تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی که خودت با گناه راه اجابت آن را بسته ای.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816521694




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تبدیل موش شلخته به موش منظم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تبدیل موش شلخته به موش منظم
تبدیل موش شلخته به موش منظم
مایکل موشه با سه تا موش دیگر درون سوراخی زندگی می کرد. اون سه تا مرتب و تمیز بودند در حالیکه مایکل نامرتب بود. اونا همیشه لباس هاشون رو از روی زمین برمی داشتند و ظرف هاشون رو توی ظرف شویی می گذاشتند اما مایکل این کارها رو نمی کرد. اون با شلختگی جورابهای کثیفش رو روی زمین می انداخت و بعضی وقتها بقیه موشها روی اونا لیز می خوردند و زمین می خوردند. مایکل هیچ وقت ظرفهاش رو توی ظرفشویی نمی گذاشت بلکه اونارو روی میز می گذاشت تا بقیه جمع کنند. آنجلا به اون می گفت "تو خیلی نامرتبی مایکل ما دیگه نمی خوایم تو اینجا با ما زندگی کنی پس برو یک جای دیگه برای زندگی پیدا کن".مایکل با کمی ناراحتی از اینکه بقیه ازش خواستن که اونجا رو ترک کنه، وسایلش رو جمع کرد و رفت. اون فکر نمی کرد اونقدرها هم نامرتب باشه. همینطور که داشت راه می رفت دید یک سیب روی علف ها افتاده است. "به نظر خوشمزه میاد" این رو با خودش گفت و شروع به گاز زدن سیب کرد. "من پوستش رو دوست ندارم" اینو گفت و پوست سیب رو روی زمین تف کرد. سیب رو تا مغز اون خورد و با خودش گفت"هنوز گرسنه ام، اما تخم سیب هم دوست ندارم". پس تخم های سیب را هم روی زمین تف کرد تا اینکه مقدار زیادی تخم سیاه رنگ و چسبان سیب روی هم ریخته شد. بعد از اینکه تمام سیب رو خورد در حالیکه شکمش پر بود روی علف ها دراز کشید. چند دقیقه بعد مولی و مارتین که از اونجا می گذشتند مایکل رو دیدند و به او گفتند "چرا روی زمین دراز کشیدی؟ چرا نمی ری تو خونت؟"مایکل جواب داد:" هم خونه هام می گن که تو نامرتبی و نباید با ما زندگی کنی. به نظرتون من نامرتبم مولی؟"مولی و مارتین به تکه های پوست سیب و دانه های اون که روی زمین افتاده بود نگاهی کردند و گفتند:" آره به نظر ما هم، تو نامرتبی. مارتین گفت: " من که دوست ندارم تو رو توی خونم راه بدم." مولی هم گفت: "منم همینطور"، و بعد دویدند و رفتند.
تبدیل موش شلخته به موش منظم
کمی بعد مایکل با خودش فکر که شاید بهتر باشه سعی کنه موش مرتب و منظمی باشه پس بلند شد و پوست و دانه سیب رو به باغچه برد و زیر برگها خاک کرد تا بازم رشد کنند. بعد برگشت و دوباره روی علف ها دراز کشید.کمی بعد مگی که داشت از اونجا می گذشت مایکل رو دید که روی چمنها دراز کشیده، ایستاد و صدا کرد:" مایکل چرا روی علف ها دراز کشیدی؟ "مایکل جواب داد: " تا الان داشتم ته مانده های غذام رو جمع می کردم و خسته شدم، آخه می دونی من خیلی مرتبم."مگی به اطراف مایکل نگاهی کرد ولی روی زمین چیزی ندید پس به مایکل گفت: "اگر بخوای تو می تونی با من به خونم بیای، ما موش های مرتب و تمیز رو به خونمون راه می دیم".پس مایکل با مگی به سمت خونه ی اونا رفت و از اون به بعد دیگه چیزی رو روی زمین نریخت و سعی کرد تا همیشه موش منظم و مرتبی باشد.گروه کودک و نوجوان سایت تبیان _ ترجمه: مهدیه زمردکارمطالب مرتبطماجراجویی آقا کرمهچطور ماهی بگیریم؟جادوگر و کلاغ پیر ستاره و برّه کوهستان بچه روباه و مامان شیر هیجان با یه دایناسور گنده منده روباه مکار به دنبال یک جفت چشم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن