واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - الکساندر شومیلین، رئیس مرکز تحلیل مناقشات خاور میانه وابسته به انستیتوی آمریکا و کانادا درباره علل و عواقب بالقوه حوادث جاری در جهان عرب می گوید: بزرگترین دشواری آمریکا، جلوگیری از افزایش نفوذ ایران در ترکیب جدید سیاسی کشورهای عربی است. چه چیزی باعث ناآرامیها و رویارویی مسلحانه جاری شده است؟سئوال مبنی بر اینکه چرا این حوادث شروع شد، معمولاً معنای دیگری دارد و آن این است که چه کسی پشتیبان این حوادث بوده است؟ به نظر من علل اساسی قیام تونس که سرآغاز این تحولات بود، حالت سیاسی دارد. بالاخره مردم این کشور و تمام منطقه، به مشکلات اجتماعی و اقتصادی خود عادت داشتند و مقامات حاکم همیشه بلد بودند به وسیله تنظیم قیمتها و ارائه خدمات اجتماعی از شدت تنش بکاهند. برای مثال، دولت مصر دهها سال است که همه قیمت های مواد خوراکی را تنظیم میکند. کسی آنجا از گرسنگی نمیمیرد. برای مثال، در قاهره گاهی گاریهای مخصوصی در کوچهها مستقر میشوند که آنجا هر شهروند محلی می تواند غذای رایگان دریافت کند. لذا تنها رشد قیمت های مواد خوراکی باعث این ناآرامیها نشد. بنا براین، باید مشکلات سیاسی این کشورها را بررسی کرد. برای مثال، در تونس نظام شدید تکحزبی وجود داشت. تظاهر به دمکراسی، ممانعت از شرکت مخالفان واقعی در زندگی سیاسی و تعقیب مخالفان، همه باعث نارضایتی شدید شهروندان میشد. اعتراضات گسترده مردم نشان داد که رئیس جمهوری که هیچ وقت عوض نمی شد، می تواند به راحتی عوض شود. تونس، کشور کوچکی است که آنجا همه موارد فساد مالی به خوبی دیده میشود. نمی توان چیزی پنهان کرد. انفجار اجتماعی در سطح طبقه متوسط شروع شد که بعد از آن اقشار دیگر نیز به این روند پیوستند. ولی فقیرترین اقشار جامعه در این حوادث چندان فعال نبودند. اسلام گرایانی که اغلب ذکر می شوند، کنار رفته بودند. لذا این یک انفجار داخلی بود که نه تمام رژیم بلکه رئیس جمهور وابسته به آمریکا، اروپا و قبل از همه به فرانسه را سرنگون کرد. در مصر همین وضع پیش آمد؟مصر را باید به صورت جداگانه بررسی کرد. این کشور، تکیهگاه تمام ساختار رژیمهای معتدل عربی منطقه و اساس مکانیزم مناسبات صلحآمیز با اسراییل است. به همین علت تحولات مصر توجه خاصی را ایجاب می کند. آیا رژیمهای سلطنتی خاور میانه با خطر واقعی روبرو میشوند؟به مردم کشورهای عربی طی مدت زیادی تلقین می کردند که پادشاهان اردن، مراکش و عربستان سعودی از خانواده حضرت محمد (ص) هستند که کمتر کسی جرأت میکند علیه چنین رهبرانی قیام کند. برای مثال، تظاهر کنندگان اردن خواهان سرنگونی خانواده سلطنتی نشده و فقط بر عوض کردن دولت و اصلاحات اجتماعی و سیاسی تأکید نمودند. همین امر به اندازه کمتر در مراکش مشاهده می شود. یعنی تغییرات بدون سرنگونی پادشاه. طی مدتی قیام کنندگان بحرین نیز به این شعار پایبند بودند ولی بحرین کشور کمنظیری است زیرا آنجا نیروهای خارجی حضوری آشکار دارند و با کشور همسایه ایران ارتباط دارند. شیعیان 75% جمعیت بحرین را تشکیل می دهند و سنیها 25%. سنیها حکومت میکنند. به همین علت مقامات ایران مدتهاست که نسبت به این کشور اشتهای زیادی از خود نشان داده و می خواهند بحرین را به مدار نفوذ خود جلب کنند. همین امر باعث واکنش شدید تهران به ورود نیروهای تحت سرپرستی شورای همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به بحرین شد. بعضی تحلیلگران به این نقطه نظر متمایل هستند که عربهای خلیج فارس، لیبی را با بحرین عوض کردند یعنی در عوض ورود نیروهای عربستان سعودی به بحرین، به کشورهای غرب اجازه دادند به مواضع قذافی حملات هوایی انجام دهند. ولی واقعیت این است که پادشاهان نفتی عربی به اندازه رهبران کشورهای غرب از قذافی متنفرند. قذافی طی مصاحبهای با یکی از شبکههای تلویزیونی روسیه اظهار داشت که از این به بعد کشور او به سوی هند، روسیه و چین نگاه خواهد کرد. آیا این بازی آنی سیاسی برای گمراه کردن دو عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد است یا تصمیم سنجیده و محکم؟در نبودن انتخاب دیگر، او تنها گزینه موجود را انتخاب کرد. آنچه که در لیبی رخ داد، برای سرهنگ قذافی ناگهانی شده است. اروپا و ایالات متحده او را محکوم و طرد کردند و او به کشورهای »مردد» چشم دوخته است. روسیه طی دهها سال از شیوه ویژه روابط با قذافی برخوردار بود. از یک سو، مسکو با قطعنامههای علیه قذافی موافقت میکرد ولی از سوی دیگر، شریک مطمئن او بود. اگر قذافی روی کار بماند، جنبه اقتصادی روابط او با روسیه می تواند از نو فعال شود. سرهنگ عدم وتوی قطعنامه 1973 را به روسیه خواهد بخشید زیرا چاره دیگری ندارد. در شرایطی که نیروهای ائتلافی به بمباران لیبی دست زدند، آیا قذافی میتواند نظارت خود را بر کشور احیا کند؟احتمال موفقیت او ضعیف است ولی بعید نیست. رهبر لیبی صادقانه اعتقاد دارد که بخش عمده مردم مانند سابق او را دوست دارند. او معتقد است که با یک مشت اشرار طرف است که باید به هر وسیله ممکن به موجودیت آنها پایان دهد. به نظر می آید که سرهنگ ارتباط با واقعیت را از دست داده است ولی بعضی اطرافیان او حتماً دنبال راه حل مناسبی می گردند. آنها حاضر نیستند در راه قذافی جان خود را از دست دهند. همچنین دنبال راههای استفاده از ثروتهای لیبی در بانکهای خارجی میگردند. واشنگتن در این حوادث چه نقشی دارد؟ظاهراً حوادث تونس و مصر دولت باراک اوباما را غافلگیر کرده بود که این امر از واکنش ضد و نقیض باراک اوباما به حوادث مصر معلوم شد. الآن هدف اساسی واشنگتن، جلوگیری از بروز تکان های شدید اجتماعی و سیاسی جدید در مصر است. این کشور کلیدی منطقه است. در این شرایط ایران فعالتر شده و سعی میکند بعد از سقوط رژیمهای «ضد ایرانی»، نفوذ خود را در منطقه توسعه دهد و انرژی عربهای قیام کننده را علیه اسراییل هدایت کند. دولت محمود احمدینژاد در صدد است بهار عربی را به «تابستان داغ» تبدیل کند این وضع برای آمریکا دشوار است. دولت ایالات متحده سعی میکند ساختار روابط صلحآمیز بین عربها و اسراییلیها را از یک سو حفظ کند و از سوی دیگر با توسعهطلبیهای ایران مقابله کند. آیا فکر می کنید که نیکلا سارکوزی واقعاً از قذافی برای مبارزه انتخاباتی پول گرفته بود؟هر چیزی که ما در این مورد حواندهایم، نشان می دهد که «چنین چیزی بعید نیست». ولی اثبات این واقعیت در شرایط جاری دشوار است زیرا خانواده قذافی که به بنبست افتاده است، می تواند در چارچوب جنگ اطلاعاتی به هر کس تهمت بزند. معمولاً نه خود حکام عربی بلکه افراد مورد اعتماد آنها با سیاستمداران اروپایی روابط نامشروع مالی برقرار میکردند. عایشه دختر معمر قذافی اوایل سال های 2000 از طریق لیلی طرابلسی همسر رئیس جمهور تونس بعضی سیاستمداران اروپایی را در جهت رفع تحریمها از لیبی مورد تاثیر قرار داده بود. فکر نمی کنم که دلایل مستند وجود داشته باشد ولی در این منطقه سیستم گسترده روابط مبتنی بر فساد مالی وجود دارد. 16146 روزنامه «تریبونا»، 24 مارس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]