تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850323508




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دستور اخلاقی از عالم برزخ


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دستور اخلاقی از عالم برزخ
برزخ
در قرآن می خوانیم:اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ 1 ;هر آنچه مى‏خواهید انجام دهید، بى‏گمان او به آنچه مى‏كنید بیناست.» حق تعالى در این آیه شریفه به انجام دادن آنچه خواست مخاطبان بدان تعلق‏ گیرد، امر مى‏فرماید. بى‏شك این امر، امر حقیقى نیست. بلكه امرى است‏ تهدیدى. پیداست هر جایى كه تهدیدى در كار باشد، باید چیزى به عنوان پشتوانه تهدید وجود داشته باشد كه مخاطب با توجه به آن چیز، حساب كار خود را بكند و از اعمال خلاف رضاى تهدید كننده دست‏ بردارد; مثلا مادرى، كودك بازى گوش‏ خود را تهدید كرده و مى‏گوید: هر كارى كه دلت مى‏خواهد، انجام بده، اما این ‏را هم بدان وقتى كه پدرت به خانه آمد تمام آنچه را انجام داده‏اى به او گزارش‏ مى‏كنم. در این مثال، مادر به كودك خود، به گونه تهدیدآمیزى دستور مى‏دهد و به دومى ‏گوید: هر چه مى‏خواهى بكن، ولى در كنار این دستور، گزارش به پدر را كه‏كودك از آن هراس دارد و با توجه به آن از شرارت و شیطنت دست مى‏كشد، مطرح مى‏كند. باشد كه این امر موجب شود تا كودك بازى گوش شرور، از شرارت دست كشیده و مطابق خواسته مادر رفتار كند. حال باید دید خداى تبارك و تعالى در آیه فوق، مخاطبان را به چه چیزى تهدید كرده است؟ آیا آنها را به عذاب‏هاى اخروى تهدید فرموده یا آن كه از عقوبت‏هاى ‏دنیوى ترسانده است؟ و خلاصه كلام: خداوند در آیه شریفه چه چیزى را به عنوان ‏پشتوانه امر تهدید آمیز خود مطرح نموده است، كه اگر انسان بدان توجه كند باید بترسد و حساب كار خویش را برسد و از اعمال ناشایسته دست‏ بردارد؟ در جواب گوییم: خداى تبارك و تعالى در آیه شریفه فقط یك نكته را به عنوان ‏پشتوانه تهدید ذكر نموده است كه اگر مخاطب بدان نكته توجه كند، باید دست از پا خطا نكند و آن این كه: «إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ;2 بى‏گمان او به آنچه انجام‏ مى‏دهید بیناست.» نمى‏فرماید هر چه را كه مى‏خواهید انجام دهید، ولى بدانید كه‏ عذاب دردناك ابدى در انتظار شماست، بلكه مى‏فرماید:اى انسان‏ها!هر عملى‏ كه دلتان مى‏خواهد، انجام دهید، ولى این را نیز بدانید كه همه در محضر او هستید و او مى‏بیند و بر همه اعمالتان مطلع است و شما اگر به انسانیت‏ خویش باقى باشید، همین كه بدانید در محضر او مى‏باشید كافى است كه بترسید و دست‏ از پا خطا نكنید و در حضور حق تعالى به هر كارى دست نزنید.خداوند در سوره ‏توبه نیز مى‏فرماید: وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ 3 ; اى پیامبر! به مردم ‏بگو: هر عملى كه مى‏خواهید [چه خیر و چه شر] انجام دهید. پس خدا و رسول ‏او و مؤمنان، عمل شما را مى‏بینند.» این آیه، از نظر این كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و بندگان خاص خدا را در شهود و رؤیت اعمال داخل كرده است، دلالتش از آیه سوره فصلت ‏بر مطلوب بیشتر است. بدین معنا كه(طبق این آیه)انسان نه تنها در محضر خداست، بلكه در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و محضر بندگان خاص او نیز هست. بنابر این، پیام آیه سوره توبه این است: اى كسانى كه به خدا و رسول او اعتقاد دارید! بدانید كه شما در محضر و دید خدا و رسول خدا و مؤمنان خاص و بندگان ‏مخلص او هستید، لذا مواظب اعمال خویش باشید و توجه كنید كه چه مى‏كنید. مبادا در محضر آنان كارى كنید كه موجب سرافكندگى خودتان و هتك حرمت آنان‏ شود.آقاى قاضى فرمودند: از قول من به آقاى حسن زاده ‏بگویید: چگونه هوس این راه را دارد در حالى كه رفتارش با بچه‏ها آن گونه است؟نمونه‏اى از اشراف ملكوتیان بر اعمال دیگران روزى حضرت استاد حسن زاده - حفظه الله تعالى - نقل فرمودند: «ما را با حضرت استاد محمدحسن قاضى طباطبایى-برادر مرحوم علامه ‏طباطبایى، صاحب تفسیر المیزان - قضایایى بود. گاه گاهى به من از حالات‏ درونى‏ام خبر مى‏داد. ارتباطش با عالم ارواح بسیار قوى بود. یک بار آن جناب، ‏ابراز داشتند هر گاه كه برایم مشكلى پیش بیاید و از حلش عاجز باشم به محضر شریف مرحوم آقا سید على قاضى طباطبایى-كه در آن موقع سال‏ها از وفات آن‏ مرحوم گذشته بود و آن جناب از نشئه دنیا رخت ‏بربسته و به دیار باقى شتافته‏ بودند- تشرف حاصل مى‏كنم و مشكل خود را از جناب ایشان مى‏پرسم و ایشان ‏هم جواب عنایت مى‏فرمایند.
برزخ
این جانب به محضر شریف آقا سید محمد حسن - رضوان الله تعالى علیه - عرض كردم آقاى من! هر گاه كه به محضر آقا سیدعلى قاضى - رحمة الله ‏علیه - مشرف شدید سلام ما را هم به محضر ایشان ابلاغ كنید و به ایشان بگویید: فلانى از شما التماس دعا دارد. مرحوم آقا سید محمد حسن قاضى، نیز استدعاى‏ مرا پذیرفتند و وعده كردند كه اگر به محضر مرحوم آقا سید على قاضى مشرف‏ شدند، خواسته مرا به آن جناب عرضه كنند. آن زمان سپرى شد تا این كه مرحوم‏ آقا سید محمد حسن به تبریز منتقل شدند و من هم كه درس و بحثم به خاطر تعطیلات تابستانى تعطیل شده بود، قم را به مقصد شهر خودمان آمل ترك كردم و در آن جا اشتغالاتى از قبیل درس و بحث و منبر... براى خودم ترتیب دادم. تابستان بود و هوا خیلى گرم، كارهاى مسجد و درس و بحث و منبر هم به ‏قدرى زیاد بود كه هر گاه به منزل مى‏آمدم خسته و كوفته بودم و بعد از صرف ‏ناهار، نیاز شدیدى به خواب و استراحت داشتم. در یكى از روزها كه از كارهاى روزمره فارغ شده و به منزل بازگشته بودم، بعد از صرف ناهار، رفتم كه بخوابم، ولى زمانى نگذشت كه سر و صداى بچه‏ها بالا گرفت و اوضاع طورى شد كه نتوانستم بخوابم. من كه بسیار خسته بودم و از طرف دیگر سر و صداى بچه‏ها مزاحم خوابم گردیده بود، به قدرى عصبانى شدم ‏كه بلند شدم و بچه‏ها را دنبال كردم. یكى از آنها كه بزرگ‏تر از همه بود از دستم ‏گریخت و یك نفر دیگرشان را - كه متوسط بود و مى‏خواست‏ بگریزد - پاى پنجره‏ گرفتم و مشتى به پشت او كوفتم و یك نفر دیگرشان را - كه از همه كوچك‏تر بود - تا داخل حیاط دنبال كردم و بالاخره در گوشه حیاط به دام افتاد و هیچ راه گریزى ‏نداشت. این بچه كه خود را گرفتار دید و تمام راه‏ها را به روى خود بسته یافت، ناگهان خود را در آغوش من افكند و از شر من به خود من پناه آورد. بنده از این كار، بسیار متاثر شده و در حقیقت من به دام افتادم و بچه مرا با این ‏كار شكار كرد. ناگهان به خود آمدم و از خود و كار خود بسیار شرمنده و ناراحت‏ شدم و خلاصه دلم گرفت و اندوه شدیدى به من دست داد. با یك دنیا شرمندگى ‏و ناراحتى به داخل اتاق برگشتم و براى بار دوم، رفتم كه بخوابم، ولى هر چه ‏سعى كردم كه بخوابم خوابم نبرد. ناگزیر بلند شدم و با خود گفتم: بروم بازار و براى بچه‏ها چیزى بگیرم و آنها را از این طریق خوشحال كرده و دلشان را به دست ‏آورم. همین كار را نیز كردم. رفتم براى هر كدام از آنها چیزى گرفتم و آنها را نوازش كردم و بالاخره خوشحال شدند. ولى تنها چیزى كه تغییر نكرد و به جاى ‏خود باقى مانده بود گرفتگى درونى و اندوه شدید خود من بود كه بیچاره‏ام كرده‏ بود؛ وقتى كه دیدم نمى‏توانم آرام باشم و به حال عادى برگردم، تصمیم گرفتم از آمل خارج شده و مسافرتى - هر چند كوتاه - به جایى داشته باشم؛ لذا به مادر بچه‏ها گفتم: من تصمیم دارم به تهران بروم. اگر امشب و فردا شب را برنگشتم‏ نگران نباشید. عصر همان روز به طرف تهران حركت كردم. اول مغرب به تهران‏ رسیدم.آن شب را در یكى از مدارس به سر بردم. صبح فرداى آن شب سراغ گاراژ ماشین‏هاى تبریز را گرفتم، رفتم دیدم یك اتوبوس آماده حركت است. بلیت‏ گرفته و سوار شدم. آن روز و آن شب را در راه بودیم. اول اذان صبح به مقصد رسیدیم. در ابتدا سراغ مدرسه‏اى را گرفتم تا بدان جا رفته و نماز صبح را به جا آورم. مدرسه طالبیه را نشان دادند. به سوى مدرسه طالبیه حركت كردم و نماز صبح را در آن جا به جا آوردم. صبر كردم تا این كه كم كم آفتاب بر آمد. از طلاب ‏مدرسه سراغ منزل حضرت استاد سید محمد حسن الهى طباطبایى را گرفتم.غرض از نقل حكایت مزبور این بود كه خاطر نشان گردد من و تو و دیگران سر را در لاك خود فرو برده و هر كارى را كه هواهاى نفسانى و امیال شیطانى دیكته‏ مى‏كنند، مرتكب مى‏شویم، غافل از آن كه علاوه بر خدا و رسول او، ارواح اولیا و مؤمنین و ساكنان عالم ملكوت، همه بر ما مشرفند و تمام اعمال و كردار و رفتار ما را زیر نظر دارند.
برزخ
آنها نیز آدرس منزل ایشان را به من دادند. و من روانه شدم. منزل را كه یافتم در آن را كوفتم. خانمى پشت در آمد. گفتم: منزل آقا سید محمد حسن طباطبایى را مى‏خواهم. گفت: همین جاست. گفتم به آقا بگویید: فلانى است و قصد زیارت شما را دارد.خانم رفت و پس از لحظاتى خود آقا آمدند. بعد از سلام و احوال پرسى مرا به داخل منزل فرا خواندند. رفتم داخل و نشستم. در همان ‏ابتداى امر جناب ایشان فرمودند: من در فكر این بودم كه چگونه شما را پیدا كرده‏ تا مطلبى را به شما بگویم. ولى بحمد الله خودتان آمدید و زحمت مرا كم‏ كردید. گفتم: خیر باشد بفرمایید. سپس ایشان فرمودند: دیشب را با مرحوم قاضى محشور بودم و چون شما گفته بودید: اگر به حضور ایشان رسیدم سلام شما را به ایشان رسانده و بگویم ‏فلانى التماس دعا دارد، لذا به حضور مرحوم قاضى عرض كردم: فلانى سلام ‏رسانده و از شما التماس دعا دارد، اما مرحوم قاضى از شما گله‏مند بود عرض ‏كردم: چطور؟ فرمود: آقاى قاضى فرمودند: از قول من به آقاى حسن زاده ‏بگویید: چگونه هوس این راه را دارد در حالى كه رفتارش با بچه‏ها آن گونه است؟من كه خیلى شكسته شده بودم، با یك دنیا شرمندگى عرض كردم: آقاى من! به ‏خداوند قسم، اصلا من عادت ندارم با بچه‏ها در بیافتم. این دفعه هم نمى‏دانم چرا این گونه شد، ولى مطمئنا همان گونه كه نخستین بار بود، آخرین بار نیز خواهد بود و تكرار نخواهد شد. من على رغم این كه تصمیم داشتم شب را در منزل ایشان بمانم از شدت خجالت ‏و شرمندگى نتوانستم آن شب را در آن جا به سر ببرم، لذا از محضرشان خداحافظى ‏كرده و شب را در هتلى به صبح رساندم و صبح هم از تبریز خارج شدم.» غرض از نقل حكایت مزبور این بود كه خاطر نشان گردد من و تو و دیگران سر را در لاك خود فرو برده و هر كارى را كه هواهاى نفسانى و امیال شیطانى دیكته‏ مى‏كنند، مرتكب مى‏شویم، غافل از آن كه علاوه بر خدا و رسول او، ارواح اولیا و مؤمنین و ساكنان عالم ملكوت، همه بر ما مشرفند و تمام اعمال و كردار و رفتار ما را زیر نظر دارند و بر احوال ما مطلعند، هر چند كه ما در حجابیم و آنها را نمى‏بینیم، ولى باید بدانیم كه ندیدن ما مجوز آزادى ما در انجام هر عملى نیست، چرا كه ملاك در لزوم حرمت گذارى محضر آنان این است كه آنها ما را مى‏بینند، نه ‏این كه ما آنها را ببینیم. همین كه آنان ما را ببینند و ما نیز بدانیم كه در محضر آنها هستیم، كافى است كه حرمت محضرشان را پاس بداریم و آن را هتك نكنیم.  برگرفته از: گام نخستین، حسن رمضانىشکوری - گروه دین و اندیشه1. فصّلت(41)آیه 40. 2. هود(11)آیه 112. 3. توبه(9)آیه 105.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 613]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن