تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداى عزوجل به موسى وحى كرد: اى موسى در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799425237




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

می‎خواستند اسلام امام را کنار بگذارند


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: می‎خواستند اسلام امام را کنار بگذارند دكتر محمدجواد لاريجاني محمدجواد لاریجانی، ریاضیدان و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه است. در دوران اصلاحات نماینده مجلس پنجم بوده و این جریان را به‎خوبی می‎شناسد. وي،  اکنون مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی است كه در همین پژوهشگاه با او گفت‎و‎گو کردیم. در دهه اول پیروزی انقلاب معاون وزارت امور خارجه بود و نکته‎های بسیاری از منش سیاسی امام خمینی به یاد دارد. مهم‎ترین کار امام را پایه‎ریزی یک حکومت اسلامی با فکر اسلامی می‎داند که در دنیای اسلام و عصر حاضر بی‎نظیر است. افراد زيادي در دنيا درباره شخصيت امام خميني(ره) اظهارنظر كرده‌اند و كتاب نوشته‌اند؛ به‎نظر شما چه نكته‌اي از شخصيت امام باقي مانده كه گفته نشده؟شخصيت امام از جنبه‌هاي مختلف قابل بررسي است، اما به وجهي اشاره مي‌كنم كه ممكن است تا حالا گفته شده باشد، اما بيش از همه در زمانه معاصر، مغفول مانده است. حضرت امام يك نوآوری بزرگ ديني دارند و دقيقا نمونه‌اي از نوآوري ديني‌اي است كه در دنياي اسلام به آن نياز داريم. نوآوری ديني در 10 - 15 سال گذشته در ادبيات روشنفكري عمدتا كهنه‌سازي ديني بوده. يعني ما مطالبي كه در ادبيات ليبراليسم سكولار غربي در حدود ٣٠٠ سال رواج داشته، مي‌گيريم، لعابي از اسلام به آن مي‌دهيم و مي‌گوييم نوآوري مذهبي و ديني، چيزي كه يكي از مشكلات جريان اصلاحات است. در واقع چيزي كه امام(ره) عرضه كردند، نوآوري در معناي حقيقي است. معناي حقيقي نوآوري ديني چيست؟منظور، آن نوآوری‌اي است كه متكي به قرآن و سنت باشد، همانند ثقليني كه ما در مكتب اهل بيت عليهم‌السلام داريم. اين نوآوری در وجه سياسي اسلام صورت گرفته. حضرت امام معتقد بودند در فضاي اسلام كه مبتني بر افكار اسلامي، احكام اسلامي و آموزه‌هاي اسلامي است، مي‌توانيم يك نظام مدني بسازيم كه مقاصد نهايي اسلامي را تحقق ببخشد، مي‌توانيم براساس عقلانيت اسلامي، يك نظام مدني تمام‎عيار بسازيم؛ اما در اصل قضيه ترديد وجود داشت، بعضي كه روشنفكر و غربي بودند مي‌گفتند دين، در بهترين حالت به امور شخصي مي‌پردازد و ربطي به نظام مدني ندارد. برخي هم كه متدين بودند اعتقاد داشتند دين، در زمان غيبت، وظيفه‌اي براي تشكيل نظام مدني ندارد و ما بايد افعال شخصي و عبادت‌هاي‎مان را انجام دهيم و منتظر ظهور باشيم. در اين ميان، امام خميني(ره) معناي ولايت را احياء كردند. ولايتي كه در زمان پيغمبر(ص) معنا دارد، در زمان امام معصوم معنا دارد و در زمان غيبت هم معنا دارد.  اين مسئله به همان سال‌هاي طرح نظريه ولايت فقيه بر مي‌گردد؟نظريه ولايت فقيه، ملاك مشروعيت سيطره است، اما چيزي كه مي‌خواهم بگويم فراتر از آن است. تز امام اين بود كه براساس عقلانيت اسلامي، مي‌توانيم يك نظام مدني كامل را بسازيم. وقتي مي‌خواهيم چيستي نظام‌هاي مدني را بررسي كنيم، بايد به سه پايه آن توجه داشته باشيم. پايه اول پايه عقلانيت آن نظام است. نظام مدني منطق كنش و واكنش است؛ يعني نظمي كه سوژه‌ها و مردمي را كه تحت آن نظم هستند، توجيه كنند، چرا بايد فلان كار را انجام دهند. ركن دوم نظام مدني، ملاك مشروعيت سيطره است؛ يعني ما چرا بايد بپذيريم اين حاكم، حاكم مشروعي است يا حاكم مشروع چرا بايد قبول كند حكمراني‌اش مشروع است. ركن سوم، سازمان نظام مدني است كه مربوط به كار‌آمدي نظام است. يعني اين نظام مدني مي‌خواهد چطور اعمال حاكميت كند. حضرت امام(ره) در هر مورد از اركان نظام مدني اسلامي حرف دارند. ولايت فقيه كه شما اشاره كرديد، مربوط به ملاك مشروعيت است. در نظر حضرت امام(ره)، اسلام، سيطره‌اي را كه به نحوي زير نظر ولي فقيه نباشد، قبول ندارد. يعني ملاك مشروعيت هر نوع سيطره‌اي در نظام مدني، به تأييد ولي فقيه است و امام براي اين مسئله، هم برهان قر‌آني دارد و هم برهان روايي و عقلي. اگر در آيه مباركه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» خوب دقت كنيم، مي‌بينيم اين‎طور نيست. اطاعت از خدا، بعد اطاعت از پيغمبر(ص) و بعد، هم اطاعت از اولي الامر يا هر كسي در كوچه و خيابان؟! طبيعتا اين مسير يك خط است يعني تجانس ميان پيغمبر(ص) و خدا چگونه بود؟ اين بود كه پيامبر(ص) شريعتي را كه مدنظر خدا بود پايه‌ریزي و آن را بيان كرد. نسبت پيامبر(ص) به اولي‌الامر هم بايد همين‌طور باشد، ولايت فقيه هم بر همین منطق استوار است. فقيهي كه به مبانی اسلام آشنا باشد، حلال و حرام بداند و به اين‌ها عامل باشد. حالا اگر كسي بگويد اولي الامر يعني هر كسي كه مردم به شكل‌هاي مختلف انتخاب کردند که نمی‎شود، مثلا برخي مي‌گفتند اولي‌الامر يعني كسي كه اولي‌الامر قبلي او را نصب كند، اهل حل و عقد او را بگذارند، اجماع روي آن بشود يا قيام به سيف كند(خودش كودتا كند). هيچ‌يك از اين‌ها تناسبي را كه در آيه هست، رعايت نكردند. در حالي‌كه تئوري ولايت فقيه كاملا با اين آيه مطابقت دارد. پس حضرت ‌امام(ره) ملاك مشروعيت را كه مهم‌ترين ركن معرفي نظام مدني است، ولايت مطلقه فقيه اعلام كردند و اين كاملا قابل عرضه به قرآن و مكتب اهل بيت(ع) است. ولايت مطلقه غير از سيطره مطلقه است. ولايت مطلقه يعني آن‎چه كه پيامبر(ص) و معصوم(ع) در زمان حاكميت، اختيارات حكومتي داشتند، عينا به ولي فقيه منتقل مي‌شود، مگر به‌طور صريح خودشان سلب كرده باشند. معناي نوآوری اين نيست كه چيزي را بگوييم كه زمینه‌اي نداشته باشد. تز امام خميني(ره) زمينه داشته، يعني برخي از فقهاي ما بخشي از اين ولايت را قبول داشتند. بخشي از آن را نمي‌گفتند قبول نداريم، مي‌گفتند مطرح نيست. برخي هم مثل مرحوم نراقي كل آن را قبول داشتند. به هر صورت، نوآوری اين است كه در زمينه‌هاي پراكنده، حضرت امام(ره) چهارچوب يك نظام مدني براساس فكر اسلامي را بيان كردند. حضرت امام(ره) گفتند در سازمان حتما بايد مشاركت مردم باشد. تئوري جمهوريت، نوآوری حضرت امام(ره) است. امام، جمهوريت را درون نظام حكومتي اسلام جاسازي كردند، اين نوآوري بزرگي بود. وقتي اين نوآوری را به كتاب و سنت عرضه مي‌كنيم، مي‌بينيم خيلي ملايم است و تناسب دارد.  اين نظريه‌ها ريسك بزرگي است. بين سال‌هاي 1357 تا 1358، پنج انتخابات در ايران برگزار مي‌شود. انقلاب روزهاي سخت و مهمي را پشت سر مي‌گذاشت چطور امام مطمئن شدند خطري مسير انقلاب را تهديد نمي‌كند و اداره بخشي از كارهاي مملكت را به مردم سپردند، امام چطور اعتماد كردند؟در واقع حضرت امام(ره) همه اركان حكومت را به‎نحوي به گزينش مردم واگذار كردند. رهبري از طريق شوراي خبرگان رهبري، مجلس، رياست‌جمهوري و شوراها هم به‌طور مستقيم. صحبت سر ريسك نيست، بحث سر چهارچوب يك سازمان است. معناي اين نظام، اين است كه همواره بايد افرادي خودشان را براي روشنگري وقف كنند. همواره بايد حكومت بر روشن بودن مردم تكيه كند. همواره مردم بايد خودشان را محافظ نظام بدانند. در غير اين صورت، ريسك بالاتر این است‌كه به‎تدريج حكومت‌ها فاسد مي‌شوند، مردم ممكن است به بي‌راهه بروند. ضمن اين‌كه چنين قضيه‌اي ريسك دارد، اما ريسكش، ريسك سازنده‌اي است. يعني مي‌شود نتيجه گرفت عالمان همواره بايد همت كنند به هدايت مردم، سياسيون بايد براساس بصيرت كار كنند. مردم به‌عنوان وظيفه‎ولايي، بايد دنبال فهم وقايع باشند. نظام مدني اسلام مثل خود اسلام بر بصيرت استوار است. مسلماني از مسئله حكومت مهم‌تر است. خداوند درباره مسلماني به پيغمبرش(ص) مي‌گويد: « قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ» به مردم بگو راه من اين است. من به سوي خدا مي‌خوانم براساس بصيرت. اگر خود دينداري براساس بصيرت است، طبيعتا تشكيل حكومت به طريق اولي بايد براساس بصيرت باشد. وقتي اين، پايه كار باشد، معني‌اش آن است كه مشاركت مردم بهترين پايگاه حكومت است. ما بايد براي بصيرت سرمايه‌گذاري كنيم. مقام معظم رهبری در جريان فتنه انتخابات سال گذشته تمام تأكيدشان بر بصيرت بود. بصيرت بود كه فتنه را خواباند. بصيرت بود كه سبب شد اجانب شكست بخورند. يكي از كساني ‌كه اين بصيرت را دامن زدند، خود رهبري بودند. ايشان موج بصيرت را راه انداختند و مردم به‎تدريج آگاه شدند. نوآوری بزرگ حضرت امام(ره) موجب شد ملت ما وارد تجربه بزرگي شوند؛ تجربه ساختن يك نظام‎مدني براساس فكر اسلامي. ادعاي دومم اين است كه يك نظام مدني براساس فكر اسلامي بزرگ‌ترين دستاورد انقلاب ماست. انقلاب ما كارهاي زيادي كرد، اما بزرگ‌ترين آن همين تجربه است. چرا چنين ادعايي مي‌كنيد؟به چند دليل، يكي اين‌كه كشورهاي غربي در تحميل دموكراسي ليبرال به كشورهاي اسلامي شكست خوردند، حتي با زور. حتي در تركيه وقتی فضاي مختصري براي مشاركت باز شد، مردم به سمت نيروهاي اسلامي گرايش پيدا كردند. بنابراين داشتن يك تجربه موفق در جمهوري اسلامي (يك نظام مدني براساس فكر اسلامي) مي‌تواند در دنياي اسلام مؤثر باشد. به همين دليل غربي‌ها خيلي حساسند كه اين تجربه موفق نشود. اولين كار غرب این بود كه نشان دهد نظام مدني اسلامي، يك كشور عقب‌افتاده ايجاد مي‌كند. آن‌ها منتظر بودند بعد از يكی دو دهه دور و بر ايران، كشورهاي پيشرفته در علوم فنون باشند و ايران عقب‌افتاده باشد، اما بعد از ٣٠ سال يك دفعه ديدند كشوري كه بنا بود عقب‌افتاده باشد، پيشرفته‌ترين كشور در منطقه شده و پيشرفته‌ترين تكنولوژي‌ها را دارد. غرب حالا از اين جمهوري مي‌ترسد. تجربه‌اي كه ماهيتا مورد علاقه دنياي اسلام است، ضمنا از نظر عملي هم موفق است و اين خطر بزرگي است كه غربي‌ها آن را احساس مي‌كنند. به همين دليل، موج مخالفت‌ها با اين تجربه بالا گرفت. اما غرب راه ديگري را انتخاب كرده و آن اين‌كه به هر شكلي شده اين تجربه را از مسير اصلي خارج كند. جريان اصلاحات در كشور ما دو عيب بزرگ دارد. اشكال اول اين‌كه از اين تجربه غافل شده و دنبال نظام ديگری است؛ نظام مدني سكولار، با معيارهاي ليبراليسم. به اسلام در حد زندگي خصوصي احترام مي‌گذارد. نظام سكولار كه تجربه چندان جديدي نيست. چرا جريان اصلاحات كه مي‎بايست در دل نظام اسلامي باشد و خودش را پيرو امام مي‌داند، خودش را از بزرگ‌ترين دستاورد امام جدا مي‌كند. عيب دوم جريان اصلاحات اين است كه عمل منافقانه را براي پيشرفت مقاصدش مجاز مي‌داند. يعني مي‌تواند بگويد طرفدار قانون اساسي و طرفدار نظام اسلامي هستيم و بعد عليه نظام كودتا كند! اين عمل منافقانه است. يا اين‌كه بگويد ما طرفدار جمهوري اسلامي و ولايت فقيه هم هستيم، ولي ضمنا نظام سكولار را بايد به همه‎پرسي بگذاريم. جريان اصلاحات كه اين دو اشكال بزرگ را دارد، اميد غرب براي شكست تجربه بزرگ حضرت امام(ره) است. چالش‌هايي كه مقابل ما هست، بي‌دليل نيست. دليل اين‌كه غرب اين‎قدر اصرار دارد يك نظام مدني براساس فكر غربي موفق نشود، به‎خاطر ويژگي‌هاي اين تجربه و موقعيتي است كه در جهان اسلام دارد و دستاوردهايي كه مي‌تواند داشته باشد که عملا ايران را به ام‌القراي جهان اسلام تبديل كرده. اين كار عظيمي است كه حضرت امام(ره) آن را انجام دادند. امام مباني حكومت را خوب تشخيص دادند، اين‌ها را براساس قرآن و سنت كشف و بازسازي كردند، سامان دادند و پياده كردند. اين سه تا را كه با هم جمع كنيم، بزرگ‌ترين دستاورد امام و بلكه يكي از عظيم‌ترين كارهايي است كه در طول تاريخ اسلامي به واقعيت پيوسته و كار بي‌نظيري است. عده‌اي از كساني كه زمان حضرت امام تئوري ولايت فقيه را قبول كردند، چطور بعد از چند سال مقابل رهبر بعدي ايستادند. اين جريان در كشور ما عموميت ندارد، اما ميان برخي ديده مي‌شود. در جامعه ‌اسلامي ايران كه پايه و اساس درستي داشت، براي اين افراد چه اتفاقي افتاد كه ورق‌شان برگشت؟برای بحث، بررسي دو گروه مهم است. اول كساني كه به امام علاقه داشتند براساس كاريزماي شخصي. براي اين افراد آراء و عقايد امام مهم نبود، اما شخصيت ايشان را خيلي دوست داشتند. به همين دليل، براي‎شان مهم نبود كه امام از موضع ولايت حرف بزند يا از موضع غيرولايت، چون امام را دوست داشتند به حرف‌شان گوش مي‌كردند. طبيعتا وقتي امام رحلت فرمودند، اين‌ها براي ادامه كار خيلي حرف داشتند و مي‌گفتند ولايت فقيه لباسي بود كه فقط بر قامت امام برازنده بود، بعد از ايشان بايد به سمت شوراي رهبري برويم و اين قاموس را برچينيم. گروهي ديگر از ابتدا نوع تفكر اسلامي‌شان با تفكر امام زاويه داشت. اسلام امام، اسلام مكتب اهل‎بيت(ع) است. هر فكري كه استناد به اسلام مي‌دهيم بايد ريشه در فهم قرآن و تعاليم اهل‌بيت(ع) داشته باشد. اين غير از اسلامي است كه فقط كليات دين را قبول دارد و معتقد است قرآن و تعاليم اهل بيت(ع) در طول زمان دچار اندراس شده‌اند و ما الان بايد تكنيك‌هاي مدرن را جايگزين يا تلفيق كنيم. به‎تدریج این جریانات به‎جایی رسید که به اسم نواندیشی دینی گفتند قرآن یک تجربه خاص پیغمبر(ص) و بشری است بنابراین محدود به علم پیامبر(ص) از نجوم زمان و شرایط روز است. به همین دلیل به‎راحتی می‎تواند غلط باشد، همان‎جور که نجوم، فیزیک و طب آن زمان کم بود. چیزی به نام نسبی‎گرایی و احتمال خطا گذاشتند و معنایش هم این است که ما فقط به یک احساس عرفانی لخت و بسیط به نام اسلام می‎توانیم وابسته باشیم. اما وقتی به قرآن مراجعه می‎کنیم، می‎بینیم این کتاب تمام کلماتش وحی است. «یوحی» و هیچ یک از آن‎ها استثنا ندارد. قوانین، قواعد و احکام اسلام هم همین‎طور. وقتی این برداشت را به مکتب تعالیم اهل‎بیت(ع) عرضه می‎کنیم، می‎بینیم دقیقا خلاف این را می‎گویند. در مکتب اهل بیت(ع) برای اسلام، شریعت داریم، احکام داریم، زندگی جمعی داریم و این تلقی از اسلام، تلقی سکولاری است که می‎خواهد اسلام را به یک تجربه شخصی محدود کند. همین تفکرات است که به‎تدریج رشد کرد و آن‌ها را به این نتیجه رساند که می‎خواستند اسلام امام را کنار بگذارند، پس به آن بی‎اعتقاد و از این مهم‎تر علیه آن وارد کار شدند. سیّاسان متفلسفی که تا دیروز پوستین فلسفه بر عهده داشتند حالا نامه می‎نویسند، بیانیه می‎دهند. از امام هم تقلید می‎کنند. مثل تعبیر مقام معظم رهبری که می‎گویند: کاریکاتور انقلاب را کشیدند، این‎ها هم پیام می‎دهند و مردم را به شورش دعوت می‎کنند و برای علما تکلیف تعیین می‎کنند. کسانی که برای شریعت کمترین ارزشی قائل نیستند، قرآن را هم مسئله‎ای شامل غلط می‎دانند، حالا به علما و فقها می‎گویند در حق شما ظلم شده. این رکن دوم اشکال کار جریان اصلاح‎طلب‎هاست. آن‎ها فکر می‎کنند برای رسیدن به مقاصد می‎توانند نفاق داشته باشند. البته کمونیست‎ها هم همین‎طور بودند. اما در مکتب اسلام این مصداق کامل نفاق است و ما هرگز اجازه نداریم چنین کاری کنیم. عده‎ای می‎گویند قرائت امام از اسلام و حاکمیت با قرائت رهبر انقلاب از اسلام و حاکمیت فرق می‎کند. چرا چنین حرف‎ها و ذهنیت‎هایی میان عده‎‎ای وجود دارد؟ ویژگی رهبری این دو بزرگوار چیست که چنین برداشتی مطرح می‎شود؟البته این تلقی فراگیر نیست، اما هرجا هست نادرست است. چه حضرت امام و چه مقام معظم رهبری، اسلام این‎ها محدود به قرآن و سنت است و به همین دلیل ما ایشان را قبول داریم. بنده هم به حضرت امام و هم به مقام معظم رهبری ارادت شخصی دارم، ولی این ارادت شخصی محکوم به آن ارادت مبنایی است. دلیل ولایت این‎ها این است که فقیه هستند و فقه مبتنی بر قرآن و سنت دارند.این دلیل مسئولیت آن‎هاست. ولی امر هم باید مهربان باشد، هم باید قاطع باشد. آن‎جا که حفظ از کیان دین و حکومت اسلامی و نظام ولایت هست، طبیعتا آماده فداکاری است و کاملا قاطع عمل می‎کند. آن‎جا که به روشنگری و ایجاد بصیرت نیاز داریم، صبور است. توجیه می‎کند و انذار می‎دهد و صبر می‎کند. معنای مهربانی این است. حضرت امام هم همین‎جور بودند. آن‎جا که برخورد با منافقان بود، ایشان از هیچ چیزی ابا نداشتند و محکم دستور می‎دادند و وارد عمل می‎شدند، اما آن‎جا که پای انحراف بنی‎صدر بود، به‎قدری صبر می‎کردند که گاهی ما گریه می‎کردیم. ما که می‎دانستیم بنی‎صدر چقدر آدم فاسدی است، ولی امام ضمن این‎که می‎دانستند، می‎خواستند آشکار شود و حجت تمام شود و خیلی صبور با قضیه برخورد کردند. منتها اگر به یک مسلمان بگویند اسلام به درد حاکمیت نمی‎خورد، آن طرف فوری چنین آدمی را کنار می‎گذارد. براساس نوع مخاطب، این‎ها مدل‎های مختلف بیان را ارایه می‎کنند. اگر مخاطب آدمی است که گرایش فلسفی - روشنفکری دارد، می‎گوید انسان جایزالخطاست، بنابراین برداشت‎ها از دین متفاوت است. هرکسی برداشت خودش را دارد. اگر یک برداشت خاص حاکم شود، برداشت دیگر حاکم نیست؛ بنابراین بهتر است هیچ برداشتی حاکم نباشد! نام این برهان احتمال خطاست که البته بسیار برهان فاسدی است. اگر کس دیگری هست که گرایش دینی یا ضعیف دینی دارد به او می‎گویند باید همه بتوانیم زندگی کنیم. هر کسی به اندازه دین خودش، مراعات کند. یکی می‎خواهد روسری سر کند و دیگری نمی‎خواهد. ما باید با محبت باشیم. این را اسلام رحمانی نام‎گذاری کردند که کاملا تقلبی است. اسلام رحمانی که از آن نام می‎برند، اصلا اسلام نیست. جبهه‎ای است که در آن به منافق می‎گوئید چون رحمانی است تو در آن هستی، به صهیونیست می‎گویند چون رحمانی است تو هم هستی، به بهایی هم همین را می‎گویند؛ خب این دیگر اسلام نیست!اسلام رحمانی، یک سکه تقلبی است؛ نه ربطی به اسلام امام خمینی دارد و نه ربطی به اسلام اهل بیت(ع). اسلام رحمانی را مطرح کردند که بگویند ما همه را داریم. اصلا چرا ما روی همه تأکید می‎کنیم؟ اول باید حضرات بگویند حرف حساب‎شان چیست. ما اسلام حقانی داریم. این اسلام حقانی در جایی رحمانی است و جای دیگر رحمانی نیست. بزرگ‎ترین رحمت، همین حق است؛ رحمتی بالاتر از حقانیت نداریم. حقانیت در مکتب سکولار ذبح شده؛ به‎جای حق، نفع را گذاشتند. این‎ها باید رسما به مردم بگویند در اسلام ما حق جایی ندارد. آن‎چه مطرح است، نفع است. بنابراین پروژه‎ای که برای مقام معظم رهبری تصویر می‎کنند، زمان امام هم همین را می‎گفتند؛ اما آن‎موقع جرئت نداشتند. الان با تکیه بر حمایت غربی‎ها بیشتر دلگرم شده‎اند. هر دو این‎ها پایه‎های لرزانی دارد و هیچ‎یک درست نیست. اسلام رحمانی برخي آقايان چیزی شبیه بهاییت است و هیچ فرقی با آن ندارد، فقط اسمش اسلام است. نه با قرآن سازگار است و نه با مکتب اهل بیت(ع). صرف کلمه رحمان، رحمانیت نمی‎آورد. مثل این است که شما شال سبز روی دوش می‎اندازید و علیه مکتب اهل بیت(ع) هم کار کنید، این کارها پیروی از مکتب اهل‎بیت(ع) نمی‎آورد. شما الله‎اکبر هم بگویی، طرفدار الله‎اکبر نیستی! نماد، یکی از وسیله‎های گول زدن مردم ماست. عین گوساله سامری است. گوساله سامری نماد بود، صدایش هم نماد بود و اغوای نمادین یکی از تکنیک‎های رایج دنیای امروز است. بسیاری از انحراف‎ها و انشعاب‎ها را به جریان اصلاحات نسبت دادید؛ به‎نظر شما از همان وقت این گرفتاری‎ها شروع شد؟نه. می‎خواهم بگویم یکی از جریان‎های انحرافي معاصر، همین جریان اصلاحات است، مثلا جریان مارکسیست که به منافقان، به خداپرستان سوسیالیست، به امتی‎ها، به کمونیست‎ها منتهی شد، جریان فاسدی بود. نمونه‎ای گفتم که الان بیشتر تناسب دارد، فساد انواع مختلف دارد. فسادهایی که فقط مبتنی بر قدرت است. یعنی گروهی که نه لیبرالیسم می‎فهمد، نه سکولاریسم و نه اسلام، مهم این است كه بر مسند قدرت خودشان نشسته باشند. اگر لازم شد مسلمان دو آتشه ذوب در ولایت می‎شوند؛ اگر لازم نشد، مخالف ولایتند. این فساد را حتی در جریان اصول‎گرا هم داریم، انواع انحراف هست. اما جریان اصلاحات، مظهر یکی از پیچیده‎ترین انحراف‌هايي است که مورد حمایت غرب است و وارد عمل کودتایی علیه نظام شده، مقابل نظام ایستاده، خروج علیه حاکم مشروع کرده، طبیعتا شناختش به دلیل پیچیدگی‎ها و ادبیات مزورانه و نفاق‎آلود، به‎خاطر به‎کارگیری ادبیات به‎ظاهر مدرن ولی مندرس، خیلی مهم است. اگر امروز تلاش کنید که نشان دهید مارکسیسم باطل است، وقت‎تان را تلف کرده‎اید. نسل جوان امروز می‎داند مارکسیسم باطل است. امروز باید نشان دهیم لیبرالیسم سکولار، یک سراب بزرگ است. دلیل تأکید من این است وگرنه انحرافات فراوان است.  روی رفتار منافقانه در مشی و منش سیاسی جریان اصلاحات تأکید کردید. این ادعای ماست، چطور می‎شود آن را اثبات کرد؟منافقانه یعنی چه؟ همان که گفتم؛ نظام اسلامی دارای مکانیزم‎های ویژه‎ای برای فعالیت سیاسی است. مثل این‎که شما می‎روید حزب تشکیل می‎دهید، در نظام اسلامی این حزب باید متعهد به حکومت باشد. آقایان رفتند و امضاء کردند که می‎خواهیم حزبی درست کنیم که این حزب در چهارچوب مبانی اسلامی، نظام اسلامی را تحکیم کند و بعد همین حزب برای سکولاریسم قلم زد. این که نمی‎شود! ادبیات اصلاح‎طلب‎ها و روزنامه‎های‎شان را ببینید. همین الان روزنامه‎های‎شان را چک کنید، هر شماره‎ای حداقل 4-5 مقاله دارد که براساس منطق سکولار نوشته شده. وقتی که اصلاح‎طلبی در ایران دولت را به دست گرفت، انفجاری از ادبیات سکولار پیدا شد. تمام سردمداران‎شان همین‎طور فکر می‎کردند چه آن‎هایی که پوستین فلسفه بر تن کرده بودند و چه آن‎هایی که ژست‎ سیاسی و تحرک انسان‎دوستانه داشتند، این نفاق است. مرحوم بازرگان با همه خطاهایی که داشت، ولی هیچ‎وقت نفاق نداشت. صریحا می‎گفت: «حکومت اسلامی را قبول ندارم. به‎نظر من حکومت سوییس اگر شرب خمر و روابط غیراخلاقی آزاد را حذف کند، خوب است.» این آدم منافق نیست؛ اما اگر کسی بگوید جمهوری اسلامی را قبول دارم، از فرصت‎های این نظام مثل تبلیغات، مجلس و ریاست جمهوری استفاده کند، ولی سعی ‎کند این امکانات را به سمت نظام سکولار سوق دهد، این یک خیانت است، اصلا قابل‎قبول نیست و درست رفتار منافقانه است. فکر می‎کنم هیچ دولتی چنین رفتاری را به لحاظ سياسي قابل‎قبول نمی‎داند. اصلاح‎طلبی در ایران، گذشته از انحراف مبنای فکری به رفتار منافقانه آلوده شده. برای رفتار منافقانه توجیه دارد. مثل این‎که شما بگویید ما در انتخابات شرکت می‎کنیم؛ اگر برنده شدیم که حکومت را در عمل سوق می‎دهیم، اگر برنده نشدیم زیر انتخابات می‎زنیم، با کودتا حکومت را به دست می‎گیریم. یا در زمان آقای خاتمی، وقتی ایشان به دولت رسیدند، بلافاصله گفتند باید رفراندومی برای قانون اساسی و مسئولیت رهبری برگزار کنیم. این چه رفتاری است؟ مگر شما انتخاب شدید برای این‎کار؟ یکی از اشتباهات این است که وقتی افراد برای ریاست‎‎جمهوری انتخاب می‎شوند، بین ریاست‎جمهوری و رسالت مسیحایی تفاوتی قائل نمی‎شوند. ریاست‎جمهوری، رسالت مسیحایی برای کسی قائل نیست. در قانون اساسی مسئولیت‎های ریاست‎جمهوری نوشته شده؛ مسئولیت‎های اجرایی. چطور آدمی می‎گوید می‎خواهم رییس‎جمهور شوم بعد وقتی رییس‎جمهور شد بگوید حالا من یک رسالت مسیحایی دارم. مثل آقای موسوی بگوید می‎خواهم تمام ساختار حکومتی ایران را اصلاح کنم. کسی که نتوانسته کوچک‎ترین کاری برای اصلاح فکری این نظام انجام دهد. این رسالت‎های مسیحایی از ویژگی‎های جریان اصلاحات است که دلیلش همین نفاق است. اگر کسی در نظام حکومتی ما انتخاب می‎شود باید مبتنی بر حکومت کار کند. باید بداند سیستم، ولایت فقیه دارد، مجلس دارد، قوه قضاییه دارد و باید در این چهارچوب کار کند. این‎ها که این چیزها را نمی‎خواهند، می‎خواهند از این فرصت استفاده کنند و نظام را سکولار کنند، مجبورند که نفاق داشته باشند. یکی از برکات فتنه، این است که از فتنه پرده‎برداری شد، از جریان اصلاحات پرده‎برداری شد. حالا همه می‎توانند آشکارا ماهیت جریان اصلاحات را ببینند. این‎که بعضی می‎گویند افراد تندرو در اصلاحات و تندروهای جریان اصول‎گرا باید کنار بروند و معتدلین باید به میدان بیایند، اشتباه است. تندرو و کندرو وجود دارد، اما بحث جدایی است. مشکل اصلاحات تندرویی و کندرویی نیست. مشکل اصلاحات به کندی و تندی ربطی ندارد. این پرده‎برداری یکی از برکات چالش این فتنه بود. در فتنه اخیر، ملت ما و فضای سیاسی ما به توانمندی‎های بسیار روشنی رسید. حالا ذهن ما کاملا روشن است. به هیچ وجه نباید اجازه دهیم، هیچ گروه سیاسی، اصول‎گرا یا اصلاح‎طلب مشی منافقانه را در فضای سیاسی موجه بداند. همه باید در چهارچوب کاملا روشن قانونی عمل کنند و نمی‎توانیم موجه بدانیم گروهی که فکر سکولار دارند در نشاط سیاسی جامعه حضور قانونی داشته باشند، این خلاف صریح قانون اساسی و قوانین جاری کشور است. اصلاح طلبي نبايد معادل با مشي سكولار باشد، اصلاح‌طلبي بايد براساس تعهد به نظام اسلامي باشد. ميدان براي اصلاح‌طلبي صادقانه و مكتبي كاملا باز است. اين يك اصلاح‌طلبي مندرس، منفعل و كاملا التقاطي بود. برخورد امام با مخالفان چگونه بود؟ مهندس بازرگان از نهضت آزادي، اواخر رژيم پهلوي به تعويض نخست‌وزير و باقي ماندن سلطنت هم راضي بود، چطور چنين كسي رييس دولت موقت حكومت انقلابي مي‌شود؟ دليل اين رفتار امام چيست؟مخالفان در حوزه‌ها و مقاطع مختلف وجود داشتند. در دوران انقلاب، امام با كساني كه با طاغوت بودند، مرزبندي محكم داشتند. اما گروه‌هايي بودند كه با طاغوت نبودند و با رژيم مبارزه مي‌كردند، اما  امام مبارزه آن‌ها را قبول نداشتند، طبيعتا امام مبارزه خودشان را پيش مي‌بردند. لازم نمي‌ديدند كه مثلا با آن‌ها تعارضي داشته باشند. بعضي از اين‌ها مثل منافقان بودند كه امام هرگز آن‌ها را نپذيرفتند، ولي درباره آن‌ها هم صحبتي نمي‌كردند. بعد از پيروزي انقلاب حضرت امام انتظار داشتند افراد حتي اگر مخالف هم هستند به مشي دموكراسي كه امام انتخاب كردند، پايبند باشند. يعني چون مردم به جمهوري اسلامي و قانون اساسي رأي دادند، به اين پروسه احترام بگذارند، حتي اگر مخالفند. مسئله روحانيت و كانديداتوري رياست‎جمهوري بحث ديگري است. امام مي‌خواستند روحانيت را از يك شائبه پاك كنند. كسي نگويد انقلابي شد و همه روحاني‌ها آمدند سركار. امام مي‌خواستند اين حجت تمام شود كه آمدن روحانيت در مسئوليت‌ها، نه از باب عشق روحانيت به قدرت است، بلكه براي نظام ضروري است. امام در اين مورد درست عمل كردند. ضمن اين‌كه مرحوم بازرگان را مسئول تشكيل مقدمات حكومت كردند و به او حكم دادند كه جناب‌عالي قطع نظر از وابستگي‌هاي سياسي كارها را پيش ببريد، مرحوم بازرگان نتوانست اين شرط را عمل كند و وابستگان سياسي‌اش كه ملي - مذهبي‌ها و جبهه ملي بودند، آن‌ها هم وارد كار شدند و مرحوم بازرگان را قبضه كردند و اين سبب شد كه حضرت امام آن‌ها را بركنار كند




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن