واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روایتی دیگر از "به کجا چنین شتابان؟"
در راستای پخش موفقیت آمیز مجموعه های تلویزیونی شبانه از سیمای جمهوری اسلامی ایران، به نظر می رسد این قبیل مجموعه ها جایگاه خود را پیدا کرده و در روند نسبتا تثبیت شده ای قرار گرفته اند.در این راستا اخیرا شاهد پخش مجموعه "به کجا چنین شتابان" به صورت یک شب در میان، از شبکه دوم و شبکه تهران هستیم. این بار نیز با روایتی از زندگی جوانانی روبرو هستیم که در کانون خانواده هایی گرم و صمیمی زندگی می کنند. جوانانی که هر یک نشان دهنده و معرف دغدغه های جوان امروز هستند. اما شور جوانی و روحیه بلند پروازی برای طی کردن ره صد ساله به یک شب، موضوعی است که کانون توجه مخاطبان این مجموعه را به سمت و سوی خود می کشاند.به کجا چنین شتابان، قصه جوانی است که سری پرشور دارد و آرزوهایی با قد و قامتی بلند، که می خواهد به یکباره به آنها دسترسی پیدا کند. یونس جوانی از یک خانواده با طبقه ای کاملا متوسط است که پیشرفت را دوست دارد. همین دغدغه موجب می شود تا راههای اتصال او به خانواده متمول عمه اش، فراهم شود. او در این مسیر مجبور است اقداماتی انجام دهدکه مغایر با ارزشهای خانوادگی اوست. او در برابر پدرش می ایستد چون پدرش مشکلی دیرینه با شوهر عمه اش داشته، اما یونس نمی تواند پدرش را باور کند چون دستیابی به زندگی و شغلی مرفه، تمامی ذهن و وجود او را اشغال کرده. در کنار یونس شخصیت مرتضی، پسر عموی او قرار دارد. بی تردید مرتضی نماینده جوانی ایده آل و عاقل است که شخصیتی معتدل و خوش فکر را به نمایش می گذارد. او همسری مهربان و مناسب است و در خانواده نیز پسری مودب و صمیمی با تمامی اعضای خانواده اش. بهار و مریم هم خواهران این دو هستند که خوشبختانه تصویری معتدل ومعقول از یک دختر ایرانی را نشان می دهند.به کجا چنین شتابان، قصه جوانی است که سری پرشور دارد و آرزوهایی با قد و قامتی بلند، که می خواهد به یکباره به آنها دسترسی پیدا کنداما نکته مثبت این مجموعه به تصویر کشیدن روابط عمیق و صمیمی خانوادگی است. آن هم در یک خانواده سنتی ایرانی که زنان خوش فکر آن از پوشش چادر استفاده می کنند.(با توجه به اینکه در بسیاری از مجموعه ها پوشش چادر برای قشر فقیر و عقب مانده جامعه استفاده می شود)تفاهم و همدلی بین نسلی مهمترین نقطه قوت مجموعه تلویزیونی "به کجا چنین شتابان" است. همانطور که می بینیم بعد از جوانان این مجموعه باید به نقش پررنگ و فوق العاده زیبای مادربزرگ آنها اشاره کرد. عزیز نمونه بارز یک بزرگتر خوش فکر و راهنمایی قابل اعتماد برای یک خانواده است. او زنی است که توانسته فاصله ها را با نسل جوانانی که اطرافش هستند، از میان بردارد. به همین خاطر است که جوانان این مجموعه، وقتی از دست اوضاع و احوال زمانه به هم میریزند، تنها جایی که حیاط خلوتی برای ذهن و روحشان محسوب می شود، خانه عزیز است.
در این زمینه دکتر جعفری، استاد دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه با اشاره به اینکه اکثر برنامه های نمایشی شکاف، چالش و واگرایی بین نسلی را به تصویر می کشند، معتقد است: در سریال "به کجا چنین شتابان" به طور کامل همدلی، همگرایی، تعاملات عاطفی، درک و احترام متقابل موج می زند که آن را بدون تنش، شیرین، روان و آموزنده کرده است.وی تفاوت عمده این سریال را با سایر برنامه های نمایشی، بازگشت مجدد به خانواده عنوان و خاطرنشان میكند: آنچه که "به کجا چنین شتابان" را با سایر سریال های دهه اخیر تلویزیون، متفاوت کرده، خانواده محور بودن آن است.این استاد دانشگاه ادامه میدهد: ظرفیت و فضایی در این سریال وجود دارد که همه اعضای خانواده کنار هم جمع می شوند و برای هر کدام حرفی برای گفتن و جذابیتی دارد. در واقع تماشای این سریال کاملا حالت خانوادگی پیدا کرده و خانواده را در خانواده بازتولید می کند.(به نقل از رجا نیوز)به نظر می رسد عنوانی که برای این مجموعه انتخاب شده، هماهنگی بسیار زیادی با سرنوشت یونس دارد و معلوم نیست این داستان به کجا ختم می شوداین مسئله جایگاه مهمی را در روابط خانوادگی دارد. با توجه به مشکلات روحی و دغدغه های رنگین جوان امروزی، وجود یک بزرگتر با چنین شخصیتی برای جوانان بسیار ضروری به نظر می رسد. متاسفانه مشکل بسیاری از خانواده ها این است که جایگاهها گم شده اند و گه گاه به نظر می رسد در یک خانواده هیچ کس اساسا در جایگاه خود قرار ندارد. همین مسئله است که به تقویت بحران هویت در جوانان منجر می شود و عواقب مختلفی را به دنبال خود می کشاند. اگر در خانواده هایی که از نعمت حضور بزرگترهایی همچون پدربزرگ و مادربزرگ، بهره مند هستند، جایگاه و نقش مناسبی ایفا شود، بسیاری از خلاهای روحی و عاطفی برای جوانان جبران خواهد شد. اگر بزرگترها نقش خود را به خوبی ایفا کنند و بتوانند منبع آرامش و اطمینان خاطر برای جوانان باشند، قطعا هموار سازی مسیر برای نسل امروزی ها، راحتتر صورت میگیرد. مسلما اینکه یک جوان حرف دلش را با اعضای خانواده خود در میان بگذارد، بسیار ارزشمند است. نکته مثبتی که در این مجموعه شاهد هستیم، احترامی است که یونس برای مادر خود قائل است.
او با وجود تمامی مخالفتهای مادرش، سعی می کند او را بفهمد و به خواسته اش احترام بگذارد و به طور کلی ارتباط نسبتا خوبی میان این مادر و فرزند برقرار است. آنچه موجب شد یونس د برابر پدرش بایستد، شاید همان است که پدر به او گوشزد کرد و عبارتی را بیان کرد مبنی بر اینکه آنانکه امام حسین (علیه السلام) را شهید کردند، کسانی بودند که بر گوش و چشم هایشان مهر زده بودند چون شکم هایشان از لقمه حرام پر شده بود. به هر حال یونس گرفتار لقمه فردی شد که ظاهرا کسب حلال ندارد و دزدی و آدم کشی در کارنامه اعمال او دیده می شود. در کنار اینها وسوسه شیطان و طمع ثروت، چشم یونس را پر کرده و گویا فعلا کسی نمی تواند او را از تصمیماتش بازدارد.به نظر می رسد عنوانی که برای این مجموعه انتخاب شده، هماهنگی بسیار زیادی با سرنوشت یونس دارد و معلوم نیست این داستان به کجا ختم می شود. هرچند می توان پیش بینی کرد که عاقبت کار به کجا ختم می شود اما به نظر می رسد پیام هایی که در طی فرایند پخش این مجموعه به مخاطب منتقل می شود، می تواند مهمتر از نتیجه پایانی باشد.البته نباید از این مسئله غافل ماند که ضعف هایی در فیلمنامه و کشدار شدن بی مورد آن در برخی سکانس ها، وجود دارد، اما این مسئله را می توان با توجه به نکات مثبت موجود در محتوای این مجموعه ، تا حدودی توجیه کردالبته نباید از این مسئله غافل ماند که ضعف هایی در فیلمنامه و کشدار شدن بی مورد آن در برخی سکانس ها، وجود دارد، اما این مسئله را می توان با توجه به نکات مثبت موجود در محتوای این مجموعه ، تا حدودی توجیه کرد.به هر حال آنچه مهم است اینکه در سریال به كجا چنین شتابان؛ زندگی جاری است و همین امر موجب می شود تا مخاطب بتواند در همذاتپنداری با این سریال، خود را در بطن زندگی شخصیتهای سریال قرار دهد و آن چنان دل به شخصیتهای سریال بسپارد كه گویا زندگی خود اوست كه روایت می شود؛ دیالوگهای مطرح در خانوادههای هادی ( با بازی بهروز بقایی ) و هاتف (با بازی علی عمرانی ) شبیه به همان دیالوگهایی است كه در اکثر خانه های ایرانی بیان میشود. شخصیت عزیر با بازی آهو خردمند چنان روان و دلنشین است كه انگار این مادربزرگ و این خانه و كاشانه را بارها دیدهای و انگار این آدمها هر روز از كنار تو عبور میكنند. گاهی هم شاید بسیار دلتنگ شوی برای حضور چنین افرادی در این همه هیاهو و قیل و قال...فاطمه ناظم زادهگروه جامعه و سیاست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 443]