزه‌ها نيز چنين وضعيتي وجود دارد اكنون زمان مناسبي است كه مسئولان اجرايي، قانون‌گذار و... به اين پرسش پاسخ دهند كه حداقل از سال 1388 كه به نام اصلاح الگوي مصرف نامگذاري شده است، چه عملكردي در اين راستا داشته‌اند.آيا تعيين الگوي مصرف صرفا اعلام ميزان مطلوب مصرف است؟ در اين روزها بسياري از دست‌اندركاران، ضرورت عدم‌استفاده از كولرهاي گازي به‌خاطر مصرف فراوان برق را گوشزد كرده‌اند آيا چاره كار صرفا ابراز چنين نگراني‌هايي است؟ آيا نظارتي متناسب با الگوي مصرف بر توليدات دستگاه‌هاي سرمايشي - آبي وجود دارد به‌گونه‌اي كه احساس نياز به دستگاه‌هاي برقي را رفع كند؟ بسياري از شهروندان هزينه مازادي را تحمل مي‌كنند تا از كيفيت پايين دستگاه‌هاي سرمايشي- آبي رهايي يابند.اگر دستگاه متفكري بر اين مسئله تمركز كند حتما راهكارهايي مي‌يابد كه هم به نفع كشور و شهروندان بوده و هم موجب كاهش مصرف بدون به كارگيري شيوه خواهش و تمنا خواهد بود. در حوزه سوخت نيز داستان همين‌گونه است.در حالي از مصرف بي‌رويه حامل‌هاي انرژي مثل بنزين و گازوئيل سخن گفته و براي كاهش مصرف تلاش مي‌شود كه متوسط مصرف خودروهاي توليدي30-40 درصد از ميزان مطلوب بالاتر است بنابراين بهتر است بدون اينكه در اين بحث‌ها شهروندان، صرفا مسئولان را مقصر بدانند يا مسئولان انتظار داشته باشند كه مردم در گرماي طاقت‌فرسا، خود را از به‌كارگيري سيستم‌هاي سرمايشي محروم كنند، آستين همت و تدبير بالا برود و از همين امروز كه تنها دو روز از ابلاغ سياست‌هاي كلي اصلاح الگوي مصرف از سوي مقام معظم رهبري مي‌گذرد، طرح‌هاي ضربتي اما كارشناسي و عملياتي كه اهداف آن كاهش 50 درصدي ميزان مصرف انرژي، آب، نان و... تا 10 سال آينده باشد، به اجرا درآيد.براي تضمين موفقيت چنين ايده‌اي كه ضرورت آن به شدت احساس مي‌شود، بايد نظارت دقيقي از سوي نهادي چون مجلس صورت گيرد و به‌طور متوسط هر دولتي بايد سالانه حداقل پنج درصد مصرف را از طريق ارتقاي كيفي توليد و همگاني و فراگير كردن مصرف الگو‌مدار، كاهش دهد.نگاه درست و كارشناسي آن است كه هر دولتي در اين راستا كوشش نكرد يا نگاه استراتژيك به اين مسئله نداشت به‌شدت مورد بازخواست قرار گيرد و مسير درست نيز آن است كه راهكار قانوني چنين رويكردي نهادينه و هموار شود.آفرينش: «اصلاح الگوي مصرف»اصلاح الگوي مصرف عنوان سرمقاله امروز روزنامه آفرينش است كه در آن مي خوانيد:سالهاست که هم دولت و هم شهروندان ايراني مي دانند که با توجه به حجم توليدات داخلي، ايران يکي از پر مصرف ترين کشورهاي جهان است مصرفي که درواقع گاه باعث تبديل به تهديدي براي اقتصاد کشور شده است در اين راستا ابلاغ سياست هاي کلي اصلاح الگوي مصرف توسط رهبر معظم انقلاب اسلامي پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام در واقع گام بزرگ و علمي در راستاي رسيدن به جامعه اي با مصرف کمتر و توليد بيشتر است.در واقع واقعياتي نظير مصرف انرژي 17 برابري ژاپن و 2 برابري چين در کنار سايررتبه هاي جهاني مصرف بالاي کشورمان ، کافي است که به شرايط بحراني نوع مصرف در کشور پي ببريم مصرفي که جدا از عوامل تشکيل دهنده و سبب ساز آن امروزه براي اقتصاد کشوري همچون ايران که در حال برداشتن گام هايي براي توسعه و رسيدن به آرمان هايي همانند سند چشم انداز 1404 است تهديدي جدي به شمار مي رود تهديدي که بطور مثال در حوزه انرژي و با تداوم رشد مصرف کنوني مي تواند ايران دارنده ذخاير بزرگ هيدروکربني و بسترهاي بزرگ توليد انرژي را وارد کننده و وابسته به واردات آن کند.در اين بين اين واقعيات باعث شده است که کارشناسان اقتصادي و سياسي روند موجود را زنگ خطري براي آينده کشور بدانند و مقامات سياسي کشور نيز در راه چاره جويي براي حل آن برايند در اين راستا ابلاغ سياست هاي کلي اصلاح الگوي مصرف توسط رهبر معظم انقلاب اسلامي مي تواند جدا از آنکه يادآور اين اصل باشد حاوي نکاتي چند نيز هست : نخست آنکه از آنجا که سياست هاي کلي فوق در برگيرنده اصلاح الگوي مصرف در تمام زمينه هاي مورد نياز کشور نظير، اصلاح فرهنگ فردي ، اجتماعي و زماني ، آموزش همگاني الگوي مصرف مطلوب ، توسعه فرهنگ بهره وري ،پيشگامي دولت در راه اصلاح الگو مصرف ، صرفه جويي ، مقابله با مصرف گرايي ، ارتقا» بهره وري است گام گذاشتن در راستاي برآورده شدن اين سياست ها تلاش دو چندان مي طلبد تلاشي که در سايه پيوند بخش هاي مختلف اقتصاد هر کشور و برنامه ريزي صحيح مي تواند نتايجي مطلوب به همراه داشته باشد.در اين حال از آنجا که اين سياست هاي کلي نيازمند توجه جدي از سوي تمام ارگان و نهادهاي حکومتي کشور است دوم آنکه از آنجا که اقتصاد ايران اقتصادي دولتي است و عملا دولت با در اختيار داشتن بخش هاي بزرگي از اقتصاد مهمترين نقش را در اقتصاد بازي مي کند همين امر باعث مي شود تا عملا دولت مهمترين مسئول در راه اصلاح الگوي مصرف کشور شناخته شود بويژه اينکه تعيين هدف هايي نظير رساندن شدت شاخص انرژي کشور به دو سوم در پايان برنامه پنچم توسعه و يک سوم در پايان برنامه ششم توسعه در واقع اين دولت است که موظف به کمک گرفتن از کارشناسان و بکارگيري سياست هايي است که بطورمثال شاخص مصرف انرژي کشور را در 10 سال آينده به نصف کنوني تبديل سازد.سوم آنکه در واقع ابلاغ سياست هاي کلي الگوي مصرف در زماني است که کشور اينک با تدوين برنامه پنجم توسعه و آغاز هدفمند کردن يارانه ها روبروست در اين بين توجه به اين سياست هاي کلي در برنامه پنجم توسعه که اکنون در حال بررسي است نيازمند توجهي بيشتر است در عين حال در صورت همگرايي و همکاري تمام نهادها و قواي سه گانه کشور در راه برآوردن اين سياست هاي کلي رسيدن به الگوي مصرفي نهادينه شده و پايدار چندان دور از دسترس نمي نمايد بويژه اينکه در واقع اصلاح الگوي مصرف گزينه ي اجتناب ناپذير براي اقتصاد در حال توسعه کشور ماست.آرمان: «بايد در فضاي اينترنت احساس امنيت کنيم»بايد در فضاي اينترنت احساس امنيت کنيم ، عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم علي نجفي‌توانا است كه در آن مي خوانيد:بر اساس اصول جرم‌شناسي و حقوق کيفري، بزه‌ديده و بزه‌کار در هر جرمي با يکديگر متفاوتند. در واقع هر کسي به لحاظ سن، جنس، و ساير شرايط فيزيکي، علمي و فرهنگي توانايي بروز برخي رفتارهاي خاص را دارد که ارتکاب جرم نيز از اين مقوله مستثنا نيست.در همين راستا بزه‌ديدگان جرائم مختلف نيز هر يک داراي شرايط ويژه‌اي هستند. در مورد جرائم رايانه‌اي هم اين قاعده صادق و ساعي است. مرتکبين اين نوع جرائم، اولاً دانش و اطلاعات کافي در زمينه رايانه‌ دارند و اغلب از ضريب هوشي متوسط رو به بالا برخوردارند. معمولاً اين دسته از افراد از نوجوان و جوان هستند و نوعي روحيه ماجراجويي رايانه‌اي دارند و سوم اينکه افرادي‌اند که عمدتاً با رايانه سر و کار دارند، چه شخصيت حقيقي باشند و چه دولتي و چه خصوصي.