تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از شما منكرى ببيند بايد با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803633391




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي مباني نظري وقف و جايگاه آن در ايجاد تعادل و پايداري در سازمان فضائي شهر اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي مباني نظري وقف و جايگاه آن در ايجاد تعادل و پايداري در سازمان فضائي شهر اسلامي
بررسي مباني نظري وقف و جايگاه آن در ايجاد تعادل و پايداري در سازمان فضائي شهر اسلامي نويسنده:محمد علي آبادي چکيدهآنچه در جامعه نابسامان امروز، و به تبع در مابه ازاي کالبدي آن، (يعني اوضاع نابسامان و ناعادلانه توزيع و پراکنش خدمات شهري در نظام فضائي محلّه و شهر)، مشاهده مي کنيم همان "عدم عدالت" است، و نتيجه اجتناب ناپذير "عدم عدالت" نيز همان "عدم تعادل" (و يا به عبارتي "ناپايداري") در شهر و در سازمان فضائي آن است. و اين ناپايداري (و يا عدم تعادل) در هر يک از دو "نظام اجتماعات انساني" و "نظام کالبدي محلّه و شهر" نيز چيزي نيست مگر نتيجه ي مستقيم و طبيعي خارج شدن نفس فردي و جمعي انسان امروز از وحدت، عدالت و اعتدال. به بياني ديگر، انسان فردگرا، منفعت طلب، گردن فراز و بزرگي جوينده امروز متأسفانه تنها در مسيري گام بر مي دارد که هدف مستقيم آن نيست مگر بهره مندي ناعادلانه و بهره وري افزون طلبانه ثروت مداران و زورمندان از مواهب طبيعي و غير طبيعي موجود در شهر و جامعه (چون امکانات رفاهي، و خدمات شهري). هدف ديگر اين مسير نيز نيست مگر نمايش هر چه مغرورانه تر قدرت و توانائي و دارائي هاي فردي و شخصي اين قشر خودخواه که البتّه آن نيز ميوه تلخي جز تحقير هر چه بيشتر هم نوعان خويش و در نتيجه بروز انواع بيماري هاي روحي و رواني در افراد (و بلکه اجزاء مدبّر و فاعل در نظام انساني) جامعه را به دنبال ندارد، بيماري هائي چون افسُردگي، دل مُردگي، خودکم بيني و... که در صورت ادامه و تشديد در بيدار شدن و بروز حسّ انتقامجوئي از علّت ها و در نهايت به تلاشي نظام انساني و کالبدي شهر نتيجه خواهد داد.در انديشه ي اسلامي و براساس آيات قرآن کريم، والاترين هدف در فرآيند رُشد و تکامل انسان، همان بندگي خداوند است، و بندگي (در حقيقت معنوي خود) يعني همان خُداگونگي در حُکم و عمل، و بندگي يعني نشستن در مقام و مرتبه جانشيني حق، و تلاش در جهت متحقّق ساختن وظيفه و نقش مقدّسي که براي او در نظام واحد آفرينش و فرآيند کمال جوينده آن (يعني ربّانيت و پرورش اطفال جمال و کمال) مقرّر داشته اند، و بنده (و يا همان خليفه حضرت ربّ الارباب) يعني کسي که، فارغ از منيّت و خودرأيي خويش، گفتار و رفتار خود را آئينه و بستر پديداري صفات حضرت حق قرار داده، مي کوشد تا در قالب موضوعي هر يک از صفات او خود و قافله ي هستي را به گونه اي متّحد و متعادل پرورانيده به سر منزل مقصود (يعني خداگونگي) هدايت نمايد.يکي از نام هاي خداوند که قول و فعلِ خليفه او بايستي آئينه دار آن باشد نام "عادل" است، و ميوه شيريني که در صورت عمل در حوزه اين نام مبارک نتيجه مي شود همان عدالت و تعادل در ارکان و اجزاي هر نظامي و از آن جمله نظام زندگي جمعي انساني (و مابازاي کالبدي آن يعني محلّه و شهر اسلامي) است. مسلمان، وظيفه اي الهي و قدسي دارد تا در مقابل هواي نفس، و در برابر منفعت طلبي فردي و بهره برداري فردگرايانه و خارج از اندازه خود بايستد، و زياده طلبي ها را به سمت اعتدال در مصرف و توزيع عادلانه ثروت و نعمت هاي خدادادي در جامعه هدايت کند، وجدائي ها را به وحدت، و تفرقه ها را به اتّحاد ويکي شدن مبدّل سازد.از صفات نکوهيده و ناخوش آيند دنيا همان فناپذيري و ناپايداري نعمت هاي آن است. بهشت را از آن جهت دارالسّلام نيز مي گويند، که نظامي به تعادل رسيده و پايدار است. نظامي است که بستر پديداري و برقراري عدل الهي است، و جهنّم همان بي عدالتي و نابساماني و ناپايداري است. در جامعه به وحدت رسيده مسلمانان، هر مسلمان برخوردار از نعمت هاي الهي تلاش مي نمايد، تا در جهت برپائي بهشتي ديگر در محيط انساني زندگي خويش، عدالت اجتماعي (يعني اساس برپائي و جوهر و بلکه اکسير زندگي بخش بهشت سعادت) را در جامعه مرتبط با خود موجود سازد، و نظام پايدار و متعادلي را در بهره مندي از مواهب طبيعي براي هر يک از اعضاي جامعه فرآهم آورد. يکي از راه کارهاي سفارش شده و موفق در اسلام (و بلکه سنّت رسول گرامي و خانواده گرامي ايشان) در زمينه برقراري اعتدال در برخورداري همه اقشار جامعه از خدمات شهري همان "وقف" است. غرض از اين نوشتار، و به عنوان پژوهشگري که رُشد و شکوفائي فرهنگ غني و پوياي اسلامي را هدف مقدّس خود قرار داده است، علاوه بر شرح مختصر و البتّه محقّقانه مسئله و انواع آن، شرح خاستگاه يا مباني نظري سنّت الهي "وقف" و نقش آن در ايجاد تعادل و پايداري در سازمان فضائي شهر اسلامي است. اين مقاله بنابراين مي کوشد تا در جهت روشن سازي محيطي موضوع، و در حدّي که امر اختصار اجازه مي دهد، بحثي نسبتاً دقيق در موضوعات بنيادين و مربوط به مسئله وقف چون "امّت واحده"، "نظام سلام"، اعتدال"و "احسان" و"پايداري" داشته باشد.واژگان کليدي:اسلام، نظام سلام، اُمّت واحده، بندگي، عدل، اعتدال، احسان، نظام مندي، وقف، پايداري، معماري وشهرسازي اسلاميمحمّدعلي آبادي، دکترادرمعماري اسلامي، اُستادياردانشکده معماري وشهرسازي دانشگاه علم وصنعت،تلفکس:77491243 وهمراه: 09123845650 مقدمهقبل از پرداختن به موضوع اصلي بحث يعني "جايگاه سنّت الهي "وقف" در ايجاد تعادل و پايداري در سازمان فضائي شهر اسلامي" توجّه به مقدمه زير (که در حقيقت نوعي معرفي ساختار کلّي مقاله و بازنمائي دريچه اي مناسب به منظور ورود بهتر به حوزه مربوطه از انديشه است) مُفيد و بلکه ضروري به نظر مي رسد.درحقيقت مقاله حاضر از سه بخش مرتبط بايکديگر تشکيل يافته، و چگونگي روند آن (بر مبناي سير از معني به ظاهر، و از محتوي به صورت سامان داده شده است. مباني ارائه شده در بخش نخست مقاله شرح چيستي و منشاء و اساس عقلاني (ظاهراً پنهانِ) موضوع وقف، و جايگاه آن در جهان بيني توحيدي و عدالت محور اسلام است. به عبارت ديگر، مباني نظري مورد اشاره در زير همان شرح چيستي حقيقت "عدالت" و چگونگي نقش آن در به تعادل رسانيدن "سازمان انساني جامعه و شهر، و نظام زندگي اجتماعيِ" مطرح در انديشه اسلامي است، که نهايتاً در موضوع کاربردي وقف و فعل واقفين، و به وجود آمدن موقوفات، ظهوري مادّي وفعليّتي کالبدمند پيدا نموده، و بر همين اساس بخش نهائي اين مقاله، نقش مؤثّر و کارآمد وقف و موقوفات را در ايجاد تعادل و پايداري در سازمان فضائي شهر اسلامي آشکار خواهد ساخت.عبادت، هدف آفرينشهدف از آفرينش انسان، مطابق با بيان مستقيم قرآن کريم، همان "کمال انسان" يا بندگي خالصانه، و يا بعبارتي فارغ شدن حقيقتِ وجوديِ انسان (يعني قلب يا عقل) از منيّت و هواي نفس و سودجوئي فردگرايانه) است.(1)دارالسّلام (2)در فرهنگ قرآني يعني "بهشت"، و در علم واژه شناسي نيز همان "خانه سلام و اعتدال" است. و انسانِ مسلمان نيز وظيفه اي جز آفرينش، و يا به عبارتي، به تجلّي نشانيدن حقيقت آن دارالسّلام معنوي و روحاني در صورتي کالبدي يا آئينه اي زميني ندارد. حتّي اين نوشتار بر آن است تا وجود عيني و حقيقي دارالسّلام را در نظام اسلامي هر جامعه اي ادّعا کند. ادّعاي اين نوشتار آن است که دارالسّلام همان زمين (در صورت و ساختار طبيعي آن) است، همان بهشت پنهاني است که در رحم طبيعت در پرده بوده، و هر انسان مسلماني وظيفه دارد تا آن را کشف کند، و پرده از رخسار آن برگرفته، و جسم و جان خود و همنوعانش را در دامان امن و امان آن آرام و قرار دهد.ريشه يابي واژه سلام: يکي از معاني گوناگوني که با واژه سلام همواره قرين است معنا و مفهوم "سلامتي" است، و سلامتي نتيجه يا ميوه شيريني است که از اعتدال و تعامُلِ مُتکاملِ تمامي اُرگان ها يا نيروهاي مختلف موجود در يک نظام و از آن جمله نظام بدن انسان و يا هر نظام ديگري چون نظام ساختاري يک بنا، يک محلّه و يا حتّي يک شهر سالم به بار مي نشيند و به عمل مي آيد.و بنابراين، "دارالسّلام"، (در اين طريق از انديشه)، نام خانه يا شهري است که در آن انواع گوناگون (و البتّه ضروري) نيروها و توانمندي هاي مادّي و معنوي افراد و ساکنين آن در اعتدال و تعامُلي مُتکامل مي باشند، سلام نام نظامي است که به تمامي ابعاد مختلف روحاني و کالبدي انسان (در سامانه اي مُتّحدالاعضاء و به تعادل رسيده) توجّه مي نمايد.ريشه يابي واژه ي اعتدال: ريشه ي اين واژه، که مقام آن از نقطه نظر علمِ صَرف نيز باب افتعال مي باشد، همان ريشه ي سه حرفي ع د ل يا بعبارتي همان عدل است، و عدل به معني قرارگرفتن هر عنصري در مکان حق وحقيقي خودش در يک نظام تعريف شده و با هدفي حقيقي است.وظيفه مسلمان، جلوگيري از بر هم ريختن نظام يا اعتدال در جامعه و شهر اسلامي استو بنابراين، وظيفه انساني (و يا به عبارتي عقلاني) هر مسلماني، جلوگيري از بر هم ريختن نظام يا اعتدال قدسي و الهي مطرح در جامعه وشهراسلامي است. درحقيقت، برقرارنمودن همواره و پايدارِاعتدال در محيط زندگي (و در همه موضوعات مختلف، و ابعاد و بخش هاي گوناگون آن) وظيفه اصلي اوست. هر مسلمان، بنا بر فرموده مستقيم پروردگار عالميان در قرآن کريم، وظيفه مؤکّد دارد تا عدالت و اعتدال و ميزان برپادارنده ي اين اعتدال را در نظام زندگي فردي و جمعي خود (و به تبع، در مابه ازاي کالبدي آن، يعني در نظام کالبدي محلّه وشهر، و درميان اجزاء و اُرگان هاي درون سازماني آن دو) حفاظت و پاسباني کند.(3)همانا خداوند به عدل و احسان امر مي کندقرآن کريم، 90:16 (نحل): "اِنَّ اللهَ يأمُرَ بِالعَدلِ و الأحسان".و امّا، در ادامه شرح فوق در معناي عدل و اعتدال، (و بخصوص آن گونه که آيه شريفه فوق بيان مي نمايد) بايستي بدانيم که "احسان" (که، مطابق با بيان مستقيم آيه شريفه، به آن نيز مانند عدل سفارش اکيد شده است)، همان مرتبه اي بالاتر از عدل است، و شايد بتوان گفت احسان همان جوهر و يا مغزِ ميوه ي عدل باشد. در حقيقت جمع هم زمان و يکجاي ارزش هاي انساني ديگري مانند بخشش، ايثار، فروتني، گذشت و.... با "عدل" است که "احسان" را نتيجه مي دهد.در بحث واژه شناسي واژه "احسان" نيز بايستي اضافه کنيم که: ريشه ي سه حرفي واژه "احسان" نيز همان "ح س ن" به معني حُسن يا همان زيبايي و کمال در حدّ و صورتِ نهايي آن است. يعني انسان مسلمان به آفرينش زيبايي و يا به "تجلّي بخشيدن به زيبايي" يعني نمايش (يا همان آيينه گرداني) جلوه هاي جمال الهي چون "اعتدال" و "بقا و پايداري" امر و سفارش مؤکّد شده، و بلکه وظيفه اي الهي و ملکوتي در انجام بايسته و شايسته آن دارد. در همين رابطه، (يعني در اهميّت پرداختن به موضوع عدالت در جامعه اسلامي)، در آيه ي زيباي آورده شده در ذيل مي خوانيم: اي کساني که ايمان آورده ايد برپادارندگان (قامت زيباي) عدالت باشيد، (جمالِ عدلِ) خداوند را (در آئينه ي انديشه و عمل مبتني بر عدلِ خويش) به شهادت بنشينيد، هرچند اين شهادت (يا همان آئينه گرداني جمال عدل الهي) (در ظاهر امر) مخالف با منافع خود شما، پدران و مادران شما و نزديکان شما، خواه توانگر و خواه بي چيز، باشد، پس خدا (و نمايانيدن زيبائي عدل الهي) برتر و بالاتر از (منافع شما و) ايشان است. پس (در اجراي عدالت و به شهادت درآوردن آن) از خواسته هاي نفس (خويش و نزديکان خويش) پيروي مکنيد زيرا (اين پيروي از هواي نفس) شما را از (انديشه و عمل در مقام و مرتبه ي الهي و زيباي) عدالت پائين مي آورد. و اگر در اين کار (به فريب و در جهت به صحنه آوردن ظلم به جاي عدل و در لباس عدل) زبان را بگردانيد، و يا از بيان عدالت (و به ظهور يا به شهادت درآوردن سيماي زيباي آن، به جهت ضديت با منافع خود، با زيرکي) روي بگردانيد، پس به تحقيق خداوند به اين عمل (زيرکانه ي) شما خبير و آگاه است.(4)قرآن کريم به وضوح مسلمانان را هُشدار مي دهد که (در تعيين چيستي و تعريف چگونگيِ هندسه اعمال و رفتار خود) از هواي نفس پيروي نکنند، زيرا اين نفس پرستي و خودبيني سبب خروج ايشان (و هندسه رفتار ايشان) از مقام عدل الهي و حُسن (يعني همان بهشت و يا دارالسّلام) مي گردد. زيرا، مطابق با بيان صريح آيه شريفه فوق، آنچه که سبب برهم ريختن اعتدال در ساختار انساني جامعه و (به تبع در بستر کالبدي شکل گيري هندسه مادّي و انجام رفتار فردي و جمعي انسان يعني) در سيماي زيباي زمين (اعم از شهر و روستا و يا محيط طبيعي)، و در نتيجه شکل گرفتن جهنّم ظلم (به معني خروج ساختار فضائي و کالبدي شهر و روستا از نظام عدل و اعتدال)، و پديدار شدن چهره ي ناخوش آيند زشتي (به معني عدم تناسب و تعادل) در زمين، در برابر زيبائي (به معني "زيبندگي و تناسب و تعادل اجزاء با يکديگر") است، همان پيروي و فرمانبرداري افراد هر جامعه از هواي نفس و عمل به فرامين و احکام نامتعادل و خارج از تناسب شيطاني آن دارد.مصداق عملي و بستر پديداري معنا و مفهوم واژه "عدل" همان قرارگيري هرچيزي، بر جاي بايسته و شايسته خودش (يعني محلِّ حقّي که براي هرچيزي در نظام هدفمند و فراگيرنده ي عدل الهي معين و اندازه شده است) مي باشد. و اين به معني آن است که مسلمان در هيچ يک از زمينه هاي گوناگون ظهور و بروز کالبدي انديشه و وظيفه الهي خود در زندگي به کسي ستم نکرده، بلکه همواره و در هر يک از آن زمينه ها مي کوشد تا در مسير کمال و سعادت فردي و جمعي خود و هم نوعان خود عدالت را پشتيباني نموده، نظامي متعادل را در جامعه (و بستر زندگي کالبدمند آن يعني شهر و روستا) بر پاي دارد.به عبارت ديگر، مُسلمان نه تنها از قدرت اقتصادي و توانمندي هاي شخصي خود به نفع منافع فردي و برآوردن هواهاي نفساني خود بهره کشي يک سويه و ظالمانه از جامعه پيراموني و مرتبط با خويش نمي نمايد، بلکه از همه آن امکانات و توانمندي هاي در اختيارش (در تعامُل و تشارُک با ساير اجزاء هستي)، در جهت رفع کاستي ها و کمبودهاي موجود در محيط انساني و کالبدي پيراموني، نيازمندان جامعه را مدد رسانيده و دست گيري مي نمايد، و البتّه خود نيز از همين راه به کمال مقصود يعني خداگونه شدن در صفاتي (چون محبّت، رحمانيّت، کرامت، عدالت، و سلامت و...) و رسيدن به مقام الهي و قدسي خويش يعني مقام والا و بالاي جانشيني حضرت حق (جلّ و علي) در ربّانيت و سير دادن زمين و زمينيان به "قرب الهي" به معني "کمال" و "خداگونگي در صفات" مي رسد.بلکه هر مسلمان توانمند و برخوردار از مواهب مادّي و معنوي زندگي وظيفه اي الهي و آسماني دارد تا به هم ريختگي موجود در نظام اجتماعي و اقتصادي جامعه پيراموني خود را سامان داده به تعادل رساند، و آنهايي را که از مقام و مرتبه ي بايسته و شايسته شان يعني از محل عدل خود جابجا شده اند بازگرداند. آيا مورد خطاب آيه شريفه زير کساني جز قدرتمندان و توانمندان جامعه اسلامي مي باشند:والّذين يکنزون الذّهب و الفضّه، و لايُنفقونها في سبيل الله، فبشّرهم بعذابٍ عليم.(5)(اي پيامبر) آن کساني را که زر و نقره (خويش) را بر روي هم انباشته، و از آن در راه خدا (و در جهت پر نمودن فاصله ها و کاستي هاي زندگي نيازمندان) انفاق(6) نمي نمايند به عذابي دردناک بشارت ده.و بنهاد ميزان را، آگاه باشيد و در ميزان سرکشي نکنيد(7)دوزخ ظلم و جهل را مي خواهيد يا بهشت انساني عدل و عقل رامؤلّف سعي مي نمايد تا پاسخ به سؤال فوق را (در قالب سرودن ابيات زير) در بياني لطيف تر و خلاصه تر بيان کند:"عقل" انسان است و شيطان "جهلِ" او عقل عادل هست و جهل اش ظلم جووحدت از عقل آيدي، کثرت زِ جهل سختي از جهل است و آساني زِ عقلعقل آرد سِلم و اسلام و سلام خانه ديوَت کُنَد دارالسّلام زشتي از ظُلم است و زيبائي زِ عَدل اعتدال از عقل و بي نظمي زِ جَهلنظمِ"کُلّ" از عدل زايد اي هُمام ناتمام از عَدل مي گردد تمامجانِ انسان، خانه انسان کُنَد نفسِ شيطان، خانه ديوان کُنَد"مُتّحد اعضا" چو شُد جانِ بشر نقشِ وحدت مي دود در جانِ شهرليک، چون صدپاره بود از هم جُدا، چون که از هر پاره آمد يک ندا،چون به ميدان ها ميانشان جنگ شد، هر يکي اندر پي صد رنگ شد،چون نبُد اندر ميانشان اتّحاد، رفت از رفتارها صُلح و وِداد،شهر شد صد رنگِ از هم مُنفرد نقش هايش شد دراز و تيز و گِردديو در جان رخنه وسواس کرد فتنه تقسيمِ جانِ ناس کردچون نبُد حق حاکمِ رفتارها نفس ها گشتند چون کفتارهاشهر شد ميدان جنگِ حرصِ جاه هر يک ازرفتارها شد مير و شاههر يکي سهمي براي خويش خواست آن که زورش بود،سهمي بيش خواستهر يکي با ميلِ خود نقشي گرفت از براي خويشتن فرشي گرفتعدل از ميدان بِه دَر رفت و نشست در نظام شهر شُد پيدا شکستنظم، گُم شد، رفت از ايوان نَسَق پاره شد وحدت، سلامِ خوش سَبَق"دوزخي" شد شهر، زشت و ديوفام سايه، آتش گشت و بشکستي نظام(8)"مؤمن" همان "سَلام" است، (نظامي مُتعادل الاعضاء و مُتعامل الاعضاء، و بنابراين "به امنيّت رسيده") "مؤمن" از نام هاي نيکوي حقّ است، و انسان مسلمان وظيفه دارد تا در مظهريّت اين نام و صفت نيز آئينه دار طلعت زيباي يار خويش باشد. و انسانِ کامل آئينه و مظهرِ اين جهاني نام حضرت حقّ يعني همان نام "مؤمن" است، (9) و اُمّتِ واحده مُسلمان و مُؤمن، آئينه حقيقت ِِجمعي آن نام مي باشد. و (با توجّه به حقيقت انسان يعني "انديشه)، "مؤمن" به معني "انديشه اي است متعادل، کامل و (بنابراين) در امنيّتِ کامل، و بلکه خود او، و خانه او، و هر يک از توانمندي هاي او "حِصنِ حصين ِامن و سلامت " در جامعه است. مي دانيم خداوند را وحدتي است ذاتي، و به تبع، گوناگوني نام ها و صفات او به معني امکان وجود تعدد و کثرت در ذات يگانه حضرتش نيست، بلکه اين گوناگوني بدان معني است که هر يک از نام ها و صفات حضرت حق در بردارنده همه نام ها و صفات ديگر اوست، (اگر چه در آن نام بخصوص، صفت مربوطه جلوه و مظهريّت آشکارتري دارد). بر مبناي همين استدلال، مُؤلّف، "سلام" را (که پيشتر در شرح چگونگي ساختاري معناي آن مطالبي طرح گرديد) نظامي مُتعادل الاعضاء و مُتعامل الاعضاء، و بنابراين "به امنيّت رسيده" يعني "مؤمن" مي داند. بر اساس اين تعريف، (و در موضوع انسان و جامعه انساني) "مُؤمن" هم همان انديشه ي به امنيّت رسيده فردي و جمعي جامعه است.گفتيم "مُؤمن" همان "سلام" است. و گفتيم مُؤمن نام خُداست، و نيز گفتيم که سلام نام خداست، و نيز گفتيم که انسان کامل (که مظهر و مُظهِر اين نام اعظم خداست) همان سلام است، همان مُؤمن است، و اين ايمان است که بهشت و مأمن و مسکن حقيقي انسان است. انسان کامل انديشه اي است که در ذات و حقيقت خود مُسلمان شده، يعني انديشه اي است که بين اجزاء او هيچ گونه تضاد و تعارُضي وجود ندارد، و بلکه همه ي اجزاءِ به ظاهر مُتعدّد و مُتفاوت آن (در صورت و ظاهر)، همگي اجزاء يک حقيقت واحد و غيرقابل تکثير و تقسيم اند. و آن حقيقتِ واحد، بسيط و تقسيم ناپذير همان عقل است، و نظام جامعه اسلامي (در صورت کمال و حقيقت ذاتي آن) چنين نظامي است.مؤمن شدن جامعه، يا به تعادل آوردن و به امنيت رسانيدن جان شهر (يعني نظام انديشه جمعي ساکنين آن)لذا چنانچه هدف مسئولان و مسلمانان حقيقتاً ساختنِ شهر يا مسکني براي حقيقتِ جمعي و واحدِ انسان باشد، بايد، در مرحله نخست، و به عنوان ضروري ترين اقدام، بُنياد و اساس و بلکه جانِ اين شهر يعني "نظامِ انديشه جمعي (ساکنين و برنامه ريزان و معماران) آن شهر" را به وحدت، تعادل و امنيّت برسانند، و يا اين که: اين نظام اسلامي خود اساساً و در ذات و طبيعت آسماني و الهي خود، واحد، متّحدالاعضاء، متناسب الاعضاء، متعادل الاعضاء و متعامل الاعضاء و لذا در سلام و امنيّت کامل هست، و ايشان بايستي اين حقيقت واحده و ذاتاً امن را در صورت و هندسه رفتارها، و در مابه ازاي فضاي کالبديِ متناسب با آن رفتارها (يعني فضاي کالبدي به وجودآمده ومُنتج ازفرهنگ اصيل و ناب هنرومعماري اسلامي) به ظهور و بروز برسانند.به عبارتي، قبل از هر چيز، مسئولين مسلمان شهرِ انديشه، بايستي براي زندگيِ در سلامِ انديشه ها، و رُشد و شکوفائي آن ها، و ظهور و بروز کمال ذاتي آن ها، خانه اي متناسب، و فضائي متعادل و امن بنا کنند. بناي شهر انديشه را از انديشه اي بسازند واحد، مُتعادل،جامع الاطراف و مُتّحدالاعضاء. انديشه اي که در آن انسان ها يکديگر را از آنِ هم و براي هم و مُتمّم و مُکمّل هم بدانند. مي گويند در مدينه فاضله اسلامي (يا به عبارت عاميانه آن) شهرِ امامِ زمان (عجّ) جيب هاي مردم شهر يکي مي شود، و اين همه نشان از به تعادل رسيدن، و در امنيّت در آمدن و (در نهايت) به وحدت رسيدنِ انديشه جمعي ساکنينِ شهر است.شهر اسلامي يا امت واحدهخواجه بزرگوار نصيرالدين طوسي در بحث وحدت گريزناپذير انسان ها مي فرمايد:چون اشخاص نوع انسان در بقاي شخص و نوع به يکديگر محتاج‌اند و وصول ايشان به کمال بي‌بقا ممتنع پس در وُصول به کمال محتاج به يکديگر باشند، و چون چنين بُوَد کمال و تمام هر شخصي به ديگر اشخاص نوع او منوط بُوَد. پس بر او واجب بُوَد که معاشرت و مخالطت ابناي خود کند بر وجهِ تعاون، و الا از قاعده عدالت منحرف گشته باشد، و به سمت جور مُتصّف شده.(10)برخلاف نظريه‌هاي غربي در گذشته که اساس بوجود آمدن شهر را بازده اقتصادي جوامع انساني مي‌دانند، و همانطور که از کلام خواجه در فوق بر مي‌آيد، از ديدگاه اسلام، نياز متقابل و زندگي اجتماعي نوع انسان اساس به وجود آمدن مجتمع هاي زيستي يا به عبارتي شهرها مي‌باشد، و اين نيازِ مُتقابل و زندگي مُتعاملِ ايشان (البتّه) ضرورت و جوهره وجودي و تکامل بني نوع انسان درهردوبعدمادّي و معنوي است، و همانطور که در کلام خواجه مذکور است، به شرطي که بنياد اين اجتماع و همنشيني بر اساس وحدت، عدالت محوري، هم هدفي، هم راهي، هم دلي و هم کاري باشد. (11)اعتدال، زندگي صالح، و شهري آبادانقرآن کريم در رابطه با زندگي صالح و پاک انساني، و تاثير آن در ايجاد شهري امن، و با روزي فراوان مي‏فرمايد:اگر ساکنين شهرها به حقيقت ايمان آورده و تقواي الهي پيشه ساخته (و ساختار زندگي اجتماعي خويش را بر پايه رعايت فرامين الهي و مطابق با اخلاق الهي چون وحدت، عدالت، محبّت و سلام و... بنياد مي‏نهادند) هرآينه برکت هاي آسمان و زمين را به رويشان مي‏گشوديم، ولي ايشان (چنين نکردند و) پيام آوران (راه عقل و عدل، سلم و سلام، و محبّت و عدالت و تقوا) را دروغگو خواندند، ما نيز (در پاسخ گفتار و کردار ناصوابشان) آنها را کيفر داده و (در دوزخ ظلم و جهل، تزاحُم و تعارُض، دشمني و بي عدالتي مبتلا نموده، و در سختي و تنگي معيشت) گرفتار ساختيم.(12)آيه فوق به روشني بر اين معني است که نظام طبيعت و اجزاي آن، و از جمله فضاي خانه، محله و شهر، چگونگي هندسه فعل خويش را در تناسب و هماهنگي با عمل انسان اندازه مي کنند. (بسيار دقّت شود)(13) روايات فراواني در چگونگي فعل هماهنگ طبيعت در زمان حکومت صالحان در آخرالزمان در کتب معتبر حديث درج است. حضرت سيدالشهدا حسين ابن علي در حديثي پيرامون چگونگي زندگي و خوبي هاي آن در زمان رجعت صالحان به زندگي (و تشکيل حکومت الهي بر زمين) مي‏فرمايد:(در آن زمان) هر آينه برکت از آسمان فرو مي‏ريزد تا آنجا که درختان از سنگيني ميوه‏هايي که خداوند بر شاخسار ايشان خواسته مي‏شکنند. در تابستان ميوه زمستاني خورده مي‏شود و در زمستان ميوه تابستاني. اين است سخن خداي تعالي که"اگر ساکنين شهرها به حقيقت ايمان آورده پرهيزگاري پيشه کرده بودند برکت هاي آسمان و زمين را بر ايشان مي‏گشوديم".(14)خروج از اعتدال: زندگي گناه ‏آلود، شهري بلازده، تنگي‏ها و گرفتاري‏هامرحوم طباطبائي در تفسير خويش از بخش پاياني آيه فوق‏الذکر در جمله "ولکن کذبوا فاخذناهم بما يکسبون" مي‏فرمايند: "اين جمله دلالت دارد بر اين که عذابي که بر جمعيت‏ها نازل مي‏شده به عنوان مجازات بوده … اينگونه عذاب‏ها در حقيقت چهره ديگر اعمال خود مردم است که مستقيماً و در همين دنيا به آنان برمي‏گردد.(15) " قرآن کريم در آيه‏اي ديگر بر اين مهم اينچنين تأکيد مي‏ورزد که:چه بسيار شهرهايي را در هم کوبيديم که (ساکنين) آنها ظالم (به معني "نا عادل" و خارج از نظام اعتدال) بودند و پس از ايشان گروهي ديگر را پديد آورديم. (16)و باز در آيه‏اي ديگر از عاقبت شوم شهري ديگر خبر مي دهد:خداوند شهري را مثال مي‏زند که در امنيّت و اطمينان مي‏زيستند و روزي ايشان (همواره و) هر روز و از همه مکانها مي‏رسيد. پس به نعمتهاي خداوند کفر ورزيدند (و زندگي خويش را بر اساس گناه، يا همان خروج از سلام و اعتدال، پي گرفتند)، پس خداوند لباس گرسنگي و ترس را (در مقابل نعمت امنيت، اطمينان و فراواني روزي) بر تن ايشان کرد، به پاداش آنچه که خود خواسته بودند.(17)و باز نشاني ديگر از شهري ديگر، شهري که غرق در تمامي نعمت‏ها بود و زندگي گناه‏آلوده ساکنين آن را به شهري ويران و خالي از هرگونه نعمت مبّدل نمود. شهر سباء يکي ديگر از شهرهائي است که به واسطه زندگي گناه‏آلوده ساکنين آن (يعني خارج شدن ساکنين از نظام سلام و سراسر اعتدالِ زندگي اسلامي) به وسيله سيل ويران شده و باغستان‏هايش به جاي ميوه شيرين و فراوان ثمري اندک و تلخ مي‏دادند.(18)به وجود آمدن هرگونه فساد و تباهي در زمين نتيجه عمل نابهنجار انسان و مخالفت او با سنّت جاويدان آفرينش (يعني اعتدال و سلام) است. قرآن کريم در اين زمينه مي‏فرمايد:فساد و تباهي در خشکي و در دريا به تناسب اعمال و رفتار انسان ها پديدار گشت، تا (طعم نتيجه) بعضي از (گناهانشان را) بايشان بچشانيم، شايد (از اين عمل زشت خويش) باز گردند (و طريق صلاح در پيش گيرند).(19) مرحوم طباطبائي در تفسير اين آيه مي‏فرمايند: "اين آيه بنا بر ظاهر هر لفظش عام است، و مخصوص به يک زمان و يک مکان و يک واقعه نيست، و در نتيجه مُراد از برّ و بحر همان معناي معروف خشکي و تري است که روبرهم شامل همه بخش هاي مختلف زمين (به معني همه قارّه ها و کشورها) مي‏شود. و مُراد از (ظاهر شدن) فساد در زمين، مصائب و بلاهاي عمومي است، که يکي از منطقه ها را گرفته، مردم را نابود مي‏کند، چون زلزله، و نيامدن باران، و قحطي و مرض‏هاي مُسري، و جنگ‏ها، و غارت‏ها، و سلب امنيّت، و سخن کوتاه، هر بلائي که نظام آراسته و صالح جاري در جهان هستي را برهم مي‏زند، و چه اين که به اختيار بعضي از مردم باشد و يا نباشد، چون همه آن ها فسادي است که در تري و خشکي عالم پديد مي‏آيد و خوشي و طيب انسان‏ها را از بين مي‏برد."(20) مسئله آلودگي‏هاي محيطي و جوي، خشکسالي‏ها، بيماري‏هاي ناشناخته جسمي، روحي و رواني که هر از گاهي گروهي جديد به جمع نامبارکشان افزوده مي‏گردد، مسئله اپيدمي‏ها که همه ساله جان ميليون‏ها نفر از همنوعان ما را در اقصا نقاط خانه زمين مي‏گيرد و هزار بلاي به ظاهر طبيعي و اتّفاقي، مطابق با بيان آيه فوق‏الذکر، به روشني از نتايج و عکس العمل جهان هوشمند نسبت به عمل غير انساني ما افراد بني‏نوع بشر است. در نهايت مي توان جمله شعارگونه زير را به عنوان نتيجه بخش نخست مطالب ارائه شده دراين مقاله قلمداد نمود که:"وقف" ميوه عدالت محوري جامعه اسلامي بوده، و خود نيز تأمين کننده عدالت در جامعه است.تلاشي مختصر در شناخت بيشتر مباني نظري سنت پسنديده وقف، و نقش اساسي آن در اعتدال، ثبات و پايداري سازمان فضايي شهرهاي اسلاميبراي رسيدن به شرح روشن و گويائي از عنوان فوق، در مرحله نخست، مؤلّف خود را مُلزم به ارائه زيرساخت هاي نظري بيشتري در موضوعات مرتبط با موضوع اصلي بحث يعني "وقف" مي بيند.امروزه، مانند نبودِ مطالعه عميق و تحقيقات کافي در باب چيستي و چرائيِ ديگر سنّت هاي پسنديده اسلامي، و نقش حياتي آن ها در بالابردن کيفيّات و کميّات زندگي فردي و اجتماعي انسان در نوشتارهاي علمي موجود و ادبيّات بومي و در دسترس ما از معماري و طرّاحي شهري مسلمانان، فقدان قابل توجّهي را در باب اين قبيل مطالعات در شرح يکي از مهمترين آن سنّت ها يعني "وقف" و نقش اساسي آن در ايجاد "اعتدال، ثبات و پايداري در سازمان فضايي شهرهاي اسلامي" شاهد هستيم. اگرچه اين قبيل کاستي ها بايد توسط انجام تحقيقاتي وسيع و عميق در اين باب و موضوعات مرتبط با آن جبران گردد، اما به دليل محدوديت حاکم بر اين تحقيق، در اين بخش از مقاله به بحث کوتاهي درمورد آن بسنده مي شود. اميد است مطالعات انديشمندان در آينده، اين قبيل کمبودها را در گنجينه دانش مسلمانان برطرف سازد.دنيا و زندگي دنيائي (به خودي خود، بازيچه اي بيش نيست، بلکه در حقيقت وجودي و از نظر هدف آفريننده حکيم در"آفرينش هدف مند" آن)(21) ميداني است مناسب (و البتّه محدود و زمان مند) که پرورش دهنده جهانيان، براي برانگيزاندن استعدادهاي انسان و به ميدان آوردن و پرورش آن ها فراهم آورده. درست مانند ميدان مسابقه اي که هر مربّي ديگري براي رُشد دادن و پرورانيدن استعدادهاي مُربّا (يا همان موضوع مورد پرورش) خود فراهم مي آورد، قرآن کريم، دنيا و زندگاني دنيا را همچون ميدان مسابقه اي مي داند که پرورش دهنده يا همان "ربّ العالمين" به منظور "بعثت" (يا همان "برانگيزاندن") و به ميدان آوردن استعدادهاي خداگونه انسان و پرورش آن ها فراهم آورده است.(22) و اين همان هدف يگانه آفرينش جهان و موجودات آن (يعني بندگي) است.(23)مطابق با اين ديدگاه، دنيا و زندگاني دنيا فرصتي است هدف مند، و فضائي است محدود به حدود و اُصولي معيّن، که پرورش دهنده جهانيان براي پرورش گيرندگان خود تدارک مي بيند تا در آن (و در ميدان مسابقه وقايع و مسائلِ مبتلابه زندگي در آن، توانمندي هاي درون ذاتي مربّاهاي خود را به ميدان "مطالعه"، "مصالحه و يا مقابله"، "مبادله و يا معادله"، "مسابقه و يا مبارزه" مي آورد، (24) و در طول شکل گيري اين وقايع و ابتلائات (و انجام اين مُطالعات، مُصالحات، مُبادلات، مُعادلات، و يا... مسابقات، آن توانمندي ها و استعدادهاي خداگونه را به ميدان فاعليّت درآورده، ورزيده ساخته و در نهايت به کمالِ موردِهدف (يعني همان خداگونگي و هم شکلي با صفات و توانمندي هاي پرورش دهنده خود) مي رساند.در اين نوع از بينش، (در برنامه عملي مربّي) اين ميدانِ پرورش يا همان "فضاي زندگي انسان" (همانند "رَحِم" مادر) سراسر سراسر سختي و ابتلا به ناملايمات تعريف شده.(25)در زبان قرآن کريم، حتّي دارائي ها و فرزندان در مرحله نخست محلّ فتنه و آزمايش انسان بوده،(26) و در مرحله بعد (و به عنوان هدف فرعي) نيز تنها نوعي زينت و سرگرمي براي زيبا نمودن فضاي زندگاني و دشواري ها، و در نتيجه قابل تحمّل نمودن فضاي زندگي به حساب مي آيند، (27) و شايد هدف از دراختيار قراردادن آن ها از طرف مربّي و زيبا نمايانيدن ظاهر آن ها، همان پوشانيدن زشتي ها و قابل تحمّل ساختن ناملايمات و بعضاً ناخوشايند وقايع زندگي باشد.اعتقاد و باور قلبي مسلمانان نسبت به زندگي پس از مرگ و رابطه آن با سنت پسنديده وقفقرآن کريم در باب گذرا بودن زندگي اين جهاني، رفتار مسئولانه انسان مسلمان در آبادان ساختن دنيا و به سامان آوردن بي نظمي ها و کاستي هاي و زندگي جاودان درجهان آتي مي گويد:(بطور کلّي) مال و فرزندان زينت زندگاني (انسان) در دنيا بوده (و موجوداتي فناپذير هستند)، و کارهاي شايسته و نيکو تا قيامت باقي بوده و (از نظر پاداش نيز) در مرتبه و مقام آسماني پروش دهنده (توانمندي هاي خداگونه) تو بسي بهتر، و عاقبت (و نتيجه) آن ها نيز نيکوتر است.(28) قرآن کريم همچنين بيان مي کند، انسان هاي نيکوکار که دل ها (و يا به عبارتي همان عقل ها و انديشه هايشان) را از بدي ها حفظ مي کنند (متّقين يا) پرهيزگاران هستند، و در معرفي پرهيزگاران اينگونه مي فرمايد:آن کساني که به غيب ايمان دارند، و نماز به پاي مي دارند، و از هر چه روزي ايشان کرديم (به فقيران و درماندگان) انفاق مي نمايند.(29)در توضيح بيشتر معنا و مفهوم نيکوکاري و کارهاي نيک، آيه پيرو مي گويد:"نيکوکاري" بدان نيست که روي به جانب مشرق و يا مغرب کنيد، (30)(چه اين کار، به خودي خود و صرف نظر از علّت اصلي آن که آزمودن پيروان حقيقي پيامبر است، امري بيهوده و مسئله بي اثري است)، وليکن نيکوکار کسي است که به خداي عالم و روز قيامت و فرشتگان آسمان و کتاب آسماني و پيغمبران ايمان آرد و دارائي خود را در راه دوستي خدا به خويشان و يتيمان و فقيران و رهگذران و گدايان بدهد، و هم در راه آزاد کردن بندگان صرف کند، و نماز بر پاي دارد، و زکوه مال به مستحق برساند، و با هر که عهد بسته به موقع خود وفا کند، و در ميدان هاي کارزار و کوران سختي ها و مشکلات، صبور و شکيبا باشد، و به وقت رنج و سختي، صبر پيشه کند. کساني که بدين اوصاف آراسته اند، آن ها به حقيقت راستگويان عالم (در ادّعاي نيکوکاري) و هم ايشان پرهيزگاران (31) هستند.(32)علاوه برآن، قرآن کريم مؤکّداً بيان مي دارد، بخشيدن آنچه که انسان خود دوست دارد (و به آن نيازمند است)، تنها وسيله اي است که توسط آن صفت خداگونه "نيکوکاري" قابل دست يابي خواهد بود.(33) يک مسلمان راستين قويّاً باور دارد که چنين کرداري (يعني بخشيدن اموال و دارائي ها در جهت برطرف نمودن نيازِ نيازمندان)، شرط اصلي نيکوکاري است، و تنها از طريق چنين اعمالي است که هم خواست و فرمان خداوند انجام شده و هم رستگاري و شادماني کامل و زندگي جاودان انسان در بهشت به دست مي آيد. بنابراين، يک مؤمن حقيقي، نه تنها (به واسطه وجود مسئله اي با نام مرگ و کوتاهي و پايان پذيري زندگي اين جهاني اش) در چگونه گذراندن زندگي فردي و خانوادگي اش در بهره برداري از مواهب و نعمت هاي در اختيار و يا در دسترس خويش افراط نمي کند، بلکه (با توجّه به حقيقي بودن جهان پس از مرگ و اعتقاد قلبي به جاودانگي زندگي پس از مرگِ خوبان در بهشت سعادت) تلاش مي نمايد.وقف، معمار بهشت يا دارالسلام (يعني نظامي به تعادل رسيده و بستر پديداري و برقراري عدل الهي)پيشتر گفتيم: بهشت را از آن جهت دارالسّلام نيز مي گويند، که نظامي به تعادل رسيده و بستر پديداري و برقراري عدل الهي است، و اگر بهشت را مي توان به اين سادگي در اختيار داشت، سؤال مؤلّف از مخاطبين اين کلام آن است که:چرا زندگي کوتاه و فانيِ اين جهانيِ خود را در جهنّمي از بي عدالتي و نابساماني بگذرانيم؟اين سؤالي است که هر مسلمان مؤمن (به معني صاحب انديشه اي به کمال و به امنيّت رسيده) و هر فرد "عاقل"، و بنابراين "عادل"، و بنابراين "ناظم" از خود نموده و تلاش مي نمايد، تا در جهت برپائي بهشتي ديگر در محيط انساني زندگي خويش، عدالت اجتماعي (يعني اساس برپائي و بلکه اکسير زندگي بخش بهشت سعادت) را در جامعه مرتبط با خود موجود سازد و (در بهره مندي از مواهب طبيعي) نظام متعادلي را براي هر يک از اعضاي جامعه فرآهم آورد. در اين نظام متعادل اجتماعي، زماني که نيازي عمومي در جامعه اسلامي وجود دارد، و يا فقدان يک و يا چند مورد از خدمات اساسي شهري عموم مردم (و به خصوص مستمندان) را در تنگنا قرار مي دهد (و به عبارتي، بهشت سعادت ايشان را به دوزخي از بي عدالتي تبديل مي سازد)، نيکوکاران در طلب کسب پاداش و لطف از خداوند، (و نيز به منظور برپا نگاه داشتن ارکان بهشت زميني خود)، دارائي شخصي خويش را در جهت برطرف نمودن آن نياز و ساختمان آن خدمات شهري بنيادين وقف مي کنند. اين قبيل نيازهاي اساسي، در ارتباط با خدمات شهري، عموماً شامل مواردي چون حمام هاي عمومي، آب انبارها و سقاخانه ها، مدارس و آموزشکده هاي علوم، مراکز بهداشت، نوانخانه ها، بيمارستان ها وحتّي جايگاه هاي ارائه غذا براي حيوانات و پرندگان؛ و در ديگر موارد، مساجد، حسينيه ها، مدرسه هاي آموزش علوم ديني بوده است.(34) وقف راز جاودانه شدن انسانآدمي (بنا بر ناداني و ناآگاهي خود از چيستي و چگونگي زندگاني پس از مرگ، و بعضاً بي پاسخ دانستن اين پرسش که اساساً "آيا زندگي پس از مرگي وجود دارد، يا نه؟"، از آغاز زندگي خود بر زمين همواره از کوتاه بودن مدت زندگي اين جهاني گله مند بوده، و همواره به دنبال آن بوده تا بر اين کوتاهي عمر و فناپذيري خود فائق آمده و به زندگي جاويد دست يازد. فراعنه ديروز (با ساختن اهرام "به عنوان فضائي جادوئي که زندگي پس از مرگ را براي ايشان ممکن مي سازد)، و زرمداران امروز نيز (با دستکاري فرآيند طبيعي آفرينش و رُشد سلول هاي بنيادين، و...) همواره به دنبال کشف راز جاودانگي بوده و بهره گيري از آن مي باشند. اسلام، جاودانگي رندگي مادّي زمين و زمينيان را ناممکن مي شمارد، و فنا و مرگ جسماني را نتيجه قطعي و گريزناپذير آن مي داند. (35) بلکه علي (به عنوان نمونه قطعي انسان کامل از ديدگاه اسلامي، حقيقت انسان را عقل و زندگي عقل مند او معرفي مي نمايد.(36) در اين ديدگاه اساساً انسان (يا همان عقل و زندگي عقل مند) موجودي است جاودانه. و به عنوان طبيب اين درد بي درمان انسان هاي هوشمند و طالب زندگي حقيقي، اين اکسيرِ حيات جاودانه انسان را "وقف" مي داند.علاوه برآن، پيامبر گرامي اسلام حضرت محمّد در باب شرح بيشتر اهميّت اين سنّت پسنديده مي فرمايد:زماني که فرزند آدم مي ميرد، کارهاي نيکويش (که راه رسيدن به بهشت و زندگي سعادتمندانه او در آن هستند) پايان مي يابند، بجز از سه طريق: صدقه ادامه دار (صدقه جاريه)، دانشي که انسان ها ازآن سود ببرند، و فرزند صالحي که برايش نماز بگذارد.(37)مطابق با نظر بيشتر روايان حديث و فقيهان بزرگ گذشته، همچون شهيد ثاني، واژه "صدقه جاريه" مذکور در حديث فوق به "وقف"(38) تعبير شده است. حديثي از امام صادق نيز اين حقيقت را اينگونه بيان مي کند:پاداش معنوي براي انسان (پس از پايان يافتن زندگي او در اين جهان) وجود ندارد، مگر از چند روش. اول، از صدقه اي ماندگار که برقرار سازد تا روز رستاخيز پاداش خواهد گرفت. دوم، از طريق صدقه اي که به صورت وقف باشد، و براي نمونه يک ساختمان[ به گونه اي که وارثان او از آن ارث نبرند. سوم، از طريق رايج ساختن يک عادت خوب يا هدايتي در جامعه، که انسان ها بعد از مرگش، توسط آن عادت و يا آموزش آن هدايت درست عمل کنند. و چهارم، از طريق فرزندي صالح که (پس از مرگ او) براي او (نيز همچنان که خود خدا را عبادت مي کند) نماز بگذارد.(39) پيامبر خود اوّلين کسي در اسلام بود که وقف کرد. بعد از او اين اهل خانواده، فاميل و پيروانش بودند که اموال و ساختمان هائي را (در راه بهره برداري نيازمندان از آن ها) وقف نمودند. سنّت وقف، ثمره ويژه تعاليم اسلامي است، حتّي اگر در فرهنگ هاي ديگر، (و در قبل و يا بعد از ظهور تعاليم اسلام)، نيز سنّت هايي مشابه ديده شود.شرح اصول وقف1-ممنوعيت خريد و فروش ملک موقوفه، و 2- ثبات کاربري املاک موقوفهشايد بتوان گفت اصلي ترين عامل در بحث نقش وقف در پايداري سازمان فضائي شهر اسلامي دو اصل اساسي در سنّت و قانون وقف است. اصل اوّل همان "ممنوعيت خريد و فروش املاک موقوفه"، و اصل دوّم نيز همان "ثبات کاربري و تغييرناپذيري آن (البتّه به شرط فسادانگيز نبودن آن" است.همانطور که مي دانيم، در بحث طرّاحي شهري و افکنش طرح زيرساخت ها در نظام هاي شهري، اساسي ترين نقش را خدمات عمومي و بنيادين زندگي اجتماعي و شهري چون مدارس و آموزشکده هاي علوم، مراکز بهداشت، حمام هاي عمومي، آب انبارها و سقاخانه ها، بيمارستان ها و نوانخانه ها، و حتّي جايگاه هاي ارائه غذا براي حيوانات و پرندگان؛ و در ديگر موارد، مساجد، حسينيه ها، مدرسه هاي آموزش علوم ديني مي باشند. و همانطور که پيشتر اشاره شد اين موارد همگي مواردي هستند که حوزه عمل وقف و فعاليت جدّي واقفين است.در حقيقت بي ربط نگفته ايم اگر اعلان کنيم که راز پويائي در زندگي شهر اسلامي، و ديرپائي اساس و ساختار آن همان توجّه خيرانديشان و خردورزان مسلمان در توجّه به سنّت پسنديده وقف است.پيام آورگرامي حق حضرت محمّد (که درودِ خدا براو وخانواده گرامش باد) درشرح چگونگي انجام صحيح عمل وقف مي گويد:اصل مال را ثابت کن [و آن را از خريد و فروش ممنوع ساز] و منافع آن را (براي اهداف خيرخواهانه) ببخش.(40) علي اکبر دهخدا، مؤلّف دائره المعارف دهخدا، باتوجه به حديث فوق الذکر، خاطرنشان مي سازد که در فقه، واژه "وقف"، به معني "حفظ و ثابت نمودن يک ثروت موروثي از هر معامله (خريد و فروش)، در مالکيّت وقف کننده و اختصاص دادن سود آن براي استفاده در راه خدا" مي باشد.اما بعضي از فقها بر اين باورند که مالکيت دارايي هاي وقف شده نيز تنها از آنِ خداوند است.(41)مطابق با ساختار درون ذاتي و معنوي اين اصول در مسئله وقف، دارايي و ثروت (و از جمله املاک و ابنيه موقوفه) از معامله و دست به دست شدن، و احياناً تغيير کاربري، حفظ مي شود. نمي توان املاک و ابنيه موقوفه را به ارث گذاشت، و نيز نمي توان آن را به عنوان هديه به کسي بخشيد.(42) مطابق با نظر محمّدجواد مقنيه، سود دارايي و ملک وقف شده را تنها مي توان در راهي که وقف کننده مشخص نموده (که آن راه نيز در اکثر قريب به اتّفاق موارد نخست مرمّت و نگهداري، و سپس رُشد و توسعه کاربري خدماتي مربوطه، و يا ارائه خدمات جديد و بيشتري در همان حوزه است) استفاده کرد.(43) وقف دسته بندي ها و انواع گوناگون و متفاوتي دارد، و مسلّماً درک و فهم درست هر يک از اين دسته بندي ها و موضوعات پيراموني و اجزاء متعامل با آن ها، و شناخت منافع و مضارّ هر دسته و هر جزء، البتّه نيازمند مطالعاتي همه جانبه و تحقيقاتي عميق و ذوابعاد (و البتّه متناسب با ويژگي هاي حاکم بر زندگي امروز مردم و شهرها) مي باشد، که البتّه پرداختن بايسته و شايسته به تمامي آن ها بارها از حوصله مخاطبين و محدوديّت هاي حاکم بر مقاله خارج است. فلذا (در تناسب با عنوان مقاله) موارد اصلي مورد نظر اين نوشتار از وقف، براساس هدفي که وقف براي استفاده درآن مسير معين شده، به قرار زير است:الف)وقف عام: اين مورد وقفي است که دارايي براي اهداف مذهبي يا خيرخواهانه اختصاص داده مي شود، همچون ساخت مساجد، مدارس، حمام هاي عمومي، حيسنيه ها و تکيه ها، آب انبارها و سقاخانه ها، حمام هاي عمومي، زيارتگاه ها، پل ها، بيمارستان ها و باغ ها.ب)وقف خاص: سود اين نوع وقف به خانواده اهدا کننده تعلق مي گيرد تا بعد از مرگ آخرين نواده، براي اهداف خيرخواهانه، استفاده شود.ج)"وقف منفعت" و نقش آن در رُشد و توسعه هدف مند شهرهاي اسلامي: توجّه به مقوله "وقف منفعت"، و فرصت ها و امکانات منحصربفردي که اين نوع ويژه از وقف در حلّ متناسب و انعطاف پذير بحران هاي ناشي از بر هم خوردن (خارج از برنامه و غيرقابل پيش بينيِ) نظام اعتدال در جامعه فراهم مي آورد، براي رسيدن طرّاحان و برنامه ريزان رُشد و توسعه شهري به اهداف خود، بسيار مهم و کارگشا است. دراين مقوله از وقف، خود ملک، ساختمان و يا هر نوع دارايي ديگر عملاً براي يکي از خدمات عمومي مشخّص (چون مدرسه، مسجد، حسينيه، بيمارستان، حمّام و يا....) وقف نمي شود، اما سود حاصل از کارکرد آن (ملک، بنا و يا سرمايه وقف شده) در جهت تأمين يکي از اهداف خيرخواهانه اشاره شده در وقف نامه (که البتّه اغلب کاربري هاي خدماتي شهري هستند) استفاده مي شود.اين نوع از وقف نه تنها امکان برنامه ريزي مدبّرانه و آزادي اراده را براي مسئولين و برنامه ريزان رُشد و توسعه شهر (در بکارگيري بهينه منافع حاصل از فعاليّت موقوفه در حلّ معضلات درجه اوّل نظام شهري) فراهم مي آورد، بلکه اين حُسن را نيز خواهد داشت، تا در هر دوره زماني خاص، و در هر موقع مکاني ويژه، به تناسب نياز موجود، و به صورتي کاملاً انعطاف پذير و پويا، از امکانات موقوفه به بهترين وجه ممکن در حلّ مشکلات و نابساماني ها مدد گرفت. چنين وقفي، در بيشتر موارد، املاک و دارايي هايي چون بخش هايي از بازار، بخش هايي ازيک قطعه زمين، خانه ها، باغ ها و يا مزارع کشاورزي را براي استفاده هاي گوناگون، در بر مي گيرد.نقش وقف در ثبات هويت ديني شهر اسلامي و خوانائي سازمان فضايي آنعلاوه بر آنچه که در باب نقش وقف در حفظ تعادل و پايداري سازمان فضائي شهر اسلامي گفته شد، يکي ديگر از آثار با ارزش وقف، همانا نقش آن در ماندگاري هويت ديني شهر اسلامي و خوانائي سازمان فضايي آن است. معمولاَ ابنيه موقوفه، ابنيه اي هستند با کاربري هائي همچون مسجد، مقبره، مدرسه، حمّام عمومي، مراکز شهري چون حسنيه ها، تکيه ها، ميدان هاي تجاري، و ديگر مجموعه هاي خدمات عمومي، که هر يک از عناصر تأثيرگذار در ساختار فضائي شهر و چيستي هويّت ظاهري و باطني شهرهاي اسلامي هستند. و غالب اين قبيل ابنيه، به جهت تلاشي که واقف و معمار و سازنده مسلمان آن ها در کسب رضايت پروردگار خويش داشته اند، برخوردار از معماري عالي و شاخص، مصالح ماندگار و ديرپا، و داراي فرم فضائي و طرحي نمادين هستند، و به علّت همان فرم معمارانه شاخص و ساختار فضائي و نمادگونه آن ها، اغلب به عنوان نشانه هاي شهري شهرهاي اسلامي شناخته شده و مي شوند.در حقيقت راز خوانائي هميشه شهر اسلامي همين ساختار ثابت





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 596]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن