تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی که خودت با گناه راه اجابت آن را بسته ای.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816352469




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روایت بی منت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روایت بی منتاولش تعجب كردم. این دیگه كیه؟ ما كه همچین مسافری نداشتیم اونم با این وضعیت ! عصا در دست ماسك به دهن و یه كپسول كوچك اكسیژن با لوله های آویزون توی دستاش!
جانباز
 اومدم بهش بگم شرمنده اگه شما مسافر كاروان مایید ؟ من برگردم خونه . كه... راحت نشست روی صندلی و با كمال خونسردی با من احوال پرسی كرد و قبل از اینكه من حرفی بزنم. گفت نگران نباشید من با اغلب كاروان های راهیان نور همراه هستم . و براشون قصه های جنگ تعریف می كنم. اسمم عبداللهی و اهل فسا هستم. تا اومدم بپرسم شما جانباز شیمیایی هستید؟ با زرنگی مسیر حرف رو عوض كرد و... اجازه خواست تا برای بچه ها حرف بزنه. گفتم اجازه بدید كمكتون كنم. خندید و گفت خیلی منو دست كم گرفتی! و بلند شد كف اتوبوس ایستاد. اونو به بچه ها معرفی كردم. و گفتم خوب به صحبت های این برادر كه احتمالا از جانبازان دفاع مقدس است گوش بدید و اینگونه شروع كرد به صحبت:سلام بچه های عزیز، امیدوارم از این سفر معنوی بهره لازم رو ببرید و دست خالی برنگردید. اول بگم. شما مطمئن باشید خدا به شما « توفیق» داده و شهدا شما رو «طلبیده اند». مگه نه اینكه قرآن می فرماید «شهدا زنده اند» پس حتما به ما توجه دارند. خود من هم شهدا می طلبند. وگرنه من با این وضعیت برام دشواره. مثلا برای همراهی با شما همین امروز به من زنگ زدند. و من مثل برق خودمو از «فسا» رسوندم به شیراز. بلندگو ندارم. سخنران هم نیستم. اما اگه ساكت باشید. حرفام بهتون می رسه. كم كم گوشها برای بهتر شنیدن تیز می شد. و طوری شد كه خود بچه ها همدیگر را به سكوت دعوت می كردند. و ادامه داد.من در این كاروانها با افرادی كه سلیقه های متفاوتی دارند سروكار داشته ام. كسانی كه با «نیت» آمده اند و قصدشون مشاهده آثار دفاع مقدس و زیارت و تبرک جستن و «بصیرت پیدا كردن» و... است. در اروند كنار از شهدای غواص و «دشوارترین عملیات» در طول دفاع مقدس گفت. در شلمچه از سختی ها و دشوارها گفت و از اوج رذالت بعثیون و بهره بردن از انواع موانع و سلاح های شیمیایی و...و كسانی هم كه خدای ناكرده «نیتشان تفریح و شیطنت و آزار دیگران» است. و خدا را شاكرم كه می بینم هر دو گروه بالاخره به اندازه ظرفیتشان بهره مند می شوند. مثلا در یك كاروان كه دختران دانشجو و دبیرستانی بودند. چند تاشون با ادا و اطوار همه چیز رو به مسخره می گرفتن و... خلاصه می خواستند من رفع مزاحمت كنم. اما به خواست خدا و عنایت شهدا قدری از حیا و عفت براشون گفتم و از الگوهایی مثل حضرت فاطمه(س) و... به قول معروف زود قهر نكردم و به اونها گفتم وقتی كه به هویزه رسیدید حتما دستخط شهید «علم الهدی» را كه برای خواهرش نوشته و بر سر در «یادمان شهدای هویزه» نصب شده را بخوانید. و در مسیر برگشت متوجه شدم بحمدالله تغییراتی در وضعشان حاصل شده كه این حتما «عنایت شهداست».
جانباز
در اروند كنار از شهدای غواص و «دشوارترین عملیات» در طول دفاع مقدس گفت. در شلمچه از سختی ها و دشوارها گفت و از اوج رذالت بعثیون و بهره بردن از انواع موانع و سلاح های شیمیایی و...به سؤالات بچه ها پاسخ می داد در مورد هشت پرهای فلزی، سیم خاردارها، آب گرفتگی ها، نونی ها، سه راهها، چهارراهها، دزها، خاكریزها و در مورد یادمان شهدا و...در هویزه از پایداری مردم و از شهید «حسین علم الهدی» و شهامت و پایمردیش و از مظلومیتش و از شباهت های هفتگانه اش با مولایش حسین(ع) در كربلا، و بعد سؤال از گفته هایش و تشویق بچه ها روال كارش بود.اما بچه ها هنوز هم كه به مدرسه برگشته اند. نفهمیده اند آقای عبداللهی كجا جانباز شده؟ و اصلا در جبهه بوده یا نه؟ و البته ما به اونها توضیح دادیم. كه این هم یكی از درس های «دانشگاه جبهه» است. كه اسمش «اخلاص» است.برای خواندن نامه شهید علم الهدی به خواهرش ، کلیک کنید . سیروس زارعی (شیراز دبیرستان امیركبیر ناحیه3)تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن