واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: به جهالت، رحمت را بر باد ندهیم
در زمان فرمانروایی هارون عباسی، پس از شهادت امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر(ع)، عدّهای به فرماندهی «جلودی» كه مردی سفّاك و بی رحم بود، مأموریت یافتند به محلّه بنی هاشم در شهر مدینه منوّره حمله كنند، و تمام خانهها را به تاراج بكشند.جلودی برای انجام مأموریت عازم شهر مدینه شده، و با افراد خود به محلّه بنی هاشم و از جمله به خانه حضرت موسی بن جعفر(ع) كه امام رضا(ع) در آنجا بودند یورش برد، و خانه آن حضرت را به محاصره خود در آورد. حضرت رضا(ع) كه از مقصد جلودی آگاه بودند، تمام بانوان و علویان را به اتاقی برده، و خودشان در عتبه در آن اتاق ایستادند، جلودی با خشونت و شدّتی روبروی امام ایستاده و گفت: كه من طبق دستور امیرالمؤمنین! هارون مأموریت دارم به این اتاق هم وارد شوم و همه چیز را با خودم مصادره كنم، و این كار باید انجام پذیرد. امام هشتم در پاسخش فرمودند: «تو همینجا منتظر بمان و صبر كن، من سوگند یاد میكنم كه هرچه این بانوان از زیورآلات و لباس و غیره دارند برایت بیاورم». جلودی نپذیرفت و بر خواستهاش اصرار میورزید، و حضرت امام رضا(ع) پیوسته میفرمودند كه «اگر صبر كنی من قول میدهم هرآنچه در اتاق و در اختیار آن مخدرات هست نزد تو بیاورم»، تا اینكه جلودی پذیرفت. امام وارد اتاق شدند و به آن مخدّرات امر فرمودند كه هركدام جز یك پیراهن بر تن، آنچه كه دارند، اعم از زیورآلات، خلخال، گوشواره و حتی مقنعههای روی سرشان را به همراه تمام اثاثیه خانه به جلودی دادند.از این واقعه مدتها گذشت تا اینكه حضرت امام رضا(ع) به خراسان تشریف آوردند و به اصطلاح ولیعهد مأمون عباسی شدند، و مأمون دستور داد كه تمام اطرافیان و درباریان با آن حضرت بیعت كنند. همه بیعت كردند، جز نفرات معدودی كه یكی از آنها همین جلودی بود. مأمون عباسی آن چند نفر را به جرم عدم بیعت با امام رضا(ع) به زندان افكند. جلودی با آن سابقه ننگین و با آن دشمنی و هتك حرمتی كه نسبت به امام رضا(ع) روا داشت، و با آنكه با آن حضرت از بیعت هم سرباز زد، مورد لطف و عنایت و عفو حضرت رضا(ع) قرار گرفت؛ به این ترتیب كه یك روز بعد از زندانی شدن جلودی، مأمون به خدمت امام هشتم(ع) شرفیاب شد، و موضوع زندانی شدن آن چند مخالف و از جمله جلودی را به ایشان عرض كرد، و سپس دستور داد كه زندانیان احضار شوند.یكی از اخلاق پسندیده اسلامی، عیادت از بیماران و به طور كلی دید و بازدید در میان مؤمنان است. در تاریخ حضرت امام رضا(ع) وارد شده كه آن حضرت همانند جدّ بزرگوارش پیامبر اسلام (ص) اگرچند روز یكی از دوستان و مؤمنین را نمیدید، حالش را میپرسید، و اگر مطّلع میشد كه بیمار است به دیدار او میشتافت.حضرت امام رضا(ع) كنار مأمون نشسته بودند كه از دور چشمشان به جلودی افتاد. با وجودی كه آن حضرت(ع) از ظلم و ستم آن شخص دلآزرده شد، و مورد چپاول و هتك حرمت او قرار گرفته بودند، و بالاخره میدانستند كه جلودی با ایشان دشمنی آشكار دارد، با تمام اینها جلودی را عفو كردند و با لطف و مرحمت خویش از گناهان او چشم پوشیدند، و به همین جهت به مأمون رو كردند و با صورت گشادهای فرمودند: «این پیرمرد جلودی را به من ببخش و آزادش كن»، مأمون با صدای آهسته عرضه داشت: این همان است كه دختران پیغمبر را آزرده و خانه شما را چپاول كرده است!اما جلودی از آن كینه و بغضی كه نسبت به حضرت رضا(ع) داشت، گمان برد كه آن حضرت عقوبت و مجازاتش را از مأمون میخواهند، از این رو به مأمون گفت: تو را به خدا و به خدمتگزاریام به پدرت هارون، سوگند میدهم كه خواهش این آقا
را نسبت به من نپذیری! مأمون كه وضع را چنین دید، از بزرگواری امام رضا(ع) و خباثت جلودی در شگفت شد و به جلودی گفت: نه به خدا سوگند خواهش این آقا را نسبت به تو عملی نمیكنم. سپس به دژخیم خودش دستور داد گردنش را بزند.1 عیادت امام رضا(ع) از مریض یكی از اخلاق پسندیده اسلامی، عیادت از بیماران و به طور كلی دید و بازدید در میان مؤمنان است. در تاریخ حضرت امام رضا(ع) وارد شده كه آن حضرت همانند جدّ بزرگوارش پیامبر اسلام (ص) اگرچند روز یكی از دوستان و مؤمنین را نمیدید، حالش را میپرسید، و اگر مطّلع میشد كه بیمار است به دیدار او میشتافت.یكی از روزها یك نفر از شیعیان آن حضرت بیمار شد، و حضرت امام رضا(ع) برای دیدار او به خانهاش تشریف بردند و حالش را پرسیدند. سپس در همان چند لحظه آن بیمار را تسلّی خاطر دادند و موعظه و اندرز نمودند و به او فرمودند: مردم دو گروه هستند، یكی با مرگ به راحتی و آسایش دست مییابد، و دیگری با مرگش مردم را از شرّ خود راحت میكند، و تو اگر میخواهی از گروه اول باشی، ایمان به خدا و ولایتت را تجدید كن تا پس از مرگ در آسایش باشی. آن مرد چنین كرد و پس از چند لحظه در محضر پر مهر و محبّت حضرت امام رضا(ع) چشم از جهان فرو بست.2 منبع: ماهنامه موعود شماره 85تنظیم: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی1. امین، سیّد محسن، اعیان الشیعه، ج1، ص42.2. علامه مجلسی، بحار الانوار، چاپ جدید، ج49.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]