تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كه بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را با اعتقاد و دوستى محمد و آل پاكش و با تسليم در ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826833614




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انسان شناسي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 انسان شناسي
انسان شناسي ديباچه:سؤال از منشأ انسان، تحول او، هدف از آفرينش، عهد و مسؤوليت او، ريشه در انديشه هاي انسان شناختي دارد که از بدو خلقت انسان و در اديان مختلف مورد بحث است.اسلام نيز به مسايل دقيق انسان شناختي توجه دارد. اين نوشتار پس از بررسي اصطلاح انسان شناسي، به رويکردهاي آن مي پردازد و در پايان، انسان شناسي ديني و حياني مورد شناسه قرار مي گيرد. من چرا بي خبر از خويشتنم من کيم تا که بگويم که منممن بدين جا زچه رو آمده ام کيست که تا کو بنمايد وطنمآخرالأمر کجا خواهم شد چيست مرگ من و قبر و کفنمگاه بينم که در اين دار وجودبا همه همدم و هم سخنم گاه انسانم و گه حيوانم گاه افراشته و گه اهرمنم (1)انسان که ميان دو بي نهايت است، از يک سو آن چنان مي تواند پرواز کند که از ملک برتر شود و پا به عرش گذارد؛ (2)طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت بدر آي تا ببيني طيران آدميت و از سوي ديگر آن چنان سقوط نمايد که حتي شايسته نام حيوان نباشد. (3) انسان کيست؟ جايگاه او در نظام خلقت کجاست؟ مقصد و منتهايش چيست؟ فلسفه ي آفرينش او چه مي باشد؟ کمال او در چيست؟ ... و هزاران سؤال ديگر که آدميان را به خود مشغول مي دارد. آنان که در پي رسيدن به ره منزل سعادت مي باشند و بودن را تصادفي و بدون معنا نمي دانند، همواره در پي دريافت پاسخ به سر مي برند. شناخت انسان؛ يعني شناخت استعدادها و توانايي هاي او، شناخت غايت و کمال او و شناخت راه سعادت او. انسان در لغت، از ماده انس به معناي قرب و ظهور است و انسان را انسان ناميده اند؛ زيرا قوام و دوامي براي او نيست، مگر در انس و نزديکي بعضي با بعض ديگر.(4)اين واژه 65 بار در قرآن مجيد به کار رفته است. که مراد از آن جسد و صورت ظاهري نمي باشد، آن چنانکه در بشر مراد است، (5) بلکه باطن و نهاد و استعداد و انسانيت و عواطف او در نظر است. (6)انسان شناسي، عهده دار تحليل و بررسي واقعيتي به نام انسان است. از آن جا که انسان موجودي بسيار پيچيده و داراي ابعاد وجودي متنوع مي باشد، هر شاخه از معرفت که به گونه اي به شناخت بعد و جنبه اي از انسان بپردازد، در واقع به شناخت انسان پرداخته است و شايسته عنوان انسان شناسي است.رويکردهاي انسان شناسي:با توجه به اهداف تحقيق درباره انسان و نيز به کارگيري روش ها و ابزار، موضوع انسان رويکردهاي مختلفي به خود مي گيرد که به اختصار به آن پرداخته مي شود.انسان شناسي بر اساس نوع نگرش و هدف بررسي انسان به دو شاخه تقسيم مي گردد: انسان شناسي جزءنگر و انسان شناسي کل نگر.در انسان شناسي جزءنگر، بعدي از ابعاد وجودي انسان مورد بررسي قرار مي گردد و پاسخ گويي به پرسش هاي مربوط به آن مورد نظر است.(7) اما در انسان شناسي کل نگر، انسان به طور کلي و با صرف نظر از بعد، شرايط، زمان و مکان خاص مورد توجه است و ارائه ي تصويري کلي از اين موجود پيچيده دنبال مي شود و کليت انسان مورد نظر است. (8) پاسخ گويي به سؤالاتي؛ همچون: پيدايش انسان چگونه است؟ از چه چيز خلق شده است؟ ساختمان وجودي او چيست؟ آيا تنها جسم است، يا از بعد ديگري نيز برخوردار است؟ نيازها و گرايش هاي انسان چيست؟ آيا او به شناخت حقايق عالم آفرينش قادر است؟ هدف غايي انسان چيست؟ فرجام او چگونه است؟ و ... انسان شناسي بر اساس نوع روش و ابزار بررسي، گرايش هاي مختلفي پيدا مي کند؛ که اهم آن ها عبارت است از:1. انسان شناسي ديني يا وحياني؛ اين نوع انسان شناسي، بر اساس روش نقلي از متون ديني؛ همچون: عهد عتيق و جديد کتاب مقدس، قرآن کريم و روايات معصومين عليهم السلام به بررسي انسان مي پردازد. 2 . انسان شناسي فرهنگي (Cultural-anthvopology)؛ بررسي فرهنگ هاي بشري معاصر (مردم نگاري) و الگوهاي عام حاکم بر فرهنگ بشري، که شامل باور داشت ها، ارزش ها، رسم ها، رفتارها و هنرهايي که اعضاي يک جامعه به کار مي برند. (9) 3 . انسان شناسي فلسفي (philosophi cal-Anthropology)؛ وحدت نهايي و بي بديل و مطلق انسان را مي کاود و در جست و جوي «مفهوم» و «ماهيت» و «تصور» انسان به عنوان ساختاري بنيادين و غير تاريخي است که از اين طريق، توصيف هاي متنوع انسان از خودش را قابل درک مي گرداند.(10) به عبارت ديگر؛ انسان شناسي فلسفي درصدد است تا کليت انسان را به روش عقلي مورد مطالعه قرار دهد و با ارائه تصويري عقلاني، ماهيت آدمي را روشن و آشکار سازد. برجستگي اين نوع، اولا: فراگيري و جامعيت آن و ثانيا: قطعيت و خلل ناپذيري آن است. (11)4 . انسان شناسي طبيعي ( تجربي)(physical-anthvo pology)؛ با استفاده از يافته هاي تجربي، چه در بعد ديرينه شناسي و چه در بعد زيست شناسي مطالعه و تحقيق انجام مي پذيرد.5 . انسان شناسي عرفاني؛ اين رويکرد، با بهره گيري از سير و سلوک عرفاني در پي کشف معارفي راجع به انسان و جايگاه و مقام و منزلت او در نظام هستي است.ويژگي هاي انسان شناسي ديني انسان شناسي ديني در مقايسه با ديگر انواع خود امتيازهاي ذيل را دارا است:الف. جامعيت؛ انسان شناسي ديني، از دستاورد وحياني که محدود به قلمرو خاصي نيست، سود مي جويد و ابعاد مختلف انسان را اعم از جسماني و زيستي، تاريخي، فرهنگي، دنيوي و اخروي، فعلي و آرماني و مادي و معنوي بررسي مي نمايد؛ و حال آن که انواع ديگر انسان شناسي ( فلسفي، تجربي، عرفاني، فرهنگي و ...) زمينه اي خاص را مورد نظر دارد. ب . اتقان و خطاناپذيري؛ انسان- شناسي ديني که از معارف وحياني و متصل به علم لايزال الهي سرچشمه گرفته و از هر گونه تحريف در امان مانده باشد، اتقان و استحکام دارد و هيچ گونه خطايي در آن راه نمي يابد، ولي ديگر انواع انسان شناسي که از داده هاي تجربه، تعقل، يا سير و سلوک به دست مي آيد، خطاپذير است.ج . توجه به مبدء و معاد؛ در انسان شناسي غير ديني، انسان را بريده از مبدء و معاد مورد بررسي قرار مي دهند، مانند : انسان شناسي تجربي و برخي نحله هاي انسان شناسي فلسفي و عرفاني. و چنانچه از مبدء و معاد سخن به ميان آيد، رهگشاي چگونه زيستن و چگونه پيمودن راه کمال نيست.در انسان شناسي ديني، مبدء و معاد به عنوان دو بخش اساسي از مراحل زندگي انسان مورد توجه قرار مي گيرد.د . بينش ساختاري و رابطه ي ساحت هاي مختلف در وجود انسان؛ در انسان شناسي ديني، رابطه ي ساحت هاي جسم و جان مادي و معنوي، بينش و گرايش و تأثير و تأثر هر يک بر ديگري مورد توجه قرار مي گيرد، ولي در انسان شناسي عرفاني، تجربي، فلسفي ... اين ساحت ها مورد غفلت قرار مي گيرد، يا به گستردگي انسان شناسي ديني مورد توجه قرار نمي گيرد. (12)اگر چه انسان شناسي ديني با توجه به ويژگي هاي مذکور، از امتيازات خاصي برخوردار است، لکن شناسايي موجودي پيچيده، همانند انسان را نمي توان منحصر در يک يا دو روش نمود، بلکه در شناخت انسان به روش ها و ابزار مختلف نياز است.ملاصدراي شيرازي قدس سره در اين زمينه مي فرمايد: «چون هستي انسان همچون معجوني آميخته از دو گونه عنصر است؛ يکي صورت معنوي و ديگر عنصر حسي و جسماني، بدين جهت در نهاد هستي نفس انسان پيوسته، آميختگي به اين دو گونگي سرشتي حاکميت و انعکاس دارد. يکي تعلق به ماده است و ديگري گرايش به خرد و آزادگي از ماده و از اين رهگذر و بر اساس اين دوگانگي سرشتي، حکمت و شناخت او نيز از اين دو منبع متقابل هستي سرچشمه مي گيرد».(13)بنابراين در پژوهش هاي انسان شناسانه ضروري است، با مبنا قرار دادن متون ديني اصيل و عاري از هر گونه تحريف از منابعي ديگر؛ همچون: عقل، تجربه، مکاشفه و شهود نيز استفاده شود . آثار پژوهش هاي انسان شناسانه پژوهش هاي انسان شناختي از ابعاد و زواياي مختلف داراي اهميت است و آثار فراواني را در زندگي بشر به همراه دارد. اينک به دو محور ازآن پرداخته مي شود:محور اول: آثار انسان شناسي در زندگي فردي و اجتماعي شناخت حقيقت انسان و مسايل پيرامون او آثار فراواني براي فرد و جامعه به همراه دارد؛ که به اختصار برخي از آن ها مورد بررسي قرار مي گيرد:1. درک حقيقت زندگي در پرتو انسان شناسي؛ معناي زندگي و درک حقيقت آن بستگي به تصويري دارد که انسان از خود پيدا مي کند. برخي انسان را موجودي بي هدف که محکوم به جبر محيط و تاريخ... است به حساب مي آورند؛ چنين آدمي هيچ نقشي در تعيين سرنوشت خويش را ندارد؛ از اين رو زندگي براي او پوچ و بي معنا مي گردد.چنانچه انسان را موجودي صاحب اختيار و داراي نقش مستقيم در تعيين سرنوشت خويش بدانيم که مجموعه هستي نيز براي او آفريده شده تا به سعادت و کمال حقيقي دست يابد، زندگي او معقول و معنادار مي شود، و تمامي تلاش و کوشش خود را به کار مي گيرد تا با شناخت استعدادهاي بالقوه خويش و به کارگيري ابزار سعادت، آن ها را به فعليت برساند.آشنا ساختن انسان با خويشتن، از رسالت هاي مهمي است که بدون آن هيچ کاري درباره انسان صورت نخواهد گرفت.(4) رهايي از سرگشتگي و سرگرداني که ويژگي مهم انسان معاصر است، از راه شناساندن تصويري درست و کامل از وجود او ميسر مي گردد.بهره مندي صحيح و کامل از جهان طبيعت در صورتي براي انسان حاصل مي شود که جايگاه خود را در نظام آفرينش بداند، استعدادها و قابليت هايش را بشناسد و راه رسيدن به سعادت را تشخيص دهد.2 . دست يابي به نظام هاي اجتماعي صحيح؛ انسان موجودي اجتماعي است که براي رسيدن به سعادت، نياز به نظام هاي اجتماعي دارد. (15) دليل وجودي نظام ها و نهادهاي اجتماعي، بر آوردن نيازهاي اساسي انسان است و اگر مسايل اساسي انسان شناختي و نيازهاي اصيل انساني از نيازهاي کاذب شناسايي نشود، اين نظام ها از پشتوانه منطقي و معقول برخوردار نخواهد بود.بحران نظام هاي اجتماعي غرب و ناکارآمد بودن آن ها، به جهت عدم شناخت صحيح انسان است. يک نظام اخلاقي صحيح و قابل قبول بايد هدف مشخصي را براي مجموع فعاليت ها و افعال اختياري انسان تعيين نمايد؛ به گونه اي که ارزش حقيقي انسان رسيدن به آن هدف اصلي باشد تا بتواند از اين طريق ملاک و معيار کلي براي ارزيابي همه ي افعال انسان ارائه دهد . بدون شناخت انسان و ظرفيت ها و امکانات وجودي او نمي توان ارزشمندترين هدف ممکن را به درستي براي او معين نمود.(16)موضوع تعليم وتربيت با وجود آدمي و ابعاد مختلف هستي او ارتباط دارد. لازمه عمل تربيتي شناخت طبيعت آدمي ، به ويژه طبيعت رواني و اخلاقي و قوا و استعدادهايي است که مربي مي خواهد آن ها را پرورش دهد؛ هر چه شناخت ابعاد گوناگون وجود انسان و مراتب حيات جسماني و رواني و اجتماعي او دقيق تر باشد، تأثير اقدامات و اعمال تربيتي بيشتر است. (17) انسان شناسي هر مکتب، راهنما و زيربناي نظام تربيتي آن مکتب است. نگرش خاص انسان شناسانه هر مکتب هدايتگر و خط دهنده علوم تربيتي و جامع تر از آن علوم انساني است . نگرش اومانيستي به انسان، و نگرش اگزيستانسياليستي و مارکسيستي در مورد انسان و هر گونه ي ديگر از انسان نگري، تأثيراتي ژرف در سامان يافتن نظام ها و مکاتب تربيتي و هدايت علوم تربيتي داراست. (18) برقراري نظام هاي صحيح و کامل حقوقي، سياسي، اقتصادي، مدني و ... بدون شناخت انسان قابل ارائه خواهد بود. (19)3 . انسان شناسي مقدمه علوم انساني و جهت دهنده تحقيقات اجتماعي؛ علوم انساني، مجموعه علومي است که درصدد کشف مکانيسم و قوانين حاکم بر پديده هاي انساني است. موجوديت و اعتبار اين علوم در گرو حل برخي از مسايل انسان شناسي است؛ مثلا: پذيرش سرشت مشترک انسان ها (مشترکات فراحيواني ثابت بين انسان ها) زمينه ي کشف و ارائه اين نوع قوانين جهت پايه ريزي علوم انساني را فراهم مي کند.جهت گيري علوم انساني و تحقيقات اجتماعي با برخي از مباحث انسان شناختي پيوند ناگسستني دارد؛ مثلا: زماني که به صورت کلي منکر روح در انسان شويم و او را مادي صرف بدانيم، تحقيقات اجتماعي کليه موضوعات معنوي و امور مرتبط با جهان پس از مرگ وتأثير و تأثر آن با زندگي اين جهاني او ناديده گرفته مي شود و تمام تحقيقات به سوي ابعاد مادي انسان جهت گيري مي گردد، اما اگر روح به عنوان حقيقت اصلي انسان مورد نظر باشد، جهت تحقيقات به سوي ابعاد غير مادي در علوم انساني تنظيم مي شود. (20)با توجه به اين که جوامع انساني را علوم انساني اداره مي کند و صلاح و فساد در اين علوم، صلاح و فساد جوامع انساني را در پي دارد؛ بر متفکر و محقق علوم انساني لازم است که شناخت صحيحي از انسان و جامعه انساني ارائه دهد تا بدين ترتيب فساد از جوامع برچيده شود. (21)حاصل مطلب آن که براي بهره برداري از علوم انساني و تجربي لازم است حقيقت انسان شناخته شود؛ زيرا کسي که حقيقت انسان را عبارت از روح او که موجودي ملکوتي است، بداند، و بر اساس هستي شناسي توحيدي و در سايه معرفت خدا شکل دهد، در برنامه ريزي ها و نظام هاي اجتماعي اعم از تربيتي، اخلاقي، اقتصادي، سياسي و ... انسان را با حيوان يکسان نمي بيند، و بر اساس اهداف عالي و کمال انساني گام بر مي دارد.بنابراين انسان شناسي نه تنها در شناخت حقيقت زندگي و در نظام هاي مختلف اجتماعي مؤثر است، بلکه پيش فرض علوم مختلف نيز مي باشد که با تثبيت آن بسياري از مسايل علوم انساني و تجربي کارآمد مي گردد.محور دوم: ارتباط انسان شناسي با معارف دينياز آن جا که رسالت دين و معارف الهي معرفي حقيقت انسان و جهان هستي مي باشد، مسايل انسان شناختي با اصول بنيادين دين؛ همچون: خداشناسي، نبوت و معاد و تبيين احکام اجتماعي اسلام و مسايل اخلاقي پيوندي ناگسستني دارد. به اختصار مي توان گفت:1 . خداشناسي و انسان شناسي؛ تنها چيزي که انسان به آن معرفت حضوري دارد، نفس خويش است که اگر آدمي بتواند حقيقت وجود خود را درک کند و بشناسد، از درک و شهود خداوند منفک نخواهد شد؛ زيرا مخلوقات آينه و مرآه صفات حق مي باشند، صفاتي؛ همچون: علم، قدرت، اراده ، حيات و ... در مخلوقات، نشان از آن دارد که مبدء و منشأ اصلي موجودات، کمالات اعلا را دارا است. و خداوند متعال نيز مي فرمايد: (و في أنفسکم أفلا تبصرون) (22) ؛ « و در خود شما؛ پس مگر نمي بينيد؟ » بدون شک انسان اعجوبه عالم هستي است. پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرمود : «من عرف نفسه فقد عرف ربه (23) ؛ کسي که خويش را بشناسد، خدايش را شناخته است». آري خودشناسي در تمام مراحل، راه خداشناسي است. (24)مقصود از شناخت نفس نيز فقط شناخت هيکل جسماني و قواي طبيعي و اصل و نسب نيست، بلکه کسي که مخلوقيت و مربوبيت خود را شناخت و خود را آيت وجود حق تعالي و مظهر صفات الهي دانست، به قدر دلالت وجود خويش و معلوماتش، خداي خود را نيز خواهد شناخت. (25)2. نبوت و انسان شناسي؛ هر پيامبري که از جانب خدا مبعوث مي شود از قدرت و نيروي خارق العاده برخوردار است که از طريق وحي با ريشه و مبدء هستي اتصال پيدا مي کند، حال اگر در انسان شناسي اثبات نشود که انسان توانايي ارتباط مستقيم با خداوند و ارتباط غير مستقيم از طريق فرشتگان را دارد، چگونه مي توان از وحي و پيامبري سخن به ميان آورد؟! اگر در انسان شناسي ثابت شود که انسان از دو جزء تن و روان آفريده شده و روح و روان آدمي در پرتو عبوديت و اطاعت از تعاليم الهي استعداد و لياقت وحي را مي يابد و معارف الهي را از خدا دريافت مي کند تا به مردم برساند، از اين طريق به شبهات منکران نبوت که معتقد بودند: انسان نمي تواند با خدا چنين ارتباطي برقرار کند، پاسخ داده مي شود.(26)منکران نبوت مي گفتند: (... ما هذا الا بشر مثلکم يريد ان يتفضل عليکم و لو شاءالله لأنزل ملائکه ما سمعنا بهذا في ءابائنا الأولين) (27) ؛ «اين [مرد] جز بشري چون شما نيست، مي خواهد بر شما برتري جويد، و اگر خدا مي خواست قطعا فرشتگاني مي فرستاد. [ما] در ميان پدران نخستين خود، چنين [چيزي] نشنيده ايم». منکران نبوت حضرت نوح عليه السلام، که شناختي از انسان نداشتند و مي پنداشتند که جز ملائکه کسي توان ارتباط با غيب و خداوند را ندارد، او را به سلطه جويي متهم کردند.نبوت عامه و ضرورت بعثت انبيا نيز از طريق انسان شناسي اثبات مي شود؛ زيرا هدف از آفرينش انسان، رسيدن به کمال و سعادت است و اين هدف با شناخت عادي و متعارف انسان ها که به واسطه ي تجربه و بهره مندي از عقل به دست مي آيد؛ اگر چه نقش مهم در تأمين نيازمندي هاي زندگي ايفا مي کند، اما براي شناخت راه کمال و سعادت حقيقي در همه ي ابعاد فردي و اجتماعي، مادي و معنوي، و دنيوي و اخروي کافي نيستبنابراين از آن رو که بايد هدف آفرينش انسان تحقق يابد، راه ديگري وراي حس و عقل براي شناختن حقايق زندگي و وظايف فردي و گروهي بايسته است و آن چيزي جز راه وحي و مبعوث شدن انبياي الهي به عنوان دريافت کننده ي وحي نيست، تا به واسطه آنان راه صحيح زندگي شناخته شود و انسان ها هدايت گردند.(28) 3 . معاد و انسان شناسي؛ در صورتي مي توان از حيات پس از مرگ تصوير روشني ارائه نمود که وجود روح غير مادي و مستقل از بدن را پذيرفته باشيم؛ چرا که ماده از بين رفتني و نابود است ، و تنها روح مجرد پس از متلاشي شدن جسم مادي باقي مي ماند. آيات شريفه ي قرآن وجود روح انساني را ثابت مي کند؛ چنانکه در کيفيت آفرينش انسان مي فرمايد : (و نفخ فيه من روحه ... ) (29) و در مورد آفرينش حضرت آدم عليه السلام نيز مي فرمايد: (... و نفخت فيه من روحي...) (30) آيات ديگر نيز روح را قابل بقا- بدون بدن- معرفي مي کند.(31)شبهات معاد به اين امر بر مي گردد که به گمان آنان، انسان عبارت از همين بدن مادي است که با مرگ متلاشي و نابود مي شود و چنانچه دوباره زنده گردد، انسان ديگري خواهد شد؛ از اين رو مي گفتند: « آيا هنگامي که ما مرديم و در زمين گم شديم، آفرينش تازه اي خواهيم يافت... » (32) و در جاي ديگر آمده است: « ... چه کسي اين استخوان هاي پوسيده را زنده مي کند؟»، (33)و قرآن کريم با اشاره به اين حقيقت، در پاسخ منکرين معاد مي فرمايد: «بگو فرشته ي مرگي که بر شما گمارده شد، جانتان را مي ستاند، آنگاه به سوي پروردگارتان بازگردانيده مي شويد». (34) بنابراين قوام انسانيت و شخصيت افراد به آن چيزي است که ملک الموت آن را قبض و توفي مي نمايد و آن روح آدمي است که مجرد بوده و از بين نمي رود. اگر در مباحث انسان شناختي به اين حقيقت دست نيابيم و آن را اثبات نکنيم، مسأله معاد، فرض معقول و با پشتوانه استدلالي نخواهد بود. (35)4. تبيين مسايل اخلاقي و انسان شناسي؛ اخلاق عبارت است از : مجموعه ي صفات روحي و باطني انسان و اعمال ورفتارهايي که از خلقيات دروني او ناشي مي شود. مسايل اخلاقي ارتباط بسيار نزديکي با شناخت انسان دارد؛ چرا که اگر حقيقت آدمي شناخته نشود، و ابعاد وجودي و نقاط قوت و ضعف او معرفي نگردد، همچنين کمالاتي که به واسطه اخلاق پسنديده به دست مي آيد و درکاتي که به وسيله رذايل اخلاقي نصيب او مي شود، تبيين نگردد؛ نمي توان از اخلاق و علم اخلاق سخن به ميان آورد؛ زيرا اخلاق، با توجه به حقيقت انسان و اهداف عاليه او، معيار فعل اخلاقي نيک و بد و رذايل و فضايل و ارزش ها و ضد ارزش ها را تعيين مي نمايد.همچنان که اگر قابليت تغييرپذيري انسان در مباحث انسان شناختي تبيين نشود، علم اخلاق و مباحث اخلاقي و تربيتي بيهوده است، و بلکه تمام برنامه هاي تربيتي انبيا و کتاب هاي آسماني لغو خواهد شد.بنابراين اخلاق بدون مباحث انسان شناسي قابليت تحقق نخواهد داشت؛ از اين رو به روشني مي توان گفت: بحران هاي اخلاقي در مکاتب مادي به جهت عدم شناخت صحيح انسان است. (36) 5. تبيين احکام اجتماعي و شناخت انسان؛ هر جامعه، يا گروه اجتماعي، قواعد و مقرراتي دارد که ضامن ادامه ي حيات آن جامعه، يا گروه است. احکام اجتماعي و قوانين اسلام از قبيل: حقوق، اقتصاد، سياست و ... با شناخت کامل انسان و تمام جوانب آن ارتباط دارد. با شناخت ماهيت و حقيقت انسان و جدا نمودن نيازهاي اصيل از نيازهاي کاذب مي توان احکامي براي او وضع کرد که او را به سعادت و کمال برساند.بنابرآنچه گفته شد؛ به دست آوردن فلسفه حقيقي احکام اسلام، مستلزم شناخت واقعي وي است؛ هر چند که بندگان الهي در سايه وحي، آنچه را که خداوند متعال نازل فرموده است، مي پذيرند، اما تبيين احکام و اوامر و نواهي براي منتقدان دين، تنها در پرتو حل برخي از مسايل انسان شناختي امکان پذير است.به عنوان مثال در چهارچوب تعالي وحياني، هويت واقعيت انسان (انسانيت انسان) تنها در مسير قرب الهي شکل مي گيرد، دوري از خدا سقوط از مرتبه انسانيت و پست تر شدن از حيوانات است. (37) با توجه به اين تصوير، دستور قصاص براي قتل عمد و پاره اي از احکام جزايي و حدود الهي؛ همچون: اعدام براي مرتد، دستوري معقول و مستدل است ؛ زيرا چنين فردي انسانيت خود را آگاهانه از دست داده است و حيوانيت و بدترين جنبنده بودن را برگزيده و به ميکروبي خطرناک تبديل شده که براي حفظ سلامت جامعه بايد از ميان برداشته شود. ( 38)سخن آخرين انسان موجودي چند بعدي و پيچيده است که شناسايي دقيق او بررسي همه جانبه نياز دارد. مباحث انسان شناسي محور تمام مطالعات علوم انساني است؛ به عبارت ديگر انسان شناسي به عنوان محور مشترک رشته هاي علوم انساني عمل مي کند. با نگاهي ديگر انسان به واسطه وجود چند بعدي و ذو مراتب، مي تواند با روش هاي مختلف شناختي مورد بررسي قرار گيرد. روش تجربي، وجود انسان را از دريچه ي حس و تجربه و با استفاده از علومي، مانند: فيزيولوژي، روان شناسي، مردم شناسي و ... مورد مطالعه قرار مي دهد. روش عقلي، با نگاه کلان به ابعاد وجودي انسان و مبدأ و غايت او به کشف جايگاه وي در نظام آفرينش مي پردازد و با کمک از فلسفه، لايه هاي غير مرئي و ماوراي طبيعت او را به نمايش مي گذارد.روش عرفاني، با بهره گيري از کشف و شهود و سير و سلوک عرفاني جايگاه و مقام و منزلت انسان را در نظام هستي مشخص مي کند.و در نهايت روش ديني، با توجه به تعاليم وحياني و الهي به آدمي مي نگرد و به دليل اتصال به علم لايزال الهي از جامعيت کامل برخوردار است و منحصر در قلمرو خاص نمي باشد و از اتقان و استحکام کافي برخوردار است و خطا در آن راه ندارد، و در بينش ساختاري آن رابطه ي تمام ابعاد وجودي انسان مورد توجه قرار دارد. همه ي معارف بشري از آن جا که مربوط به انسان است؛ اعتبار خود را از نوع نگرش انسان به خود دريافت مي کند. پذيرش طبيعت و سرشت مشترک براي انسان باعث مي شود که اولا: خود را در مرتبه والا و برتر از حيوان بداند، ثانيا: همواره در پي شناخت راه هاي وصول براي رسيدن به سعادت و کمال برآيد.تمامي نظام هاي اجتماعي، تربيتي، اخلاقي، حقوقي، سياسي، اقتصادي و ... ، زماني ارزش و قداست مي يابد که بتواند نيازهاي اساسي و الهي انسان را برآورده سازد. فقدان انسان شناسي کامل و معتبر اين نظام ها را ناکارآمد خواهد کرد. مهم تر آن که شناخت خداوند از گذرگاه شناخت انسان مي گذرد و معاد و نبوت نيز به اين امر مهم مرتبط است. انسان امروز در قياس با انسان قبل از رنسانس، به دليل حجم انبوه و روزافزون دانش ها درباره ي انسان که حاوي نظرات ضد و نقيض با يکديگر است، همواره از شناخت خويش، محروم و محجوب مانده است. بنابراين پرداختن به انسان شناسي ديني و مبتني بر قرآن کريم، اساسي ترين وظيفه هر انسان مسلمان، آگاه و هوشمند است؛ چرا که رسالت انساني انسان زماني آغاز مي شود که شناختي کامل و واقعي از خويشتن بيابد.پی‌نوشت‌ها 1 . علامه حسن زاده آملي، معرفت نفس، ج 1 ، ص 18-16.2. النجم( 52) : 8-5.3. الأعراف(7) : 179.4. حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ذيل ماده انس.5. بشر به معناي انسان است، ولي آدمي را نسبت به فضايل و کمالات و استعدادهايش انسان و نسبت به جسد و ظاهر بدن، بشر گويند.6. سيدعلي اکبر قرشي، قاموس قرآن، ذيل ماده بشر.7. ر.ک؛ احمد واعظي ، انسان شناسي از ديدگاه اسلام، ص 12.8. ر.ک؛ محمود رجبي، انسان شناسي، ص 24 و عبدالله نصري، مباني انسان شناسي در قرآن، ص 24.9. ر.ک؛ روش تحقيق با تأکيد بر مکتب شناسي، علي قائمي.10. ر.ک؛ محسن ثلاثي و ناصر فکوهي، تاريخ انديشه و نظريه هاي انسان شناسي.11. ر.ک؛ دفتر همکاري حوزه و دانشگاه فلسفه تعليم و تربيت، ج 1، ص 398.12. محمود رجبي، انسان شناسي، ص 37-35.13. اسفار، جزءاول، ص 20.14. علامه محمد تقي جعفري قدس سره، شرح و ترجمه نهج البلاغه، ج 1، ص 62.15. نظام اجتماعي، مجموعه اي به هم پيوسته و داراي ارتباط منطقي از ارزش ها براي تنظيم روابط اجتماعي و رسيدن به هدف معين در نظر گرفته مي شود؛ از جمله اين نظام ها عبارت است از: نظام هاي اخلاقي، تربيتي، سياسي، اقتصاد و ... 16. ر.ک؛ مجتبي مصباح، فلسفه اخلاق، ص 129 و 130.17. دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليم و تربيت، ص 369 و 370.18. ر.ک؛ همان ، ص 167.19. عبدالله نصري، همان ، ص 25. 20. رجبي، همان، ص 27-24 و ر.ک؛ عبدالله نصري، همان، ص 24.21. ر.ک؛ محي الدين حائري شيرازي، مقدمه اي بر علوم انساني اسلامي و پيش نياز مديريت اسلامي. 22. الذاريات (51) : 21 و الفصلت(41) : 53.23. محمد باقر مجلسي قدس سره و بحارالأنوار، ج 2، ص 32، ح 22.24. ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج 22، ص 332.25. بانوي مجتهده امين اصفهاني ( قدس سرها ) ، تفسير مخزن العرفان، ج 6، ص 311.26. انسان شناسي، مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني قدس سره، ص 23 و 24 و ر.ک؛ رجبي، همان ، ص 30 . 27. المؤمنون (23) : 24.28. ر.ک؛ رجبي، همان، ص 30 و محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ج 2، ص 12-7 و فلسفه تعليم و تربيت، همان، ص 425.29 . السجده(32):9.30. الحجر(15) : 29.31. السجده(32) : 10 و 11 و الزمر( 39) : 42 و الأنعام (6) : 93.32. السجده(32) : 10.33. يس(36) : 78.34. السجده( 32):11.35. ر.ک؛ محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 323 و آموزش عقايد، همان، ج 3، ص 22 و رجبي، همان، ص 30.36. ر.ک؛ محمد تقي مصباح يزدي، همان، ناصر مکارم شيرازي، اخلاق در قرآن،ج1 ، ص 30-23.37. الأعراف (7) : 179.38. محمود رجبي، همان ، ص 31 و مصباح يزدي، همان ، ص 324.منبع:مجله نامه ي جامعه
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن