تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه پرهيز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردنى و نوشيدنى پرهيز مى‏كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819575418




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انقلاب و خانه‏هاى عنكبوتى


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انقلاب و خانه‏هاى عنكبوتى
انقلاب و خانه‏هاى عنكبوتى تربيت الاهى انسان كه مهم‏ترين هدف انقلاب اسلامى است، پيش از انقلاب نيز به عنوان مهم‏ترين دغدغه حضرت امام مطرح بود. اين دغدغه پس از پيروزى انقلاب مورد بى‏توجهى جدى و سازمان يافته قرار گرفت. اين جريان ارزشمند تربيتى، پيش از سال 1342 آغاز شد و حضرت امام(ره) به عنوان رهبر نهضت بيش‏ترين توجه خود را در دوران تبعيد و ديگر مراحل مبارزه، معطوف به اين مهم كردند. فرصت پانزده ساله بين سال‏هاى 1342 تا 1357 نيز زمان خوبى براى تحقق اين هدف بود. لذا پس از پيروزى انقلاب افراد بسيارى كه تحت تأثير اين تربيت الاهى قرار گرفته بودند، وارد عرصه‏هاى مديريتى كشور شدند. نيروهاى جوانى كه بدين صورت عهده دار مسؤوليت‏هاى گوناگون شدند، به لحاظ ارزش‏هاى والايى كه كسب كرده بودند، صلاحيت تصدى مسؤوليت‏هاى خرد و كلان كشور را داشتند. اين نيروها به مسؤوليت خويش به عنوان تكليفى الاهى و اداى دين به مردم و كشور مى‏نگريستند. بر اساس ادبيات انقلاب اسلامى، وزارت، رياست، وكالت و... مسؤوليت قلمداد مى‏شود و فرد مسؤول، خود را در برابر خدا و مردم پاسخگو مى‏داند. در چنين نظام ارزشى‏اى، يك مسؤول به انجام هر كارى مجاز نيست و خودسازى و تربيت‏يافتگى وى، اولين شرط پذيرش مسؤوليت است. حضرت امام نيز بارها بر اين موضوع تأكيد كرده بودند كه مسؤولين نظام بايد بيش از هر چيز به خودسازى خويش بپردازند، چرا كه مسؤوليت، محل ابتلا و امتحان الاهى است. نمونه‏هاى فراوانى از حافظان اين ارزش‏ها را در گنجينه نهفته تاريخ انقلاب جست و جو كرد. هنوز خاطره زندگى ساده امام، شهيد رجايى، شهيد بهشتى و بسيارى ديگر از تربيت‏يافتگان اين مكتب در رعايت حقوق مردم از ذهن‏ها پاك نشده است. امام با مردم خويش زيست و زندگى خود را در حد پايين‏ترين فرد جامعه تنظيم كرد. دقت فوق‏العاده ايشان در رعايت حقوق ديگران و توجه به امت خود، بر دوست و دشمن پوشيده نيست. ياران امام نيز سرچشمه جوشان فضايل و خصايل عالى انسانى بودند. توجه به ساده‏زيستى مسؤولين نظام و عدم برخوردارى از امتيازات ويژه كه در اصل 142 قانون اساسى به آن تصريح شده است، نشان از توجه نظام اسلامى به سلامت مادى معنوى مسؤولان دارد: «دارايى رهبر، رئيس‏جمهور، معاونان رئيس‏جمهور، وزيران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط رئيس قوه قضاييه رسيدگى مى‏شود كه بر خلاف حق، افزايش نيافته باشد».1 با اين حال در بررسى ويژگى‏هاى كارگزاران نظام در دوران پيش از انقلاب، تفاوت‏ها و واقعيت‏ها آن چنان ملموس و قابل دسترسى‏اند كه حتى در ميان خاطرات وابستگان گوناگون رژيم نيز به آنها اشاره شده است. براى بررسى بيش‏تر ويژگى‏هاى كارگزاران حكومت پهلوى، از ميان خاطرات شخصيت‏هاى گوناگون، پاره‏اى از نكات را برگزيده‏ايم. در زندگى محمدرضا پهلوى كه شخص اول حكومت محسوب مى‏شد، مى‏توان موارد متعددى از اعمال غيراخلاقى، فساد مالى و سرسپردگى را مشاهده كرد. وى به دليل تربيت غربى و تأثيرپذيرى‏اش از افراد غرب زده، به شدت با فرهنگ ايرانى - اسلامى بيگانه بود. تحصيلات وى كه در كالج له روزه سوئيس و متأثر از تربيت و فرهنگ غربى انجام شده بود نيز در سال‏هاى نوجوانى و جوانى موجب ناآشنايى بيش‏تر او با فرهنگ ايرانى - اسلامى شده بود. محمدرضا از اولين روزهاى تحصيل خود در سوئيس تحت نظارت فردى به نام ارنست پراون‏2 از عوامل سازمان اطلاعاتى انگليس قرار داشت.3 در واقع تلاش دستگاه اطلاعاتى انگليس براى تربيت مهره‏اى وابسته و متأثر از فرهنگ غربى توسط افراد مختلفى پيگيرى مى‏شد كه پراون اولين آن‏ها بود. آلوده شدن محمدرضا به فساد حتى از آغازين روزهاى نوجوانى به خوبى عمق اين تربيت غلط را آشكار مى‏سازد. حسين فردوست، صميمى‏ترين دوست وى در كتاب خويش با عنوان ظهور و سقوط سلطنت پهلوى از روابط نامشروع و فساد اخلاقى وى در روزهاى آغاز جوانى پرده برمى‏دارد. فردوست در كتابش اذعان مى‏دارد كه محمدرضا در سال‏هاى اول جوانى در 16 سالگى با خدمتكار خود رابطه جنسى برقرار كرده و در اثر اين رابطه، معشوقه حامله شده بود. وى در اين زمان از فردوست كمك مى‏خواهد.4 به هر حال مسأله فساد اخلاقى محمدرضا، هيچ گاه محل اختلاف و تأمل نبوده و همه كسانى كه از دور و نزديك با زندگى وى آشنايى داشته‏اند، به اين موضوع اعتراف كرده‏اند. فردوست در بخشى از خاطرات خويش نيز با دخترى با نام موديب سالار در زمان زناشويى با فوزيه اشاره مى‏كند.5 بدون شك اين فساد سرسام‏آور محمدرضا و دربار، در ماجراى مرموز جدايى فوزيه از وى نقشى اساسى داشته است.6 اين فسادهاى متعدد و مكرر، علاوه بر گسترش فرهنگ فساد و فحشا، نتيجه تأسف‏آور ديگرى نيز در پى داشت. قربانى كردن منافع ملى در پاى اين گونه مفاسد از گناهان نابخشودنى وى است. فردوست در اين مورد مى‏گويد: «در مسافرت به آمريكا در نيويورك من دو نفر را به محمدرضا معرفى كردم. محمدرضا دو بار با يكى از آنها ملاقات كرد و به وى يك سرى جواهر به ارزش حدود يك ميليون دلار داد. وى به نفر دوم نيز يك سرى جواهر داد كه حدود يك ميليون دلار ارزش داشت!7 تاكنون در اسناد و مدارك زيادى به عياشى‏هاى محمدرضا اشاره شده است. فريده ديبا مادر همسر شاه در كتاب خاطرات خود مى‏نويسد: «براى محمدرضا كنار گذاشتن تفريحات شبانه، كه به آن معتاد بود، واقعاً غير ممكن بود. محمدرضا هر كار مهمى كه داشت رأس ساعت 10 شب كنار گذاشته و دنبال زندگى شبانه خود مى‏رفت و نزديك صبح به كاخ اختصاصى خود مراجعت مى‏نمود».8 وى در جاى ديگرى با اشاره به معشوقه‏هاى شاه مى‏نويسد: «بى‏تفاوتى فرح نسبت به كام‏جويى‏هاى محمدرضا باعث شد كه شاه جسارت را از حد بگذراند».9 محمدرضا علاوه بر عياشى، اعتياد به مواد مخدر و شراب‏خوارى، ضعف مهم ديگرى نيز داشت و آن فساد مالى بود. دزدى علنى او از اموال عمومى تا جايى بود كه در فاصله سال‏هاى 1332 تا 1357 وى به تنهايى 23 ميليارد دلار به عنوان سرمايه شخصى پس‏انداز و در بانك‏هاى سوئيس سرمايه‏گذارى كرد.10 سهم محمدرضا در بازار طلا و دريافتى‏هاى وى بابت كميسيون قراردادهاى بزرگى چون پروژه‏هاى راه‏سازى، كارخانه‏هاى صنعتى و غيره موجب شد تا به رغم هزينه‏هاى سرسام‏آور دربار، موفق به ذخيره منابع قابل توجهى ارز خارجى شود. اين سرمايه به غير از اموال غير منقول وى مانند خانه و زمين است. فردوست به نمونه‏هايى از اين فساد مالى اشاره كرده است: «در دوران مسؤوليتم در بازرسى متوجه شدم كه اصولاً موارد سوء استفاده و حيف و ميل نهايت ندارد. از سال 1350 تا سال 1357 تنها در بازرسى، 3750 پرونده سوءاستفاده كلان تشكيل شد. رسيدگى به اين پرونده‏ها اصلاً پيشرفتى نداشت و صفر بود. همه پرونده‏ها بايگانى مى‏شد و محمدرضا نيز اهميتى به اين امر نمى‏داد و از نظر او بى ايراد بود».11 وى در كتاب خاطرات خويش نمونه‏هاى متعددى از اين موارد را ذكر كرده و يادآور شده است كه به دستور محمدرضا تمام اين پرونده‏ها بايگانى مى‏شدند.12 فرح ديبا ملكه ايران و نايب السلطنه، يكى ديگر از چهره‏هاى پرنفوذ دربار بود كه متأثر از تربيت غربى خويش در كشور فرانسه، با تأسيس بنياد فرح پهلوى كه مشخصاً در زمينه‏هاى فرهنگى فعاليت مى‏كرد، سعى در تبليغ و ترويج فرهنگ خودباختگى داشت. به اعتقاد فردوست وى كه فرزند خانواده فقيرى بود و در اوايل جوانى تمايلات كمونيستى داشت، سعى كرد با تأسيس بنياد فرح پهلوى فقر خانوادگى خود را جبران نمايد و مجرايى براى دستيابى به عتيقه جات و سوء استفاده مالى از ميراث فرهنگى كشور بود. ماجراى جالب ازدواج وى با محمدرضا را از زبان فردوست از نكاتى است كه شكل‏گيرى خانواده پهلوى دوم را آشكارتر مى‏سازد. «فرح از فرط استيصال براى كمك مالى به سراغ اردشير زاهدى در حصارك مى‏رود تا بتواند تحصيل و زندگى كند. اگر ندانيم حصارك چيست شايد اين جريان به خوبى مفهوم نشود. در حصارك ويلايى بود كه اردشير زاهدى با تعدادى از رفقاى خود منتظر شكار زنان و دختران مى‏نشستند... اين كار، شغل زاهدى بود و البته دوستان آمريكايى و انگليسى‏اش هم از اين شغل بهره‏اى مى‏بردند. حال اين دختر با چنين وضعى براى درخواست پول به سراغ زاهدى در حصارك مى‏رود يعنى...!!! و لابد زاهدى از اين دختر خوشش نيامده و به محمدرضا تلفن مى‏زند و مى‏گويد دخترى به اين جا آمده است و اگر اجازه دهيد وى را بياورم. محمدرضا مى‏پذيرد و بدون تحقيق قبلى كه او كيست و خانواده وى كيست او را به فرودگاه مى‏برد و در هواپيما به وى پيشنهاد ازدواج مى‏دهد. معلوم است كه فرح نيز بلافاصله قبول مى‏كند. دخترى كه تا يك ساعت پيش از زاهدى پول مى‏خواست و نسبش معين است حال مى‏خواهد با شاه ازدواج كند. بدين ترتيب فرح در حصارك ملكه ايران مى‏شود و در مراسم تاجگذارى با آن همه تجملات تاج بر سر مى‏گذارد».13 يكى ديگر از شخصيت‏هاى فرهنگى حكومت پهلوى، خانم ليلى اميرارجمند (جهان‏آرا) رئيس كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان است. ليلى اميرارجمند فرزند عبداللّه جهان‏آرا بود كه به مناسبت ازدواج با اميرعلى ارجمند به ليلى اميرارجمند شهرت يافت. او از دوستان صميمى فرح بود. وى داراى فوق ليسانس كتابدارى از دانشگاه راجرز نيوجرسيتى بود. خانم اميرارجمند مسؤوليت‏هايى چون رئيس كتابخانه دانشگاه ملى، استاديار كتابدارى دانشگاه تهران، عضو هيأت مديره موزه علوم و فنون و عضويت در شوراى آموزش كشور را نيز عهده دار بود. فردوست در مورد وى مى‏گويد: «اسناد موجود بيانگر ارتباطات مرموز وى با افسران اطلاعاتى بلوك شرق مى‏باشد. اين ارتباط كه بر اساس اطلاعات فنى اداره كل هشتم ساواك و در حد روابط جنسى ادامه داشت، به اطلاع محمدرضا پهلوى رسيد و ساواك خواستار بهره‏بردارى از او به عنوان منبع خود شد.14 در يكى از اسناد ساواك، آمده كه كارلى هالكر15 كاردار وابسته سفارت مجارستان، عضو حزب كمونيست و افسر سرويس اطلاعاتى مجارستان كه از بدو ورود به ايران با افسران اطلاعاتى شناخته شده كا. گ. ب همكارى نزديك دارد، به نحوى با شخصيت‏هاى كشورى ارتباط دارد و خانم ليلى جهان آرا مدير كل كانون پرورش فكرى نوجوانان يكى از همين افراد مى‏باشد. اين خانم با هالكر عضو اطلاعاتى سفارت مجارستان تماس داشته و هالكر سعى نموده ضمن تماس مناسب با وى زمينه تفاهم و دوستى برقرار سازد. خانم ارجمند با وابسته مطبوعاتى سفارت چك و اسلواك نيز تماس‏هاى زيادى داشت و حتى فكر مى‏كنم روابط آنان جنبه عاشقانه پيدا كرده بود، چون از رفتار هالكر احساس مى‏شد كه گرايش عجيبى به اين خانم دارد. سال بعد كه يكى از مجسمه‏سازان بر جسته چكسلواكى به ايران آمده بود، به دستور هالكر مجسمه خانم ارجمند را ساخت و به او اهدا نمود».16 فريده ديبا در مورد اين دوست صميمى دخترش چنين مى‏گويد: «من از بى‏پروايى جنسى ليلى ناراحت بودم و چندين بار اين موضوع را به وى تذكر دادم. او نظر مرا قبول نداشت. وى مى‏گفت الان در اروپا مد شده است همه مردم بلا استثنا بى هيچ قيد و بندى زندگى مى‏كنند».17 نمونه ديگرى از فرهنگ سازان رژيم، اميرعباس هويدا، نخست‏وزيرى است كه در دولت محمدرضا پهلوى سيزده سال متصدى كابينه بود. فردوست مى‏گويد: «هويدا به عنوان يك همجنس‏باز، نه تنها ميان خواص دربار بلكه در ميان جامعه نيز شهرت داشت و محمدرضا پهلوى از اين شهرت به خوبى مطلع بود».18 ابقاى چنين نخست‏وزيرى عمق تباهى اخلاقى شاه و وابستگان وى و اوج بى‏احترامى آنان را به كرامات انسانى و ارزش‏هاى اخلاقى و فرهنگى جامعه نشان مى‏دهد. ارائه سند پيرامون فساد اخلاقى هويدا را با نامه‏اى آغاز مى‏كنيم كه فردى به نام خليل انقلاب آزاد براى هويدا ارسال داشته است و در پرونده ساواك وى موجود است. ظاهراً نويسنده نامه از هويدا درخواستى داشته، ولى از يكى از پيشنهادهاى ناشايست وى برآشفته، نخست‏وزير آريامهر را مورد عتاب‏هاى تند قرار داده است. متن اين نامه در اسناد ساواك آمده است».19 مناسب است در مورد خانم پرى اباصلتى نيز اشاره‏اى داشته باشيم. پرى اباصلتى زنى روزنامه‏نگار بود كه بعداً با دستور فرح، به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد! خانم ديبا در مورد اين شخصيت فرهيخته فرهنگى مى‏گويد: «من با تندروى‏هاى پرى موافقت نداشتم. اما او را تحسين مى‏كردم. پرى مى‏گفت زنان بايد مانند مردان آزادى‏هاى جنسى داشته باشند!»20 نفوذ چنين فساد جنون‏آميز در ميان تمامى اعضاى دربار، كابينه و مسؤولين خرد و كلان مملكتى در كشورى مذهبى، هر روز موجب پوسيدگى بيش‏تر رژيم از درون مى‏شد. به عنوان آخرين نمونه به يكى از وزراى حكومت پهلوى يعنى غلامرضا كيانپور، وزير دادگسترى اشاره خواهيم كرد. ديبا در مورد وى مى‏گويد: «اما در حلقه دوستان، هنرمندان آماتور زيادى بودند. از جمله اين افراد يكى هم آقاى غلامرضا كيانپور وزير دادگسترى (وزير اطلاعات بعدى) بود كه هم سرپنجه بسيار خوبى داشت و ويلون را عالى مى‏زد و هم خيلى هنرمندانه مى‏رقصيد. كيانپور لباس زنانه مى‏پوشيد و حركات و اطوار زنانه در مى‏آورد و ضمن خواندن اشعار و ترانه‏هاى ضربى مى‏رقصيد و باعث شعف غيرقابل وصف حضار مى‏شد. من در همه عمرم كسى را نديده‏ام كه مثل كيانپور كمر خود را بچرخاند و بشكن‏هاى پر صدا بزند. صداى بشكن زدن‏هاى كيانپور فوق العاده پرقدرت بود!... مى‏گفتند كيانپور قبل از آن كه وارد سياست شود، در كافه‏هاى موزيكال تهران ويلون مى‏زده و رقاصى مى‏كرده است».21 پي نوشت : 1. قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، اصل 142. 2. Prown .E. 3. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 48. 4. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 206. 5. همان. 6. همان، ص 193-197. 7. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 209. 8. فريده ديبا، دخترم فرح، ص 153. 9. همان، ص 154. 10. مجله سپيد و سياه، ش 1100، 15 فروردين. 11. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 266. 12. همان، صص 266-272. 13. همان، ص 211. 14. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 442. 15. Harlker. 16. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 442. 17. فريده ديبا، دخترم فرح، ص 173. 18. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 395. 19. همان. 20. فريده ديبا، دخترم فرح، ص 116. 21. همان.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 630]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن