تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826576112




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نشانه‏هاى آشكار سقوط آمريكا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نشانه‏هاى آشكار سقوط آمريكا
نشانه‏هاى آشكار سقوط آمريكا نويسنده:امانوئل والرشتين عقاب سقوط كرده است سلطه‏ى آمريكا به پايان رسيده است . چالش‏هاى به وجود آمده از ويتنام و بالكان گرفته تا خاورميانه و حادثه‏ى 11 سپتامبر همه نشانگر محدوديت برترى و سلطه‏ى آمريكاست . آيا ايالات متحده روزبه‏روز تنزل خواهد كرد ، يا اين كه محافظه‏كاران ايالات متحده در اين باره از خود مقاومت نشان مى‏دهند و در نتيجه ، اين تنزل تدريجى را به شكستى سريع و خطرناك سوق خواهند داد ؟آيا ايالات متحده در حال پسروى و تنزل است ؟ عده‏اى اين ادعا را باور مى‏كنند . فقط سياستمداران جنگ‏طلب آمريكايند كه شديدا از سياست‏هاى مربوط به كاهش اين تنزل و پسروى حمايت مى‏كنند سرآغاز دوران اتمام برترى جويى سياست آمريكا ناشى از واقعه‏ى 11 سپتامبر 2001 نيست ، بلكه در حقيقت تنزل قدرت جهانى آمريكا از دهه‏ى 1970 كاملا مشهود بوده است و فقط عكس العمل ايالات متحده به حملات تروريستى ، اين پسروى و تنزل را سرعت بخشده است . براى فهم اين كه چرا به اصطلاح « سلطه‏ى آمريكا » در حال كم‏رنگ شدن است ، به بررسى‏هاى ژئوپلتيك (جغرافياى سياسى ) قرن بيستم و بخصوص سه دهه‏ى پايانى اين قرن نياز داريم .اين بررسى نتيجه‏اى ساده و بى‏شبهه به ما ارائه مى‏دهد : عوامل اقتصادى ، سياسى و نظامى كه باعث سلطه‏ى آمريكا بودند ، در اصل همان عواملى‏اند كه به طور اجتناب‏پذيرى باعث تنزل و پسروى آمريكا خواهند شد . شروع سلطه‏ى سياسى ( آغاز برترى جويى آمريكا )صعود ايالات متحده به جايگاه سلطه‏گر جهانى فرايندى درازمدت بود كه به طور جدى با ركود جهانى 1873 شروع شد . در آن زمان ، ايالات متحده و آلمان شروع به كسب قسمت بيشترى از بازار جهانى كردند كه اين امر باعث ركود مدام اقتصادى بريتانيا شد . هر دو اين ملت‏ها در آن تاريخ به پايگاه سياسى مستحكمى دست پيدا كردند . به اين معنا كه آمريكا به طور موفقيت آميزى به جنگ داخلى پايان داده بود و آلمان نيز وحدت و به هم پيوستگى و از سويى ، شكست فرانسه در جنگ فرانسه با آلمان (كشور پروس ) را كسب كرده بود . از سال 1873 تا 1914 نيز ايالات متحده و آلمان توليدكنندگان اصلى در بخش مشخصى از صنايع شدند : فلز و اتومبيل براى ايالات متحده و مواد شيميايى صنعتى براى آلمان .كتاب‏هاى تاريخى نشانگر آن است كه جنگ جهانى اول در سال 1914 شروع و در سال 1918 پايان يافت و جنگ جهانى دون از سال 1939 تا 1945 به طور انجاميد . با وجود اين بهتر است اين دو جنگ را به عنوان جنگ مداوم 30 ساله‏اى بين ايلات متحده و آلمان فرض كنيم كه با آتش‏بس موقت و كشمكش‏هاى محلى بين اين دو كشور همراه بود . رقابت در كسب سلطه‏ى سياسى مسير فكرى ديگرى را در سال 1933 در پيش گرفت ؛ يعنى ، زمانى كه نازى‏ها در آلمان به قدرت رسيدند ، شروع به تلاش در زمينه‏ى پيشى گرفتن از سيستم جهانى كردند . در اصل ، آنها به دنبال سلطه‏ى سياسى در سيستم رايج نبودند ، بلكه به دنبال ايجاد نوعى امپراطورى جهانى بودند . شعار نازى‏ها را به خاطر بياوريد : ) ein tausendjges Reich امپراطورى هزارساله ). در عوض ، ايالات متحده نقش حامى ليبراليسم جهانى ميانه را بازى مى‏كرد . بيانات رئيس جمهور سابق ايلات متحده ، فرانكلين روزولت ، را در مورد چهار نوع آزادى به ياد آوريم ؛ « آزادى بيان ، آزادى عبادت ، آزادى از فقر و آزادى از ترس .» ايالات متحده نوعى اتحاد استراتژيك با اتحاد جماهير شوروى برقرار كرد كه اين عمل منجر به شكست آلمان و هم پيمانان او گشت . جنگ جهانى دوم باعث خرابى ساختارهاى اساسى و كشته شدن بسيارى از مردم در اروپا و آسيا شد . خرابى‏ها و كشتار از آتلانتيك تا اقيانوس آرام را در بر مى‏گرفت و در واقع ، تقريبا هيچ كشورى از اين قاعده مستثنا نبود . ايالات متحده تنها قدرت صنعتى بود كه در معرض اين آسيب‏ها قرار نگرفت و حتى به مقدار زيادى نيز از لحاظ اقتصادى تقويت شد و موضع خود را استحكام بخشيد . اما به دست آوردن سلطه‏ى سياسى عموما با موانع عملى سياسى روبه‏رو مى‏شود . در طول جنگ ، دول متفق در مورد تأسيس سازمان ملل با هم به توافق رسيده بودند . سازمان ملل متشكل از كشورهايى بود كه بر ضد دول محور با هم متحد شده بودند .شوراى امنيت به عنوان مشخصه‏ى قابل بحث تنها ساختارى بود كه قدرت استفاده از زور را داشت . از زمانى كه منشور سازمان ملل ، حق وتو را به پنج دولت كه شامل ايالات متحده‏ى آمريكا و اتحاد جماهير شوروى بود داد ، اين شورا از لحاظ عملى در محدوديت بسيارى قرار گرفت . بنابراين محدوديت زئوپلتيك نيمه‏ى دوم قرن بيستم را تأسيس سازمان ملل در 1945 تعيين نكرد ، بلكه جلسه‏اى كه در يالتا بين روزولت ، وينستون چرچيل و جوزف استالين برگزار شد ، اين محدوديت را مشخص كرد . توافق‏هاى رسمى در جلسه‏ى يالتا در مقايسه با توافق‏هاى غير رسمى اهميت كمترى دارد . توافق‏هاى غيررسمى شامل توافق‏هاى مطرح نشده‏اى بود كه فقط با مشاهده‏ى رفتار ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروى در سال‏هاى بعد قابل ارزيابى است . زمانى كه در تاريخ 8 مه 1945 جنگ در اروپا به پايان رسيد ، سربازان شورورى و غرب (شامل ايالات متحده ، بريتانيا و فرانسه ) در مناطق ويژه‏اى بخصوص در طول خطى در مرز اروپا مستقر شدند كه اين خط بعدها به خط Oder-Neisse معروف شد . با نگاه به گذشته‏ى جلسه‏ى يالتا ، توافق دو طرف را اين‏گونه مى‏يابيم كه آنها نمى‏تواند در آن‏جا باقى بمانند و اين كه هيچ يك از دو طرف نبايد در بيرون راندن ديگرى از زور استفاده كند . اين توافق ضمنى در خصوص آسيا نيز به كار گرفته شد ؛ همان طور كه در تصرف ژاپن و تقسيم كشور كره نمايان است . بنابراين، جلسه‏ى يالتا از لحاظ سياسى به منزله‏ى توافق‏نامه‏اى در زمينه‏ى وضع موجود بود كه در آن اتحاد جماهير شوروى حدود يك سوم جهان و ايالات متحده بقيه‏ى جهان را زير سلطه خود داشتند .واشنگتن با چالش‏هاى نظامى جدى نيز مواجه بود . اتحاد جماهير شوروى بزرگ ترين نيروهاى زمينى را در اختيار داشت . در حالى كه دولت ايالات متحده براى كاهش ارتش خود و بخصوص پايان دادن به نظام وظيفه‏ى اجبارى تحت فشارهاى داخلى بود . بنابراين ، ايالات متحده تصميم گرفت كه قدرت نظامى خود را نه از طريق نيروى زمينى ، بلكه از طريق انحصار تسليحات هسته‏اى ( به علاوه‏ى نيروى هوايى كه قدرت استفاده از آنها را داشته باشد ) به اثبات برساند . اين انحصار خيلى زود از بين رفت ؛ تا سال 1949 اتحاد جماهير شوروى نيز تسليحات هسته‏اى خود را توسعه داده بود . پس از آن ، تلاش ايالات متحده در كسب تسليحات هسته‏اى ( و سلاح‏هاى شيميايى و ميكروبى ) تا اندازه‏اى به وسيله‏ى قدرت‏هاى ديگر كاهش يافت و اين خود تلاشى بود كه در قرن بيست و يك چندان موفقيت‏آميز به نظر نمى‏رسد .تا سال 1991 ، ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروى در موازنه‏ى وحشت جنگ سرد با هم توافق داشتند . وضع موجود فقط سه بار به طور جدى مورد تهديد قرار گرفت ؛ محاصره‏ى برلين در سال‏هاى 1948-1949 ، جنگ كره در سال‏هاى 1950 - 1953 و بحران موشكى كوبا در سال 1962 ، نتيجه‏ى هر يك از اين موارد احياى مجدد وضع موجود بود . به علاوه به اين نكته نيز توجه كنيد كه هر زمان كه اتحاد جماهير شوروى با بحران سياسى در بين رژيم‏هاى اقمارى خود مواجه مى‏شد (آلمان شرقى در سال 1953 ، مجارستان در سال 1956 ، چكسلواكى در سال 1968 ، و لهستان در سال 1981 ) ايالات متحده خود را درگير كارهاى تبليغاتى بيشتر نمى‏كرد و به اتحاد جماهير شوروى اجازه مى‏داد كه به صورتى عمل كند كه براى خود مناسب مى‏داند .البته اين مورد ، شامل فعاليت در عرصه‏ى سياسى نبود . ايالات متحده از جو حاكم بر جنگ سرد به نفع خود استفاده كرد و ابتدا در اروپاى غربى و سپس در ژاپن (همچون كره و تايوان ) اقدام به بازسارى اقتصاد جامع نمود . منطق حاكم بر اين عمل معلوم و آشكار بود : بر مبناى چه نكته‏اى ، هنگامى كه تقاضاى كافى وجود ندارد ، بايد برترى در توليد انبوه باشد؟ علاوه بر اين ، بازسازى اقتصادى به ايجاد رابطه‏اى مادون - مافوق بين آمريكا و كشورهايى كه از كمك‏هاى او استفاده مى‏كردند ، يارى مى‏رساند. اما اين احساس و گرايش ، ورود به اتحاديه‏هاى نظامى و حتى مهم‏تر از آن نوعى سيستم سياسى وابسته را رشد مى‏داد . نهايتا ، نبايد ابزار فرهنگى و نظرى سلطه‏ى سياسى آمريكا را دست‏كم گرفت . سال 1945 بهترين زمان در كسب محبوبيت براى نظريه‏ى كمونيسم بود . ما رأى‏هاى مثبتى را كه به نفع احزاب كمونيست در انتخابات آزاد كشورهايى از قبيل بلژيك ، فرانسه ، ايتاليا : چكسلواكى و فنلاند داده شده است از ياد برده‏ايم . لازم نيست كه حمايت فردى را كه احزاب كمونيست در آسيا (ويتنام ، هند و ژاپن ) و در سراسر آمريكاى لاتين جلب كرده‏اند، ذكر كنيم و اين هنور در خارج از كشورهايى از قبيل چين ، يونان و ايران است كه در آنها هنوز انتخابات آزاد صورت نگرفته است . اما احزاب كمونيست جذابيت زيادى دارند . در واكنش به اين عمل ايالات متحده موضع مخالف ضد كمونيستى به خود گرفته بود . با نگاهى به گذشته مرحله‏ى اوليه موفقيت‏آميز به نظر مى‏رسد :واشنگتن نقش خود را به عنوان رهبر جهان آزاد حداقل به همان اندازه‏اى نشان داد كه اتحاد جماهير شوروى موفقيت خود را به عنوان رهبر اردوگاه ترقى‏خواه و رهبر اردوگاه ضدامپرياليستى معرفى كرد .يك ، دو و هزاران ويتنامى كسب قدرت و سلطه‏ى سياسى توسط ايالات متحده بعد از جنگ ، منجر به از بين رفتن سلطه‏ى سياسى ديگر كشورها شد .اين فرايند در چهار مورد قابل ارزيابى است : جنگ در ويتنام ، انقلاب‏هاى 1968 ، فروپاشى ديوار برلين در سال 1989 و حملات تروريستى سپتامبر 2001 .هر يك از اين موارد به عنوان پيش‏نيازى براى زمينه‏ى ديگر بوده و ايالات متهده را به مرحله‏اى رسانده است كه خود را به عنوان ابرقدرتى قلمداد مى‏كند كه كمبود قدرت واقعى دارد ؛ يك رهبر جهانى كه كسى از او تبعيت نمى‏كند و به او احترام نمى‏گذارد و دولتى كه در ميان هرج و مرج‏هاى جهانى كنترل نشده و به طور خطرناكى به جلو حركت مى‏كند .جنگ ويتانم چه بود ؟اولا اين جنگ تلاش مردم ويتنام براى پايان دادن به حكومت استعمارى و تشميل دولتى خودى بود . ويتنامى‏ها با فرانسه ، ژاپن و آمريكا جنگيدند و در پايان نيز به طور موفقيت‏آميزى برنده شدند . از لحاظ ژئوپولتيكى اين جنگ به عنوان نفى و رد موضع موجود در يالتا به وسيله‏ى مردمى بود كه بعدها به « جهان سومى»ها معروف شدند . ويتنام به منزله‏ى نمادى قدرتمند درآمد ؛ زيرا ، آمريكا كه براى سرمايه‏گذارى در زمينه‏ى نيروهاى ارتش و نظام به طور نابخردانه‏اى عمل كرد ، اما استفاده از اين تسليحات توافق‏هاى جلسه‏ى يالتا را از بين مى‏برد و ممكن بود كه باعث قتل‏عام هسته‏اى شود ؛ نتيجه‏اى كه ايلات متحده به اين آسانى نمى‏توانست در مورد آن دست به خطر بزند . اما ويتنام فقط شكست يا آفتى براى موقعيت و مقام ايالات متحده به حساب نمى‏آمد . جنگ ، توانايى ايالات متحده را براى باقى ماندن در رأس قدرت اقتصادى حاكم نيز تقليل داد اين كشمكش‏ها براى آمريكا بسيار پرهزينه بود و كم و بيش ذخاير طلاى ايالات متحده را كه از سال 1945 رو به افزايش گذاشته بود ، كاهش داد. به هر حال ، آمريكا همانند اروپاى غربى متحمل خسارات زيادى شد و ژاپن نيز نوسان اقتصادى زيادى تجربه كرد .مجموعه اين اوضاع برترى ايالات متحده را در زمينه‏ى اقتصاد جهانى به پايان برساند . از دهه‏ى 1960 اعضاى اين گروه سه‏گانه تقريبا توازن اقتصادى داشتند و هريك در يك زمان بهتر از ديگرى عمل مى‏كردند . اما اين حالت هميشه ادامه نداشت .زمانى كه انقلاب‏هاى سال 1968 در سرتا سر جهان شورع شد . حمايت از ويتنامى‏ها به عنوان حركتى اساسى به حساب آمد . هزاران ويتنامى در خيابان‏ها آواز " Ho Ho Ho chi minh" سر مى‏دادند . اما اين انقلاب‏ها فقط به خاطر محكوم‏كردن سلطه‏ى سياسى ايالات متحده نبود . آنها توافق مخفيانه‏ى اتحاد شوروى با ايالات متحده را محكوم كردند . قراردادهاى يالتا را نيز محكوم كردند و زبان انقلاب فرهنگى چين را به كار بردند كه جهان را به دو اردوگاه تقسيم كرد دو ابرقدرت و بقيه‏ى جهان .محكوم كردن توافق سرى با اتحاد شوروى به طور منطقى به محکوم كردن دولت‏هايى انجاميد كه با اتحاد جماهير شوروى متحد شده بودند و به عنوان احزاب سنتى كمونيست به حساب مى‏آمدند . اما انقلابيون سال 1968 بر ضد ديگر اعضاى چپ‏گراى قديم ( نهضت‏هاى آزادى ملى در جهان سوم ، نهضت‏هاى اجتماعى مردمى در اروپاى غربى و دموكرات‏هاى جديد در ايالات متحده ) عكس‏العمل نشان دادند و آنها را متهم به همدستى با آنچه كردند كه انقلابيون آن را «امپرياليسم ايالات متحده » مى‏نامند . مخالفت شديد در خصوص همدستى اتحاد جماهير شوروى با واشنگتن و برخورد شديد با گروه چپ‏گراى قديم ، مشروعيت توافق‏هاى به عمل آمده در يالتا را در مورد اين كه ايالات متحده به جهان نظم بخشيده بود ، اما بازتاب‏هاى ژئوپوليتيكى (جغرافياى سياسى ) و فكرى آن بسيالر زياد بود. ليبراليسم ميانه مقام و منزلتى كه او را قادر ساخته بود تا همكارى محافظه‏كاران و راديكال‏هاى مشابه را جلب كند . اين ايدئولوژى‏ها بار ديگر باز گشت و حيطه و وسعت واقعى انتخاب‏ها را ارائه داد . محافظه‏كاران يك بار ديگر محافظه‏كار مى‏شوند و رايدكال‏ها نيز دوباره راديكال مى‏شوند . ليبرال‏هاى ميانه از صحنه خارج نشدند اما تعداد آنها تقليل پيدا كرد . در اين فرايند ، موقعيت ايدئولوژيك و رسمى ايالات متحده ( ضد فاشيست ، ضد كمونيست ، ضد استعمارى ) در نظر درصد زيادى از جمعيت جهان باورنكردنى و توجيه‏ناپذير به نظر مى‏رسد .ابرقدرت فاقد قدرت آغاز ركود اقتصاد بين‏الملل در دهه‏ى 1970 براى دولت ايالات متحده نتايج مهمى در برداشت . اين بى‏رونقى جلو پيشرفت و ترقى را مى‏گرفت ( اين تصور كه هر ملتى مى‏تواند به رشد اقتصادى برسد در صورتى كه دولت اقدامات لازم و مناسب را به كار بندد ، اساس ادعاى جنبش‏هاى چپ‏گراى قديم بود )و اين رژيم‏ها يكى بعد از ديگرى با هرج و مرج داخلى ، كاهش استانداردهاى زندگى ، افزايش وابستگى بدهى به مؤسسات مالى بين‏المللى و كمبود اطمينان مواجه مى‏شدند و آنچه در دهه‏ى 1960 به عنوان عمليات موفقيت آميز به وسيله‏ى ايالات متحده در زمينه‏ى استعمارزدايى از جهان شده بود ، عبارت بود از كم‏كردن هرج و مرج ، افزايش انتقال قدرت به رژيم‏هايى كه بدون دست زدن به عمليات انقلابى ، توسعه و پيشرفت كرده‏اند. زمانى كه ايالات متحده سعى داشت در اين امر مداخله كند با شكست روبه‏رو شد .در سال 1983 ، رونالد ريگان ، رئيس جمهور ايالات متحده ، سربازها را براى برقرارى نظم به لبنان فرستاد . اين نيروها به زور از آن منطقه بيرون رانده شدند . او اين شكست را با تهاجم به گرانادا تلافى كرد كه كشورى بدون سرباز بود . جرج دبليو بوش به پاناما حمله كرد . كشورى كه فاقد نيروى نظامى بود . اما بعد از اين كه او در سومالى براى ايجاد نظم مداخله كرد ، به زور از آن منطقه بيرون رانده شد . از آن جا كه انتخاب سياست‏هايى كه ايالات متحده بتواند از آن طريق سلطه‏ى سياسى از دست رفته را به دست آورد ، محدوديت داشت . در نتيجه تصميم گرفت كه اين سياست را كنار بگذارد ، سياستى كه از زمان عقب‏نشينى از ويتنام تا 11 سپتامبر 2001 ادامه داشت .در اين ميان ، محافظه‏كاران فكر به دست‏گيرى كنترل ايالت‏هاى اصلى و مؤسسات بين ايالتى را در سر مى‏پروراندند . حمله‏ى نظامى و مداوم در دهه‏ى 1980 به وسيله‏ى رژيم‏هاى تاچر و ريگان و گسترش صندوق بين‏المللى پول به منزله‏ى عاملى كليدى در صحنه‏ى جهان به حساب مى‏آمد و در جايى كه براى يك بار (بيشتر از يك قرن ) نيروهاى محافظه‏كار سعى كرده بودند كه خود را به عنوان محافظه‏كاران مؤثر معرفی کنند. در این حال، آزادی خواهان به اجبار قبول می کردند که آنها را به عنوان محافظه کاران موثر قلمداد كنند . برنامه‏هاى محافظه‏كاران واضح و روشن بود. در داخل كشور هزينه‏هاى كارى را كاهش و تحريم‏هاى محيطى را براى توليدكنندگان تقليل دهند . موفقيت‏هاى داخلى در حد متعادلى بود ، بنابراين محافظه‏كاران براى حضور در عرصه‏ى بين المللى در حركت بودند و گردهمايى در كنفرانس اقتصاد جهان در DAVOS زمينه را براى نخبگان و رسانه‏ها به وجود آورد . صندوق بين‏المللى پول براى وزيران مالى و بانكدارى مركزى الگويى تهيه كرد و ايالات متحره تقاضاى ايجاد سازمان تجارت جهانى را براى انجام تجارت آزاد در جهان ارائه داد .هنگامى كه ايالات متحده چندان مراقب اوضاع نبود ، اتحاد جماهير شوروى در حال زوال و سقوط بود . رونالد ريگان لقب «امپراطور شر» را به اتحاد جماهير شوروى داد و گزافه‏گويى‏هايى نيز در خصوص فروپاشى ديوار برلين ارائه داد ، اما منظور ايالات متحده دقيقا اين موارد و مورد فروپاشى اتحاد جماهير شوروى نبود . در حقيقت ، اتحاد جماهير شوروى و منطقه‏ى امپراطورى اروپاى شرقى به علت موارد ذيل از هم پاشيده شد : نااميدى و سرخوردگى گروه چپ‏گراى سنتى در تركيب با تلاش‏هاى ميخائيل گورباچف براى نجات رژيم خود به وسيله‏ى پايان دادن به توافق‏هاى يالتا و ايجاد آزادى داخلى ، گورباچف در انحلال يالتا موفق بود .ولى در نجات اتحاد جماهير شوروى با شكست روبه رو شد .ايالات متحده به وسيله‏ى اين فروپاشى نا به هنگام گيج . مبهوت شده بود و در مورد اين كه چگونه با اين وضعيت و نتايج روبه رو شود زياد مطمئن نبود . فروپاشى كمونيسم ، فروپاشى ليبراليسم را علنى كرد و تنها نقطه‏ى ثبات را در مورد سلطه‏ى سياسى ايالات متحده از بين برد . از دست دادن اين نوع سلطه‏ى سياسى به طور مستقيم به تهاجم عراق به كويت منجر شد . با نگاهى به گذشته مى توان گفت كه تلاش‏هاى ايالات متحده در جنگ خليج فارس باعث به وجود آمدن توافق‏نامه‏اى شد كه به طور اساسى رفتن از خليج فارس را مطرح مى‏كرد . اما آيا يك دولت سلطه طلب مى‏تواند با همبستگى در جنگ عليه قدرت متوسط منطقه‏اى ارضا شود ؟ صدام حسين نشان داد كه مى‏شود با ايالات متحده وارد جنگ شد و از آن جان سالم به در برد. حتى بيشتر از شكست در ويتنام ، چالش و مخالفت گستاخانه‏ى صدام ، بخش‏هاى داخلى ايالات متحده را نيز در برگرفته بود و بخصوص آنهايى كه به نام « جنگ طلبان » معروف بودند و اشتياق خود را براى حمله به عراق و فروپاشى رژيم آن اعلام مى‏داشتند .در بين جنگ خليج فارس در واقعه‏ى 11 سپتامبر 2001 دو عرصه‏ى كشمكش جهانى شامل بالكان و خاورميانه بود . ايالات متحده نقش بسيار اساسى و ديپلماتيك را در هر دو منطقه بازى كرده بود .با نگاهى به گذشته اگر ايالات متحده ، موضع انزواطلبى را در پيش مى‏گرفت نتايج به دست آمده تا چه اندازه با نتايج فعلى متفاوت بود ؟ در داخل كشورهاى بالكان يك كشور چند مليتى به نام يوگسلاوى كه از لحاظ اقتصادى نيز پيشرفته بود ، از هم پاشيده و به بخش‏هاى كوچك‏ترى تقسيم شد . در طول ده سال اغلب كشورها در مرحله‏ى برخوردهاى نژادى قرار گرفتند و خشونت و نقض حقوق بشر و جنگ‏هاى بدون درنگ را تجربه كردند و آيا كشمكش‏ها بدون دخالت ايالات متحده به شکل متفاوتى به پايان مى‏رسيد ؟ خشونت ممكن بود به مدت طولانى‏ترى ادامه يابد، اما نتايج اصلى شايد چندان تفاوتى نداشته باشند ، اين موارد در خاورميانه شديدتر و جدى‏ترست ؛ جايى كه شكست‏هاى ايالات متحده بسيار زياد بوده است. به طور مشابه در كشورهاى بالكان و خاورميانه، آمريكا در ايجاد و تحكيم نفوذ سياسى خود شكست خورده است و اين شكست به علت كمبود اراده و تلاش نبود ، بلكه به علت كمبود قدرت واقعى بوده است .جنگ طلبان نافرجام تا اين كه حادثه‏ى 11 سپتامبر به وقوع پيوست . حادثه‏اى كه با شك و عكس‏العمل همراه بود . زير فشار قانون‏گذاران ايالات متحده ، سازمان سيا ادعا مى‏كند كه به دولت بوش در زمينه‏ى تهديدها و خطرهاى احتمالى هشدار داده بود . اما على‏رغم توجه سيا به القاعده و كارشناسان اطلاعاتى انجام عمليات تروريستى (و پيشگيرى از آن ) پيش بينى پذير نبود . اين شواهد و دلايل به سختى مى‏توانست فكر و خيال دولت و مردم آمريكا را آسوده كند . آنچه تاريخ‏دانان در مورد حملات 11 سپتامبر 2001 بيان مى‏كنند ، نشانگر نوعى چالش و مخالفت اساسى با قدرت ايالات متحده است. اشخاص مسئول اين اقدام نماينده‏ى يك قدرت نظامى عمده نبودند . آنها اعضاى نيرويى غيردولتى بودند كه اراده‏اى قوى ، مقدارى پول ، و گروهى از پيروان از جان گذشته و پايگاهى قوى در كشورى ضعيف داشتند . به طور خلاصه ، از لحاظ نظامى آنها هيچ به شمار مى‏آمدند ، ولى در حمله‏ى متهورانه به خاك ايالات متحده موفق شدند . جورج دبليو بوش زمانى به قدرت رسيد كه در مقايسه با دولت كلينتون در كنترل امور جهان با وضع بحرانى‏ترى مواجه بود . بوش و مشاوران او اين مسئله را نپذيرفتند . اما بدون شك از اين مسئله آگاه بودند كه روش كلينتون ، روش همه‏ى رؤساى جمهور از زمان جرالد فورد بوده است كه از ميان آنها مى‏توان رونالد ريگان و جورج دبليو بوش را نام برد. اين روش همچنين روش دولت فعلى بوش قبل از واقعه‏ى سپتامبر بوده است . براى اين كه دريابيد كه نام اين بازى « احتياط و دورانديشى » بوده است ، فقط لازم است به چگونگى سقوط هواپيماى ايالات متحده در چين در سال 2001 توجه كنيد كه به وسيله‏ى بوش اداره مى‏شد .به دنبال حملات تروريستى ، بوش موضع خود را تغيير داد و جنگ عليه تروريسم را مطرح كرد و به مردم آمريكا اطمينان داد كه نتيجه معلوم و قطعى است . وى به جهان اعلام كرد كه شما يا با ما هستيد و يا با دشمن ما . با ناكامى درازمدت حتى از طرف اغلب دولت‏هاى محافظه‏كار ايالات متحده بالاخره سياستمداران جنگ طلب ، سياست آمريكا را در اختيار گرفتند . موضع آنها واضح و آشكار است : ايالات متحده داراى قدرت نظامى كامل است و اگر چه بسيارى از رهبران خارجى استفاده‏ى واشنگتن از نيروهاى نظامى را كار غيرعاقلانه‏اى فرض مى‏كنند اما همين رهبران در صورتى كه ايالات متحده بدين وسيله به خواسته‏ى خود جامه‏ى عمل بپوشاند ، هیچ کاری در اين زمينه انجام نخواهند داد و جنگ طلبان بر اين باورند كه ايالات متحده بايد به دو دليل به عنوان قدرت امپراطورى عمل كند : اولا ايالات متحده مى‏تواند از مجازات فرار كند . ثانيا اگر واشنگتن از نيروهاى خود استفاده نكند ، شديدا مورد كم‏توجهى قرار خواهد گرفت .امروزه مى‏توان سه نوع شاهد و گواه بر اين نوع موضع « جنگ طلبانه» ارائه داد : حمله‏ى نظامى به افغانستان ، حمايت واقعى از كوشش‏هاى اسائيل براى پايان دادن به حاكميت فلسطين و تهاجم به عراق در مرحله‏ى نظامى انجام شده كمتر از يك سال بعد از حملات تروريستى سپتامبر 2001 ، شايد ارزيابى درباره‏ى اين كه استراتژى‏ها چه نتايجى در بر خواهند داشت ، زود باشد . تا به حال ، اين توطئه‏ها به سرنگونى طالبان در افغانستان ( بدون فروپاشى كامل القاعده و يا دستگيرى رهبر آن ) ، ايجاد خرابى‏هاى زياد در فلسطين و مخالفت شديد از طرف متحدان ايالات متحده در اروپا و خاورميانه در خصوص حمله به عراق منجر شده است كه البته بدون رهبرى ياسر عرفات امرى نامربوط است ؛ همان‏گونه كه آريل شارون ، نخست وزير اسرائيل ، معتقد بود .خواسته‏ى جنگ طلبان درباره‏ى حوادث اخير بر اين نكنه تأكيد مى‏كند كه مخالفت با اعمال ايالات متحده لفظى بوده است . به نظر مى‏رسد كه هيچ يك از كشورهاى اروپاى غربى ، روسيه ، چين و عربستان صعودى آمادگى قطع روابط با آمريكا را به طور جدى ندارند . به عبارت ديگر ، جنگ طلبان بر اين باورند كه اگر ايالات متحده به صورت نظامى به عراق حمله كند و بعد از آن زمانى كه حاكميت خود را در كل جهان و در ايران ، كره‏ى شمالى ، كلمبيا يا اندونزى به اثبات برساند ، نتيجه‏ى مشابهى به وجود خواهد آمد . به طور طعنه‏آميزى خواسته‏ى سياستمداران جنگ طلب همان خواسته و آرزوى چپ گرايان بين‏المللى شده است كه در مورد سياست‏هاى ايالات متحده فرياد بر مى‏آورند ؛ زيرا ، آنها از شانس ايالات متحده براى پيروز شدن هراس داشتند .ايالات متدحه تأثير منفى مى‏گذارد و زوال تدريجى را تبديل به شكست و فروپاشى سريع مى‏كند . خصوصا روش سياستمداران جنگ طلب در زمينه‏ى دلايل نظامى ، اقتصادى و ايدئولوژيكى با شكست روبه رو خواهد شد . بدون شك ، عمليت نظامى به عنوان ورق برنده در دست ايالات متحده و در واقع ، تنها كارت باقيمانده است . امروزه ايالات متحده قوى‏ترين تسليحات نظامى جهان را به كار مى‏برد ، اما آيا اين بدان معناست كه ايالات متحده مى‏تواند به عراق حمله كند و سريعا به پيروزى برسد و رژيمى باثبات و دوستانه به وجود آورد ؟با يادآورى سه جنگ جدى ايالات متحده پس از 1945 (كره ، ويتنام و جنگ خليج فارس كه يكى با شكست روبه رو شد و دو جنگ نيز با بيرون راندن نيروهاى آمريكايى به اتمام رسيد ) پيشينه و سابقه‏ى درخشانى براى آمريكا به حساب نمى‏آيد .ارتش صدام حسين مانند ارتش طالبان نيست و منسجم‏تر است . تهاجم ايالات متحده لزوما در بردارنده‏ى نيروى زمینى خواهد بود تا در حركت به طرف بغداد جنگ كند و تلفات بسيارى نيز تقبل كند . اين چنين نيرويى احتياج به توقفگاهى ميان راه خواهد داشت . عربستان سعودى گفته است كه نمى‏تواند اين نقش را بازى كند .آيا كويت و تركيه در اين زمينه به كار گيرد و يا دولت متحده رژيم‏هاى منطقه‏اى را به زور و تهديد به اين كار وادار كند . اما احساسات كلى نشانگر نوعى تعصب ضدعربى در ايالات متحده است . آيا مى‏توان بر چنين كشمكشى فايق آمد؟ژنرال استاف از بريتانيا به تونى بلر گفته است كه فكر نمى‏كند بتوان بر چنين كشمكشهايى فائق آمد .هميشه موضوع جبهه‏ى دوم وجود دارد . به دنبال جنگ خليج فارس ، نيروهاى مسلح ايالات متحده به دنبال ايجاد و آماده‏سازى جنگ‏هاى همزمان در منطقه بودند . بعد از مدتى پنتاگون تصميم خود را به علت غيرعملى و پرهزينه بودن اين طرح عوض كرد . اما چه كسى مى‏تواند مطمئن باشد كه دشمنان فرضى عراق در زمان حضور ايالات متحده در عراق عكس العمل نشان نخواهند داد ؟اگر چه حتى سياستمداران جنگ طلب ( كه تقريبا همه‏ى شهروندان‏اند) در زمينه‏ى عقايد عمومى خود را نفوذناپذير مى‏دانند ، اما ژنرال‏هاى ايالات متحده كه جنگ ويتنام را تجربه كرده‏اند چنين احساسى ندارند . در زمينه‏ى جبهه‏ى اقتصادى چطور ؟ در دهه‏ى 1980 تعداد بى‏شمارى از تحليل‏گران آمريكايى در مورد معجزه‏ى اقتصادى ژاپن دچار هيسترى (هيجان شديد) شدند . آنها در دهه‏ى 1990 با در نظر گرفتن مشكلات مالى ژاپن به آرامش و راحتى خيال رسيدند . مع ذلك بعد از گزافه‏گويى‏هايى درباره‏ى اين كه ژاپن با چه سرعتى در جبهه‏ى اقتصادى به طرف جلو حركت مى‏كرد ، در حال حاضر به نظر مى‏رسد مقامات عالى رتبه‏ى ايالات متحده ، در خصوص اين كه ژاپن پيشرفت آهسته‏اى دارد ، مطمئن و ازخودراضى باشند . اين روزها به نظر مى‏رسد كه واشنگتن بسيار مايل است براى طراحان سياسى ژاپن در مورد اشتباهات آنان سخنرانى كند . اين چنين تعصبى مجاز شناخته نمى‏شود . به گزارش زير از نيويورك تايمز در 20 آوريل 2002 توجه كنيد : « يك آزمايشگاه ژاپنى سريع‏ترين كامپيوتر جهان را ساخته است ، كامپيتورى بسيار قدرتمند كه قدرت پردازش خام بيست برابر سريع‏تر از كامپيوترهاى آمريكايى IMB را دارد .» اين نتايج گواه بر اين مسئله‏اند كه رقابت و مسابقه‏ى فن‏آورى كه اغلب مهندسان آمريكايى فكر مى‏كردند در حال برنده شدن‏اند ، هنوز دور از دسترس است . اين بررسى نشانگر آن است كه در اين دو كشور مجموعه برترى‏هاى متفاوت تكنولوژيكى و علمى وجود دارد و ماشين ژاپنى براى بررسى در زمينه‏ى تغييرات جوى و آب و هوايى ساخته مى‏شود ، اما ماشين‏هاى آمريكايى براى استفاده‏ى تسليحاتى طراحى مى‏شوند . اين تفاوت يادآور قديمى‏ترين داستان تاريخ قدرت‏هاى سلطه طلب است . قدرت برتر روى نيروى نظامى و داوطلب جانشين بر اقتصاد تمركز مى‏كند . دومى هميشه نتيجه داده اشت و آن حالت در مورد آمريكا موفقيت آميز بوده است . چرا اين حالت در مورد ژاپن صدق نكند ؟ و شايد در اتحاد با چين ؟ سرانجام نوعى گستره‏ى ايدئولوژيكى وجود دارد و در حال حاضر ، اقتصاد ايالات متحده با در نظر گرفتن هزينه‏هاى گزاف نظامى كه با استراتژى‏هاى سياستمداران جنگ طلب همراه است تا اندازه‏اى ضعيف به نظر مى‏رسد . به علاوه ، واشنگتن از لحاظ سياسى تنها باقى مى‏ماند و هيچ كس فكر نمى‏كند كه موضع سياستمداران جنگ طلب درست بوده و ارزش انجام دادن داشته باشد . ملل ديگر از مخالفت مستقيم با واشنگتن هراس دارند و يا نمى‏خواهند اين كار را بكنند ، اما حتى اين موضع آنها نيز به ضرر ايالات متحده تمام مى‏شود .هنوز عكس العمل ايالات متحده ، كمى بيشتر از اعمال نفوذ متكبرانه است . تكبر زواياى منفى نيز دارد . در 200 سال گذشته ايالات متحده اعتبار ايدئولوژيكى شايان توجهى به دست آورد . اما اين روزها ، اين اعتبار را بسيار سريع‏تر از اعتبار مازاد طلا در دهه‏ى 1960 از دست داده است .ايالات متحده در طول ده سال آينده با دو امكان روبه رو خواهد بود : آمريكا مى‏تواند روش سياستمداران جنگ طلب را با كل عواقب منفى آن در پيش بگيرد و يا با در نظر گرفتن عواقب منفى از مسير كنار برود . سيمون تيسدال از روزنامه‏ى گاردين اخيرا اين بحث را پيش كشيده است كه با در نظر گرفتن افكار عمومى ، ايالات متحده قادر نيست كه بدون دادن تلفات زياد در جنگ عليه عراق موفق شود ، حداقل در خصوص منافع اقتصادى و تأمين انرژى و اگر ايالات متحده به عراق حمله كند و سپس مجبور به عقب‏نشينى شود ، اين عمل بسيار بى‏نتيجه و بى‏ثمر خواهد بود . حق انتخاب و اختيارات بوش بسيار محدود به نظر مى‏رسد و درباره‏ى اين كه ايالات متحده در دهه‏ى آينده به حركت روبه افول خود به عنوان قدرتى مصمم ادامه خواهد داد جاى شك نيست . سؤال اين نيست كه آيا سلطه‏ى سياسى ايالات متحده در حال ناپديد شدن است يا خير ، بلكه سؤال واقعى اين است كه آيا ايالات متحده مى‏تواند روشى در اين مسير طرح‏ريزى كند كه با آن ضرر و خسارت وارده به خود و ديگران را كاهش دهد .





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 395]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن