واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: انتقاد آیتالله مجتبی تهرانی از کمکاری مسئولان در اصلاح جامعه در آخر جلسه گذشته مطلبی را در باب تربیت عنوان کردم که برای تربیت به طور کلی از کجا باید شروع کرد. عرض کردم باید از ظاهر، شروع بشود. یعنی انسان از نظر ظاهر، هم خودش را مؤدب به آداب انسانی و الهی بکند و هم آن کسی را که تحت تربیت اوست، که عبارت از فرزند است. حضرت آیتالله مجتبی تهرانی در ادامه جلسات درس "غیرت مؤمن" پیرامون موضوع تربیت، ضرورت توجه به ظاهر و باطن را مورد تأکید قرار داده از کمکاری مسئولان در اصلاح جامعه انتقاد کرد.مروری بر مباحث گذشتهبحث ما در مورد تربیت به معنای روش گفتاری و رفتاری دادن بود و گفته شد اولین محیطی که انسان در آن محیط روش رفتاری و گفتاری میگیرد، محیط خانوادگی است که در آن رابطهها غالباً تنگاتنگ و بر محور محبت است.در آخر جلسه گذشته مطلبی را در باب تربیت عنوان کردم که برای تربیت به طور کلی از کجا باید شروع کرد. عرض کردم باید از ظاهر، شروع بشود. یعنی انسان از نظر ظاهر، هم خودش را مؤدب به آداب انسانی و الهی بکند و هم آن کسی را که تحت تربیت اوست، که عبارت از فرزند است.پدر و مادر باید از ظاهر فرزند شروع کنند و او را به شکلی در بیاورند که شکل او، انسانی و الهی باشد، نه حیوانی. قهراً خودشان هم باید اینچنین باشند تا فرزند آنچنان بشود. عرض کردم در رابطۀ میان ظاهر و باطن، ظاهر به تدریج در باطن اثر میگذارد و به آن شکل میدهد.لذا اولین گام و بلکه میشود گفت منحصرترین راه برای اینکه شخص، انسانی و الهی بشود همین است. یعنی باید از ظاهر شروع شود. البته این تذکر را هم دادم که ما بحثمان ظاهر و باطن است نه خِفاء و علن. من تعبیر به سِرّ کردم، نه خفا و پنهان. بحث خفاء و علن نیست. اینها با هم اشتباه نشود. بحث ظاهر و باطن است.اخلاق، در گرو ادب استدر این رابطه به بعضی از روایات هم اشاره کردم که حالا یکی، دو روایت عرض میکنم و مطلب دیگری را میخواهم مطرح کنم. ما در روایت از علی (ع) داریم که میفرماید: "سَبَبُ تَزْکِیَةِِ الأَخلاق حُسْنُ الأَدَب" ادب نیکو، سبب تزکیه اخلاق است.علی (ع) مسئله ملکات نفسانیه را پیش میکشد. تعبیر میکند به "تزکیه اخلاق" که اگر انسان میخواهد اخلاقش را تطهیر کند، رذایل اخلاقی را کنار بگذارد و متَّصف به فضایل اخلاقی بشود، میفرماید: سبب، "حُسنُ الأَدَب" است. بحث آداب ظاهری را پیش میکشد. یعنی همین مسائلی که ما از آن به کارهای ظاهری تعبیر میکنیم. در هر سه رابطه - دیداری، گفتاری و مسئله رفتاری- باید خودش را تنظیم کند.گاهی در اصطلاح معنوی میگوییم خودش را مؤدب به "آداب شرعی" بکند. اهل معرفت مؤدب به "آداب انسانی" را هم دارند.رابطه ظاهر و باطن متقابل استدر این جلسه مطلبی را طرح می کنم و آن این است که: رابطه مستقیم هست بین ظاهر انسان و باطن و اثرگذاری ظاهر روی باطن. عکس آن را هم داریم یعنی اثرگذاری باطن روی ظاهر، هر دو مورد هست. اینطور نیست به اینکه هر کدام از یکدیگر بیگانه باشند، یعنی اینطور نیست که ظاهرم از باطنم بیگانه شود و باطن از ظاهر بیگانه بشود، این هم نیست.در یک روایتی از علی (ع) است که میفرماید: "لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنٌ عَلی مِثالِه فَمن طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُه وَ ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُه" برای هر ظاهری باطنیهمانند ظاهر هست. پس هرکه ظاهرش پاک باشد باطنش نیز پاک است و هرکه ظاهرش پلید است، باطنش نیز پلید است.اول اشاره به رابطه مستقیم دارد بعد میفرماید: آن کسی که ظاهرش صالح باشد، اثر میگذارد و باطن او هم بر ظاهرش اثر میگذارد و آن را به سمت صلاح میبرد. کسی هم که ظاهرش پلید باشد آن هم اثر میگذارد و باطن او را هم پلید میکند.تأثیر باطن بر ظاهر قویتر استما در این باب روایات متعدده داریم؛ مثلا از علی (ع) است که فرمود: "مَنْ حَسُنَتْ سَریرَتُه حَسُنَتْ عَلانِیَتُه" هرکس درونش نیکو باشد، ظاهرش نیز نیکو میگردد.اینجا که تعبیر به سریره میکند، شبههای نیست که مراد همان باطن است. یا از امام صادق (ع) است: "إِنَّ السَّرِیرَةَ إِذَا صَحَّتْ قَوِیَتِ الْعَلَانِیَةُ " وقتی درون سالم میشود، ظاهر نیرو مییابد.چه بسا اشاره به این باشد که اگر باطن صالح باشد، اتفاقاً این اثرگذاری روی ظاهر خیلی بیشتر است، چون باطن توانمندتر است.اصلاح ظاهر؛ تنها محور تربیتابتدا از کجا شروع کنیم؟ از آداب ظاهری، ابتدای راه اینجاست. پدر و مادر، میخواهید بچه را تربیت کنید، حالا که میخواهید به او روش بدهید از اینجا باید شروع کنید، از ظاهر باید شروع کنید. بعد که روش گرفت، نباید رهایش کنی، خود تو هم همینگونه هستی که نباید خودت را رها کنی، محور این است. این مسئله برای اینکه شخص، انسان بشود و الهی شود، محور است. محور اصلاً همین است، غیر از این نیست.کاری به ظاهر نداشته باش یا برو دلت را صاف کن غلط استاینطور نیست که یک کسی باطن خوب داشته باشد، در عین حال ظاهر بدی داشته باشد. من ایها را میگویم چون اینها خیلی این حرفها بر سر زبانها میگردد. میگویند: به ظاهرش نگاه نکن باطن خوبی دارد. از آن طرف، میگوید برو دلت را صاف بکن.اگر ظاهر مهم نبود، چرا مقربترین بنده خدا(ص) خود را به سختی میانداختنمیشود، نمیشود، اگر میشد عقل کل عالم وجود، مقربترین شخص به خدا که انسانی مافوق او نبود، خوب او که دست برنمیداشت. اینقدر مقید به آداب ظاهره بود - چه از نظر انسانی، چه ازنظر الهی- که خدا خطاب به او فرمود: "طه، ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى" ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که تو خود را به سختی بیاندازی؟خودت را چرا اینقدر به زحمت میاندازی؟ این مرز دارد. حد دارد. پیغمبر اینقدر ملتزم بود. این مسئله است.ملکات خوب هم از بین رفتنیانداز کجا شروع شود؟ از ظاهر؛ چه پدر، چه مادر و چه بچه؛ چه شکل ظاهری، چه گفتار و چه کردار. از اینجا باید شروع کنی تا بعد به تدریج در درون تو ملکه شود. اینگونه نیست که ملکات زائل نشود، بلکه ملکات زائل میشود. اگر کسی رذیلهای مثل حرص، کبر و امثال اینها در او بود، چگونه آنها را مداوا کند وقتی که قابل زائل شدن نیست؟!اصلاً اگر اینها قابل معالجه نبود، این همه دستورات نبود، ملکات هم زائل میشود. هیچ فرقی هم بین ملکه سیئه و حسنه نیست. ملکه انسانی یا ملکه الهی هم که باشد اگر از اعمال ظاهریه دست برداری، این ملکه زائل میشود و از بین میرود.تنها راه اصلاح خود و جامعه، اصلاح ظاهر استاصلاح جامعه از اینجاست. ما در فرهنگ اسلام این را داریم و حتی بُعد معرفتی هم همین است، که من فرمایشات استادم (رضوان الله تعالی علیه) را خواندم و حتی ایشان فرمودند: سیر معرفتی آن هم به این است. آن کسی که میخواهد سیر باطنی بکند، تا اینها نباشد، نمیتواند سیر کند. چه رسد بخواهیم جامعه را از نظر ظاهر اصلاح کنیم که اساساً به ظاهر بستگی دارد. راهی جز این نیست. از همین راه باید وارد شد. امر به معروف و نهی از منکر همه مربوط به ظواهر شریعت است. اینکه ما حتی جرأت نمیکنیم لساناً هم چیزی بگوییم، یک بحث دیگری است.شانه خالی کردن مسئولین برای چیست؟حالا یک راه حمل به صحت آن این است که بگوییم عدم معرفت به فرهنگ اسلام است، لذاست که از این حرفها زده میشود. ولی اگر با یک دید عرفی بخواهیم این حرفها را بررسی و ریشهیابی کنیم، ببینیم از دهان چه کسانی در میآید؟ میبینیم از دهان افرادی در میآید که مسئولیت دارند عملاً جامعه را اصلاح بکنند. با اینکه مسئولیت دارد که عملاً جامعه را اصلاح کند، توپ را در زمین دیگری میاندازد. میگوید: این کار فرهنگی لازم دارد.برویم جلوتر سر از کجا در میآورد؟ چرا شانه خالی میکند؟ هر کس میخواهد باشد، من به شخص کار ندارم. هرکس مسئولیت دارد که جامعه را عملاً اصلاح کند و این را بگوید که "کار، فرهنگی است" و از عهده خودش خارج بکند.اگر با یک دید عرفی نگاه کنیم شاید سر از این در بیاورد اهداف شیطانی دارد و میخواهد آن کسانی که مثلا لاابالی هستند از او روگردان نشوند و جاهایی که احتیاج به آنها هست، از آنها بهره بگیرد. آدم اگر بخواهد عمیق روی اینها فکر کند، به اینجا میرسد والا این حرفها قابل انکار نیست که اصلاح جامعه، از ظاهر شروع میشود. آقا شرعاً وظیفهتان این است.تا سر به سنگ لحد بخورد، باید این آداب ظاهری حفظ بشوددر نتیجه میخواستم این را عرض کنم که در باب تربیت - چه فرد و چه جامعه - باید از ظاهر شروع بشود. نقطه شروع از آنجاست. مؤدب شدن به آداب انسانی و آداب الهی، از اینجاست. این است که روی باطن اثر میگذارد. وقتی هم که اثر گذاشت دستت را روی هم نگذار! بدان که این زائل میشود. تا سر به سنگ لحد بخورد، باید این آداب ظاهری در جامعه حفظ بشود و الا جامعه رو به فساد خواهد رفت.راه عملی مقدم بر کار فرهنگی است، بلکه زمینه ساز استلذا مهم همان مطلب گذشته، یعنی مسئله شعور و عمل است. نمیگوییم کار فرهنگی نه، کار فرهنگی باید باشد ولی درجای خودش. و اینکه کار فرهنگی موجب نمیشود ما از راه عملی بینیاز بشویم. راه فرهنگی رفتن ما را بینیاز نمیکند از راه عملی؛ بلکه راه عملی مقدم است بر آن راه بلکه برای اینکه کار فرهنگی مؤثر واقع بشود، این راه زمینهساز است.منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]