تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805539799
همسفر عقربه ها
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: همسفر عقربه ها
تو در حال رفتنى و در این رفتنت شک نکن روزی در دامان مادر بودی و قوت رفتنت نبود، و روزى دیگر دشت و کوه و دمن زیر پایت ، و سپس ایام جوانى و کامرانى و زان پس فرسودگى و خستگى ، پژمردگى و افسردگى و تو خود آگاه بر این سیر هستی.«وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ»1 ؛ و هر که را عمر دراز دهیم، او را در خلقت دچار افْت مىکنیم آیا نمىاندیشند؟ این شکستگى در عالم خلق است نه در عالم امر تو که جان و روحت باشد، تو اگر در این حرکت گذرت از راه صواب و معرفت اندوزى باشد جانت در مسیر عکس گذرگاه جسم است ، روز به روز شاداب تر و منورتر و به قرب خالقش نزدیک تر است .ما چون هر روز در آینه مى نگریم و مستمر به تماشاى خود مى نشینیم این حرکت را فرسایشى در چهره خود درک نمى کنیم ، اما اگر به تصویر ده سال پیش بنگرى مى بینى ، که خطوط پیری چهره ات را مخدوش کرده ، موى مشکین به سفیدى گراییده ، دندان ها پایگاه را ترک کرده ، و چشمانت فرو نشسته و اگر بتوانى به آثار پنهانى خود بنگرى مى یابى که دیگر آن توان نیست ، آن نشاط گذشته رخت بر بسته ، ما حرکات کند را کمتر مى یابیم ، حرکت عقربک کوچک ساعت بسیار به دشوارى درک مى شود، ولى حرکت عقربک دقیقه شمار کاملا مشهود است .به همان عقربک دقیقه شمار بنگر که او در رفتار تنها نیست ، من و تو نیز در این سفر با او همراهیم . با زبان عقربک مى گفت عمر مى روم بشنو صداى پاى من در یک سکوت سحرگاهى به این صداى پاى عقربک اندیشیده اى؟! صداى پاى خورشید را نیز، در گذرگاه بهار و پاییز نیز صداى پا مى آید.به راستى که همه مى روند، عقربک ساعت و ماه و خورشید و من و تو اما به کجا؟ خــرامــیــدن لاجـــوردى سـپهـــر هـــمــان گــرد بـــرگشتــن مـاه و مـهر مپنـدار کــز بهــر بــازیگــرى است سراپرده اى این چنین سرسرى است؟ در این پرده یک رشته بیکار نیست ســر رشتـــه بـــر کــس پـدیدار نیست(نظامى )می دانى که نبودى و دستى تو را هستى بخشید، از تو هم براى آفرینش تو نپرسیده بودند و می دانى که روزى هم تو را مى برد و آن بردن نیز به اختیار تو نباشد، جز این است که برنده تو همان آفریننده توست؟ اما انسان خردمند مى داند که این رشته بى سر نیست و آن سر در دست گرداننده ایست :«مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا »؛2 نیست هیچ جنبنده اى جز اینکه زمامش به دست ماست .کمتر از آن پیر زال بادیه نشین مباش که چون رسول صلى الله علیه و آله از او پرسید خدا را چگونه شناختى ؟ دستش را از دوک برداشت و دوک از حرکت باز ایستاد، و پیامبر رو کرد به اصحاب و فرمود:علیکم بدین العجائز؛ بر شما باد دین همین پیر زنان .بانگ جرس به گوش مى آید و کاروان آهنگ رفتن دارد، اما ساربان باید بگوید که منزلگاه بعدى کجاست ؟ کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست آنقدر هست که بانگ جرسى مى آید (حافظ)
در زمان پیامبر هم همین سؤال مطرح بود: «یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا».3 ؛ در باره رستاخیز از تو مىپُرسند كه فرارسیدنش چه وقت است؟این کشتى را لنگرگاه کجاست ؟فِیمَ أَنتَ مِن ذِكْرَاهَا إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا 4 ؛ از یاد کردن آن تو را چه کار است علم آن نزد پروردگارت است.و اما چون این راه به پایان آمد و به مقصد این گذرگاه رسیدى ، و به گذشته ها به تماشا نشستى ، گویى شامگاهى یا روزگارى بیش در سفر نبودم ، آنچه در دریای نیستی و فنا افتاد کم و کاستش یکسان مى نماید. بـدنــامى حیــات دو روزى نبـــود بیش آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت روزیش صرف دادن دل شد به این و آن روز دگــر بـه کنــدن دل زیـن و آن گذشت (کلیم کاشانى)و این همان سخن و بیدار باش پروردگارت هست در پایان آیات پیش ، که چون راه سرآمد و کشتى به لنگرگاه رسید، خورشید به قرارگاه از حرکت باز ماند:«وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»؛5 و خورشید در حرکت است براى وصول به قرارگاهى این است تقدیر حضرت عزیز و مهربان .براى آن حال در این پایانه به خود که نگرى گویى :«كَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا»؛6 گویى چون آن را به تماشا نشستند، درنگى در گذرگاه نداشتند جز شبى یا روزى را.آیا پایان این گذرگاه ، گودال قبر است ؟ از پاى درآمدن و پوسیدن و خاک شدن است و کار به همین جاى تمام مى شود؟!نهال تنومند پر ثمرى بودم که براى سوختن و خاکستر شدنم باغبان غرس کرد؟! واقعا این طور است که :حاصل عمرم سه سخن بیش نیست خام بدم ، پخته شدم ، سوختم این جام کریستال نور افشان را کوزه گر دهر منحصرا براى به زمین کوفتن و شکستن و پایمال نمودن مى آفریند؟! جامى است که چرخ آفرین مى زندش صد بوسه ز مهر بر جبین مى زندش ایـن کوزه گـر دهــر چــنین جـام لطیف مـى سازد و باز بر زمین مى زندش (منتسب به خیام )در یک سکوت سحرگاهى به این صداى پاى عقربک اندیشیده اى ؟! صداى پاى خورشید را نیز، در گذرگاه بهار و پاییز نیز صداى پا مى آید.کودکى با اسباب بازى خود چنین معامله مى کند؟
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ 7 ؛ بزرگ است خدا، چگونه وصف مى کنند او را؟و به یقین اگر حیاتى بعد از مرگ نباشد، آفرینش عبث است و عبث کار آفریدگار حکیم نیست ، کار حکیم بر تکامل و کمال است نه ضعف و نقصان .دانى که نبودى و دستى تو را هستى بخشید، از تو هم براى آفرینش تو نپرسیده بودند و دانى که روزى هم تو را مى برد و آن بردن نیز به اختیار تو نباشد، جز این است که برنده تو همان آفریننده توست. اى عزیز! بهشت و جهنم در انتظار توست و ساکنان مى طلبند، صادرات دنیا را به آنجا مى فروشند و دنیا را براى همین صادرات آفریدند، و طبعا این کارخانه که در کار صادرات است ، وارداتى را مى طلبد، واردات دنیا، کودکانى هستند که تولد مى یابند و به عرصه مى رسند و سپس به سراى آخرت منتقل مى شوند به هوش باش که هر روز عده ای می آیند و عدهای میروند من وتو نیز به ناچار در یکی از این کاروان های رهسپار جای داریم بار بر بند که هرآن ندایمان خواهند داد . و آن هنگام مجالی برای برداشتن ره توشه نیست و این قافله برای هیچ کس درنگ نمیکند.بیماران خفته در بیمارستان ها، مى گویند: کاش سلامتى باز مى گشت ، بقیه عمر به تهیه زاد آخرت مى پرداختیم ، پیران خمیده قامت ، عصا بر کف آرزو کنند، اى کاش عمر رفته باز مى گشت و جوانى را این گونه به غفلت سپرى نمى کردیم ، مردگان خفته در گورستان را این تمنى است که اى کاش ما را به دنیا باز مى گردانیدند تا سرمایه اى با خود مى آوردیم .مى گویید: اى کاش ما در دنیا از خداوند و رسولش اطاعت کرده بودیم .8اى عزیز! تو بحمدالله سلامتى و قامتت را پیرى کمان نکرده و هنوزت به گورستان نبرده اند، و آتش دوزخ را به جانت نیافکنده اند، گر گناهى دارى ، که دارى توبه امروزت را به فردا میفکن و قدر لحظات عمر بدان که به این پشیمانى ها گرفتار نیایى و ببین که روزها میگذرند عقربه ها در سفرند من و تو را نیز در این سفر همراهی ناگزیری است. منبع : حدیث آرزومندى مؤلف: استاد کریم محمود حقیقتى فرآوری: محمدی _ گروه دین و اندیشه تبیان1- سوره یس ، آیه 68.2- سوره هود، آیه 56.3- سوره نازعات ، آیه 42.4- سوره نازعات ، آیات 43 و 44.5- سوره یس ، آیه 38.6- سوره نازعات ، آیه 46.7- سوره صافات ، آیه 180.8- سوره احزاب ، آیه 66.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]
-
گوناگون
پربازدیدترینها