بررسي‌ها نشان مي‌دهد که معمولاً استفده از رايانه به ويژه اينترنت حس ماجراجويي را به حد زيادي تحريک مي‌کند. ورود به دنياي ناشناخته و سر درآوردن از رازها و اطلاعات نهاني ديگران، انگيزه‌هايي است که گاهي کاربران را به وادي جست وجو کنکاش مي‌کشاند. به لحاظ جرم‌شناسي نمي‌توان بر اساس معيارهاي کلاسيک آنان را در طبقات مجرمان حرفه‌اي قرار داد. دنياي فريبنده کامپيوتر ممکن است هر شخص سالمي را وارد فضايي کند و تحت تاثير شرايط آن فضا فرد را به سمت و سويي ببرد که ناخودآگاه وارد وادي بزه‌کاري شود.به همين دليل بايد اغلب مرتکبين جرائم رايانه‌اي را در دسته بزه‌کاران اتفاقي دانست. و البته بايد توجه کافي به اين داشت که شيريني حاصل از ارتکاب جرم و منفعت‌هايي که به دست مي‌آيد، به تدريج زمينه بزه‌کاري حرفه‌اي را فراهم مي‌کند. کلاهبرداري‌هاي سنگين، سرقت‌هاي بزرگ، جعل، افترا، نشر اکاذيب و توهين، انواع جرائم رايانه‌اي‌اند که در ميان آنها سرقت‌ها و کلاهبرداري‌ها و جعل‌کاري‌ها بيشتر کار  بزه‌کاران حرفه‌اي است.قانون و به ويژه قوانين کيفري ابزار ارعابي و سزادهي است که مي‌تواند جنبه بازدارنگي در مقابل وقوع جرم و بزه داشته باشد. اما واقعيت اين است که تنها بکارگيري اين روش کافي نيست.جلوگيري از بزه صرفاً با عامل بازدارنده ترس کفايت نمي‌کند، اگر بسترهاي فرهنگي نباشند. فرهنگ‌سازي و نگاه کلان لازم است تا در کنار قانون، بزه را از بين ببرد. وقتي کاربرهاي جوان به دليل کنجکاوي از خطوط قرمز مي‌گذرند، بايد ريشه‌هاي کنجکاوي را شناسايي و آن را هدايت کرد. با فرهنگ‌سازي بهتر و راحت‌تر مي‌توان با بزه‌کاري رايانه‌اي مواجه شد و آن را بدون تبعات برخوردهاي قانوني و کيفري کنترل کرد.زماني که امکان تفريح براي جوانان ما فراهم نيست، فرهنگ‌سازي کافي انجام نشده، جوانان با بيکاري و مشکلات اقتصادي مواجه هستند نمي‌توان صرف توسل به مجازات کيفري مقابل جرائم رايانه‌اي ايستاد و با اين دسته از جرائم به مانند جرائم کلاسيک روبه‌رو شد.قوانيني که به تصويب مي‌رسند، به عنوان ضرورت بخشي از نيازها را مرتفع مي‌کنند، اما بايد روش‌هاي علمي ديگري را هم به کاربرد، تا امنيت رايانه‌اي در جامعه فراهم شده و زمينه براي مقابله با بزه‌کاري برچيده شود.بايد فضايي به وجود بيايد که کاربران در حاشيه امنيت قرار بگيرند، تا امکان ارتکاب جرائم نسبت به مال،‌حيثيت و آبرو و ارزش‌ها کم شود. پيشگيري وضعي از جمله تدابيري است که بهتر مي‌تواند در اين زمينه با بهره‌گيري از روش‌هاي کنترل موثر، از نفوذ کاربران مختلف در اطلاعات و فضاي خصوصي ديگران جلوگيري کند.همه اينها، اما منکر نگاه تخصصي قضايي و انتظامي به جرائم رايانه‌اي نيست.براي توفيق بيشتر در مهار جرائم رايانه‌اي، قطعاً بايد سطح علمي و تخصصي در نظام قضايي و انتظامي ارتقا پيدا کند و توانمندي واکنش‌ها در مقابل کنش‌هاي کيفري بالا برود. اين تقويت نگاه، چه در رويکرد فرهنگي و چه  در رويکرد تخصصي، مي‌تواند زمينه‌ساز برخورد موثر با جرائم رايانه‌اي باشد. جرائمي که بايد دوباره تاکيد کرد مانند جرائم کلاسيک نيست و بايد هم فرهنگي و هم تخصصي، پيچيده‌تر با آن مواجه شد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 478]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن