واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نامی ترین نام قرآن
معروفترین نام مجموعه وحى محمدى همان قرآن است و این نام بیشتر از همه نامهاى دیگر، در خود قرآن آمده ودر طول قرنها و نسلها كاملاً جاافتاده است این كلمه شصت و هشت بار در قرآن تكرار شده كه در همه جا به معنى همین كتاب آسمانى است جز در دو مورد كه به صورت قرآن الفجر ذكر شده منظور از آن نماز صبح مىباشد(سوره الاسراء آیه 78).كلمه قرآن بیشتر به صورت تنها ذكر شده و گاهى هم با صفتهائى چون حكیم، مبین، مجید، كریم، عظیم، ذىالذكر، عربى و در مواردى به صورت هذاالقرآن آمده است كه در بخشهاى آینده به آنها خواهیم پرداخت. بحث مهمى كه در اینجا وجود دارد بحث در اشتقاق واژه قرآن است و اینكه آیا اساساً كلمه قرآن یك واژه عربى اصیل است و یا از واژههاى دخیل مىباشد؟ و به فرض اول ماده اشتقاق آن چیست؟بعضى از نویسندگان معاصر به پیروى از برخى مستشرقان غربى احتمال دادهاند كه واژه قرآن یك واژه غیر عربى است كه مانند بسیارى از واژههاى سریانى وآرامى و عبرى در اثر مجاورت عربها با این زبانها وارد زبان عربى شده است. «بلاشر» و«كرنكو» گفتهاندكه قرآن از كلمه "قریانا" كه یك واژه سریانى یا عبرانى است و به معنى خواندنى و خوانده شده، آمده؛ گرفته شده است.1 بعضى از نویسندگان معاصر عربى این احتمال را بعید ندانسته و آن را پذیرفتهاند.2ما تصور مىكنیم به مجرد مشابهت واژهاى با واژهاى نباید آنها را همریشه و یكى را متخذ از دیگرى دانست مگر اینكه دلیلى در دست باشد زیرا اگر این باب باز شود ادبیات دچار هرج و مرج خواهد شد و كسانى از آن سوء استفاده خواهند نمود همانگونه كه اخیراً چنین چیزى اتفاق افتاده و كسانى گفتهاند قریش از "كورش" ومكه از "مهكه" وابراهیم از "بهرام" و چاه زمزم از "زمزمه" گرفته شده است.3شك نیست كه در زبان عربى و حتى قرآن واژههاى دخیل و بیگانه وجود دارد اما باید در این موضوع دقت و احتیاط لازم را به عمل آورد و به قدر متیقن بسنده كرد.به هرحال ادباء و دانشمندان اسلامى واژه قرآن را یك واژه اصیل عربى مىدانند ولى در ریشه اشتقاق آن اختلاف دارند، اكنون ما گفتار چند تن از صاحبنظران را در این باره نقل مىكنیم وسپس به جمعبندى آن مىپردازیم.نام قرآن شصت و هشت بار در قرآن تكرار شده كه در همه جا به معنى همین كتاب آسمانى است جز در دو مورد كه به صورت قرآن الفجر ذكر شده منظور از آن نماز صبح مىباشدابن اثیر مىگوید:معنى اصلى واژه «قرآن» جمع كردن است. قرآن را قرآن گفتند به این جهت كه آن، قصهها و امر و نهى و وعده و وعید را جمع كرده و نیز آیات وسورهها را به یكدیگر پیوسته است و قرآن مصدر است مانند غفران وكفران...4ابن منظور مىگوید:ابواسحق نحوى گفتهاست كه كلام خداوند را كه به پیامبرش نازل كرده، كتاب و قرآن و فرقان مىنامند. این كتاب را از آن جهت قرآن مىنامند كه سورهها را جمع كرده و آنها را به هم پیوسته است... واز شافعى نقل شده كه قرآن اسم است و همزه ندارد و از ماده "قرئت" اخذ نشده است بلكه قرآن اسم كتاب خداست مانند تورات و انجیل.طبرسى مىگوید:
قرآن در اصل به معنى خواندن است و آن مصدر قرئت به معنى تلاوت كردم مىباشد این معنى از ابن عباس نقل شده و بعضىها گفتهاند كه قرآن به معنى مقروء آمده از باب استعمال مصدر به معنى مفعول مانند كتاب و حساب كه به معنى مكتوب و محسوب آمده است.راغب اصفهانى مىگوید:قرائت به معنى پیوند دادن حروف و كلمات به یكدیگر در مقام ترتیل مىباشد كلمه قرآن به كتابى كه بر محمد صلى الله علیه و آله و سلم نازل شده اختصاص یافته است، همچنانكه تورات بر كتاب موسى و انجیل بر كتاب عیسى اطلاق مىشود. بعضى از علماء گفتهاند كه در میان كتب آسمانى به این كتاب قرآن گفته شده از آنجهت كه قرآن ثمره همه آن كتابها بلكه ثمره همه علوم را جمع كرده است.5دكتر صبحى صالح مىگوید:فراء گفته است كه قرآن از قرینه مشتق شده زیرا آیات آن شبیه یكدیگر و گویا كه قرینه هم هستند و اشعرى گفته است قرآن از "قرن" مشتق شده كه به معنى ضمیمه كردن چیزى به چیزى است زیرا كه سورهها و آیات قرآن ضمیمه یكدیگرند... و لحیانى گفته است قرآن مصدر مهموز بروزن غفران مىباشد و از قرء به معنى تلاوت كردن مشتق شده و مصدر به معنى مفعول است.6از اینگونه تعبیرات در كتب لغت و تفسیر وعلوم قرآن بسیار است و ما نمونههائى از آن را نقل كردیم بقیه تكرار همین مطالب است از جمعبندى این گفتهها، نظریات و اقوال زیر بدست مىآید: 1 ـ قرآن اسم خاص كتاب خداست ونه مشتق است ونه مهموز (شافعى) 2 ـ قرآن از قرن به معنى ضمیمه كردن آمده (اشعرى) 3 ـ قرآن از قرء به معنى جمع كردن آمده است (ابن اثیر وابواسحق) 4 ـ قرآن از قرء به معنى خواندن وقرائت كردن آمده است (طبرسى ولحیانى)به این اقوال دو قول هم از مستشرقین اضافه مىكنیم: 1 ـ قرآن به معنى تبلیغ كردن است (بلاشر)6 2 ـ قرآن به معنى باصداى بلند وخوش خواندن است (پطروفشسكى)8 ما تصور مىكنیم كه قرآن اسم خاص كتاب آسمانى اسلام است و همه معانى ذكر شده را مىتوان در آن لحاظ كرد. وقتى كسى قرآن مىخواند هم كلمات و آیات آن را به یكدیگر ضمیمه كرده و جمع نموده و هم مىخواند و هم تبلیغ مىكند و هم با صداى بلند و خوش مىخواند. (چون مطالعه بىصدا را نمىتوان قرائت نامید) منبع: سیری در قرآن، یعقوب جعفریتنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان1 ـ دكتر محمود رامیار، تاریخ قرآن؛ ص 25.2 ـ دكتر صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن ص 20.3 ـ یوسف فضائى جامعه شناسى دینى جاهلیت قبل از اسلام (قسمت یادداشتها ص 140).4 ـ ابن اثیر، النهایه ج 4 ص 30.5ـ راغب اصفهانى، المفردات ص 414.6 ـ صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن، ص 18ـ19.7 ـ رژى بلاشر، در آستانه قرآن ص 133.8 ـ پطروفشسكى، اسلام در ایران ص 111.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]