تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):گويا مؤمنان همان فقيهان (فرزانگان دين فهم) و اهل انديشيدن وپند گرفتن هستند. شنيد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815672600




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فيلمي با نگاه متفاوت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فيلمي با نگاه متفاوت
محاکمه در خيابان
يادداشت عزيز الله حاجي مشهدي درباره "محاکمه در خيابان"  مسعود کيميايي، با اعتقاد بر پرهيز از آسان پسندي با دغدغه‌ي هميشگي دور شدن و پرت افتادن آدم‌ها از اصالت‌هاي خود، مي‌کوشد تا تصويري دلخواه از سرنوشت آن‌ها ارايه دهد. تصويري از آدم‌هايي بي‌تفاوت و بي‌اعتنا به غم ديگران!    به تازگي، در جايي خواندم که: "آلبرت انيشتن" در حال نظارت بر امتحان دانشجويان فيزيک بود يکي از دانشجويان يادآور شد که: استاد! پرسش‌ها، درست مشابه پرسش‌هاي سال گذشته است! انيشتن پاسخ داد: آري! اما امسال، پاسخ‌ها تفاوت کرده است! در پاسخ همه کساني که به سازنده‌ي "محاکمه در خيابان" بيست و هفتمين فيلم بلند سينمايي، مسعود کيميايي خرده مي‌گيرند که چرا استاد، دست از حرف‌هاي تکراري برنمي‌دارد؟ بايد گفت که، اگر در فيلم تازه کيميايي، باز هم نشانه‌ها و نمادهايي از دنياي فيلمسازي کيميايي يافت مي‌شود، درست به اين دليل است که درد و داغ‌هاي آدم‌هاي ديروز است. دردهايي که صد البته همانند پرسش‌هاي تکراري "آلبرت انيشتن"، براي درمان آن‌ها ديگر نمي‌توان به داروها و شيوه‌هاي تکراري درمانگري به روش دهه‌هاي گذشته، متوسل شد. آري، به درستي، در شرايط امروز جامعه ما، پاسخ‌ها تفاوت کرده است! "محاکمه در خيابان" سعي در نمايش مصايب تاريخي آدم‌هاي جامعه ما، با نگاهي امروزي دارد. سعي فيلمساز (نويسنده فيلمنامه) در واکاوي ارزش‌هايي چون: هويت مداري آدم‌هاي امروز که به دليل پرت افتادگي و دور شدن از خويشتن خويش، در جست‌وجوي هويت‌مندي و ريشه‌هاي خود، در چنبره‌ي زندگي پرهياهوي امروزين، دست و پا مي‌زنند، در جاي جاي چنين اثري، آشکارا، به گونه‌اي تکراري به رخ کشيده مي‌شود تا نشان دهد که آرمانگرايي، مقدس‌ترين جنبه هويت‌مندي آدم‌هاي عدالتخواه و حق طلب است که در زندگي خود به عملي قهرمانانه يا به کاري متفاوت و خلاف قاعده معمول دست مي‌زنند! اگر در فيلم تازه کيميايي، باز هم نشانه‌ها و نمادهايي از دنياي فيلمسازي کيميايي يافت مي‌شود، درست به اين دليل است که درد و داغ‌هاي آدم‌هاي ديروز است...مسعود کيميايي، با اعتقاد بر پرهيز از آسان پسندي با دغدغه‌ي هميشگي دور شدن و پرت افتادن آدم‌ها از اصالت‌هاي خود، مي‌کوشد تا تصويري دلخواه از سرنوشت آن‌ها ارايه دهد. تصويري از آدم‌هايي بي‌تفاوت و بي‌اعتنا به غم ديگران! درست در شب عروسي، امير (پولاد کيميايي)، حبيب (حامد بهداد) - دوست صميمي امير که در راست و ريست کردن مراسم ازدواج امير و مرجان کمک زيادي کرده است – از امير مي‌خواهد که عروسي‌اش را به هم بزند! افکندن چنين گره کور ترديد و بدگماني در ذهن امير، درست بعد از آن که به سراغ حبيب مي‌رود، نطقه آغاز همه ترديدها و تعلق‌هايي است که بر کل اثر تا پايان فيلم، سايه مي‌افکند! امير ـ و صد البته، همه‌ي تماشاگران فيلم محاکمه در خيابان ـ تنها حدود سه ساعت فرصت دارند تا با رها شدن در دل شهري در نداشت و بي سر و ته، که صداي گوشخراش ماشين‌هايش، حتي در نماهاي دور از بالا نيز، فرساينده‌ي روح و روان آدمي است، از اين حوزه ترديد و بدگماني که به جان وي مي‌افتد، رهايي يابد. براي امير، کشف اين مساله مهم که مرجان، قبلا با مردي ازدواج کرده يا رابطه داشته است و يافتن سرنخ‌هايي اطمينان بخش، امري حياتي به نظر مي‌رسد. به همين روي، درست در لحظه‌هايي که به سنت همه جشن‌هاي عروسي، بايد در کنار عروس باشد، در حالي که لباس دامادي بر تن دارد و به اتومبيل قرضي‌اش، گل زده است، با چاقويي در کف، به همراه دوربين "تورج منصوري" در دل مردم و در خيابان‌هاي شهر، رها مي‌شود تا به همراه تصاويري چرک و سرد و خشن، از تهران روزگار نو، از شهر پر از خشونت امروزين، که براي آدم‌هايش در حکم سوهان روح است چهره‌اي به راستي متفاوت و ديگر گونه ارايه دهد! "امير" تصويري از آدم‌هايي است که اگرچه در گذشته و ديروز جامعه خود ريشه دارند، اما به دليل هضم شدن در چرخه ارتباطات بسيار پيچيده امروز جامعه خود، از روش‌هاي درماني نسل‌هاي گذشته خود، سودي نمي‌برند و درست به همين دليل است که دست کم، چاقويي که در دست "امير ـ به عنوان محوري‌ترين شخصيت فيلم "محاکمه در خيابان"ـ جاي مي‌گيرد، تا پايان کار چاره ساز نمي‌شود و بريختن خون "عبد" (حميدرضا افشار) که در نقش راننده آژانس در نقطه مقابل "امير" بايد به مجازات برسد، به اين معناست که "عبد" هم آدم مفلوکي است که به دليل ناهنجاري‌هاي زندگيش با وجود زني که ـ به شهادت روحيه پرخاشگرانه‌اي که از شقايق فراهاني در آن صحنه گرم و گيراي رويارويي وي با امير و معرکه گيري او، در فيلم شاهد هستيم ـ گويي هرگز طعم محبت و مهرباني را نچشيده است! "عبد" که گويا سابقه حبس دارد و اذعان مي‌کند که دو بار از دست زنش، مبادرت به خودکشي کرده است، آدمي نيست که به عنوان نيرويي متضاد بتواند آن چنان در برابر "امير" از خود ايستادگي نشان دهد که تماشاگر فيلم، مثلا از حذف فيزيکي او توسط امير، دلشاد شود! درماندگي عبد به حدي است که گاه، موجب برانگيخته شدن، احساس دلسوزي مخاطبان چنين اثري مي‌شود و همين نکته به خوبي نشان مي‌دهد که در فيلمانه کيميايي، به معناي معمول داستان پروازي‌هايي که در گونه‌هاي مختلف تراژيک و تعزيه‌دار، سراغ داريم، در اصل قهرمان و ضد قهرمان ـ در معناي متعارف آن ـ وجود ندارد! هويت مداري آدم‌هاي امروز که به دليل پرت افتادگي و دور شدن از خويشتن خويش، در جست‌وجوي هويت‌مندي و ريشه‌هاي خود، در چنبره‌ي زندگي پرهياهوي امروزين، دست و پا مي‌زنند، در جاي جاي چنين اثري، آشکارا، به گونه‌اي تکراري به رخ کشيده مي‌شود تا نشان دهد که آرمانگرايي، مقدس‌ترين جنبه هويت‌مندي آدم‌هاي عدالتخواه و حق طلب است که در زندگي خود به عملي قهرمانانه يا به کاري متفاوت و خلاف قاعده معمول دست مي‌زنند! شايد به همين دليل است که فيلم در شکل و ساختار و تصاوير متفاوت و تدوين خلاقانه خود نيز، اثري متفاوت به نظر مي‌رسد. در پرداخت چهره‌ها نيز همه آدم‌ها در هاله‌اي از رنگ خاکستري شخصيت خود گاهي خوب، گاهي بد و گاه در مرز خوب بودن و بد بودن، در نوسان هستند. درست عين آدم‌هاي معمولي دور و برمان که در زندگي واقعي خود، نه به طور مطلق، چهره‌اي قهرمانانه دراند و نه همواره محکوم به شکست و تيره روز‌ي‌اند. آدم‌هايي که گاه با دلخوشي‌هاي اندک نيز مي‌توانند، زندگي سرخوشانه‌اي داشته باشند. به همين دليل است که امير، در پايان يک مبارزه نفسگير به مجلس عروسي برمي‌گردد. انتخاب هوشيارانه رنگمايه‌اي که اگرچه يکسره سياه و سفيد نيست و ترفندي که به مدد پيشرفته‌ترين دوربين‌هاي ديجيتالي، به ارايه تصاويري چرک و خشن و متناسب با درونمايه فيلم منجر مي‌شود، نشان دهنده اوج تعامل و همفکري سازنده و مثبت ميان "کيميايي" و "تورج منصوري" است که بار ديگر بر ماهيت گروهي بودن کار هنري فيلمسازي تاکيد دارد. اگر از بازي گرم و گيراي حامد بهداد (در نقش حبيب) که با همه‌ي کوتاهي‌اش به کليدي‌ترين صحنه فيلم، يعني مواجهه "امير" و "حبيب" آب و رنگ خاصي مي‌بخشد بگذريم، بايد اذعان کرد که اين بار "پولاد کيميايي" (در نقش "امير") يکي از دشوارترين نقش‌هاي دوران بازيگري‌اش را برعهده داشته است. امير در موقعيت پر از تضاد و تناقضي، حضور دارد که ميان نقشي که برعهده او گذاشته مي‌شود و شخصيتي که به طور متعارف در فضاي فيلم براي او طراحي شده است، سرگردان است. در اصل درست شبيه جنگاوري است که يک تنه، با لباس دامادي (!) تيغ در کف، وارد عرصه کارزار مي‌شود! حتي به تصوير کشيدن همين تناقض ظاهري نيز در فيلم، کنايه‌اي آشکار بر اين حقيقت تلخ است که آدم‌هاي جامعه امروز، حتي در هنگامه شادماني و سرخوشي نيز، براي حفظ "هويت" و "غيرت" خويش بايد دلي پرخون داشته باشند! (پايان غيرشفاف فيلم نيز تاکيدي بر همين روحيه موجود در جامعه است.) توزيع نقش‌هاي کوتاه، اما گرم و گيرا، ميان بازيگران فيلم، از حميدرضا افشار (عبد) گرفته تا محمدرضا فروتن (آقاي نکويي) و نيکي کريمي و شقايق فراهاني ... همه و همه بار ديگر مهر تاييدي بر اين واقعيت است که در سينما، کوتاهي و بلندي نقش‌ها، اهميت چنداني ندارد، مهم اين است که کدام بازيگر، مي‌تواند تصويري درست و باور پذير از نقشي را که برعهده گرفته است به تماشاگر فيلم ارايه دهد و از خود نقشي ماندگار در ذهن مخاطب حرفه‌اي فيلم برجاي گذارد، کاري که در فيلم "محاکمه در خيابان" از عهده‌ي اکثر قريب به اتفاق بازيگران فيلم، به ويژه محمدرضا فروتن و پولاد کيميايي به خوبي برمي‌آيد. کيميايي، هنوز حسرت و دغدغه حراست از "غيرت" و "هويت" اصيل آدم‌هاي نجيب و دلبسته ميراث گذشته جامعه خود را در دل دارد و در جايي از فيلم که همه تلاش‌هاي امير را براي پيدا شدن سر و کله "غيرت" به تصوير مي‌کشد اوج اين دلمشغولي را مي‌توان به تماشا نشست. محاکمه در خيابان، فيلمي به راستي متفاوت از کيميايي است که بي‌ترديد به جامعه امروز خود، نگاهي ديگرگونه دارد. اين فيلمساز اگر روزگاري به دليل پيشگامي در ترويج نگاهي نو در سينماي ايران، آغازگر موج نوي سينماي ايران به حساب آمد، امروز به گمان من با ساختن فيلم "محاکمه در خيابان" در کارنامه فيلمسازي يک ـ دو دهه اخير خود نقطه عطفي تازه و ماندگار برجاي گذاشت.منبع : ايرنا تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن