تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834870680




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

علل گسترش شيعيان در عصر عباسيان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علل گسترش شيعيان در عصر عباسيان
علل گسترش شيعيان در عصر عباسيان تشيع در دوران عباسيان از گسترش روز افزوني برخوردار بود. اين مسئله علل و عواملي داشت که به بخشي از آن اشاره مي کنيم: 1- هاشميان و علويان در عصر بني اميهدر دوران بني اميه، هاشميان اعم از عباسيان و علويان، متحد بودند و از زمان هشام که تبليغ هاي عباسيان شروع شده بود و با قيام زيد و پسرش يحيي هماهنگي داشت، بر اساس مباني تشيع کار خود را آغاز کرده بودند؛ چنان که ابوالفرج اصفهاني مي گويد: «آن هنگام که وليد بن يزيد، خليفه اموي، کشته شد و ميان مروانيان اختلاف افتاد، مبلغان و داعيان بني هاشم به نواحي مختلف رفتند و نخستين چيزي که آنان اظهار مي کردند، افضيلت علي بن ابي طالب و فرزندانش و مظلوميت آنان بود». منصور عباسي يکي از راويان حديث غدير بود. (1) از اين رو برخي از نيروهاي عباسيان وقتي که سياست آنان را در قبال علويان ديدند، آن را نپذيرفتند و با عباسيان اختلاف پيدا کردند. شخصي مثل ابو سلمه خلال که داعي الدعاة عباسيان در عراق بود، (2) به سبب تمايل به علويان، بدست عباسيان کشته شد. (3) اگر چه اين شخص شيعه اعتقادي نبود، گرايش او را به خاندان پيامبر نمي توان انکار کرد، به ويژه که از قبيله حمدان و از ساکنان کوفه بود. (4) در ميان قبايل قحطاني سابقه تشيع در قبيله حمدان از همه جلوتر بود؛ چنان که سيد محسن امين او را جزو وزراي شيعه به حساب آورده است. (5) حتي نخست خود عباسيان نيز از اظهار محبت نسبت به ذريه پيامبر ابايي نداشتند؛ چنان که نوشته اند: «آن هنگام که سر مروان بن محمد، آخرين خليفه اموي را نزد ابو العباس سفاح آوردند، سجده اي طولاني کرد. آن گاه سر برداشت و گفت: حمد، خدايي را که مرا بر تو پيروز کرد. اکنون غم ندارم که چه زماني بميرم، چون در مقابل حسين و برادران و يارانش، دويست نفر از بني اميه را کشتم. در مقابل پسر عمويم، زيد بن علي، استخوان هاي هشام را سوزاندم. در مقابل برادرم ابراهيم، مروان را کشتم». (6) بعد از اين که حکومت عباسيان تثبيت شد، ميان آنان و خاندان پيامبر و شيعيانشان فاصله افتاد. از زمان منصور عباسي، عباسيان نسبت به ذريه پيامبر، راه و روش امويان را در پيش گرفتند. بلکه در دشمني با خاندان پيامبر از بني اميه پيشي گرفتند. 2- پايان عصر اموي و روي کار آمدن عباسيانپايان دوران اموي و روي کار آمدن عباسيان و جنگ و نزاع ميان آنان، فرصتي را پيش آورد تا امام باقر و امام صادق عليهما السلام بتوانند، فعاليت هاي چشم گيري را در معرفي مباني تشيع انجام دهند. به ويژه امام صادق عليه السلام که در رشته ها و علوم گوناگون شاگرد تربيت کرد؛ دانشمندان برجسته اي چون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حيان و... در محضر حضرت رشد يافتند. به تعبير شيخ مفيد، ثقات آنها بالغ بر چهار هزار نفر بودند. (7) از نقاط گوناگون سرزمين پهناور اسلامي، به محضر امام صادق عليه السلام مي آمدند، فيض مي بردند و شبهه هاي خود را برطرف مي کردند. شاگردان آن جناب در شهرها و مناطق گوناگون پراکنده بودند و طبيعي است که اينان سبب گسترش تشيع در مناطقي مي شدند که پايشان به آن جا مي رسيد. 3- مهاجرت علويانيکي از مهم ترين علل گسترش تشيع، در دوران عباسيان مهاجرت و پراکنده شدن سادات و علويان در سرزمين هاي گوناگون اسلامي است، اينان اغلب کيشي جز تشيع نداشتند. اگر چه تعدادي از آنان بر مرام زيدي مي رفتند؛ حتي به نقل برخي از منابع، ناصبي نيز در ميان سادات يافت مي شده است، (8) به طور يقين مي توان گفت سادات بيشترشان شيعه بوده اند و گرفتاري آنان به دست حکومت هاي ضد شيعه، دليل روشن آن است. سادات در بيشتر مناطق سرزمين هاي اسلامي، از ماوراء النهر و هند گرفته تا آفريقا پخش بودند. اگر چه اين مهاجرت ها از زمان حجاج شروع شده بود، در زمان عباسيان به سبب قيام هايي که از سوي علويان برپا مي شد و بيشتر با شکست مواجه مي گشت، شتاب بيشتري داشت. شمال ايران و مناطق سخت راه گيلان و مازندران و کوهستان ها و سرزمين هاي دور افتاده خراسان، مکان هاي امني براي علويان به شمار مي رفت. نخستين بار در زمان هارون الرشيد، يحيي بن عبدالله حسني به مازندران که در آن زمان طبرستان نام داشت، رفت. با اين که او قدرت يافته و کارش رونق گرفته بود، هارون بوسيله ي وزيرش، فضل بن يحيي با امان نامه اي توانست وي را وادار به پذيرش صلح کند. (9) پس از او علويان زيادي بدان سامان آمدند و تشيع در آن جا روز به روز گسترش يافت و مردم آن جا نخستين بار به وسيله ي علويان پذيراي اسلام شدند، تا اين که در نيمه دوم قرن سوم هجري حکومت علويان طبرستان به وسيله ي حسن بن زيد علوي تشکيل شد. در اين زمان آن جا مکان مناسبي براي سادات به شمار مي رفت؛ چنان که ابن اسفنديار مي گويد: «... در اين وقت به عدد اوراق اشجار، سادات علويه و بنو هاشم از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت او رسيدند؛ در حق همه مبرت و مکرمت فرمود و چنان شد که هر وقت پاي در رکاب آوردي سيصد نفر علوي شمشير کشيده گرداگرد او بودند». (10) آن گاه که امام رضا عليه السلام بوسيله ي مامون به ولايت عهدي برگزيده شد، برادران و نزديکان آن حضرت رو به سوي ايران نهادند؛ چنان که مرعشي مي نويسد: «سادات از آوازه ولايت و عهدنامه مامون که بر حضرت امامت پناهي داده بود، روي بدين طرف نهادند و او را بيست و يک برادر ديگر بودند؛ اين مجموع برادران و بنو اعمام از سادات حسيني و حسني به ولايت ري و عراق رسيدند. و چون سادات خبر غدر مأمون که با حضرت رضا کرد، شنيدند پناه به کوهستان ديلمستان و طبرستان بردند و بعضي بدان جا شهيد گشتند و مزار و مرقد ايشان مشهور و معروف است و چون اصفهبدان مازندران در اوايل که اسلام قبول کردند شيعه بودند و با اولاد رسول عليهم السلام حسن اعتقاد داشتند، سادات را در اين ملک مقام آسان تر بود» (11) پس از شکست قيام شهيد فخ، حسين بن علي حسني در دوران خلافت هادي عباسي، ادريس بن عبدالله، برادر محمد نفس زکيه به آفريقا رفت و در آنجا مردم اطراف او جمع شدند و او حکومت ادريسيان مغرب را پايه گذاري کرد. هر چند ديري نپاييد که بوسيله ي کارگزاران خلافت مسموم شد، ولي فرزندان او حدود يک قرن در آن جا حکومت کردند. (12) از اين رو سادات متوجه آن سامان بودند. بدين سبب متوکل عباسي نامه اي به والي مصر نوشت که سادات علوي را با پرداختن 30 دينار به هر مرد و 15 دينار به هر زن اخراج کند. اينان به عراق منتقل شدند و از آن جا به مدينه فرستاده شدند. (13) منتصر نيز به والي مصر نوشت: «هيچ علوي متصدي ملکي نشود، بر اسب سوار نگردد، از پايتخت به نقطه ي ديگري نرود و بيش از يک برده نداشته باشد». (14) علويان به سرعت ميان مردم جايگاه ويژه اي پيدا مي يافتند. به اندازه اي که مي توانستند در مقابل حکومت قد علم کنند؛ چنان که مسعودي نقل مي کند: «در حدود سال 270 ه. يکي از طالبيان به نام احمد بن عبدالله در منطقه صعيد مصر دست به قيام زد. ولي در نهايت به دست احمد بن طولون شکست خورد و کشته شد». (15) بدين ترتيب علويان مهم ترين رقيب خلافت عباسي به شمار مي رفتند. در سال 284 معتضد خليفه عباسي تصميم گرفت که دستور دهد، معاويه را بر منبرها نفرين کنند. در اين زمينه فرماني نوشت، ولي وزير وي او را از هياهوي عامه ترساند. معتضد گفت: «شمشير در ميان شان مي نهم». وزير پاسخ داد: «آن گاه با اين طالبيان چه خواهي کرد که از هر سو خروج مي کنند و مردم به سبب دوستي خاندان پيغمبر هواخواهشان هستند؟ اين فرمان تو ستايش و پذيرشي از ايشان خواهد بود و چون خلق بشنوند بيشتر طرفداري شان خواهند کرد». (16) علويان در هر منطقه اي که ساکن مي شدند، مورد احترام مردم بودند. بدين سبب مردم پس از مرگشان بر سر قبورشان مزار و بارگاه مي ساختند و در حال حيات شان اطراف شان جمع مي شدند؛ وقتي محمد بن قاسم علوي در دوره ي خلافت معتصم به خراسان رفت، در زمان کوتاهي حدود چهل هزار نفر اطرافش گرد آمدند و او را در قلعه ي بسيار محکمي جاي دادند. (17) از سوي ديگر علويان افزون بر اين که مردماني پاکدامن و پرهيزگار بودند، در حالي که حاکمان اموي و عباسي فسق شان براي مردم روشن بود، از سوي ديگر مظلوميت شان آنان را درون قلبهاي مردم کرده بود؛ چنان که مسعودي نقل کرده است: «در سالي که يحيي بن زيد شهيد شد، هر نوزادي که در خراسان بدنيا آمد، نامش را يحيي يا زيد گذاشتند». (18) علل مهاجرت ساداتعلل مهاجرت و پراکندگي سادات را در سرزمين هاي گوناگون اسلامي مي توان در سه چيز جست؛ شکست جنگهاي علويان، فشار عوامل حکومتي و وجود زمينه هاي مناسب براي هجرت. 1- شکست قيام هاي علويانبر اثر شکست خوردن جنگ هاي علويان، آنان نمي توانستند در عراق و حجاز که در دسترس مرکز خلافت بغداد بود، زندگي داشته باشند و مجبور مي شدند خود را به سرزمين هاي دور دست برسانند و جان خويش را نجات دهند؛ چنان که مسعودي درباره پراکندگي برادران محمد نفس زکيه مي گويد: «برادران و فرزندان محمد نفس زکيه، در بلاد گوناگون متفرق شدند و مردم را به رهبري او فرا خواندند؛ پسرش علي بن محمد به مصر رفت و در آن جا به قتل رسيد، پسر ديگرش عبدالله به خراسان رفت و از آن جا نيز روانه سند شد و در سند کشته شد، پسر سومش حسن به يمن رفت و در آن جا به زندان افتاد و در زندان از دنيا رفت، برادرش موسي به جزيره رفت، برادرش يحيي به ري و از آن جا به طبرستان رفت، برادر ديگرش ادريس به مغرب رفت و مردم اطرافش جمع شدند...». (19) 2- فشار عوامل حکومتيدر مناطق حجاز و عراق که به مرکز حکومت نزديک بودند، پيوسته علويان مورد فشار عوامل حکومتي بودند. به نقل مسعودي رفتن محمد بن قاسم علوي از کوفه به خراسان به سبب فشار عوامل معتصم خليفه عباسي بود. (20) 3- وجود زمينه هاي مناسبيکي ديگر از علل مهاجرت علويان وجود بستري مناسب و جايگاه خوب اجتماعي در مناطقي چونقم و طبرستان بود. پي نوشت : 1. ابوالفرج، اصفهاني. مقاتل الطالبيين، منشورات الشريف الرضي، قم، 1416 ه، ص 207. 2. خطيب بغدادي. تاريخ بغداد، دار الکتب العلميه، بيروت، ط اول، 1417 ه، ج 12، ص 340. 3. بعد از مرگ ابراهيم امام، نظر ابوسلمه خلال -که داعي الدعاة عراق بود و بعدها وزير سفاح گشت- از عباسيان برگشت. از اين رو به سه تن از بزرگان علويين: جعفر بن محمد الصادق (ع)، عبدالله بن حسن بن حسن بن علي عليه السلام و عمر الاشرف بن زيد العابدين نامه نوشت و آن را به يکي از دوستان ايشان سپرده گفت: اول نزد جعفر بن محمد الصادق عليه السلام برو اگر وي پذيرفت، دو نامه ديگر را از ميان ببر. و اگر او نپذيرفت عبدالله محض را ملاقات کن، اگر او هم قبول نکرد، نزد عمر رهسپار شو. فرستاده ابوسلمه نخست نزد امام جعفر بن محمد عليه السلام آمد و نامه ابوسلمه را بدو تسليم کرد، حضرت صادق عليه السلام فرمود: مرا با ابوسلمه که شيعه ديگران است چه کار؟ فرستاده ابوسلمه گفت: نامه را بخوانيد، امام صادق عليه السلام به خادم گفت: چراغ را نزديک وي آورد. آن گاه نامه را در آتش انداخت و آن را سوزانيد! پيک پرسيد: جواب آن را نمي دهي؟ امام فرمود: جوابش همين بود که ديدي!سپس پيک ابوسلمه نزد عبدالله بن حسن رفت و نامه وي را به دستش داد، چون عبدالله نامه را خواند، آن را بوسيد و فورا سوار شده نزد امام صادق عليه السلام آمد و گفت: اين نامه که اکنون به وسيله يکي از شيعيان ما در خراسان رسيده، از ابوسلمه است که مرا به خلافت دعوت کرده است. حضرت به عبدالله گفت: از چه وقت مردم خراسان شيعه تو شده اند؟ آيا ابومسلم را تو پيش آنان فرستاده اي؟ آيا تو احدي از آنان را مي شناسي؟ در اين صورت كه نه تو آنها را مي شناسي و نه ايشان تو را مي شناسند چگونه شيعه تو هستند؟ عبدالله گفت: سخن تو بدان ماند که خود در اين کار نظر داري! امام فرمود: خدا مي داند که من خيرانديشي را درباره هر مسلماني بر خود واجب مي دانم، چگونه آن را درباره تو روا ندارم؟ اي عبدالله! اين آرزوهاي باطل را از خود دور کن و بدان که اين دولت از آن بني عباس خواهد بود و مانند همين نامه براي من نيز آمده است. عبدالله با ناراحتي از نزد امام صادق عليه السلام بيرون رفت. عمر بن زيد العابدين نيز با نامه ابوسلمه برخورد منفي داشت؛ وي نامه را رد کرد و گفت: من صاحب نامه را نمي شناسم که پاسخش را بدهم. (ابن طقطقا، الفخري، دار صادر، بيروت، 1368 ه. ق، ص 154و مسعودي، علي بن الحسين. مروج الذهب، مننشورات موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت ج 4، ص 1411 ه ص 280.) 4. امين سيد محسن، اعيان الشيعة، دار التعارف للمطبوعات، بيروت، (بي تا)، ج 1، ص 190. 5. امين، سيد محسن. همان. 6. مسعودي، علي بن حسين. همان، ص 283 و 284. 7. شيخ مفيد. الارشاد. ترجمه. محمد باقر ساعدي خراساني، کتابفروشي اسلاميه، 1367 ه. ش، ص 525. 8. ابن عنبه. عمدة الطالب، مطبعة الحيدرية، نجف، 1961، ص 71، 200 و 253. 9. ابوالفرج اصفهاني. مقاتل الطالبيين، منشورات الشريف الرضي، قم، ط 1، دوم، 1416- 1374، ص 389- 395. 10. تاريخ طبرستان و رويان، ص 290. 11. مرعشي. تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، نشر گستره، تهران، 1363، ص 277 و 278. 12. ابوالفرج اصفهاني. مقاتل الطالبيين، منشورات الشريف الرضي، قم، ط 1، دوم، 1416- 1374، ص 406 و 409. 13. ادام متز. تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري، ترجمه عليرضا ذکاوتي قراگزلو، موسسه انتشارات اميرکبير، تهران، 1364، ص 83 به نقل از الولاة و القضاة کندي، ص 198. 14. همان، به نقل از الولاة و القضاة کندي، ص 203- 204. 15. مسعودي، علي بن الحسين. مروج الذهب، منشورات موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ط اولي، 1411 ه، ج 4، ص 326. 16. طبري، ابي جعفر محمد بن جرير. تاريخ الطبري، دار الکتب العلميه، بيروت، ط دوم، 1408 ه، ج ص 620- 625. 17. مسعودي، علي بن الحسين. همان، ص 60. 18. همان، ج 3، ص 236. 19. مسعودي. همان، ج 3، ص 326. 20. همان، ج 4، ص 60. منبع: کتاب تاريخ تشيع از آغاز تا پايان غيبت صغري/س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 451]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن