تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820643198




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بلند کرد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بلند کرد
شتر
روزی بود، روزگاری بود. در روزگاران گذشته ، جمعیت زیادی در جایی جمع شده بودند. هر کس از آنجا عبور می کرد ، جلو می رفت تا ببیند چه خبر است. این بود که تعداد افرادی که جمع شده بودند، هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد. چه اتفاقی افتاده بود؟ داستان از این قرار بود که شتربانی تصمیم گرفته بود شترش را نعل کند . شتربان می گفت : " من با این شتر برای دیگران بار می برم و با پولی که از بارکشی به دست می آورم ، زندگیم را می گذرانم. می ترسم پاهای شتر، توی این رفت و آمدهای زیاد آسیب ببیند و زخمی شود. به همین دلیل تصمیم گرفته ام به پاهای شترم نعل بکوبم که مشکلی پیش نیاید."یکی می گفت : " مگر شتر هم مثل اسب و الاغ است که پاهایش را نعل کنی ؟"دیگری می گفت : " ما که تا به حال ندیده ایم کسی پای شترش را نعل بکوبد."یکی دیگر می گفت : " بابا ! سُم شتر هم مثل سم اسب و الاغ است ، اگر نعل نداشته باشد ، زخمی می شود."اما صدایی هم جواب می داد : " سُم شتر نرم است . مثل سم اسب و الاغ نیست. سری را که درد نمی کند دستمال نمی بندند . شتری که بدون نعل هم بار می برد ، نیازی به نعل ندارد، هر کس حرفی می زد، اما مهم این بود که شتر حاضر نبود چهار تا نعل فلزی را با میخ های آهنی به پای نازنینش بکوبند. به همین دلیل، سنگینی هیکل بزرگش را روی چهار تا پایش انداخته بود تا کسی نتواند پاهای او را از زمین بلند کند و بالا بگیرد تا نعلبند بتواند به آن ها نعل بکوبد.گفت و گوی جمعیتی که دور شتر و شتربان جمع شده بودند و مقاومت شتر، همچنان ادامه داشت.قورباغه ای که در آن دور و برها، زندگی می کرد، صدای جمعیت را شنید. از جایی که بود بیرون آمد و از لا به لای پاهای مردم عبور کرد و خودش را به شتر رساند. مدتی منتظر ماند و به حرف های این و آن گوش داد تا فهمید که موضوع از چه قرار است بعد، ناگهان، جستی زد و به بالای کوهان شتر پرید. همه با دیدن قورباغه تعجب کردند و خندیدند.
شتر
کمی بعد ، قورباغه گفت : " بابا! این شتر بیچاره فکر می کند که نعل کوبی درد دارد این است که پاهایش را از روی زمین بلند نمی کند. حال که این طور است، من پایم را بلند می کنم. پای مرا نعل کنید تا شتر ببیند نعل کوبی درد ندارد."همه قاه قاه به نادانی قورباغه خندیدند. شتر هم که دید او خودش را وارد معرکه کرده، تکانی خورد و قورباغه را از روی کوهانش به زمین انداخت. بعد هم برای اینکه از شر آدم هایی که دور و برش جمع شده بودند راحت شود، جفتکی انداخت و از آنجا دور شد.از آن به بعد ، وقتی آدم آگاه و با تجربه ای از قبول کاری سر باز می زند، اما آدم نادانی که از گرفتاری های کار خبر ندارد، برای انجامش داوطلب می شود، می گویند: " شتر را می خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا گرفت."ضرب المثل_مصطفی رحماندوستگروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطبشنو و باور نکن هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید روغن ریخته را نذر امام زاده کرده اگر تو کلاغی، من بچه کلاغم آهسته که آسمان نداند یک روز من، یک روز استاد دم گربه نیم ذرع است





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن