محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830909886
شیعه در عهد ممالیك
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شیعه در عهد ممالیك امروز مقرر بود كه این بنده راجع به وضع شیعیان شام و مصر در دوره ممالیك سخن بگویم. سخنرانی دیروز استاد عالی مقام درباره اقلیتهای مذهبی در شام آن عهد، تقریباً تمامی آن چه را كه بنده برای بحث امروز یادداشت كرده بودم، از تضییقات و سركوب دولت ایوبی پس از سقوط فاطمیان، تا قتل عام كسروان به سال 707 و فتوای مشهور ابن تیمیه، و اعدام فقیه ارشد شیعه محمد بن مكی عامل مشهور به شهید اول در سال 786، همه را استادانه و محققانه بیان كرد.پس برای این كه تكرار مكررات نكرده باشم فقط چند مطلب كوچك را در تأیید بیانات ایشان میافزایم: 1 - آن چه در باره موقعیت خوب شیعه در دو قرن ششم و هفتم در نظام خلافت عباسی و در ایران و شام بیان نمودند دقیق و درست و در تبیین وضع سیاسی و اجتماعی آن دوره بسیار مفید بود. واقع آن است كه پس از فروكش كردن شور باطنی كشی و شیعه آزاری نیمه اول دوره سلجوقی، شیعیان به مرور مجدداً در مناصب حكومتی بالا جا گرفته و وضع عمومی جامعه شیعه در آن دو قرن، صرف نظر از استثناها كه گاه پیش میآمد، رضایت بخش بود. جوّ جامع علمی هم نسبت به شیعه امامیه مساعدتر از پیش بود. همین یك نمونه را ببینید كه مجد الدّین ابن الاثیر، یعنی ابن اثیر محدث (درگذشته 606) در جامع الاصول خود كه یكی از جوامع حدیثی معتبر و مورد اقبال عام از این دوره است، پس از نقل یك حدیث كه میگفت «خداوند در رأس هر قرن كسی را پدید میآورد كه دین او را تجدید كند» میگوید: «المذاهب المشهورة فی الاسلام الّتی علیها مدار المسلمین فی اقطار الارض هی مذهب الشافعی و ابی حنیفة و مالك و احمد و مذهب الامامیة»، و سپس مجدد اسلام را در رأس هر قرن بر اساس هر یك از این مذاهب پنج گانه نام میبرد (جامع الاصول، چاپ عبد القادر الارناؤوط، دمشق، 1393، 11: 321 ، و از آنجا در معیار و نشر ویسی10: 8 و جز آن). جامعه علمی این دو قرن كلاًّ بازتر از پیش بود تا آنجا كه حافظ جمال الدّین محمّد بن یوسف مُسدی غرناطی نزیل مكه (درگشته 663) در كتاب «محرّر الاختلاف بین الاجماع و الخلاف» خود مانعی نمیدید كه آراء زیدیه و امامییه را در كنار آراء مذاهب اربعه اهل سنت نقل كند (الدیباج المذهب ابن فرحون 2: 333)، كاری كه یك قرن بعد هم محمّد بن عبد الرحمان سنجاری سمرقندی حنفی، مفتی ماردین ( درگذشته 771) كرد و در عمدة الطالب لمعرفة المذاهب خود اختلاف آراء فقیهان اعم از سنّی و شیعه را گرد آورد (الجواهر المضیئه قرشی 2: 79، اعلام زركلی 6: 192). فخر رازی (م 606) هم به نقل سعد الدین تفتازانی (درگذشته 793) هم اجماع را بدون موافقت شیعه منعقد نمیدانست (شرح مقاصد او 2: 270 چاپ استانبول - 1305). كتابهایی چون مجمع الآداب ابن فوطی و برخی ذیول تاریخ بغداد و اسناد و اجازات و مكاتباتی از این دوره به خوبی نشان میدهند كه جامعه علمی شیعه در این زمان در كلیت نظام علمی مذهبی به عنوان شریك و همكار پذیرفته شده بود. وضع زیدیه هم، دست كم در محدوده ایران فرهنگی، مناسب بود و حتی فقیه حنفی فحلی مانند مجد الدّین محمّد بن محمود اسروشنی (درگذشته 632) آراء زیدیه را در تألیفات فقهی خود مانند «احكام صغار» چاپ شده و «خزانة الاكمل» چاپ نشده نقل مینمود. روابط درون گروهی امامیه نیز با زیده به مرور ایام بهبود یافته و آن حالت عداء و خصومت قرون اولیه كه دشمنی میان دو گروه زبانزد و ضرب المثل بود (الامتاع و المؤانسة ابوحیان توحیدی 2: 188) فروكش كرده بود. یك دو قرن پیشتر مؤید بالله هارونی امام زیدیه طبرستان (درگذشته 411) كه مخالف سرسخت جمع بین صلاتین، یعنی ادا كردن نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاء با یكدیگر به روش معمول امامیه بود میگفت: «لو لا خلاف الامامیة لفسّقت من یفعله» (الروض النضیر سیاغی 1: 603).2 - پدیدهای كه در این میان به مرور شكل گرفته بود تغییر جغرافیایی انسانی در عراق و شام بود. حنبلیان كه تا حمله مغول در بغداد تجمّع داشته و به خاطر همین مركزیت علی رغم تعداد كم خود در تصمیمگیریهای دسگاه خلافت با برخورداری از قدرت محلّی، اثر گذار بودند اكنون، شاید با نوعی آینده نگری و برنامه ریزی، مركز ثقل خود را به دمشق منتقل كرده و به همان روش به استفاده از شمارمحدود امّا متمركز و متّحد و اثر گذار خود میپرداختند. دولت ممالیك (658- 922) از همان آغاز آنان را به عنوان مذهب چهارم تسنّن پذیرفت و به نشانی آن، یك قاضی حنبلی در كنار حنبلی در كنار قضات مذاهب سه گانه دیگر در دمشق نصب كرد. فقیهان حنبلی خود را به دربار ممالیك نزدیك كرده و خویشتن را در خدمت آن امراء قرار میدادند. ذیل طبقات الحنابله ابن رجب (درگذشته 795) در سرگذشت بسیاری از بزرگان حنبلی دمشق در این دو قرن، نمونههای بسیار خوبی از این روش به دست میدهد. آنان به روال دوران بغداد خود همچنان دشمن شماره یك تشیع وشیعیان بودند و بخش اعظم توان علمی و سیاسی و اجتماعی خود را در این راه مصرف مینمودند. در سایه همین تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر بود كه سرانجام موفّق شدند ادبیات ویژه و طرز فكر خود را در جامعه سنّی آن زمان و اوار بعد جا انداخته و دمشق، شهری را كه هرگز با شیعیان مهربان نبود، به یك منطقه و جامعه شدیداً ضد شیعی تبدیل كنند و سراسر شامات را برای آنان به صورت یك اقلیم نامساعد درآورند. ممالیك هیچ نمادی از تشیع را تحمل نمیكردند. در متن یك فرمان نقابت سادات از دیوان ممالیك كه متن آن در كتاب التعریف بالمصطلح الشریف ابن فضل الله عمری (درگذشته 749) 130- 132 آمده به نقیب دستور میدهد كه اجازه ندهد در حوزه كار او و در میان سادات كسی به صحابه تعریض و تعرّضی كرده و از واقعه آتش زدن در خانه حضرت صدیقه طاهر علیها السلام سخنی گوید یا از مهدی موعود و انتظار ظهور آن حضرت، و یا از عصمت ائمّه، ذكری به میان آورد. همین دستورات در دو پیش نویس دیگر منشور نقابت از این دوران نیز با لحنی ملایمتر هست (رسائل ابن الاثیر: 138 چاپ بیروت -1959م/ المثل السائر همو 1: 299- 300) كه گرایش كلی دربار مملوكی را در آن ادوار نشان میدهد. البته این نكته را باید در اینجا اضافه كنم كه شعر ضد شیعی در هجو نقیب الاشراف دمشق كه استاد معظم دیروز از آن مأخذ مملوكی نقل كرده و آن را از شواهد دشواریهای شیعیان در آن روزگار دانستند اصلاً از این دوره نیست و آن مأخذ در واقع بدان تمثل كرده است. نقباء شام در این عهد معمولاً شیعه نبودند هر چند خانه آنان به خاطر شغلشان محل تردد همه گونه سادات و شیعیان بود و نقباء به صورت سنّتی حضور و اجتماع آنان را كه نشان جلال و شوكت نقیب بود تحمل میكردند، هر چند گاه موجب بود كه سخنی شیعی در چنین مجالس به میان آید و اشاره فرمانها نیز به همین نكته است. شعر یاد شده، از عبد الله بن المعتز نواده متوكل عباسی و در گذشته 296 است كه فقط 24 ساعت در پایان عمر نام خلافت داشت. منظور از "الرضی" در آن شعر نیز حضرت امام علی بن موسی الرضا امام هشتم شیعیان، و تعریض در مورد سیاهی چهره اشاره به تیرگی پوست ایشان است كه لابد نقیب الاشراف دمشق نیز چنین بود. طبعاً هرگز كسی در میان شیعیان این نقیب را به مرتبه خدائی بالا نبرده بود، مطلبی كه در آن شعر به صراحت به شیعیان نسبت داده میشود. [2] 3 - ممالیك چهره ضد شیعی قوی داشتند. در سالهای سركوب و اختناق و تضییق صلاح الدین به وجود شیعی در مصر و مغرب پایان داده شد و در دولت ایوبی و ممالیك پس از آنان، دیگر از رجال شیعه كسی دیده نمیشد. ممالیك با برنامه ریزی مناسب به وجود شعیی در مدینه منوره نیز پایان دادند، یعنی كاری را كه صلاح الدین از پیش نبرد به انجام رساندند. از ارجاعات مآخذ قرون میانه اسلامی روشن است كه مدینه در آن ادوار برای قرنها یك امارت شیعی مستقل به ریاست سادات بود. ابن فرحون (درگذشته 799) در تبصرة الحكام خود ( چاپ شده در هامش «فتح العلی المالك» علیش) 1: 418 تأیید میكند كه شیعه امامیه در آن ادوار در مدینه اكثریت غالب داشتند. او میگوید كه در قدیم الزمان چنین نبود تا آن كه مردمانی از كاشان به مدینه آمدند و «ادخلوا الناس فی التشیع» (1: 417). در قرن هفتم اذان حرم پیامبر صلی الله علیه و آله «حی علی خیر العمل» داشت و كسی جرأت به كار بردن صیغه سنّی «الصلاة خیر من النوم» را در اذان صبح نمیكرد. وجود شیعیان در مركز ثقل جهان اسلام و كنترل آنان بر حرم پیامبر طبعاً خاری در چشم دشمنان آنان بود. اقلیت سنّی شهر به تحریك بیرونیان برای خارج ساختن حرم از دست سادات و شیعه تلاشها میكردند كه شرح آن در فصل سوّم كتاب «وفاء الوفاء» سمهودی آمده است. الملك الظاهر بیبرس (658- 676) كه قوای مغول را در رمضان 658 در عین جالوت در هم شكست و بر مصر شام حكمرانی یافت تصمیم گرفت كه به این وضع پایان دهد. او در سال 667 به حج و زیارت تربت پیامبر صلی الله علیه و آله رفت. از آن پس شمار «مجاوران» مدینه، یعنی اقلیت سنّی مهاجر، به سرعت رو به فزونی نهاد. امام و قضات سنّی و سه مؤذّن برای سه مأذنه حرم پیامبر از سوی بیبرس تعیین شد. به دستاویز آن كه چگونه دربارهای سلطنت خواجه حرم دارند امّا حرم پیامبر ندارد (!) گروهی از خواجگان تنومند و خشن افریقایی را به حرم فرستادند كه وظیفه اصلی آنان حراست و حفاظت از امام و قضات سنّی بود. احترام سنّتی مردم برای سادات مدینه موجب شده بود كه كسی جرأت بیحرمتی به آنان را نداشته باشد و این مسأله پشتوانه اصلی تشیع امام در آن دیار بود. حتی سپاهیان و دیوانیان ممالیك كه در ایام حج به مدینه میآمدند ناگزیر از حفظ حرمت سادات حرم بودند. اما خواجگان اعزامی از قاهره كه بسیار وقیح و خشن بودند هیچ ملاحظه و ابائی نداشتند و فقط مجری دستورات سلطان مملوك بودند. عنوان كار آن بود كه این خواجهها به عنوان غلام پیامبر، بخشی از بیت شریف نبوی صلی الله علیه و آله و مشمول حرمت خاص پیامبرند كه «مولی القوم منهم»، یعنی در برابر انتساب نسبی سادات، انتساب ولائی ساختند. سابق بر این رسم چنان بود كه پس از ایام حج، همه حجّاج و زائران پیامبر متفرّق شده و به وطن خود باز میگشتند و ده ماه باقی مانده سال، مدینه در كنترل كامل سادات بود. هیچ حكومتی پیش از این جرأت نكرده بود كه یك گروه نظامی دائمی در آن منطقه مستقر كند زیرا این به مبارزه طلبیدن سادات آن جا بود كه در مآل با توجّه به نفوذ محلّی آنان تأثیر معكوس میگذاشت. اكنون خواجگان به دستاویز حرمت پیامبر، گردان ثابت و مستقر حكومت در مدینه بودند. شیعیان كه توطئه ممالیك را به خوبی درك میكردند در آغاز به مقاومت برخاستند. حتی امام ارسالی از مصر، سراج الدین انصاری، در اولین خطبه سنّی گونه نماز جمعه خود با سنگ پرانی شیعیان حاضر در مسجد مواجه شد امّا با دخالت سریع خواجگان كه فوراً سپر دفاعی تشكیل داده و میان صفوف نمازگزاران و امام ایستادند اقدام شیعیان خنثی شد. دیوانیان و وزراء ممالیك كه از این پس منظماً به عوان حج به حجاز فرستاده میشوند طرح تضعیف شیعیان را از راه سركوب و بی حرمتی به خاندانهای علمی و متنفّذ شیعه در مدینه پی گیری كردند. چیزی نگذشت كه در شهری كه سادات، قرنها بر آن حكومت كرده و در حرمی كه روزگاران دراز در دست شیعیان امامی بود، خواجگان كه در مآخذ تاریخی این عهد به «غول پیكر» و «ترس آور» وصف شدهاند هر كس را كه به تشیع وابسته بود در حرم میزدند و بیرون میانداختند. این چنین بود كه نخست قدرت شیعیان و سادات در مدینه، و به مرور اكثریت و اهمیت و حرمت آنان به پایان رسید و مدینه به كانونی ضدّ شیعی تبدیل گردید. شرح این ماجراها و مراحل مختلف این تطّور در كتاب التحفة اللطیفة فی اخبار المدینة الشریفة سخاوی آمده است. 4 - در شامات به شرحی كه دیروز شنیدید دوره ممالیك دوران قلع و قمع و پاك سازی سرزمین از وجود و آثار تشیع بود. این اقدامات از پیش از قتل عام كسروان به سال 707 آغاز شده و نقطه اوج آن اعدام فقیه ارشد شیعه در شام، محمد بن مكی عاملی، در سال 786 بود. امّا در این فاصله بسیاری اقدامات ضدّ شیعه دیگر و قتلها – كه تفصیل آن را در الدرر الكامنه ابن حجر عسقلانی و منابع دیگر این دوره میتوان دید – روی داده بود.كشتن و گردن زدن شیعیان در دهههای میانه قرن هشتم در دمشق كاری عادی شده بود. در 11 ج 1 – 744 حسن بن محمد السكاكینی شیعی در بازار اسب فروشان دمشق گردن زده شد. در 18 ج 1 – 755 مردی شیعی را كه در نماز جامع اموی به امام سنّی اقتدا نكرده و پس از دستگیری «لعن الله من ظلم آل محمّد» گفته بود به فرمان قاضی مالكی گردن زدند. در 25 ج 2 – 764 سیف الدین قایماز فرمانی علیه شیعیان بیروت و صیدا و نواحی مجاور صادر كرد. در سال 756 یك عراقی شیعه را در جامع اموی دستگیر نموده و گردن زدند. در 768 یك شیعه شیرازی به نام محمود بن ابراهیم گردن زده شد. تقی الدین علی بن عبد الكافی سبكی، شیخ الاسلام و قاضی شافعی دمشق، در گذشته 756، كه خود در مورد اعدام سال 755 نقش مؤثّری داشت در فصلی مبسوط در تكفیر شیعه كه در كتاب فتاوای او (چاپ قاهره – 1355) 2: 569 – 594 درج و چاپ شده به آن ماجرا اشاره كرده و قتل آن شیعه مظلوم را توجیه مینماید. بیشتر این فصل مطوّل، نقل قولها در تكفیر شیعه از رجال قدیم اهل سنّت است. دو بندی از اوائل و چند صفحه از پایان فصل كه مستقیما با مسأله قتل آن مرد شیعی و تجویز اعدامهای مشابه مرتبط است از روی همان كتاب فتاوی السبكی فتوكپی و در اختیار دوستان گذارده میشود. به هر حال چون در تحقیقات تاریخی این دوره، منابع غیر تاریخی كمتر مورد توجه قرار میگیرد شاید آشنایی با این اثر فقهی كه از چندین رهگذر، منبع بسیار مفیدی برای تاریخ اجتماعی عهد ممالیك است برای دوستان سودمند باشد.متن فتوای سبکیوَاعْلَمْ أَنَّ سَبَبَ كِتَابَتِي لِهَذَا أَنَّنِي كُنْت بِالْجَامِعِ الْأُمَوِيِّ ظُهْرَ يَوْمِ الِاثْنَيْنِ سَادِسَ عَشَرَ جُمَادَى الْأُولَى سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِينَ وَسَبْعِمِائَةٍ فَأُحْضِرَ إلَيَّ شَخْصٌ شَقَّ صُفُوفَ الْمُسْلِمِينَ فِي الْجَامِعِ وَهُمْ يُصَلُّونَ الظُّهْرَ وَلَمْ يُصَلِّ وَهُوَ يَقُولُ : لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَيُكَرِّرُ ذَلِكَ. فَسَأَلْته: مَنْ هُوَ؟ فَقَالَ: أَبُو بَكْرٍ، قُلْت: أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ؟ قَالَ: أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ وَيَزِيدُ وَمُعَاوِيَةُ، فَأَمَرْت بِسَجْنِهِ وَجَعْلِ غُلٍّ فِي عُنُقِهِ، ثُمَّ أَخَذَهُ الْقَاضِي الْمَالِكِيُّ فَضَرَبَهُ وَهُوَ مُصِرٌّ عَلَى ذَلِكَ ، وَزَادَ فَقَالَ : إنَّ فُلَانًا عَدُوُّ اللَّهِ ، وَشَهِدَ عِنْدِي عَلَيْهِ بِذَلِكَ شَاهِدَانِ وَقَالَ : إنَّهُ مَاتَ عَلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَأَنَّهُ ظَلَمَ فَاطِمَةَ مِيرَاثَهَا وَأَنَّهُ يَعْنِي أَبَا بَكْرٍ كَذَبَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَنْعِهِ مِيرَاثَهَا ، وَكَرَّرَ عَلَيْهِ الْمَالِكِيُّ الضَّرْبَ يَوْمَ الِاثْنَيْنِ الْمَذْكُورِ وَيَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ ثَامِنَ عَشَرَ الشَّهْرِ الْمَذْكُورِ وَهُوَ مُصِرٌّ عَلَى ذَلِكَ . ثُمَّ أَحْضَرُوهُ يَوْمَ الْخَمِيسِ تَاسِعَ عَشَرَ الشَّهْرِ بِدَارِ الْعَدْلِ وَشُهِدَ عَلَيْهِ فِي وَجْهِهِ فَلَمْ يُنْكِرْ وَلَمْ يَقُلْ وَلَكِنْ صَارَ كُلُّ مَا سُئِلَ يَقُولُ : إنْ كُنْتُ قُلْتُ فَقَدْ عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى وَكُرِّرَ السُّؤَالُ عَلَيْهِ مَرَّاتٍ وَهُوَ يَقُولُ هَذَا الْجَوَابَ ثُمَّ أُعْذِرَ إلَيْهِ فَلَمْ يُبْدِ دَافِعًا ثُمَّ قِيلَ لَهُ : تُبْ ، فَقَالَ : تُبْت عَنْ ذُنُوبِي وَكَرَّرَ عَلَيْهِ الِاسْتِتَابَةَ وَهُوَ لَا يَزِيدُ فِي الْجَوَابِ عَلَى ذَلِكَ الْبَحْثِ فِي الْمَجْلِسِ فِي كُفْرِهِ وَفِي قَبُولِ تَوْبَتِهِ بِبَعْضِ مَا تَضَمَّنَتْهُ هَذِهِ الْكُرَّاسَةُ فَحَكَمَ الْقَاضِي الْمَالِكِيُّ بِقَتْلِهِ فَقُتِلَ . وَسَهَّلَ عِنْدِي قَتْلَهُ مَا ذَكَرْتُهُ مِنْ هَذَا الِاسْتِدْلَالِ فَهُوَ الَّذِي انْشَرَحَ صَدْرِي لِكُفْرِهِ بِسَبِّهِ وَلِقَتْلِهِ بِعَدَمِ تَوْبَتِهِ ، وَهُوَ مَنْزَعٌ لَمْ أَجِدْ غَيْرِي سَبَقَنِي إلَيْهِ إلَّا مَا سَيَأْتِي فِي كَلَامِ الشَّيْخِ مُحْيِي الدِّينِ النَّوَوِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي الْوَجْهِ الثَّالِثِ مِنْ الْكَلَامِ عَلَى هَذَا الْحَدِيثِ وَنَقَلَهُ عَنْ مَالِكٍ أَنَّهُ مَحْمُولٌ عَلَى الْخَوَارِجِ الْمُكَفِّرِينَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَإِنْ كَانَ النَّوَوِيُّ قَالَ : إنَّهُ ضَعِيفٌ وَأَنَّ الصَّحِيحَ أَنَّ الْخَوَارِجَ لَا يُكَفِّرُونَ لَكِنِّي أَنَا لَا أُوَافِقُ النَّوَوِيَّ عَلَى ذَلِكَ بَلْ مَنْ ثَبَتَ عَلَيْهِ مِنْهُمْ أَنَّهُ يُكَفِّرُ مَنْ شَهِدَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْجَنَّةِ مِنْ الْعَشَرَةِ وَغَيْرِهِمْ فَهُوَ كَافِرٌ ، وَلَا يَلْزَمُنِي طَرْدُ ذَلِكَ فِيمَنْ لَمْ يَشْهَدْ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ أَعْلَامِ الْأُمَّةِ الَّذِينَ قَامَ الْإِجْمَاعُ عَلَى إمَامَتِهِمْ كَعُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ وَالشَّافِعِيِّ وَمَالِكٍ وَأَضْرَابِهِمْ وَإِنْ كَانَ الْقَلْبُ يَمِيلُ إلَى إلْحَاقِهِمْ بِهِمْ لَا شَكَّ عِنْدَنَا فِي إيمَانِهِمْ فَمَنْ كَفَّرَهُمْ رُجِعَ عَلَيْهِ بِكُفْرِهِ لَكِنْ نَحْمَدُ اللَّهَ لَمْ نَعْلَمْ أَحَدًا كَفَّرَهُمْ وَإِنَّمَا ذَكَرْنَاهُمْ عَلَى سَبِيلِ الْمِثَالِ لِلْحَاجَةِ إلَى بَيَانِ الْحُكْمِ وَهُوَ أَجَلُّ فِي أَعْيُنِنَا وَأَوْقَرُ عِنْدَنَا مِنْ كُفْرِهِمْ إلَّا عَلَى سَبِيلِ التَّعْظِيمِ . وَالصَّحَابَةُ أَعْظَمُ مِنْهُمْ وَالْمَشْهُودُ لَهُمْ بِالْجَنَّةِ مِنْهُمْ أَعْظَمُ وَأَعْظَمُ وَأَعْظَمُ ، وَلَا أَسْتَبْعِدُ أَنْ أَقُولَ الطَّعْنُ فِي هَؤُلَاءِ طَعْنٌ فِي الدِّينِ أَعْنِي الشَّافِعِيَّ وَمَالِكًا وَأَضْرَابَهُمَا فَضْلًا عَنْ الصَّحَابَةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ فَهَؤُلَاءِ إجْمَاعُ النَّاسِ عَلَيْهِمْ يُلْحِقُهُمْ بِمَنْ وَرَدَ الْحَدِيثُ فِيهِمْ وَأَمَّا سَائِرُ الْمُؤْمِنِينَ مِمَّنْ حُكِمَ لَهُ بِالْإِيمَانِ فَلَا يَلْزَمُنِي تَكْفِيرُ مَنْ يَرْمِي وَاحِدًا مِنْهُمْ بِالْكُفْرِ لِعَدَمِ الْقَطْعِ بِإِيمَانِهِ الْبَاطِنِ الَّذِي أُشِيرَ إلَيْهِ بِالْحَدِيثِ بِقَوْلِهِ « إنْ كَانَ كَمَا قَالَ وَإِلَّا رَجَعَتْ عَلَيْهِ» وَإِنَّمَا نَقْطَعُ بِكَوْنِهِ لَيْسَ كَمَا قَالَ فِيمَنْ شَهِدَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَمَنْ أَجْمَعَ عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ فَهَذَا هُوَ الْمَأْخَذُ الَّذِي ظَهَرَ لِي فِي قَتْلِ هَذَا الرَّافِضِيِّ وَإِنْ كُنْت لَمْ أَتَقَلَّدْهُ لَا فَتْوَى وَلَا حُكْمًا وَضَمَمْت إلَيْهِ قَوْلَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : «وَلَعْنُ الْمُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ » مَعَ تَحَقُّقِنَا إيمَانَ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ . وَإِنْ كَانَ اللَّعْنُ لَا يُوجِبُ قِصَاصًا لَكِنَّ الْقَتْلَ أَعَمُّ مِنْ الْقِصَاصِ ، لَكِنَّ هَذَا لَا يَنْهَضُ فِي الْحُجَّةِ كَالْحَدِيثِ الْأَوَّلِ وَسَنَتَكَلَّمُ عَلَى مَعْنَى التَّشْبِيهِ فِيهِ ، وَانْضَمَّ إلَى احْتِجَاجِي بِالْحَدِيثِ الْمُتَقَدِّمِ مَجْمُوعُ الصُّورَةِ الْحَاصِلَةِ مِنْ هَذَا الرَّافِضِيِّ مِنْ إظْهَارِهِ ذَلِكَ فِي مَلَأٍ مِنْ النَّاسِ وَمُجَاهَرَتِهِ وَإِصْرَارِهِ عَلَيْهِ ، وَنَعْلَمُ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَوْ كَانَ حَيًّا لَآذَاهُ ذَلِكَ وَمَا فِيهِ مِنْ إعْلَاءِ الْبِدْعَةِ وَأَهْلِهَا وَغَمَصِ السُّنَّةِ وَأَهْلِهَا ، وَهَذَا الْمَجْمُوعُ فِي غَايَةِ الْبَشَاعَةِ وَقَدْ يَحْصُلُ بِمَجْمُوعِ أُمُورٍ حُكْمٌ لَا يَحْصُلُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا وَهَذَا مَعْنَى قَوْلِ مَالِكٍ يَحْدُثُ لِلنَّاسِ أَحْكَامٌ بِقَدْرِ مَا يَحْدُثُ لَهُمْ مِنْ الْفُجُورِ فَلَا نَقُولُ : إنَّ الْأَحْكَامَ تَتَغَيَّرُ بِتَغَيُّرِ الزَّمَانِ بَلْ بِاخْتِلَافِ الصُّورَةِ الْحَادِثَةِ فَإِذَا حَدَثَتْ صُورَةٌ عَلَى صِفَةٍ خَاصَّةٍ عَلَيْنَا أَنْ نَنْظُرَ فِيهَا فَقَدْ يَكُونُ مَجْمُوعُهَا يَقْتَضِي الشَّرْعُ لَهُ حُكْمًا وَمَجْمُوعُ هَذِهِ الصُّورَةِ يَشْهَدُ لَهُ قَوْله تَعَالَى « وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ » فَهَذَا مَا انْشَرَحَ صَدْرِي لَهُ بِقَتْلِ هَذَا الرَّجُلِ . وَأَمَّا السَّبُّ وَحْدَهُ فَفِيهِ مَا قَدَّمْته وَمَا سَأَذْكُرُهُ وَإِيذَاءُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَمْرٌ عَظِيمٌ إلَّا أَنَّهُ يَنْبَغِي ضَابِطٌ فِيهِ فَإِنَّهُ قَدْ يُقَالُ : إنَّ فِعْلَ الْمَعَاصِي كُلِّهَا يُؤْذِي النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَدْ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يَرِيبُنِي مَا رَابَهَا وَيُؤْذِينِي مَا آذَاهَا». وَأَيْضًا فَلَوْ سَبَّ وَاحِدٌ مِنْ الْأَعْرَابِ الصَّحَابَةَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا بَعْدَ الْفَتْحِ لِأَمْرٍ خَاصٍّ دُنْيَوِيٍّ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ يَبْعُدُ دُخُولُهُ فِي ذَلِكَ فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ سَبَّ لِأَيِّ صَحَابِيٍّ كَانَ آذَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ أَجِدْ فِي كَلَامِ أَحَدٍ مِنْ الْعُلَمَاءِ أَنَّ سَبَّ الصَّحَابِيِّ يُوجِبُ الْقَتْلَ إلَّا مَا حَكَيْنَاهُ مِنْ إطْلَاقِ الْكُفْرِ مِنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا وَأَصْحَابِ أَبِي حَنِيفَةَ وَلَمْ يُصَرِّحُوا بِالْقَتْلِ ، وَمِمَّا حُكِيَ عَنْ بَعْضِ الْكُوفِيِّينَ وَغَيْرِهِمْ فِي الْقَتْلِ عَلَى خِلَافِ مَا قَالَهُ ابْنُ الْمُنْذِرِ وَإِلَّا مَا يَقُولُهُ بَعْضُ الْحَنَابِلَةِ رِوَايَةً عَنْ أَحْمَدَ وَعِنْدِي أَنَّهُمْ غَلِطُوا عَلَيْهِ فِيهَا لِأَنَّهُمْ أَخَذُوهَا مِنْ قَوْلِهِ : شَتْمُ عُثْمَانَ زَنْدَقَةٌ وَعِنْدِي أَنَّهُ لَمْ يُرِدْ بِذَلِكَ كُفْرَ الشَّاتِمِ بِشَتْمِهِ لِعُثْمَانَ وَلَوْ كَانَ كَذَلِكَ لَمْ يَقُلْ : زَنْدَقَةٌ ؛ لِأَنَّهُ أَظْهَرَهُ وَلَمْ يُبْطِنْهُ وَإِنَّمَا أَرَادَ أَحْمَدُ مَا رُوِيَ عَنْهُ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ : مَنْ طَعَنَ فِي خِلَافَةِ عُثْمَانَ فَقَدْ طَعَنَ فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ يَعْنِي أَنَّ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ أَقَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ يَطُوفُ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَيَخْلُو بِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ رِجَالِهِمْ وَنِسَائِهِمْ وَيَسْتَشِيرُهُ فِيمَنْ يَكُونُ خَلِيفَةً حَتَّى أَجْمَعُوا عَلَى عُثْمَانَ فَحِينَئِذٍ تَابَعَهُ . فَمَعْنَى قَوْلِ أَحْمَدَ أَنَّهُ مَنْ شَتَمَ فَظَاهِرُ قَوْلِهِ شَتْمٌ لِعُثْمَانَ وَبَاطِنُهُ تَخْطِئَةٌ لِجَمِيعِ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ ، وَتَخْطِئَتُهُمْ جَمِيعِهِمْ كُفْرٌ فَيَكُونُ زَنْدَقَةً بِهَذَا الِاعْتِبَارِ فَلَا يُؤْخَذُ مِنْهُ أَنَّ شَتْمَ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ كُفْرٌ ، هَذَا لَمْ يُنْقَلْ عَنْ أَحْمَدَ أَصْلًا وَلَا نَقْلًا ، وَأَيْضًا نَقُولُ : إنَّ أَحْمَدَ بِهَذَا يُقْدِمُ عَلَى قَتْلِ سَابِّ عُثْمَانَ فَاَلَّذِي خَرَجَ عَنْ أَحْمَدَ مِنْ أَصْحَابِهِ رِوَايَةً فِي سَابِّ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ وَغَيْرِهِمَا مِنْ الصَّحَابَةِ لَمْ يَصْنَعْ شَيْئًا وَقَدْ قَالَ تَعَالَى « إنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ » وَقَدْ ذَكَرْت فِي كِتَابِي الْمُسَمَّى بِالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ أَنَّ الضَّابِطَ أَنَّ مَا قُصِدَ بِهِ أَذَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَهُوَ مُوجِبٌ لِلْقَتْلِ كَعَبْدِ اللَّهِ بْنِ أُبَيٍّ وَمَا لَمْ يُقْصَدْ بِهِ أَذَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يُوجِبُ الْقَتْلَ كَمِسْطَحٍ وَحَمْنَةَ .لوَقَدْ رَأَيْت أَنْ أُلَخِّصَ الْكَلَامَ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ ، فَأَقُولَ وَبِاَللَّهِ التَّوْفِيقُ هَذِهِ الْمَسْأَلَةُ فِي رَجُلٍ لَعَنَ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ قَالَ : إنَّهُ مُسْتَحِلٌّ لِذَلِكَ ، وَقَالَ : إنَّ أَبَا بَكْرٍ مَاتَ عَلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَأَنَّهُ كَذَبَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَنْعِهِ مِيرَاثَ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَاسْتُتِيبَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فَلَمْ يَتُبْ وَهُوَ مُصِرٌّ عَلَى ذَلِكَ فَحَكَمَ قَاضِي الْمَالِكِيَّةِ بِقَتْلِهِ فَقُتِلَ وَهُوَ مُصِرٌّ عَلَى ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ تَوْبَةٍ وَقُلُوبُ الْخَلَائِقِ مُجْتَمِعَةٌ عَلَى قَتْلِهِ فَادَّعَى بَعْضُ النَّاسِ أَنَّ هَذَا قَتْلٌ بِغَيْرِ حَقٍّ . وَالْجَوَابُ كَذَبَ مَنْ قَالَ : إنَّ قَتْلَهُ بِغَيْرِ حَقٍّ بَلْ قَتْلُهُ بِحَقٍّ ؛ لِأَنَّهُ كَافِرٌ مُرْتَدٌّ مُصِرٌّ عَلَى كُفْرِهِ ، وَإِنَّمَا قُلْنَا : إنَّهُ كَافِرٌ لِأُمُورٍ : ( أَحَدُهَا ) قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ « مَنْ رَمَى رَجُلًا بِالْكُفْرِ أَوْ قَالَ : عَدُوُّ اللَّهِ وَلَيْسَ كَذَلِكَ إنْ كَانَ كَمَا قَالَ ، وَإِلَّا رَجَعَتْ عَلَيْهِ » وَنَحْنُ نَتَحَقَّقُ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مُؤْمِنٌ ، وَلَيْسَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَيَرْجِعُ عَلَى هَذَا الْقَائِلِ مَا قَالَهُ بِمُقْتَضَى نَصِّ الْحَدِيثِ فَيُحْكَمُ بِكُفْرِهِ بِالْحَدِيثِ الصَّحِيحِ وَإِنْ كَانَ هُوَ لَمْ يَعْتَقِدْ الْكُفْرَ بِقَتْلِهِ كَمَا يُحْكَمُ عَلَى مَنْ سَجَدَ لِلصَّنَمِ أَوْ أَلْقَى الْمُصْحَفَ فِي الْقَاذُورَاتِ بِالْكُفْرِ ، وَإِنْ لَمْ يَجْحَدْ بِقَلْبِهِ لِقِيَامِ الْإِجْمَاعِ عَلَى تَكْفِيرِ فَاعِلِ ذَلِكَ وَيَشْهَدُ لِهَذَا مِنْ كَلَامِ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ حَمَلَ الْحَدِيثَ عَلَى الْخَوَارِجِ الَّذِينَ كَفَّرُوا أَعْلَامَ الْأُمَّةِ فَهَذَا نَصُّ مَالِكٍ يُوَافِقُ اسْتِنْبَاطِي مِنْ هَذَا الْحَدِيثِ تَكْفِيرَ هَذَا الْقَائِلِ ، وَلَا يَضُرُّنَا كَوْنُ هَذَا خَبَرَ وَاحِدٍ لِأَنَّا نَعْمَلُ بِخَبَرِ الْوَاحِدِ فِي الْحُكْمِ بِالتَّكْفِيرِ وَإِنَّمَا لَا يُعْمَلُ بِهِ فِي الْكُفْرِ نَفْسِهِ الَّذِي يَحْتَاجُ إلَى جَحْدِ أَمْرٍ قَطْعِيٍّ . فَإِنْ قُلْت : قَدْ قَالَ النَّوَوِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ : هَذَا ضَعِيفٌ ؛ لِأَنَّ الْمَذْهَبَ الصَّحِيحَ عَدَمُ تَكْفِيرِ الْخَوَارِجِ قُلْت : رَضِيَ اللَّهُ عَنْ الشَّيْخِ مُحْيِي الدِّينِ أَخَذَ بِظَاهِرِ الْمَنْقُولِ مِنْ عَدَمِ التَّكْفِيرِ ، وَذَلِكَ مَحْمُولٌ عَلَى مَا إذَا لَمْ يَصْدُرْ مِنْهُمْ سَبَبٌ مُكَفِّرٌ كَمَا إذَا لَمْ يَحْصُلْ إلَّا مُجَرَّدُ الْخُرُوجِ وَالْقِتَالِ وَنَحْوِهِ أَمَّا مَعَ التَّكْفِيرِ لِمَنْ تَحَقَّقَ إيمَانُهُ فَمِنْ أَيْنَ ذَلِكَ . فَإِنْ قُلْت : قَدْ قَالَ الْأُصُولِيُّونَ فِي أُصُولِ الدِّينِ وَمِنْهُمْ سَيْفُ الدِّينِ الْآمِدِيُّ جَوَابًا عَنْ قَوْلِ الْمُكَفِّرِينَ كَيْفَ لَا نُكَفِّرُ الشِّيعَةَ وَالْخَوَارِجَ مِنْ تَكْفِيرِهِمْ أَعْلَامَ الصَّحَابَةِ وَتَكْذِيبِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي قَطْعِهِ لَهُمْ بِالْجَنَّةِ . وَأَجَابَ أَنَّ ذَلِكَ إنَّمَا كَانَ الْكُفْرُ يَعْلَمُ بِتَزْكِيَةِ مَنْ كَفَّرَهُ قَطْعًا عَلَى الْإِطْلَاقِ إلَى مَمَاتِهِ وَلَيْسَ كَذَلِكَ . وَهَذَا الْجَوَابُ يَمْنَعُ مَا قُلْتُمْ . قُلْت : هَذَا الْجَوَابُ إنَّمَا نُظِرَ فِيهِ إلَى أَنَّ الْمُكَفِّرَ لَا يَلْزَمُهُ بِذَلِكَ تَكْذِيبُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ يُنْظَرْ إلَى مَا قُلْنَاهُ مِنْ الْحُكْمِ عَلَيْهِ بِالْكُفْرِ بِالْحَدِيثِ الَّذِي ذَكَرْنَاهُ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِي بَاطِنِهِ تَكْذِيبٌ كَمَا قَالَهُ إمَامُ الْحَرَمَيْنِ وَغَيْرُهُ فِي الْحُكْمِ بِالْكُفْرِ عَلَى السَّاجِدِ لِلصَّنَمِ وَالْمُلْقِي لِلْمُصْحَفِ فِي الْقَاذُورَاتِ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِي بَاطِنِهِ تَكْذِيبٌ . فَإِنْ قُلْت : يَلْزَمُ عَلَى هَذَا أَنَّ كُلَّ مَنْ قَالَ لِمُسْلِمٍ : إنَّهُ كَافِرٌ يُحْكَمُ بِكُفْرِهِ . قُلْت : إنْ كَانَ ذَلِكَ الْمُسْلِمُ مَقْطُوعًا بِإِيمَانِهِ كَالْعَشَرَةِ الْمَشْهُودِ لَهُمْ بِالْجَنَّةِ فَنَعَمْ ، وَكَذَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ وَنَحْوُهُ مِمَّنْ ثَبَتَ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الشَّهَادَةُ لَهُمْ وَكَذَا كُلُّ مَنْ بَايَعَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ إلَّا صَاحِبَ الْحِمْلِ الْأَحْمَرِ وَكَذَا أَهْلُ بَدْرٍ ، وَأَمَّا إذَا لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ الْمُسْلِمُ مَقْطُوعًا بِإِيمَانِهِ بَلْ هُوَ مِنْ عَرَضِ الْمُسْلِمِينَ فَلَا نَقُولُ فِيهِ ذَلِكَ إنْ كَانَ إيمَانُهُ ثَابِتًا مِنْ حَيْثُ الْحُكْمُ الظَّاهِرُ ؛ لِأَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَشَارَ إلَى اعْتِبَارِ الْبَاطِنِ بِقَوْلِهِ : إنْ كَانَ كَمَا قَالَ وَإِلَّا رَجَعَتْ عَلَيْهِ ، وَبِقَوْلِهِ «فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا» بَقِيَ قِسْمٌ آخَرُ وَهُوَ أَنْ لَا يَكُونَ مِنْ الصَّحَابَةِ الْمَشْهُودِ لَهُمْ بِالْجَنَّةِ وَلَكِنْ مِمَّا أَجْمَعَتْ الْأُمَّةُ عَلَى خِلَافَتِهِ وَإِمَامَتِهِ كَسَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ وَالْحَسَنِ وَابْنِ سِيرِينَ وَأَضْرَابِهِمْ مِنْ التَّابِعِينَ وَبَعْدِهِمْ مِنْ عُلَمَاءِ الْمُسْلِمِينَ الْمُجْمَعِ عَلَيْهِمْ فَهَذَا عِنْدِي أَيْضًا مُلْتَحِقٌ بِمَنْ وَرَدَ النَّصُّ فِيهِ فَيُكَفَّرُ مَنْ كَفَّرَهُ . وَحَاصِلُهُ أَنَّا نُكَفِّرُ مَنْ يُكَفِّرُ مَنْ نَحْنُ نَقْطَعُ بِإِيمَانِهِ إمَّا بِنَصٍّ أَوْ إجْمَاعٍ . فَإِنْ قُلْت : هَذَا طَرِيقٌ لَمْ يَذْكُرْهُ أَحَدٌ مِنْ الْمُتَكَلِّمِينَ وَلَا مِنْ الْفُقَهَاءِ . قُلْت : الشَّرِيعَةُ كَالْبَحْرِ كُلُّ وَقْتٍ يُعْطِي جَوَاهِرَ ، وَإِذَا صَحَّ دَلِيلٌ لَمْ يَضُرَّهُ خَفَاؤُهُ عَلَى كَثِيرٍ مِنْ النَّاسِ مُدَّةً طَوِيلَةً ، عَلَى أَنَّنَا قَدْ ذَكَرْنَا مِنْ كَلَامِ مَالِكٍ رَحِمَهُ اللَّهُ مَا يَشْهَدُ لَهُ . فَإِنْ قُلْت : الْكُفْرُ هُوَ جَحْدُ الرُّبُوبِيَّةِ وَالرِّسَالَةِ وَهَذَا رَجُلٌ مُوَحِّدٌ مُؤْمِنٌ بِالرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَآلِهِ وَكَثِيرٍ مِنْ صَحَابَتِهِ فَكَيْفَ يُكَفَّرُ ؟ قُلْت : التَّكْفِيرُ حُكْمٌ شَرْعِيٌّ سَبَبُهُ جَحْدُ الرُّبُوبِيَّةِ أَوْ الْوَحْدَانِيَّةِ أَوْ الرِّسَالَةِ أَوْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ حَكَمَ الشَّارِعُ بِأَنَّهُ كُفْرٌ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ جَحْدًا وَهَذَا مِنْهُ فَهَذَا دَلِيلٌ لَمْ يَرِدْ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ أَحْسَنُ مِنْهُ لِسَلَامَتِهِ عَنْ اعْتِرَاضٍ صَحِيحٍ قَادِحٍ فِيهِ ، وَيَنْضَافُ إلَيْهِ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ « مَنْ آذَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْته بِالْحَرْبِ » رَوَيْنَاهُ فِي حِلْيَةِ الْأَوْلِيَاءِ مِنْ طَرِيقِ أَبِي هُرَيْرَةَ وَعَائِشَةَ وَمُعَاذٍ بْنِ جَبَلٍ ، وَلَكِنْ لَا يُقَالُ بِظَاهِرِهِ بَلْ هُوَ كَقَوْلِهِ تَعَالَى « فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ » عَلَى أَنَّهُ يُمْكِنُ الْتِزَامُهُ وَأَنَّ الْمُرَادَ إذَا لَمْ يَتْرُكْ الرِّبَا وَلَا أَقَرَّ بِهِ كُفِّرَ ، وَلَا شَكَّ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَلِيٌّ فَإِيذَاؤُهُ مُبَارَزَةٌ بِمُحَارَبَةِ اللَّهِ ، وَقَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي الْحَدِيثِ الصَّحِيحِ « وَلَعْنُ الْمُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ » وَأَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مُؤْمِنٌ وَفِي الْحَدِيثِ الْأَوَّلِ كِفَايَةٌ ، وَهُوَ فِي صَحِيحِ مُسْلِمٍ . ( الدَّلِيلُ الثَّانِي ) اسْتِحْلَالُهُ لِذَلِكَ بِمُقْتَضَى اعْتِرَافِهِ وَمَنْ اسْتَحَلَّ مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ فَقَدْ كَفَرَ وَلَا شَكَّ أَنَّ لَعْنَتَهُ الصِّدِّيقَ وَسَبَّهُ مُحَرَّمٌ . قَالَ ابْنُ حَزْمٍ : وَاللَّعْنُ أَشَدُّ السَّبِّ ، وَقَدْ صَحَّ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ « سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ » فَسَبُّ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِسْقٌ . فَإِنْ قُلْت : إنَّمَا يَكُونُ اسْتِحْلَالُ الْحَرَامِ كُفْرًا إذَا كَانَ تَحْرِيمُهُ مَعْلُومًا بِالدِّينِ بِالضَّرُورَةِ . قُلْت : وَتَحْرِيمُ سَبِّ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مَعْلُومٌ مِنْ الدِّينِ بِالضَّرُورَةِ بِالنَّقْلِ الْمُتَوَاتِرِ عَلَى حُسْنِ إسْلَامِهِ وَأَفْعَالِهِ الدَّالَّةِ عَلَى إيمَانِهِ وَأَنَّهُ دَامَ عَلَى ذَلِكَ إلَى أَنْ قَبَضَهُ اللَّهُ تَعَالَى هَذَا لَا شَكَّ فِيهِ ، وَإِنْ شَكَّ فِيهِ الرَّافِضِيُّ وَمَنْ كَانَ كَذَلِكَ فَتَحْرِيمُ لَعْنِهِ وَسَبِّهِ مَعْلُومٌ مِنْ الدِّينِ بِالضَّرُورَةِ فَيَكُونُ مُسْتَحِلُّهُ كَافِرًا ، وَلَا يَرُدُّ عَلَى هَذَا إلَّا شَيْءٌ وَاحِدٌ وَهُوَ أَنْ يُكَفَّرَ مُسْتَحِلُّ مَا عُلِمَ تَحْرِيمُهُ فَأَخَذَهُ أَنَّهُ إنَّمَا عُلِمَ تَحْرِيمُهُ بِالضَّرُورَةِ وَكَانَ ذَلِكَ الْعِلْمُ حَاصِلًا عِنْدَ الْجَاحِدِ فَجَحْدُهُ تَكْذِيبُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلِذَلِكَ كُفِّرَ الْجَاحِدُ وَالرَّافِضِيُّ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ الْعِلْمُ الضَّرُورِيُّ بِالتَّحْرِيمِ جَاهِلًا عِنْدَهُ فَلَمْ يَلْزَمْ مِنْهُ تَكْذِيبُهُ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَا يُفْصَلُ مِنْ هَذَا إلَّا بِأَنْ يُقَالَ : إنَّ تَوَاتُرَ ذَلِكَ عِنْدَ عُمُومِ الْخَلْقِ يَكْفِي فَلَا يُعْذَرُ الرَّافِضِيُّ بِالشُّبْهَةِ الْفَاسِدَةِ الَّتِي غَطَّتْ عَلَى قَلْبِهِ حَتَّى لَمْ يَعْلَمْ ، وَهَذَا مَحَلُّ نَظَرٍ وَجَدَلٍ وَإِنْ كَانَ الْقَلْبُ يَمِيلُ إلَى بُطْلَانِ هَذَا الْعُذْرِ . ( الدَّلِيلُ الثَّالِثُ ) أَنَّ هَذِهِ الْهَيْئَةَ الْإِجْمَاعِيَّةَ الَّتِي حَصَلَتْ مِنْ هَذَا الرَّافِضِيِّ وَمُجَاهَرَتَهُ وَلَعْنَهُ وَاسْتِحْلَالَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ وَإِصْرَارَهُ بِالنِّسْبَةِ إلَى أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَهُمْ أَئِمَّةُ الْإِسْلَامِ وَاَلَّذِينَ أَقَامُوا الدِّينَ بَعْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَمَا عُلِمَ لَهُمْ مِنْ الْمَنَاقِبِ وَالْمَآثِرِ كَالطَّعْنِ فِي الدِّينِ ، وَالطَّعْنُ فِي الدِّينِ كُفْرٌ . فَهَذِهِ ثَلَاثَةُ أَدِلَّةٍ ظَهَرَتْ لَنَا فِي قَتْلِهِ . ( الْأَمْرُ الرَّابِعُ ) النُّقُولُ عَنْ الْعُلَمَاءِ فَمَذْهَبُ أَبِي حَنِيفَةَ أَنَّ مَنْ أَنْكَرَ خِلَافَةَ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَهُوَ كَافِرٌ وَكَذَلِكَ مَنْ أَنْكَرَ خِلَافَةَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ يَحْكِ فِي ذَلِكَ خِلَافًا وَقَالَ : الصَّحِيحُ أَنَّهُ كَافِرٌ ، وَالْمَسْأَلَةُ مَذْكُورَةٌ فِي كُتُبِهِمْ فِي الْغَايَةِ لِلسُّرُوجِيِّ وَفِي الْفَتَاوَى الظَّهِيرِيَّةِ وَالْبَدِيعِيَّةِ وَفِي الْأَصْلِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ ، وَالظَّاهِرُ أَنَّهُمْ أَخَذُوا ذَلِكَ عَنْ إمَامِهِمْ أَبِي حَنِيفَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالرَّوَافِضِ لِأَنَّهُ كُوفِيٌّ وَالْكُوفَةُ مَنْبَعُ الرَّفْضِ وَالرَّوَافِضُ طَوَائِفُ مِنْهُمْ مَنْ يَجِبُ تَكْفِيرُهُ وَمِنْهُمْ مَنْ لَا يَجِبُ تَكْفِيرُهُ فَإِذَا قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ بِتَكْفِيرِ مَنْ يُنْكِرُ إمَامَةَ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَتَكْفِيرُ لَاعِنِهِ أَوْلَى ، وَالظَّاهِرُ أَنَّ الْمُسْتَنِدَ مُنْكِرَ إمَامَةِ الصِّدِّيقِ مُخَالَفَتُهُ لِلْإِجْمَاعِ بِنَاءً عَلَى أَنَّ جَاحِدَ الْحُكْمِ الْمُجْمَعِ عَلَيْهِ كَافِرٌ وَهُوَ الْمَشْهُورُ عِنْدَ الْأُصُولِيِّينَ وَإِمَامَةُ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مُجْمَعٌ عَلَيْهَا مِنْ حِينِ بَايَعَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ ، وَلَا يَمْنَعُ مِنْ ذَلِكَ تَأَخُّرُ بَيْعَةِ بَعْضِ الصَّحَابَةِ فَإِنَّ الَّذِينَ تَأَخَّرَتْ بَيْعَتُهُمْ لَمْ يَكُونُوا مُخَالِفِينَ فِي صِحَّةِ إمَامَتِهِ وَلِهَذَا كَانُوا يَأْخُذُونَ عَطَاءَهُ وَيَتَحَاكَمُونَ إلَيْهِ فَالْبَيْعَةُ شَيْءٌ وَالْإِجْمَاعُ شَيْءٌ لَا يَلْزَمُ مِنْ أَحَدِهِمَا الْآخَرُ وَلَا مِنْ عَدَمِ أَحَدِهِمَا عَدَمُ الْآخَرِ . فَافْهَمْ ذَلِكَ فَإِنَّهُ قَدْ يُغْلَطُ فِيهِ ، وَهَذَا قَدْ يُعْتَرَضُ عَلَيْهِ بِشَيْئَيْنِ : أَحَدُهُمَا قَوْلُ بَعْضِ الْأُصُولِيِّينَ إنَّ جَاحِدَ الْحُكْمِ الْمُجْمَعِ عَلَيْهِ إنَّمَا يُكَفَّرُ إذَا كَانَ مَعْلُومًا مِنْ الدِّينِ بِالضَّرُورَةِ وَأَمَّا الْمُجْمَعُ الَّذِي لَيْسَ مَعْلُومًا مِنْ الدِّينِ بِالضَّرُورَةِ فَلَا يُكَفَّرُ بِإِنْكَارِهِ مِثْلُ كَوْنِ بِنْتِ الِابْنِ لَهَا السُّدُسُ مَعَ الْبِنْتِ مُجْمَعٌ عَلَيْهِ وَلَيْسَ مَعْلُومًا بِالضَّرُورَةِ فَلَا يُكَفَّرُ مُنْكِرُهُ . وَيُجَابُ عَنْ هَذَا بِأَنَّ خِلَافَةَ الصِّدِّيقِ وَبَيْعَةَ الصَّحَابَةِ لَهُ ثَبَتَتْ بِالتَّوَاتُرِ الْمُنْتَهِي إلَى حَدِّ الضَّرُورَةِ فَصَارَتْ كَالْمُجْمَعِ عَلَيْهِ الْمَعْلُومِ بِالضَّرُورَةِ وَهَذَا لَا شَكَّ فِيهِ وَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ الرَّوَافِضِ فِي أَيَّامِ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَلَا فِي أَيَّامِ عُمَرَ وَلَا أَيَّامِ عُثْمَانَ وَإِنَّمَا حَدَثُوا بَعْدُ وَحَدَثَتْ مَقَالَتُهُمْ بَعْدَ حُدُوثِهِمْ . ( الشَّيْءُ الثَّانِي ) أَنَّ خِلَافَةَ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَإِنْ عُلِمَتْ بِالضَّرُورَةِ فَالْخِلَافَةُ مِنْ الْوَقَائِعِ الْحَادِثَةِ وَلَيْسَتْ حُكْمًا شَرْعِيًّا وَاَلَّذِي يُكَفَّرُ جَاحِدُهُ إذَا كَانَ مَعْلُومًا بِالضَّرُورَةِ إنَّمَا هُوَ الْحُكْمُ الشَّرْعِيُّ ؛ لِأَنَّهُ مِنْ الدِّينِ وَالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَالْحَجِّ وَلِأَنَّهُ يَلْزَمُ مَنْ جَحَدَهُ تَكْذِيبُ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهَذَا مَحَلٌّ يَجِبُ التَّمَهُّلُ فِيهِ وَالنَّظَرُ يَعُمُّ وُجُوبَ جَمِيعِ الطَّاعَةِ وَمَا أَشْبَهَهُ حُكْمٌ شَرْعِيٌّ يَتَعَلَّقُ بِالْخِلَافَةِ ، وَالشَّافِعِيَّةُ حَكَى الْقَاضِي حُسَيْنٌ فِي كِتَابِ الصَّلَاةِ مِنْهُمْ فِي كُفْرِ سَابِّ الشَّيْخَيْنِ وَجْهَيْنِ . فَإِنْ قُلْت : قَدْ جَزَمَ فِي كِتَابِ الشَّهَادَاتِ بِفِسْقِ سَابِّ الصَّحَابَةِ وَلَمْ يَحْكِ فِيهِ خِلَافًا وَكَذَلِكَ ابْنُ الصَّبَّاغِ فِي الشَّامِلِ وَغَيْرُهُ وَحَكَوْهُ عَنْ الشَّافِعِيِّ فَيَكُونُ ذَلِكَ تَرْجِيحًا لِعَدَمِ الْكُفْرِ . قُلْت : لَا وَهُمَا مَسْأَلَتَانِ الْمَسْأَلَةُ الْمَذْكُورَةُ فِي الشَّهَادَاتِ فِي السَّبِّ الْمُجَرَّدِ دُونَ التَّكْفِيرِ وَهُوَ مُوجِبٌ لِلْفِسْقِ وَلَا فَرْقَ فِي الْحُكْمِ بِالْفِسْقِ بَيْنَ سَابِّ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَأَعْلَامِ الصَّحَابَةِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ زِيَادَةٌ أُخْرَى وَالْمَسْأَلَةُ الْمَذْكُورَةُ فِي كَلَامِ الْقَاضِي حُسَيْنٍ فِي كِتَابِ الصَّلَاةِ فِي الِافْتِدَاءِ فِي سَابِّ الشَّيْخَيْنِ أَوْ سَابِّ الْحُسَيْنِ وَهِيَ مَحَلُّ الْوَجْهَيْنِ فِي الْكُفْرِ أَوْ الْفِسْقِ ، وَلَا مَانِعَ مِنْ أَنْ يَكُونَ سَبُّ مُطْلَقِ الصَّحَابِيِّ مُوجِبًا لِلْفِسْقِ وَسَبُّ هَذَا الصَّحَابِيِّ مُخْتَلِفًا فِي كَوْنِهِ مُوجِبًا لِلْفِسْقِ أَوْ الْكُفْرِ . وَأَمَّا الْمَسْأَلَةُ الثَّالِثَةُ وَهِيَ تَكْفِيرُ أَبِي بَكْرٍ وَنُظِرَ أَنَّهُ مِنْ الصَّحَابَةِ هَذِهِ لَمْ يَتَكَلَّمْ فِيهَا أَصْحَابُنَا فِي كِتَابِ الشَّهَادَاتِ وَلَا فِي كِتَابِ الصَّلَاةِ وَهِيَ مَسْأَلَتُنَا وَاَلَّذِي أَرَاهُ أَنَّهُ مُوجِبٌ لِلْكُفْرِ قَطْعًا عَمَلًا بِمُقْتَضَى الْحَدِيثِ الْمَذْكُورِ . وَالْمَالِكِيَّةُ قَدْ حَكَيْنَا كَلَامَ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ، وَالْحَنَابِلَةُ فَالْمَنْقُولُ عَنْ أَحْمَدَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ : مَنْ طَعَنَ فِي خِلَافَةِ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَدْ طَعَنَ فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ . وَلَقَدْ صَدَقَ أَحْمَدُ فِي هَذِهِ الْمَقَالَةِ فَإِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا جَعَلَ الْخِلَافَةَ شُورَى فِي السِّتَّةِ الَّذِينَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ عَنْهُمْ رَاضٍ وَهُمْ عُثْمَانُ وَعَلِيٌّ وَطَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَسَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ ، وَأَسْقَطَ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَسَعْدٌ حُقُوقَهُمْ وَبَقِيَ عُثْمَانُ وَعَلِيٌّ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ وَقَامَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ لِيُبَايِعَ أَحَدَ الرَّجُلَيْنِ إمَّا عُثْمَانُ وَإِمَّا عَلِيًّا ، وَنَصَبَ نَفْسَهُ لِذَلِكَ وَلَمْ يَخْتَرْهَا لِنَفْسِهِ وَبَقِيَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بِلَيَالِيِهَا لَا يَنَامُ وَهُوَ يَدُورُ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيَسْتَشِيرُهُمْ فِيمَنْ يَتَقَدَّمُ عُثْمَانُ أَوْ عَلِيٌّ وَيَجْتَمِعُ بِهِمْ جَمَاعَاتٍ وَفُرَادَى رِجَالًا وَنِسَاءً وَيَأْخُذُ مَا عِنْدَ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فِي ذَلِكَ إلَى أَنْ اجْتَمَعَتْ آرَاؤُهُمْ كُلِّهِمْ عَلَى عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ فَبَايَعَهُ وَكَانَتْ بَيْعَةُ عُثْمَانَ عَنْ إجْمَاعٍ قَطْعِيٍّ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ ، فَكَذَلِكَ قَالَ أَحْمَدُ : مَنْ طَعَنَ فِيهَا فَقَدْ طَعَنَ فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ ، وَيُوَافِقُ ذَلِكَ مَا رُوِيَ عَنْ أَحْمَدَ أَنَّهُ قَالَ : شَتْمُ عُثْمَانَ زَنْدَقَةٌ . وَقَدْ تَأَمَّلْت هَذَا الْكَلَامَ فَوَجَدْته مِثْلَ الْأَوَّلِ ؛ لِأَنَّ الزَّنْدَقَةَ هِيَ إخْفَاءُ الْكُفْرِ وَإِظْهَارُ مَا لَيْسَ كُفْرًا وَالطَّعْنُ فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ كُفْرٌ وَشَتْمُ عُثْمَانَ وَحْدَهُ بِظَاهِرِهِ لَيْسَ بِكُفْرٍ . فَهَذَا هُوَ التَّأْوِيلُ الصَّحِيحُ لِكَلَامِ أَحْمَدَ ، وَذَهَبَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ إلَى أَنَّهُ يَأْخُذُ مِنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ قَوْلًا لَهُ أَنَّ سَبَّ الصَّحَابَةِ كُفْرٌ ، وَهَذَا لَيْسَ بِتَخْرِيجٍ صَحِيحٍ وَلَا فَهْمٍ لِكَلَامٍ آخَرَ ، وَالْمَنْقُولُ عَنْ أَحْمَدَ فِي سَبِّ الصَّحَابِيِّ أَنَّهُ قَالَ : أَنَا أَجْبُنُ عَنْ قَتْلِهِ وَلَكِنْ يُنَكَّلُ نَكَالًا شَدِيدًا ، وَإِذَا كَانَ هَذَا فِي أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَعُثْمَانَ أَوْلَى ، وَالرِّوَايَةُ الَّتِي عَنْهُ فِي عُثْمَانَ لَا تُعَارِضُ لِمَا بَيَّنَّاهُ وَلِذَلِكَ قَالَ : زَنْدَقَةٌ وَمَا قَالَ : كُفْرٌ ، وَاَلَّذِي يُخَرِّج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 328]
صفحات پیشنهادی
شیعه در عهد ممالیك
شیعه در عهد ممالیك امروز مقرر بود كه این بنده راجع به وضع شیعیان شام و مصر در دوره ممالیك سخن بگویم. سخنرانی دیروز استاد عالی مقام درباره اقلیتهای مذهبی در شام آن ...
شیعه در عهد ممالیك امروز مقرر بود كه این بنده راجع به وضع شیعیان شام و مصر در دوره ممالیك سخن بگویم. سخنرانی دیروز استاد عالی مقام درباره اقلیتهای مذهبی در شام آن ...
مضامين و اسلوب هاي شعر شيعي در ادب اندلس
مضامين و اسلوب هاي شعر شيعي در ادب اندلس-مضامين و اسلوب هاي شعر شيعي در ادب ... اما ريشه تصوف كه در عصرهاي عباسي و در دو دوره مماليك و عثمانيان شكوفا شد به قرن ...
مضامين و اسلوب هاي شعر شيعي در ادب اندلس-مضامين و اسلوب هاي شعر شيعي در ادب ... اما ريشه تصوف كه در عصرهاي عباسي و در دو دوره مماليك و عثمانيان شكوفا شد به قرن ...
تشيع خليفه الناصر لدين الله
واژگان كليدى: الناصر لدين الله، تشيع و وزراى شيعه. ... تضعيف خلافت جلوگيرى شود و شايد همين مطلب يكى از دلايل كاهش آشوب ها و درگيرى ها در عهد ناصر بود. ..... يكى از مماليك خليفه به نام مظفرالدين سنقر، معروف به «وجدالسبع» كه مدتى امارت حج و امارت ...
واژگان كليدى: الناصر لدين الله، تشيع و وزراى شيعه. ... تضعيف خلافت جلوگيرى شود و شايد همين مطلب يكى از دلايل كاهش آشوب ها و درگيرى ها در عهد ناصر بود. ..... يكى از مماليك خليفه به نام مظفرالدين سنقر، معروف به «وجدالسبع» كه مدتى امارت حج و امارت ...
امام موسي صدر، پرچمدار دفاع از شيعيان لبنان
چند شماره از آن منتشر شده بود كه مورد توجه زعيم عاليقدر شيعه آيتالله بروجردي ... و بعد از ايشان سلطه مماليك، شيعيان از منطقه شمالي لبنان بيرون رانده شدند و از اين ايام ..... در سالروز وفات دخت گرامي پيامبر اكرم فاطمة الزهرا (س) با امام خود تجديد عهد كردند و ...
چند شماره از آن منتشر شده بود كه مورد توجه زعيم عاليقدر شيعه آيتالله بروجردي ... و بعد از ايشان سلطه مماليك، شيعيان از منطقه شمالي لبنان بيرون رانده شدند و از اين ايام ..... در سالروز وفات دخت گرامي پيامبر اكرم فاطمة الزهرا (س) با امام خود تجديد عهد كردند و ...
نقد و بررسی گرایش ایلخانان به اسلام و تشیع(قسمت اول)
از سوی دیگر ایلخانان با ممالیك نیز درگیری داشتند و تنها در زمان اباقاخان سهجنگ به ... «دین و دولت در ایران عهد مغول» مسألهای را متذكر شده كه شایسته دقتبیشتری است.
از سوی دیگر ایلخانان با ممالیك نیز درگیری داشتند و تنها در زمان اباقاخان سهجنگ به ... «دین و دولت در ایران عهد مغول» مسألهای را متذكر شده كه شایسته دقتبیشتری است.
مناسبات تشيع و تصوف در آناتولى
درباره وضعيت تشيع و غلات شيعه در نواحى سوريه و لبنان بايد يادآور شد كه هرچند ... حاكمان سنى مذهب ايوبى و سپس مماليك بودند، به ناچار راهى مناطق كوهستانى و صعب ...
درباره وضعيت تشيع و غلات شيعه در نواحى سوريه و لبنان بايد يادآور شد كه هرچند ... حاكمان سنى مذهب ايوبى و سپس مماليك بودند، به ناچار راهى مناطق كوهستانى و صعب ...
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن ...
ايلخانان از خط خلافت غاصبانه جدايند, بنابراين دشمنان شيعه نيستند و همپيمان و ... رسمى پس از پيروزى بر حكومت مماليك در مصر و شام و نابودى خلافت عباسى قاهره, باشد. ... تا اين كه بعضى از درباريان از نفوذ او به وحشت افتادند و در عهد پادشاهى ابوسعيد, ...
ايلخانان از خط خلافت غاصبانه جدايند, بنابراين دشمنان شيعه نيستند و همپيمان و ... رسمى پس از پيروزى بر حكومت مماليك در مصر و شام و نابودى خلافت عباسى قاهره, باشد. ... تا اين كه بعضى از درباريان از نفوذ او به وحشت افتادند و در عهد پادشاهى ابوسعيد, ...
صالح الورداني در گفتگوي 2 ساعته با فارس
صالح الورداني در گفتگوي 2 ساعته با فارس-افتخار ميكنم كه شيعه هستم فارس: ... از زماني كه مماليك(بندهها و بردهها) بر اين كشور مسلط شده بودند، اين تفكر در مصر ايجاد ...
صالح الورداني در گفتگوي 2 ساعته با فارس-افتخار ميكنم كه شيعه هستم فارس: ... از زماني كه مماليك(بندهها و بردهها) بر اين كشور مسلط شده بودند، اين تفكر در مصر ايجاد ...
شماره جديد كتاب ماه دين منتشر شد
كتاب ميراث حديث شيعه و كتاب مقايسه ساختاري و محتوايي قرآن كريم و حديت نيز در ... جور الترك و لاعدل العرب به بررسي رساله اي سياسي و انتقادي در فضائل مماليك ...
كتاب ميراث حديث شيعه و كتاب مقايسه ساختاري و محتوايي قرآن كريم و حديت نيز در ... جور الترك و لاعدل العرب به بررسي رساله اي سياسي و انتقادي در فضائل مماليك ...
موج دوم يونان گرايي در جهان اسلام
ق) امراي آل بويه، كه شيعي مذهب بودند، بر بغداد شخص خليفه نظارت داشتند. ... كه به آسياي مركزي باز پس كشيدند و جز در مصر (تحت حكومت مماليك) پشت سر خود، ويراني و ...
ق) امراي آل بويه، كه شيعي مذهب بودند، بر بغداد شخص خليفه نظارت داشتند. ... كه به آسياي مركزي باز پس كشيدند و جز در مصر (تحت حكومت مماليك) پشت سر خود، ويراني و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها