واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: كاپلو، مورينيو نيست
عصر ايران ورزشي، هومان دورانديش - تا پيش از برگزاري جام جهاني 2010، خوزه مورينيو را از بسياري جهات با فابيو كاپلو مقايسه مي كردند. صرفنظر از ناكامي كاپلو در اين جام جهاني، اين دو مربي بزرگ در هر تيمي كه هدايت آن را عهده گرفته اند، موفق بوده اند. كاپلو در آث ميلان، رم، يوونتوس و رئال مادريد قهرماني را براي تماشاگران اين تيم ها به ارمغان آورده است و مورينيو نيز در پورتو، چلسي و اينترميلان همان كار كارستان كاپلو را انجام داده است. اما تفاوت اين دو مربي بزرگ در دو نكته اساسي نهفته است. نخست اينكه مورينيو تا كنون هيچ گاه، لااقل در بازي هاي بزرگ، جنگ تاكتيكي را به مربي حريف واگذار نكرده است ولي كاپلو چندين بار به اين سرنوشت دچار شده است. شكست با آث ميلان در برابر مارسي در فينال جام باشگاههاي اروپا در 1993، يكي از مشهورترين شكست هاي تاكيتكي كاپلو بوده است. اما مورينيو حتي زماني كه تيمش در نيمه نهايي ليگ قهرمانان اروپا به ليورپول باخت، جنگ تاكتيكي را به رقيب خود واگذار نكرد بلكه در مسابقه اي كاملاً پاياپاي، يكبار در ضربات پنالتي از رسيدن به فينال ليگ قهرمانان اروپا محروم ماند و بار ديگر در اثر اشتباه داور.ولي فارغ از اين نكته فني، خوزه مورينيو از حيث ديگري نيز بر كاپلو برتري دارد و آن هم اينكه شخصيت او، چنانكه اخيراً يكي از نوسندگان داخلي به اين نكته اشاره كرد، سپر بلاي بازيكنان تيمش است. شخصيت مورينيو، گفتار و رفتارش، به گونه اي است كه مطبوعات چه پيش از بازي و چه پس از بازي، به سراغ او مي روند. پيش از بازي حجم عمده فشارها بر روي مورينيو است نه بازيكنانش و پس از بازي هم، در صورت شكست شاگردان مورينيو، مطبوعات با او تسويه حساب مي كنند و او را هدف اصلي انتقادات خويش قرار مي دهند نه بازيكنانش را. ولي فابيو كاپلو در اين جام جهاني نشان داد كه همانند مورينيو، يا لااقل در حد و اندازه او، سپر بلاي تيمش نيست و نه تنها نمي خواهد بار فشار را به تنهايي بر دوش بگيرد بلكه حتي فشار را از جانب خود به سوي بازيكنانش روانه مي كند.كاپلو پس از تساوي با آمريكا، از آنجايي كه هنوز درنيافته بود كه چه بحراني در حال خيمه زدن بر سر و كول تيمش است، از بازيكنانش انتقاد نكرد. اما پس از تساوي با الجزاير، كه فهميد چه بلايي بر سر تيمش آمده است، درآمد كه: " من اين انگلستان را نمي شناسم. "او پس از پيروزي در برابر اسلووني، مدعي شد كه اين تيم همان انگلستاني است كه او مي شناسد و سرمست از صعود و دلخوش به آينده، وعده داد كه از اين پس هر تيمي در برابر انگلستان قرار بگيرد، " نابود خواهد شد. "در حالي كه كاپلو تنها چند روز پيش از حذف در برابر آلمان، صريحاً گفته بود اين همان انگلستان مطلوب است و برهمين اساس وعده كرده بود كه از اين پس حريفان را نابود مي كنيم، به ناگاه پس از ديدار با آلمان، بر طبل نافرماني شاگردانش كوبيد و گفت كه بازيكنانش او را نمي خواهند و نكات تاكتيكي در زمين اجرا نشده است. در حقيقت كاپلو با بهانه هايي از اين دست مي خواهد مسئوليت شكست را از دوش خود بردارد و بر دوش بازيكنانش بياندازد؛ كاري كه خوزه مورينيو تا كنون هيچ گاه مرتكب آن نشده است.كاپلو مربي بزرگي است اما نه هوش خوزه مورينيو را دارد، نه مديريت و شجاعت او را. همين كاستي هاست كه موجب مي شود كاپلو علاوه بر واگذار كردن جنگ تاكتيكي به مربي حريف، قادر به خارج ساختن تيمش از بحران و پذيرش شجاعانه مسئوليت شكست در جام جهاني نباشد. اينكه كاپلو پس از نمايش ضعيف تيمش در ديدار حيثيتي با آلمان، فقط به فكر خودش مي انديشد و همانند آدمي ترسو، فقط قادر به بيان جملاتي از اين دست است كه " من آخرين مقصر اين ناكامي هستم "، فقدان فضيلت شجاعت را نيز به شكست فني او اضافه مي كند. او اينك به جاي اينكه همانند يك ژنرال شكست خورده بزرگ عمل كند، چونان فرمانده اي ميان مايه و ترسو رفتار مي كند. كاپلو در واترلو گرفتار شده است اما او تنها به نجات خود مي انديشد و بس.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]