واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: برای علی، که 22 سال بی نشان بود! غلامعلی رجایی دیروز علی هاشمی، پس از گذشت 22 سال که در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و به خدایی که با همه وجود به او عشق میورزید، پیوست، به تهران آمد تا دوستان خود و همه کسانی چون من را که درگیر دنیا و متاع آن شدهاند، حتی برای دقایقی هم که شده، به خود آورده و تارهای اسارتشان در دام دنیا و زرق و برق آن را بگشاید و آنان را برای لحظاتی هم که شده، بار دیگر به راهی که سالها با آنها در دشتهای گرم خوزستان این دروازه بهشت ایران میپیمودند، متوجه سازد.دیروز، علی آمده بود تا دوستانش را ببیند و به آنان فیض دیدار و ثواب حضور در تشییعش را هدیه کند.خطبه دوم بود که به مراسم نماز جمعه رسیدم. خطیب موقت جمعه تا پایان خطبه، جز ذکری کلی از شهدایی که به مراسم نماز جمعه به دانشگاه برده شده بودند، از سیدالشهدای این شهدای جسد بازیافته یعنی سردار سرلشکر پاسدار شهید علی هاشمی ذکری به میان نیاورد و اندکی از خدمات این سردار هور و غیور هور را به نمازگزاران و مخاطبان خطبههای جمعه بازگو نکرد.کسی که هنوز او را نمیشناسم و من را میشناخت، در میان جمعیتی که در خیابان انقلاب تهران در تشییع علی و لالههای سرخ بوستان امام و ملت اشک میریختند، ناراحت و نگران به سویم آمد و با ناراحتی پرسید: چرا آقای صدیقی، خطیب موقت جمعه هیچ اشارهای به علی نکرد؟ وقتی در پاسخ به او گفتم، غربت بر و بچههای جنگ پایان ندارد، سری به تأسف تکان داد و به دنبال علی به راه افتاد.
لحظاتی پیش از آن، یکی از سرداران مسئول تفحص پیکرهای شهدا و دستاندرکار اصلی تشییع شهدا را دیدم که با ناراحتی میگفت: ما با زحمت زیاد پیکر علی با بیست نفر از خانوادهاش را به درون دانشگاه بردیم و تقاضا کردیم بر او نماز خوانده شود؛ اما انگار نه انگار و مثل آن برادر قبلی گلایه کرد که تازه هیچ اشارهای هم در خطبهها به علی هاشمی نشد!من شک ندارم که خطیب جمعه، علی هاشمی و منزلت او را نمیشناخت که این همه راحت و ساده از حضور نورانی او در برابر خود و جمعیت نمازگزار تهرانی گذشت و او را در همان غربت 22 سالهاش، اما این بار در تهران باقی گذاشت.برخی بزرگان جنگ و غیر جنگ هم که نقش ارزنده علی و خدمات بیبدیلش را در عملیاتهای هور، نظیر بدر و خیبر و.. میدانستند و میدانند، دم فرو بستند و حتی از صدور چند خط نوشته در تکریم علی و منزلت او که ادای دینی به مادر، برادر و همسر و فرزند سالها منتظرش بود، خودداری کردند.کسی چه میداند؛ شاید از روز ازل سرنوشت بچههای جنگ را با غربت پیوند زدهاند و از آن راه گریزی نیست! و کسی چه میداند که علی هاشمی که بود؟!هم او که در پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری آن پیر سفر کرده که سیره و خط نورانی او در غبار فراموشیها و تحریفها دارد گم میشود! تنها هفده بهار را دیده بود و در نوزدهمین بهار زندگیش که فرمانده سپاه حمیدیه شد، تنها با جمعی از بروبچههای سپاه کوچک حمیدیه با سلاحهایی ناچیز، رو در روی قویترین ارتش منطقه ایستاد و او را که سوسنگرد و بستان را فاتحانه و مغرورانه پشت سر نهاده بود، از پیشروی به سوی شهرش اهواز عزیز بازداشت.
و کسی چه میداند علی هاشمی که بود و چه کرد!هم او که پس از انجام عملیات موفق فتحالمبین که فرماندهان جنگ و مسئولان سیاسی کشور از هور و حساسیتهای عملیاتی آن بیخبر بودند و کسی برای هور ارزشی عملیاتی نمیشناخت؛ با تدبیر فرماندهاش محسن رضایی و پا به پای او روزها و شبها در هور و مردم آن با وجود همه مخاطراتش زندگی کرد و گشت و شناخت و شناساند تا بستر عملیاتهای آینده سپاه اسلام را در کمال استتار و رازداری فراهم کند.و کسی چه میداند علی هاشمی که بود و چه کرد!هم او که یکپارچه شور بود و تلاش و تدبیر و تفکر؛ هم او که شب و روزش یکی بود و خستگی را خسته کرده بود! هم او که عرب بود و دشمن عرب به خونش تشنه بود!چند ماه پیش از عروجش به بهشت که با او در قرارگاهش در جزیره شمالی مجنون بودم، با توجه به کمرنگ شدن حضور نیروهای داوطلب مردمی در جنگ از سازماندهی گستردهتر نیروهای بسیج و تأسیس گردان های جدید اهوازی و حضورشان در جبههها سخن گفت. به هنگام صحبت وقتی به سیمایش که از آن نجابت و مردانگی میبارید، مینگریستم، او را مردی بزرگتر از سن و سالش میدیدم؛ وقار و بزرگیاش بدون اختیار به من و امثال من که به سال از او بزرگتر بودیم، تحمیل میشد.هم او که پس از اینکه قرارگاه نصرت برای انجام عملیاتهای سخت شناسایی در هور و عمق مواضع دشمن در ورای هور تأسیس شد، با کمک بچههای خوب اطلاعات و شناسایی مانند برادر شهیدم حمید رمضانی و شهیدان سالمی، سید نور که در ادامه کار شناسایی خود تا کربلا پیش رفتند و دیگرانی مانند هواشمی، ناصری، بمان، خزاعیلی و... به خوبی از پس این کار برآمد و هم به دلیل همین شایستگی از سوی فرماندهی کل سپاه به فرماندهی سپاه منطقه 6 کشور منصوب شد.دیروز از سردار باقرزاده که سال ها توفیق خدمت در میدان کشف اجساد شهدا را بر عهده داشته، شنیدم که علاوه بر انجام آزمایشهای علمی d.n.a که روی باقیمانده پیکر علی شده و پاسخ داده است، علی دوبار به خواب مادر و برادرش آمده و به آنها که در انتساب این اعضا به او شک داشتهاند، اطمینان داده که در اینکه جسد کشف شده، خود اوست و کمترین تردیدی نداشته باشند.22 سال پیش در تابستان 67 پس از آنکه دشمن با تصرف جزیره مجنون، تلاش کرد با نشاندن بالگرد در کنار قرارگاه فرماندهی علی ـ که در عمق خاک عراق با هدایت نیروهای اسلام، در نبردی سخت و نابرابر که نمونه آن جنگ شیمیایی عراق علیه نیروهای اسلام بود، سعی در عقب راندن ارتش عراق از آن داشت ـ او را به اسارت بگیرد؛ بنابراین، علی و محدود کسانی که با او در جزیره باقی مانده بودند و بناچار قصد ترک قرارگاه و جزیره در حال تصرف را داشتند، با نیروهای عراقی درگیر شدند و به فیض شهادت رسیدند.
هنوز بر ما معلوم نیست، علی و یارانش که سالها دشمن را با عملیاتهای خود در عمق هور و... به درماندگی و ذلت کشانده بودند، چگونه به شهادت رسیدهاند؛ اما آنگونه که سردار باقرزاده میگفت، بقایای بالگرد موجود در کنار منطقهای که علی 22 سال در آن قبری بینشان با زایرانی که ما توفیق دیداری کوتاه با آنان را شاید در حد خیال هم نتوانیم تصور کنیم، داشت، بیانگر این است که شاید وی و دوستانش با زدن بالگردهای عراقیها، سعی در شکستن حلقه محاصره دشمن داشته و در این جنگ و گریز به شهادت رسیدهاند!علی در ایام فاطمیه به میهن بازگشت تا در مزار نورانی خود در شهرش اهواز ـ که سال ها منتظر بود، بخشی از اعضای پیکرش را همچون مرواریدی در برگیرد ـ به خاک سپرده شود و همچون دیگر مزارات شهدای اهواز در شهیدآباد این شهر ـ که با شهدایی که میزبانی میکند ـ قطعهای از بهشت شود تا نفخه صور بر آسمان اهواز نور افشانی کند.و خوشا به حال بر و بچههای قدیمی و اول جنگ که دیروز یکی از آنان به من میگفت، در تدارک و برنامهریزی جشن سی امین سال آزادی سوسنگرد هستند. آنها اینک با بازگشت علی به اهواز، پناهی برای خویش یافتهاند تا در روزها و شبهایی که با او خلوت میکنند، برای لحظاتی کوتاه هم که شده، دنیا را با همه چرب و شیرین ظاهری آن، به اهلش واگذارند و با علی بگویند و از او انشاءالله رازهای مگو بشنوند.کاش میدانستم در این 22 سال به ظاهر غریبی علی و دیگر یاران شهیدش در ورای هور، جز ملایک الهی چه کسانی زایران قبر بینشان او بوده اند! چه حلقهای زدهاند شهدای شناسایی و قرارگاه نصرت به گرد علی!من شک ندارم، اهواز و مردم شریف آن در استقبال از علی، یکی از باشکوهترین تشییع شهدایی را که تاکنون به خود دیدهاند، شاهد خواهند بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]