واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: امروز همان روزي است كه پنجره هاي آسماني به سوي زمين گشوده شد پرتوهاي در قفس مانده آفتاب بر زمينيان تابيد و نسيم خوشبوي دوازدهمين گل باغ امامت جهان را فرا گرفت. آري گلي را مي گويم كه مردي است از تبار آسمانيان و فرشته اي است از جنس مطهرترين عابدان و يگانه رهاننده ايست كه عدل را جاري مي سازد ، در پس لحظه هاي تاريك ظلم و ستم. همان رهاننده اي كه وجود گرانبها دارد آنچنان كه با حضور معطر خويش همگان را بها مي بخشد، آري مهدي (عج) را مي گويم. امروز مهدي (عج) چشم به جهان گشوده و گويي طنين پرفروغي بر شفق افتاده است و نداي آسماني براي بار ديگر اميد را در دل افلاك هجي مي كند. چرا كه مهدي ست زداينده بدي ها و پرورش دهنده زيبايي ها و اوست رهنمايي نكو از جانب پروردگار و چه خوش روزي است امروز. مهدي جان، امروز اگر دريا زبان داشت مي غريد و نام تو را بر زبان مي آورد اگر شن ها توانا بودند نام تو را بر ساحل نقش مي بستند و اگر پرندگان مي توانستند ستارگان محبت را از بلنداي احساس براي تو مي چيدند و تو مي تواني با ظهورت نام خود را براي باري ديگر در دل تاريخ هك كني آنچنان كه تاكنون نيز در قلب مسلمانان دوستدارت جاودانه و ابدي هستي و خواهي بود. از آغاز خلقت نيامدنت بهانه اي بود براي گريستن ابرها و آمدنت نذري براي خورشيد كه سالهاست با تاباندن پرتوهاي محبتش به مردم آن را ادا مي كند. چه زيبا چشم به جهان گشودي و چه پرمعنا معرفت را در جهان زنده كردي و اما چه قدر دشوار است انتظار آمدنت. آري! انتظار تو را مي گويم اي پربهاترين گل نوشكفته، انتظارت بهانه اي است براي وجود مرواريد در دل صدف ها و جست و جويت بهانه اي است براي منتظر ماندن چشم پرفروغ انسان ها. اميد به آمدنت سپري است در برابر غم ها و تاريكي ها و انتظار آمدنت اميدي است براي طي كردن روياها ، ديدنت آرزويي است براي پنجره قلب هايي كه سالهاست رو به درياي انتظار باز شده اند و منتظر آمدنت مي مانند و بسته نخواهند شد. مهدي (عج) جان و بدان و آگاه باش كه در اين روز زيبا و چه در روزهاي ديگر فانوس انتظار قلب ها روشن مي ماند تا بيايي و با آمدنت پايه قلب هاي ويرانمان را استوار سازي ، از شب، انتظار تاريكي ها را بزدايي ، مرواريد هاي در صدف مانده را آزاد كني تا شايد تپش قلب مسلمانان نيز به آرامشي ابدي برسد و شادي مطلق جهانيان را فراگيرد. اي نور آرامش بخش ابدي تا پايان جان نيز در انتظارت مي مانيم مهدي جان اين روزها بي تو معنايي ندارد ، اين روزهاي اضطراب و عشق ، اين روزها بي تو زيبا نيست، اين ابرهاي منجمند مانده در انتظار شانه هاي كيست. مهدي جان تا نيفتادم به پا تو بيا دستم بگير، تا نمردم من در اين مرداب ويران گناه تو بيا دستم بگير. مهدي جان محتاجم به دعايت پس دعايم كن. از: سجاد خسروانيان تهرام/7378/1275
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 787]