واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مهارتهای ارتباطی در مکتب علی (علیهالسلام)
مقدمهدر قسمت های پیشین، فرازهایی از رفتار و گفتار رسول گرامی اسلام در خصوص نحوه پیام رسانی و جذب مخاطب در فرآیند نشر و گسترش فرهنگ و معارف دینی و قرآنی را مورد مرور و مطالعه قرار دادیم. تهیه، تدوین و تلخیص نکات ارزنده ای از کتاب ارزشمند و ماندگار سیری در سیره نبوی به قلم استاد فرزانه، شهید مرتضی مطهری، تنها منبع و مرجع مستند ما در این مهم بود.همانطور که در بخش آغازین پروژه حاضر مورد اشاره واقع شد، آثار قلم و بیان علامه مطهری (ره) که همواره از تازگی، جامعیت و اثرگذاری لازم برخوردار می باشند به عنوان محور و مدار اصلی تدوین و تنظیم مطالب، برگزیده شده اند تا بدینوسیله علاوه بر تسهیل فهم متون به یادگار ماندهی استاد، زمینههای دسترسی آسان و به روز شده آثار آن معلم شهید را برای کاربران و علاقمندان محترم فراهم سازیم.در این بخش از مطالب با تأکید بر یکی دیگر از آثار گران سنگ استاد، تحت عنوان "جاذبه و دافعه علی (علیهالسلام) نگاهی می اندازیم به اصول و اسلوب اولین امام شیعیان و جانشین برحق رسول گرامی اسلام علی(علیهالسلام) در حوزه مهارت و معیارهای رفتاری و ارتباطی با دوستان و دشمنان.وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) با چه روش ها و مهارتهایی برخی را جذب و گروهی را دفع می کردند؟ مهارتهای ارتباطی آن حضرت چگونه بود؟ راز تسخیر دل ها و اندیشه ها و جلب و جذب مخاطبان و معاشران در مکتب علوی چیست؟ چه کسانی و چرا مجذوب و شیفته و شیدای مقام و مرام علی (علیهالسلام) می شدند؟به راستی اگر ما هم در عصر علی (علیهالسلام) می زیستیم مجذوب علی می شدیم یا مطرود او؟ چنین انسانی خواه ناخواه یک رو و قاطع و صریح است، مگر آنکه منافق و دورو باشد. زیرا همه مردم یک جور فکر نمی کنند و یک جور احساس ندارند و پسندهای همه یکنواخت نیست. در بین مردم دادگر هست، ستمگر هم هست، خوب هست، بد هم هست... . تنها کسی موفق می شود دوستی طبقات مختلف و صاحبان ایده های مختلف را جلب کند، که متظاهر و دروغگو باشد. و با هر کسی مطابق میلش بگوید و بنمایاند... بعضی از مسیحیان که خود را و کیش خود را مبشر محبت معرفی میکنند، ادعای آنها این است که انسان کامل فقط محبت دارد و بس، پس فقط جاذبه دار و بس ما، و شاید برخی هندوها نیز این چنین ادعایی داشته باشند..اما؛ این آقایان باید بدانند که تنها اهل محبت بودن کافی نیست، اهل مسلک هم باید بود... محبت باید حقیقت توأم باشد...افرادی که نه جاذبه دارند و نه دافعه، نه کسی آنها را دوست و نه کسی دشمن دارد، نه عشق و علاقه و ارادت را برمی انگیزند و نه عداوت و حسادت و کینه و نفرت کسی را، بی تفاوت در بین مردم راه می روند مثل این است که یک سنگ در میان مردم راه برودمحبت و جاذبه ی نبویاسلام نیز قانون محبت است، قرآن پیغمبر اکرم را رحمة للعالمین معرفی می کند: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ (سوره انبیاء /107)؛ نفرستادیم تو را مگر که مهر و رحمتی باشید برای جهانیان.یعنی نسبت به خطرناکترین دشمنانت نیز با رحمت باشی و به آنان محبت کنی.[رسول گرامی اسلام] نه تنها به دشمنانش محبت می ورزید بلکه نسبت به همه چیز مهر می ورزید حتی حیوانات و جمادات... [بطور مثال] وقتی از کنار کوه احد می گذشت با چشمان پرفروغ نگاهِ از محبت لبریزش اُحُد مورد عنایت خویش قرار داد و گفت: جَبَلٌ یُحِبُُّنا و نُحِبُّهُ کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم. انسانی که کوه و سنگ نیز از مهر او بهره مند است.[آنچه که جای تاکید دارد و این است که محبتی که قرآن دستور می دهد آن نیست که با هر کسی مطابق میل و خوشایند او عمل کنیم. با او طوری رفتار کنیم که او خوشش بیاید و لزوماً به سوی ما کشیده شود. محبت این نیست که هر کس را در تمایلاتش آزاد بگذاریم و یا محور و مدار دوستی و دشمنی، عشق و نفرت، قهر و آشتی و جاذبه و دافعه ما چیست؟ ثروت و دارایی؟ قدرت و ریاست؟ زیبایی و جلوه های ظاهری؟ و یا دین و دانایی؟در این اجمال با تاکید بر گفتمان استاد و یا تأملی بر کتاب جاذبه و دافعه علی (علیهالسلام) به سئوالات مذکور و برخی سئوالات دیگر پاسخ خواهیم داد. صبورانه با ما باشید. تفاوت مردم، از نظر جاذبه و دافعه
"افراد از لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد دیگر انسان، یکسان نیستند بلکه به طبقات مختلفی تقسیم می شوند:1- افرادی که نه جاذبه دارند و نه دافعه، نه کسی آنها را دوست و نه کسی دشمن دارد، نه عشق و علاقه و ارادت را برمی انگیزند و نه عداوت و حسادت و کینه و نفرت کسی را، بی تفاوت در بین مردم راه می روند مثل این است که یک سنگ در میان مردم راه برود.این، یک موجود ساقط و بی اثر است، آدمی که هیچگونه نقطه ی مثبتی در او وجود ندارد... نه از نظر فضیلت و نه از نظر رذیلت، حیوانی است [که] غذایی می خورد و خوابی می رود و در میان مردم میگردد. همچون گوسفندی که نه دوست کسی است و نه دشمن کسی، و اگر هم به او رسیدگی کنند و آب و علفش دهند برای این است که در موقع از گوشتتش استفاده کنند. نه موج مخالف ایجاد می کند و نه موج موافق.2- مردمی که جاذبه دارند اما دافعه ندارند، با همه می جوشند و گرمی می گیرند. همه مردم از همه طبقات را مرید خود می کنند، در زندگی همه کس آنها را دوست دارند و کسی منکر آنان نیست، وقتی هم که بمیرند مسلمان با زمزمشان میشوید و هندو بدن آنها را میسوزاند. اجتماعی بودن منافقانه!... غالباً خیال می کنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروزه «اجتماعی بودن» همین است که انسان همه را با خود دوست کند. اما این برای انسان هدفدار و مسلکی که فکر و ایدهای را در اجتماع تعقیب می کند درباره منفعت خودش نمی اندیشید مسیر تمایلات او را امضاء کنیم. این محبت نیست، نفاق و دورویی است. محبت آن است که با حقیقت توأم باشد... به علاوه محبت منطقی و عاقلانه آن است که خیر و مصلحت جامعه بشریت در آن باشد نه خیر یک فرد و یا یک دسته بالخصوص...پس این چنین نیست که در همه جا محبت و جاذبه باشد بلکه گاهی محبت به صورت دافعه ای بزرگ جلوه می کند جمعیت هایی را علیه انسان متشکل می سازد...اسلام هم دین جذب و محبت است و هم دین دفع و نقمت. [جذب و هم دفع برای هدایت، مدیریت و تربیت) است. مثل پدر که گاهی با تشویق و جاذبه گاه با تنبیه و دافعه در پی تربیت فرزندان خود بر می آید].قدرت جاذبه و نفوذ حکام و حضور او در ذهن و زندگی مخاطبان و در ستایش به حدی است که حاضرند در راه او خود و خانواده و زندگی خود را فدا کنند و در راه عقاید و اندیشه او به استقبال مرگ بروند.3- مردمی که دافعه دارند اما جاذبه ندارند، دشمن سازند، امّا دوست ساز نیستند اینها نیز افرادی ناقص هستند، و این دلیل بر این است که فاقد خصائل مثبت انسانی می باشند... وجود اینها سرتاسر تلخ است و برای همه هم تلخ است... (مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی(علیهالسلام) ، برگرفته از ص 21 تا 28)اینجاست که علی(علیهالسلام) می فرمایند:"ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از آن ناتوان تر آنکه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.» (نهج البلاغه، حکمت 11)4- مردمی که هم جاذبه دارند و هم دافعه... هم موافق پرورند، هم مخالف پرور» (همان، صفحات 21 تا 30)اینها نیز چند گونهاند:
الف – جاذبه و دافعه هر دو قویب- جاذبه و دافعه هر دو ضعیفج – گاه جاذبه کم دافعه زیاد – گاه جاذبه زیاد، دافعه کمافرادی از قبیل چنگیز و حجّاج و معاویه و نادرشاه، از گروه اول می باشند. بنابراین صرف داشتن جاذبه و دافعه ی قوی ملاک داشتن شخصیت انسانی و متعالی نیست. بلکه جاذبه و دافعه قوی داشتن می بایست مطابق با این معیار باشد:"چه کسانی جذب شده اند و چه کسانی دفع شده اند." جنایتکارانی چون چنگیز هم جاذبه قوی دارند و دافعه قوی. امّا خیانتکاران و افراد پلید را جذب و عناصر شریف و نجیب را دفع می کنند.بنابراین افراد متناسب با مقام و منزلت خود دارای جاذبه و دافعه خواهند بود و قوی و ضعیف بودن جاذبه و دافعه آنان بستگی به قوت و قدرت ایمانی و علمی و عملی آنان دارد. جاذبه و دافعه علوی" علی(علیهالسلام) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعه ی علی پیدا نکنیم. دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار، با گذشت، از عشق او همچون شعله هایی از خرمنی آتش، سوزان و پرفروغ اند، جان دادن در راه او آرمان و افتخار می شمارند و در دوستی او همه چیز را فراموش کرده اند. از مرگ علی سالیان بلکه قرونی گذشت اما این جاذبه همچنان پرتو می افکند و چشم ها را به سوی خویش خیره می سازد." (همان – ص 31)قدرت جاذبه و نفوذ حکام و حضور او در ذهن و زندگی مخاطبان و در ستایش به حدی است که حاضرند در راه او خود و خانواده و زندگی خود را فدا کنند و در راه عقاید و اندیشه او به استقبال مرگ بروند.حاصل فرآیند ارتباطی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) جذب عناصری بشدت فداکار، آگاه و عاشق و دفع عناصری بشدت پلید، خبیث و جنایتکار بود.بنابراین راز و رمز موفقیت آن حضرت در مهارتهای ارتباطی و تعاملات اجتماعی را نباید در ثروت و ریاست و زیبایی ها و جلوه های مادی و ظاهری جستجو کرد. آنچه باعث پیروزی و تسلط آن حضرت در دل ها گردیده بود، جاذبه های معنوی، علمی و ایمانی آن حضرت بود. عشق و محبت او به مردم و خاطبان بود. همان گوهری که امروز در بازار ارتباطات بشدت نایاب و کم یاب شده و ریا و نفاق و دورویی آنهم در جهت تحصیل قدرت و ثروت و تأمین مطالبات و نیازهای غریزی و حیوانی سکّه رایج روز گردیده است. سیدصالح زاهدی، گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]