تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 23 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر که خدا را، آنگونه که سزاوار اوست، بندگى کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806344495




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طلاق و پیامدهای شوم آن در سرنوشت فرزندان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
طلاق و پیامدهای شوم آن در سرنوشت فرزندان
طلاق و پیامدهای شوم آن در سرنوشت فرزندان نويسنده: افسر بخشی باید هشداری داد به افرادی که هیچگاه‏نخواسته‏اند اندکی مسؤولیت‏خطیرزندگی زناشویی را تحمل نمایند و باکوچکترین ناملایمتی بانگ جدایی سرمی‏دهند. اینان متاسفانه به رشد و بلوغ‏شخصیت نرسیده‏اند. ازدواج را بسان‏بازیهای ایام خوش کودکی می‏پندارند وتکرار بازی برایشان لذت آور است.ازدواج از سنت‏های حسنه جامعه‏اسلامی است و توجه به آن در روایات واحادیث، اهمیت مساله را بیش از پیش‏آشکار می‏سازد. ازدواج علاوه بر آرامش‏زن و مرد، موجب بقای نسل و سلامت‏جامعه می‏گردد; چنانکه قرآن می‏فرماید:یکی از نشانه‏های خداوند این است که‏برایتان همسری آفرید تا موجب آرامشتان‏باشد و بین شما الفت و مهربانی قرار داد. (۱) با وجود تاکید بسیار بر ازدواج، جایی‏که پای شرف، دین و امکان خطر گناه‏پیش آید، طلاق ضرورت می‏یابد. اسلام‏چون مسیحیت کاتولیک، پیمان ازدواج راناگسستنی نمی‏داند و یا چون یهود، به بازبودن نسبی درهای خروجی اعتقادی‏ندارد; بلکه طلاق را مبغوض‏ترین حلالهامی‏شمرد (۲) و آن را امری آسیبی ولی‏اجتناب‏ناپذیر می‏داند و معتقد است‏چنانچه در حدی متعارف نگه داشته شود،می‏تواند حایز نتایج مثبتی برای خانواده وجامعه باشد. (۳) در جوامع پیشرفته‏صنعتی، روابط انسانی و در پی آن روابطخانوادگی از ابعاد معنوی تهی و در نتیجه‏سست، سرد و آسیب پذیر شده‏است; تنهاهدف زندگی مشترک، ارضای‏خواسته‏های غریزی است و جسم وخواسته‏های آن، محور تمام ارزشها وکوششهاست. چیزی ارزش خوانده‏می‏شود یا به نظر دارای ارزش می‏آید که‏نیازهای طبیعی و کششهای جسمانی راپاسخ دهد; پس بمحض یکنواخت‏شدن‏روابط جسمانی، طرفین در جستجوی‏سرچشمه‏های دیگر تمتع، به پیوندهای‏دیگر می‏اندیشند. (۴) متاسفانه در سالهای اخیر در کشور مانیز بویژه در شهرهای بزرگی چون تهران -که بافت زندگی شهری آن را به یک جامعه‏صنعتی تبدیل نموده است - آمار طلاق‏نسبت‏به ازدواج، حرکتی افزایشی داشته‏است‏بطوری که طبق آمار بدست آمده درسال ۱۳۵۹، از هر ۳۲۳۷۷ ازدواج، ۵۲۶۰مورد به طلاق منجر شده و در سال‏۱۳۶۰، از ۵۷۸۳۳ مورد ازدواج، ۹۴۱۴مورد آن به طلاق انجامیده است که از این‏تعداد در سال ۵۹، ۷۶/۱۵ درصد طلاق به‏تهران تعلق داشته و ۱۱/۷ درصد به کل‏کشور و در سال ۶۰، ۲۸/۱۶ درصد به‏تهران و ۲۹/۸ درصد در کل کشور بوده‏است. (۵) دوگانگی وسیعی در آمار طلاق شهر وروستا بویژه تهران و روستا وجود دارد ودر مواردی تا ۴ برابر گزارش شده است.علت این دوگانگی این است که در جامعه‏سنتی، سنتها همچون ستونهای استوارموجب بقای خانواده شده است در حالی‏که جوامع صنعتی طلاق را نفی می‏کنند وموجبات استحکام پیوند زناشویی را نیزفراهم نمی‏آورند; به همین دلیل الگو قراردادن قوانین غربی در جامعه اسلامی ماکار ساز نبوده، از معضلات پی‏آمد طلاق‏نمی‏کاهد; زیرا این قوانین مطابق با عرف‏غرب تدوین شده است و نمی‏تواندخواسته‏های جوامع اسلامی و سنتی رابرآورده سازد. متاسفانه برخی ازتحصیلکرده‏های این گونه جوامع نیزفریب ظواهر فریبنده این قوانین را خورده،پس از بازگشت‏به وطن بانگ سر می‏دهندکه بطور مثال حق طلاق به زن تعلق داشته‏باشد و... . باید به اینان یادآوری کنیم که‏آمار طلاق در خانواده‏های بی‏سواد و یابالاتر از فوق لیسانس و در میان‏خانواده‏هایی که زن استقلال مالی دارد،بیشتر است. (۶) خوشبختانه زن مسلمان، از الگوی‏کامل خویش، بانوی دو عالم حضرت‏فاطمه زهرا«علیها السلام‏» پیروی می‏کند که به‏دست مبارک خویش دستاس می‏کردند وبرای فرزندانشان لباس می‏دوختند. زن‏جامعه ما علاوه بر رسیدگی به امور خانه،همسر و فرزندان، به اقتصاد منزل چه درخانه بعنوان خود اشتغالی (بافتنی،خیاطی، فرشبافی) و چه خارج از خانه‏کمک موثری می‏کند و همواره با رضایت‏کامل ایثار کرده، زندگی را بخوبی در کنارهمسر و فرزندان ادامه می‏دهد. او مصداق‏این ضرب المثل معروف است که: زن خوب و فرمانبر پارسا      کند مرد درویش را پادشا عده‏ای از تحصیلکردگان ما که دادسخن سر می‏دهند و خواستار یکسان‏شدن قوانین طلاق کشورمان با جوامع‏غربی هستند و دادن حق طلاق به زن،تقسیم دارایی و... را با همسر بعنوان‏پیشرفت و تمدن مطرح می‏سازند، آگاه‏نیستند که در غرب آمار ازدواج اصولابسیار پایین است و روابط جنسی از چنان‏آزادی برخوردار است که تفاوت چندانی‏از لحاظ حقوقی میان فرزندان نامشروع ودیگر فرزندان وجود ندارد و یا اگرازدواجی انجام می‏گیرد اغلب بر اثرخیانت زن و شوهر و بی‏تفاوتی جامعه به‏این امر به طلاق می‏انجامد. مرداک، جامعه‏شناس معروف، در بررسی طلاق‏در چهل کشور به این نتیجه رسید که دربرخی جوامع، افکار عمومی با طلاق‏موافق است و حتی چنان آن را موردتشویق قرار می‏دهند که اگر مردی برای‏مدت زیادی با یک زن زندگی کند، مورداستهزا قرار می‏گیرد. حال این را مقایسه‏کنید با خانواده‏های سنتی ما که با وجودمقصر نبودن در طلاق دخترشان، چنان ازاین قضیه سرافکنده و شرمگین می‏شوندکه ممکن است‏به خاطر شدت سرزنش‏دختر خود را به بیماری روانی یا به کام‏مرگ بکشانند. جامعه ما طلاق را ننگ و علت آن رامعمولا بی‏کفایتی زن می‏داند و این مساله‏خود کمک بسیار مؤثری در حفظ بنیان‏خانواده است; البته اگر ادامه زندگی به‏گونه‏ای با درد و رنج همراه شود که خودموجب فساد بیشتر گردد طلاق در عین‏مذموم بودن، جایز شمرده می‏شود. (۷) در مذمت طلاق پیامبر اکرم‏«صلی الله علیه وآله‏»فرموده‏اند: طلاق ندهید زنان را الا ازتهمتی، که خدای تعالی ذوا قان را دوست‏ندارد یعنی کسانی که هر وقت‏خواهندزنی نو کنند از مردان و زنان که هر وقت‏خواهند شوهری نو کنند. (۸) طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد،رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی‏است. (۹) دهخدا طلاق را بیزاری نامه‏می‏خواند و می‏گوید در عرف، معنای‏جدایی، از آن در ذهن متبادر می‏شود. بطور کلی طلاق علل متعددی ازجمله علل فرهنگی، اجتماعی وتفاوتهای تربیتی، ایمانی، اقتصادی،سیاسی و علل زیستی دارد. (۱۰) از دیدجامعه شناسان طلاق پدیده‏ای است‏اجتماعی که تنها با یک عامل پدیدنمی‏آید و با یک عامل نیز از بین نمی‏رود.از آنجا که در این گفتار کوتاه به طورمبسوط فرصت پرداختن به طلاق ازدیدگاههای مختلف نیست، تنها به‏توضیحی کوتاه بسنده کرده‏ایم که هدف ازآن جلب نظر خوانندگان گرامی به‏پیامدهای شوم طلاق برای فرزندان است.قبل از توضیح هر یک از عوامل، به‏تقسیم‏بندی زیر توجه شود. (۱۱) با وجودی که در اسلام برای تحکیم‏بنیان خانواده در گزینش همسر، شرایطی‏چون کفو بودن زوجین در شؤون زندگی‏تاکید شده، متاسفانه در خانواده‏های مقیدو متدین نیز گاهی بی‏توجهی به این امرمهم دیده می‏شود. طلاق زمانی اسف انگیزتر است که‏یک یا چند فرزند نیز قربانی این مساله‏هولناک باشند. بنابراین نه تنها لزوم‏پرداختن به علل طلاق ضروری است‏بلکه‏والدین باید از سرنوشت‏شوم فرزندانشان‏پس از جدایی، آگاه شوند تا شاید اندکی‏به خود آیند و دریابند که آزادی ایشان ازقید پیمان زناشویی چه غرامت‏سنگینی‏خواهد داشت. عوامل مؤثر در جدایی همسران رامی‏توان به دو دسته عوامل فردی ومحیطی تقسیم کرد; عوامل فردی عبارتنداز: الف) سستی اراده مرد و دهن‏بینی‏او - یکی از نتایج مثبت پیوند زن و مرد،رشد همه جانبه فکری و شخصیتی آنها درزندگی مشترک زناشویی و گرفتن‏تصمیمهای مهم و ارزنده در امور مشترک‏خود و فرزندان است. متاسفانه اغلب‏همسران بویژه شوهر به جهت وابستگی‏شدید به مادر و نقش مهمتر او نسبت‏به‏پدر در زندگی گذشته‏اش، بعد از تشکیل‏خانواده مستقل به توصیه‏های او گوش فرامی‏دهد و باعث دلسردی همسر خودمی‏شود. چنین امری باعث نزاعهای‏خانوادگی، فاصله زوجین از یکدیگر وسرانجام جدایی خواهد شد. ب) پرخاشگری - پرخاشگری انسان‏که ناشی از یک واکنش کلی در برابرناکامیهای زندگی است گاهی در درون وی‏سرکوب می‏شود که از نظر سلامت روان‏بسیار نامطلوب و خطرناک است، و گاهی‏بصورت انتقادهای شدید با زد و خورد وفحاشی بروز می‏کند. متاسفانه چون بر اثرعدم شناخت طرفین در ابتدای زندگی،احساس منفی پرخاشگری درک‏نمی‏شود، پس از گذشت مدتی کشمکش،طرف مورد پرخاش برای رهایی ازنزاعهای پی در پی تن به جدایی می‏دهد.اگر طرفین یکدیگر را درک کنند، مساله‏بمرور بر طرف خواهد شد، بطور مثال‏مرد بر اثر عدم توانمندی در محیط کار، ازطرف کارفرما سرزنش می‏شود و بااحساس شدید ناکامی وارد محیط منزل‏می‏گردد; در نتیجه بهانه‏جویی می‏کند وبگو مگوهای طرفین آغاز می‏شود. اگرهمسر با اندکی حوصله و تحمل بتواندریشه پرخاشگری شوهر را دریابد، سریعاچاره اندیشی نموده، با مهربانی وعطوفت قضیه را حل می‏کند. اما اغلب‏مسائل اینگونه حل نمی‏شود بلکه خودخانم که طی روز از فعالیت درون منزل وگاهی هم فعالیت‏خارج از منزل خسته‏است در پی دفاع برمی‏آید; پرخاش‏طرفین به یکدیگر و کشمکش‏ها آغازمی‏شود و در این میان فرزندان بی‏گناه‏قربانی می‏شوند زیرا ادامه بی‏رویه این امرطلاق را به دنبال دارد. در خانواده‏هایی که این گونه نزاعهاولو خفیف‏تر همواره وجود داشته باشد،نسلی ترسو، مضطرب، ناامید وضعیف‏النفس پرورش می‏یابد. اگر هر یک از طرفین اندکی بیندیشندو مجسم نمایند که پس از هر گونه رفتاری‏که از وی سر زند، طرف مقابل چه‏واکنشی را نشان خواهد داد و پس از آن‏چه خواهد گذشت، جلوی خیلی ازاتفاقات ناگوار گرفته می‏شود، ولی‏متاسفانه بدون اندکی اندیشه، همان‏واکنشهای سریع به هنگام برخوردها مرتباتوسط زن یا مرد تکرار می‏شود و هر بارشدت خشونت رفتار و واکنشهای منفی‏طرفین افزون‏تر می‏شود بطوری که چاره‏کار را فقط در جدایی می‏بینند. ج) خودخواهی - این خصلت ازویژگیهای دوران طفولیت است. کودک دراین دوران باید بتواند بتدریج‏با دیگران‏ارتباط عاطفی برقرار کند و بیاموزد که درقبال محبت دیگران محبت کند و اطرافیان‏را مورد توجه قرار دهد. هر چه روابط‏اجتماعی او گسترده شود، از خودپسندی‏او کاسته می‏گردد; بر عکس هر چه روابط‏او محدودتر شود، خودپسندی او بیشترمی‏گردد. (۱۲) اگر والدین نتوانند رابطه سالمی را ازلحاظ تربیتی با کودک برقرار نمایند وبالعکس عامل تشدید کننده رابطه یک‏جانبه و نامطلوب برای فرزندشان باشند،کودک در بزرگسالی و در زندگی مشترک‏انتظار دارد چون ایام خوش کودکی، تنها ازطرف مقابل محبت و ایثار ببیند و چون‏خواسته‏اش برآورده نمی‏گردد، اختلاف‏شروع می‏شود; بویژه اگر هر دو طرف‏دارای چنین خصیصه‏ای باشند خیلی زودنزاعهای خانوادگی آغاز می‏گردد. د) بیماریهای جسمی و جنسی - این‏موضوع هم از دیگر عوامل طلاق است.خوشبختانه رافتی که در خانواده‏های‏مسلمان وجود دارد، تداوم بخش زندگی‏زناشویی است; بویژه اگر بیمار، شوهرباشد زن نهایت گذشت و فداکاری را نشان‏می‏دهد. ولیکن گاه فقر شدید مانع گذشت‏می‏گردد. متاسفانه طبق آمار به دست‏آمده (۱۳) ۷۵/۵۷ درصد طلاقها بر اثربیماری نازایی زن بوده است. عطوفت وگذشت زن اغلب مانع از تقاضای طلاق‏می‏گردد ولیکن در مورد مردان این مساله‏کمتر صدق می‏نماید; حتی دیده شده‏بخاطر فرزند، مرد به ازدواج دوم و حتی‏سوم روی آورده است که غرور زن مانع ازادامه زندگی او شده است و در این حالت‏زن تقاضای طلاق می‏کند. ه) عامل اعتیاد - معتاد بودن مرد درخانواده از عوامل مهم جدایی است; چون‏این بلای خانمانسوز باعث می‏شود که اوتنها به اعتیاد و بدست آوردن مواد مخدربیندیشد و خانواده برایش هیچگونه‏ارزشی نداشته باشد. زن درمانده نیزبمرور آماده جدایی از همسر می‏گردد. و) انحراف یکی از طرفین - انجام‏اعمال خلافی چون ارتباط نامشروع،دزدی، جنایت و قاچاق می‏تواند موجب‏جدایی باشد. ز) سوء ظن - بدبینی و سوء ظن بیش‏از حد که غالبا از طرف شوهر سر می‏زنداغلب بر اثر یادگیری ایام کودکیست ومی‏تواند پایه‏های زندگی مشترک را سست‏نماید. در گذشته، طفل اینگونه رفتار را ازپدر دیده و بتدریج آموخته است و امروزآن را درباره همسر خود به کار می‏برد.رفتار خیانت آمیز مادر هم می‏تواند چنان‏آسیبی به روان کودک وارد کند که او را به‏کری یا کوری روانی مبتلا سازد، یعنی‏بدون ضایعه‏ای در گوش یا چشم نشنود ونبیند. وقتی کودک در ایام کودکی خیانت‏پدر یا مادر خود را می‏بیند در جوانی به‏جنس مخالف ظنین بوده، خواهداندیشید که همه زنها یا مردهاخیانت‏کارند. چنین کسی اصولا از ازدواج‏بیم دارد و اگر بر اثر اصرار مجبور به‏ازدواج شود، سوء ظن بیش از اندازه‏اش‏موجب آزردگی شدید همسر و در نتیجه‏دلسردی او شده، رفته رفته جدایی آنها رافراهم خواهد آورد. ح) ارزشها و اعتقادات - نظام ارزشی‏و اعتقادی نیز در زندگی زناشویی امری‏است که در فرد بالغ بصورت یکی ازمشخصه‏های شخصیتی ظاهر شده وعموما غیر قابل تغییر است. از فردی که‏بطور مثال در یک خانواده متدین پرورش‏یافته و بمرور زمان اعتقادات و انجام‏تکالیف شرعی برایش به منزله یک اصل‏مسلم در آمده است، نمی‏توان انتظارداشت پس از تشکیل خانواده از عقایدش‏دست‏بردارد. متاسفانه چه بسیارندازدواجهایی که عدم دقت‏به این اصل مهم‏در ابتدا زن و شوهر را دچار مشکل‏اساسی می‏کند و هر یک از طرفین درصدد تغییر دیگری برمی‏آید غافل از آنکه‏راه عبثی می‏پیماید; البته توبه و متحول‏شدن انسانها در اسلام این نوید را به دختریا پسر آماده ازدواج می‏دهد که پس ازازدواج همسر خویش را دگرگون ساخته واز وی فردی متدین و معتقد سازد ولی‏گاهی این عمل میخ بر سنگ کوفتن است‏و تداوم زندگی را غیر قابل تحمل‏می‏سازد. عوامل فردی بسیاری باعث‏جدایی می‏شود که از حوصله این مقاله‏بدور است. در این راستا مسائل جانبی یااجتماعی نیز همواره نقش مهمی دراختلال روابط همسران دارند که می‏توان‏به برخی از آنها اشاره کرد; از جمله: ▪ عدم استقلال اقتصادی، که‏نتیجه آن زندگی زوجین با اعضای خانواده‏همسر مانند پدر، مادر و مشکل‏تر از آن‏خواهران و برادران همسر است. این‏زندگی با بحران اولیه که همان عدم‏استقلال فکری است، آغاز می‏شود و درانتظار جرقه‏ای است تا آتش بحران‏شعله‏ور گردد. از آن فاجعه آمیزتر هنگامی‏است که مادر زن یا مادر شوهر، همسرخویش را از جوانی از دست داده باشد و بامشقت و فقر فرزندش را بزرگ کرده باشد;چرا که انتظار محبت و رسیدگی بیشتری‏از فرزند خود دارد و اگر فرزند - معمولاشوهر - نتواند با مدیریت صحیح، رعایت‏احترام به مادر و همسر را با هم جمع کندو موجب برانگیختن حسادت دیگری‏شود، پس از گذشت زمان به‏کشمکش‏هایی فراوان برای پیروزی درجلب حمایت طرف خواهد انجامید.مشکل زمانی به اوج می‏رسد که شوهر درتصمیم گیری به سوی مادر کشانده شود.البته خوشبختانه در خانواده‏های متدین‏که فرزندان همواره به پیروی از آیات واحادیث و سرمشق قرار دادن بزرگترها وبه تبعیت از آیه «و بالوالدین احسانا»احترام مادر و پدر را فریضه دانسته و آنهارا مقدم بر خویش می‏دانند کمتر اختلاف‏بروز می‏کند; ولیکن شیوع طلاق درخانواده‏های غیر مذهبی به مراتب بیشتراست و چاره کار مدیریت صحیح شوهراست که بتواند در عین احترام به همسرمحبت‏به مادر را نیز داشته باشد. ▪ دوستیهای خانوادگی - گاهی‏دوستیهای زوجهای جوان با دیگردوستان و یا افراد مجرد بقدری از حداعتدال خارج می‏شود که منجر به ایجادزمینه‏های گناه و در نتیجه طلاق‏می‏گردد; بویژه آنکه در اینگونه روابطمساله حسادت اطرافیان و دوستان نیزافزوده شود. ▪ بیماریهای لاعلاج اطفال -متاسفانه هنگامی که معلول جسمی یاذهنی در خانواده متولد می‏گردد، زوجین‏بشدت احساس گناه نموده و هر یک‏سعی دارد دیگری را عامل معلولیت فرزندمعرفی کند; در عین حال همه افرادخانواده را ترک کرده تمام توجه خویش رابه کودک معلول معطوف می‏سازد. این امرمعمولا در مادر بیشتر دیده می‏شودبطوری که همسر و دیگر فرزندان رافراموش می‏کند. پس از گذشت زمان‏ناچار شوهر برای کسب محبت‏به دنبال‏پناهگاه دیگری می‏گردد و متاسفانه خودعاملی برای جدایی می‏شود. ▪ مشاجرات لفظی و نزاعها یکی ازعوامل بسیار مهم در طلاق نزاعها وکشمکشهای زوجین بر اثر عدم درک‏متقابل و در عین حال پایین بودن سطح‏فرهنگ آنهاست; بویژه آنکه زن در این‏راستا به استقلال اقتصادی نیز رسیده‏باشد. متاسفانه ۵۷ درصد طلاقهایی که‏اداره آمار دادگستری منتشر کرده است،بعلت عدم تفاهم در خانواده‏های کارمندان‏و کارگران بوده است. (۱۴) که نیاز به تحقیق ومطالعه بیشتری دارد. البته عوامل جدایی‏را نمی‏توان به تنهایی موجب طلاق‏دانست‏بلکه ممکن است هر یک از آنها ویا جمعی از آنها در یک مجموعه به نام‏«بهم ریختگی خانواده‏» ظاهر شده، چونان‏موریانه در درون درخت تنومند زندگی‏عمل نماید و وقتی زوجین به خود آیندکه از زندگی جز پوسته‏ای پوک و شکننده‏چیزی باقی نمانده است و با کوچکترین‏تلنگری از هم پاشیده می‏شود. منظور از گفتار فوق، بررسی اجمالی‏علل طلاق و هدف اصلی توجه دادن‏عاملان طلاق به این سؤال است که: آیالحظه‏ای از قلمرو خودخواهی بیرون‏آمده‏اید تا دیگران هم برای شما اهمیت‏داشته باشند؟ آیا جگر گوشه‏ای که‏وجودش از شماست‏برایتان هیچ ارزش واعتباری دارد؟ لحظه‏ای به خود آیید و به دنبال راه‏فرار برای آزادی از قید ازدواج نباشید. شماخواهرم، برادرم بویژه شما خواهرم بانگ‏بر نیاور که چرا آنقدر قوانین جلوی جدایی‏سنگ اندازی می‏کنند؟ چرا نمی‏توان ازبند زندگی مشقت‏باری که بر وجودم‏سایه شوم افکنده، رها شوم؟ باید هشداری داد به افرادی که هیچگاه‏نخواسته‏اند اندکی مسؤولیت‏خطیرزندگی زناشویی را تحمل نمایند و باکوچکترین ناملایمتی بانگ جدایی سرمی‏دهند. اینان متاسفانه به رشد و بلوغ‏شخصیت نرسیده‏اند. ازدواج را بسان‏بازیهای ایام خوش کودکی می‏پندارند وتکرار بازی برایشان لذت آور است. نتایج تحقیقات وسیعی که انجام شده‏و همچنین تحقیقی که بوسیله نگارنده درمورد ۵۰ تن از فرزندان خانواده‏های‏مطلقه بصورت طولی و طی ۱۲ سال‏صورت گرفته است، عدم سلامت روان‏کودکان طلاق را در آینده نشان می‏دهد.دلیل آن نیز نیاز کودک به زندگی درمحیطی سرشار از عشق و محبت است‏ولیکن برعکس شبانه‏روز در نزاعهای‏شدید والدین و در بدترین وضعیت‏روانی بسر می‏برد. این زندگی سراسر آشفته از او فردی‏بی اعتماد، ترسو، گوشه‏گیر، پرخاشگر ومتزلزل می‏سازد زیرا هرگز طعم ثبات رادر زندگی نچشیده است. کودک هر لحظه‏بیم رها شدن را دارد چرا که قدرت‏تجزیه و تحلیلش آنقدر رشد نکرده که‏بتواند با دلیل قانع کننده‏ای به‏قضایای اطراف بپردازد. او نمی‏تواندمنشا محبت‏به دیگری باشد. ذات نایافته از هستی بخش       کی تواند که شود هستی‏بخش آمار به دست آمده (۱۵) نشان می‏دهد که‏۴۰ درصد طلاقهابین سنین ۱۹-۲۶ سال و۸۰ درصد آن تا ۴۵ سالگی رخ می‏دهد. در سالهای نخست ازدواج بر اثربی‏تجربگی، شناخت طرف مقابل کمترمیسر است در نتیجه خواسته‏ها کمتر موردتوجه قرار می‏گیرد. زوجهای جوان هنوزبه بلوغ شخصیتی نرسیده‏اند و لذت وراحتی زمان مجردی را فراموش نکرده‏اند.برای دلسوزی خویش از وضعیت آشفته‏زندگی فرصت‏بیشتری دارند; لذا در این‏سنین منحنی طلاق عکس منحنی ازدواج‏است و هر چه بر سنین زوجین افزوده‏می‏شود امر طلاق کمتر صورت می‏گیرد،بطوری که در سنین میانسالی و کهنسالی‏اغلب مرگ موجب تنهایی زن و شوهرمی‏شود و در این زمان است که بر اثرعلاقه، عادت و تفاهم هیچکدام قادر به‏ترک دیگری نیست. کودکانی که والدین رابر اثر جدایی از دست می‏دهند اغلب درسنین ۱ الی ۱۰ ساله هستند. کابوس‏تجدید میثاق والدین، در این کودکان بیدادمی‏کند، ترس از رها شدن در ذهنشان‏ریشه دوانده است و برای انتخاب یکی ازوالدین دچار تعارض می‏گردند. آنها پس ازطلاق والدین همچون توپی به مادربزرگ، عمه، مادر، پدر و دیگران پاس داده‏می‏شوند. در چنین وضعیتی چگونه‏می‏توان ثبات را به مفهوم واقعی از اوطلب کرد. کودک در چنین شرایطی است‏که وجود مشترک والدین را می‏طلبد به هراقدامی متوسل می‏شود، عمل خلاف‏انجام می‏دهد، لجبازی می‏کند، از خوردن‏امتناع می‏کند، به درس بی توجه می‏شود،بهانه مادر را می‏گیرد تا شاید پدر را واداربه آشتی نماید. متاسفانه پدر در ین‏حالت‏بسرعت وارد عمل می‏شود وعجولانه به زندگی دوم تن در می‏دهد. وباز هم کودک می‏ماند و کوهی ازمشکلات، زیرا بمجرد ازدواج دوم،نامادری به فکر فرزند جدید و دور نمودن‏طفل شوهر از پدر می‏افتد پس از گذشت‏زمانی کوتاه همان کسی که برای نگهداری‏فرزند به این خانه وارد شده است، آنچنان‏وضعیتی ایجاد می‏کند که پدر را وادار به‏سپردن طفل به دیگران می‏کند. کنایه‏های‏اطرافیان مرتبا در گوش این طفل غوغامی‏کند، نفرت و خشم از والدین سراسروجودش را فرامی‏گیرد و به فکر انتقام ازخویش و دیگران بر می‏آید. او به همه‏مردان و زنان بدبین و مشکوک است. اگرمادر عامل جدایی بوده او را عنصری پلیدو گناهکار می‏داند. در آینده ممکن است‏به تحصیلات عالی و شغلی موجه دست‏یازد ولیکن ریشه سوءظن و بدبینی‏هیچگاه از وجودش رخت‏برنخواهدبست. او که ناظر نزاع والدین و رهایی آنان‏بدون اندکی ایثار بوده و ناسازگاری را درکودکی تجربه کرده است، چگونه می‏تواندروحیه گذشت را در خویش بپروراند؟ اوهمواره ترسی ناشی از تهمت‏شباهت‏به‏مادر یا پدر را با خود همراه دارد; در نتیجه‏در روابط زناشویی، فردی خوار و زبون‏است. اینگونه روابط، رابطه مطلوبی درزندگی مشترک نخواهد بود چون درخانواده علاوه بر گذشت، دارا بودن‏روحیه تفاهم، طرفین را به تکامل‏می‏رساند نه منفعل شدن به معنای تام.زدگی از هر کاری، از جمله تحصیل، نوع‏دیگری از نتایج جدایی والدین است. دراین حالت فرزند رها شده برای کسب‏آرامش درونی به دامان انحرافات کشانده‏می‏شود. تجربه نشان داده است که پسران‏آمادگی بیشتری برای ابتلا به «مشکلات‏رفتاری‏» دارند. سرنوشت چنین فرزندانی‏شوم و هولناک است و وقتی به خودمی‏آیند که به دهها نوع آلودگی گرفتارشده‏اند. به جوانان توصیه می‏شود اگر قادرنیستید انتخاب شایسته‏ای کنید و اگرنیاموخته‏اید دیگری را دوست‏بدارید وروحیه الفت و عطوفت در خانواده ایجادنمایید، تامل کنید. حال اگر ازدواج کردیدو دریافتید انتخاب شما غلط بوده وکامیابی شما در جای دیگریست دربچه‏دار شدن اندکی درنگ کنید. تصورنکنید که فرزند به شما و خانواده روحیه‏تفاهم مشترک را خواهد آموخت و ضامن‏خوشبختی شما خواهد شد. خیر! چون‏متاسفانه پس از جدایی ممکن است جسم‏فرزند باقی بماند و روح او برای همیشه‏آزرده و شکننده شود. خوشبختانه با افزایش خانواده‏های‏متدین و با ایمان، در زندگیهای جدید به‏ارزشهای اسلامی اهمیت داده می‏شود ورضای خداوند اصل مهم تلقی می‏شود،در نتیجه آن خانه بر اثر رضای خداوند،سرشار از برکت و شادابی می‏گردد. باز هم به جوانان بویژه خواهرانی که‏متاسفانه خواهان تغییر و آسان‏تر کردن‏قوانین‏دادگاههای خانواده به شیوه‏غربی‏اندتوصیه می‏شود به هنگام بستن پیمان‏مقدس ازدواج دقت کنید که هر چه این‏پیمان با ارزشهای انسانی و اسلامی قرین‏باشد، رشته‏های آن تا ابد ناگسسته خواهدماند; به راههای درست وصل بیندیشید وتصور یافتن طرق سهل گسستن را برای‏دیگر جوامع بگذارید.پی نوشت ها :۱) و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجالتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی‏ذلک لآیات لقوم یتفکرون (روم، ۲۰) ۲) ابغض الحلال عند الله الطلاق ۳) ساروخانی - دکتر باقر: طلاق و پژوهشی درشناخت واقعیت و عوامل آن، ص ۱۰۰ ۴) همان منبع، ص ۱۲۰ ۵) همان منبع، ص ۳۴ ۶) همان منبع ۷) دانای علمی - منیژه: موجبات طلاق درحقوق ایران و اقلیتهای غیر مسلمان ۸) لا تطلقوا النساء الا من ریبة فان الله لا یحب‏الذواقین و الذواقات (شیخ طوسی، تفسیر مجمع‏البیان، ج ۱، ص ۳۰۴ ۹) فرهنگ عمید، ذیل طلاق ۱۰) قائمی - دکتر علی: روزنامه کیهان،۲۵/۱/۷۶، ص ۷ ۱۱) ساروخانی - دکتر باقر: طلاق و پژوهشی درشناخت واقعیت و عوامل آن، ص ۱۱۲ ۱۲) علیرضا کرمی - رضا کرمی نوری:روانشناسی تربیتی ویژه مراکز تربیت معلم،صص ۷۴-۸۸ ۱۳) اداره آمار قضایی دادگستری جمهوری‏اسلامی ایران، سال ۱۳۶۰ ۱۴) ساروخانی - دکتر باقر: همان منبع، ص ۵۹ ۱۵) توزیع طلاق در تهران در سال ۱۳۶۵، اداره‏آمار قضایی دادگستری جمهوری اسلامی ایران منبع: www.aftab.ir/خ
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 504]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن