تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855812359




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ماجرای سه آهوی مغرور و دام شكارچی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ماجرای سه آهوی مغرور و دام شكارچی
آهو
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. پشت یک کوه بزرگ در آن طرف یک دشت وسیع چهار آهو زندگی می ‌کردند. یکی از آهوها خال خالی، آهوی دیگر چشم درشت، آهوی دیگر گریز پا و آخری که از همه کوچکتر بود چشم سیاه نام داشتند. آهوها از مدتی قبل وقتی که دو شکارچی به دشت آمده و پدر و مادرشان را با خودشان برده بودند، تنها شده بودند. خال خالی که بزرگتر از سه آهوی دیگر بود. یک روز سه آهو دیگر را صدا کرد و گفت: از وقتی پدر و مادرمان را شکارچی‌ ها با خودشان برده ‌اند، من برای شما خیلی زحمت کشیده‌ ام و به همین خاطر شماها از امروز باید هر دستوری که به شما می‌ دهم انجام دهید و دیگر روی حرف من، حرفی نزنید و گرنه من با شما قهر می ‌کنم و از اینجا می ‌روم. آن وقت شما دوباره تنها می‌ مانید، این بار وقتی که شکارچی ها دوباره به دشت بیایند حتماً شما را هم با خودشان می برند. چشم درشت سرش را تکان داد و به او گفت: -  درست است که تو از همه ما بزرگتر و عاقل ‌تر هستی، ولی اگر من به تو کمک نمی‌ کردم و تو را تنها می‌ گذاشتم تو به تنهایی هیچ کاری از دستت برنمی ‌آمد. خال خالی نگاهی به چشم درشت کرد و گفت: -  تو درست می‌ گویی. من هنوز آن روزها را به خوبی به یاد دارم و قبول دارم که تو به من خیلی کمک کردی و اگر تو نبودی شاید ما موفق نمی ‌شدیم از دست شکارچی‌ ها فرار کنیم. چشم درشت همین طور که سرش را تکان می ‌داد رو به دو آهوی دیگر کرد و گفت: - از امروز هر دستوری که من و خال خالی به شما دو تا بدهیم باید انجام بدهید و در غیر این صورت ما دو تا از اینجا می ‌رویم و شما دو تا را تنها می ‌گذاریم.
ماجرای 3 آهوی مغرور و دام شكارچی
از آن روز به بعد چشم سیاه و گریز پا هر روز ناچار بودند که تمام کارهای خال خالی و چشم درشت را انجام بدهند. گریز پا کمی بزرگتر از چشم سیاه بود، سعی می‌ کرد که بیشتر کارها را چشم سیاه انجام بدهد. چشم سیاه که آهوی کوچکی بود، ناچار می ‌شد که از صبح تا غروب تمام دشت را بدود و تمام کارهایی را که آهوهای دیگر خواسته بودند که او انجام بدهد، انجام دهد. بعد از مدتی کم کم گریز پا با دو آهوی دیگر بنای دوستی گذاشت. او تمام کارهای خوبی را که چشم سیاه انجام می ‌داد، به نام خودش تمام می ‌کرد. هر روز وقتی چشم سیاه علف ‌های خوشمزه آن طرف دشت را با دندان ‌های تیزش جدا می ‌کرد و برای خال خالی و چشم درشت می‌ آورد. گریزپا آنها را از چشم سیاه می ‌گرفت و خودش پیش دو آهوی خود خواه می ‌برد و به آنها می ‌گفت: - این علف‌ های تازه را از آن طرف دشت برای شما آورده ‌ام. این همه راه را دویده ‌ام تا شما بتوانید از علف‌ های خوشمزه و خوش عطر آن طرف دشت استفاده کنید. بعد هم گفت: ... منصوره رضاییگروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطتنهایی های مادربزرگ مهربان دوستی کبک و طوطی شنل قرمزی تصمیم بزرگ خرس کوچولو آواز بزغاله ماهی گُلی مغرور و پسرك بازیگوش پرواز 3 جوجه در آسمان آبی ماجرای مزرعه‌دار تنبل و مرد زرنگ ماجرای دوستی زنبور کوچولو با پروانه ها ما دیگه مدرسه نمی ریم!!!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 577]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن