تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848231933




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تدبیر پدرانه


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مشورت با شیرین عقل
قورباغه
دوستان شیرین عقل در کنار رودخانه‏ای گردش می‏کردند که یک قورباغه را دیدند. چون هیچ‏کدام آن را نمی‏شناختند، یکی گفت: «این بچه ماهی است.»
اردک
یکی گفت: «این جوجه اردک است.»دیگری گفت: «نه بابا، این یک جغجغه است که مدام صدا می‏دهد.» آنها بالاخره فهمیدند که باید از ملّا کمک بگیرند، برای همین، قورباغه را گرفتند و پیش شیرین عقل بردند و سوال کردند: «آیا تو این جانور را می‏شناسی که قور قور می‏کند؟»  شیرین عقل نگاهی به قورباغه کرد و دستی به سر خود کشید و گفت: «من فکر می‏کنم این یک قناری است.»پرسیدند: «پس پرهایش کو؟...»شیرین عقل با خنده گفت: «از قناری بودن آن مطمئن هستم. ولی یا هنوز بچه است و پر در نیاورده یا خیلی پیر شده و پرهایش ریخته است!»تدبیر پدرانه
پدر
یک روز پدری کوزه‏ای به دخترش داد و بلافاصله یک سیلی جانانه هم به صورتش زد و گفت: «برای آوردن آب، به کنار رودخانه برو و مراقب کوزه هم باش که نشکند.»دختر با چشم گریان از خانه بیرون رفت.مادرش که شاهد این اتفاق بود، با ناراحتی به پدرگفت: «برای چی بچه را می‏زنی؛ مگر خطایی از او سر زده؟»پدر جواب داد: «ای زن! تو عقلت کجا است. من این سیلی را زدم که مراقب باشد؛ چون اگر کوزه را بشکند، دیگر کتک زدنش بی‏فایده است.»زرنگی مرد تازه وارد
چراغ قوه
مرد تازه واردی با خود یک چراغ قوه به شهردیوانگان آورده بود و چون مردم تا آن روز با چنین چیزی رو به رو نشده بودند، همه با تعجب و حیرت به چراغ قوه نگاه می‏کردند.هوا که تاریک شد، تازه وارد به بازار شهر رفت و چراغش را روشن کرده و نور آن را روی سقف بازار انداخت. بعد به دیوانه ای که با تعجب به او و نور روی سقف نگاه می‏کرد، گفت: «اگر بتوانی آن بالا روی نور چراغ قوه بایستی، ده ریال به تو جایزه می‏دهم .»دیوانه نگاهی به ارتفاع سقف بازار کرد و گفت: «خیلی زرنگی. می‏خواهی وقتی من آن بالا روی نور چراغت ایستادم، نور چراغ را خاموش کنی که من پرت شوم پایین و دست و پایم بشکند.»ادب کردن ماده گاو
گاو
روستایی تصمیم گرفت گوساله‏اش را که تازه به دنیا آمده بود، برای چرا به صحرا ببرد.گوساله با دیدن فضای باز صحرا، یکباره شروع به دویدن کردن و از آنجا دور شد. روستایی هر چه تلاش کرد موفق نشد حیوان را بگیرد و مجبور شد بی‏گوساله به خانه برگردد.وقتی به خانه رسید، با عجله به طویله سراغ گاو مادر رفت و بی‏رحمانه با چوب به جان آن حیوان افتاد، طوری که ناله گاو به هوا بلند شد.روستایی در حال زدن به گاو می‏گفت: «تو را می‏زنم تا ادب شوی و دیگر فرار کردن را به بچه‏ای یاد ندهی!» گروه کودک و نوجوان سایت تبیان مطالب مرتبطخر طلبکار کیسه یخ کنار دیوار است نگاه به گلوی باد کرده انتقام گرفتن هیزم‏ها از زبل خان علت دویدن ماجراهای زبل خان(طنز) گوجه فرنگی بهتر از گردو است جریان قربانی بهلول و طبیب(طنز) نقشه گنج





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن