تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر بنده اى بر همان چيزى كه در درون داشته و با آن از دنيا رفته، برانگيخته مى شود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804030066




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پرونده ی رمانس!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پرونده ي رمانس!رمانس؛ ژانر نويسندگان خواننده سازبخش اول ، بخش دوم (پاياني)آغاز و فرجام رمانس
پرونده ي رمانس!
رمانس ابتدا شکل منظوم داشت و بعدها شکل منثور. رمانس، داستان هايي بود که در قرن هاي 11 و 12 ميلادي در مقياس وسيعي به زبان عوام يعني زبان رومي (اسپانيايي و ايتاليايي) درباره شواليه ها و اعمال آنها در جنگ نوشته مي شد.اما رمانس قدمتي ديرينه تر دارد. «تربيت کوروش» اثر زنيفون حدود 360 سال قبل از ميلاد مسيح در آتن نوشته شده است و زندگينامه رمانتيک و ايده آليستي کوروش است. «نينوس» که قرن اول پيش از ميلاد در يونان نوشته شده است و نويسنده اش ناشناخته مانده است. «افه سياکا» اثر زنيفون اًفًسوسي، «لوسيه و کليتوفن» اثر اکيلس تاتيوس، «دافنس و کلوئه» نوشته اونگوس که راوي اول شخص دارد. «ايتوپيکا» اثر هيلودروس در قرن سوم ميلادي که فن روايت آن از نظر شمار کثيري از منتقدان جهاني اعجاب انگيز است. توالي زماني در آن رعايت نشده است و پلاتش در آن روزگار منحصر به فرد بود و شبيه پلات رمان هاي مدرنيستي امروز است.در روم باستان هم رمانس هايي نوشته شده است مانند «ساتيريکون» اثر پترونيوس در قرن اول ميلادي و «متامورفيس» اثر آپولئوس در قرن دوم ميلادي. قصه ساتيريکون شباهت زيادي به اديسه هومر دارد، اما «سبک» آنها متفاوت است و مقايسه اين دو ديد خوبي در مورد «سبک» به خواننده مي دهد.اما اگر بخواهيم طبق تعاريف و موازين امروزي روي يک رمانس انگشت بگذاريم، بي شک آن رمانس «کاليرهو» است که «همه عناصر و مولفه هاي رمانس را در خود دارد». اين رمانس را کاريتن در قرن دوم ميلادي نوشته است. قصه يي که من در چند سطر پيش با تبديل نام هاي کاليرهو و کاره آس به زبيده و بهرام و يونان به ايران، و خشايارشاه به کمال شاه براي شما نقل کردم.در قرون وسطي (حدود 395 تا 1492 ميلادي) تا ابتداي قرن هفدهم رمانس نقش زيادي در ادبيات ايفا کرد. گرايش شاعران و نويسندگان اساساً به اين رمانس بود تا شکل هاي ديگر. براي نمونه مي توان به رمانس «رمان گل سرخ» اشاره کرد که قوي ترين تاثير را در ادبيات قرون بعد از خود داشته است. اين رمانس از دو بخش تشکيل شده است. بخش اول (حدود 1240ميلادي) توسط گيوم دولوريس فرانسوي سروده شد و 4028 بيت دارد. اين اشعار حدود 40 سال با توفيق زيادي مواجه شدند. در بخش دوم، ژان دومون (1305 -1250 ميلادي) توانست تعداد ابيات را به 18 هزار بيت برساند. در نهايت مجموعه يي نامتجانس شکل گرفت که تاثير زيادي بر ادبيات اروپا گذاشت؛ خصوصاً قسمت دوم که از زمانه خود بسيار جلوتر بود و روي جهان بيني اومانيسم تاثير همه جانبه يي داشت. حرص و حسد، کينه و نفرت، خست و کهولت، فقر و بيکاري همه و همه به صورت جلوه هاي نمادين در اشعار ظاهر شده اند.در قرون وسطي و قرن شانزدهم صدها رمانس منثور و منظوم نوشته شد که شماري از آنها شهرت جهاني پيدا کردند و هنوز هم هر از گاهي چاپ مي شوند. در انگلستان «ملکه پريان» از ادموند اسپنسر، «آرکاديا» نوشته فيليپ سيدني، «پانداستو» اثر تامس گرين، «مرگ آرتورشاه» نوشته تامس مالوري، و در آلمان «تريستان و ايزوت» اثر گاتفريد فون استراسبورگ و «پارسيفال» نوشته ولفرام فون اشنباخ در رديف شاخص ترين رمانس ها قرار دارند.در ايران هم کم رمانس نداشته و نداريم. «اميرارسلان نامدار» از نقيب الملک، «هماي و همايون» از خواجوي کرماني، «حسين کرد» از شبستري، و آثار منظوم و منثور ديگري چون «خسرو و شيرين»، «ويس و رامين» و «سندبادنامه».اين اصل ديالکتيکي همچنان بر زندگي ما سايه انداخته است که حتي قوي ترين ساختارهاي معنوي و مادي، يا به دليل عقب ماندگي از زمانه خود - يعني نيازهاي بشر- متلاشي مي شوند يا از فرط رشد و تعالي، خود، خود را نفي مي کنند. رمانس هم به همين سرنوشت دچار شد. آخرين رمانس يا بهتر است بگويم آخرين متني که به وفور از عناصر رمانس بهره برد، نافي نفسً رمانس شد و ژانر جديدي به نام «رمان» را در سال 1605 ميلادي رقم زد؛ «دن کيشوت» اثر سروانتس اسپانيايي.بي شک خوانندگان خصوصاً جوانان و دانشجوياني که طالب دانستن اين مطلب بودند، به «سرفصل هاي موضوع» پي بردند. يک جريده، حتي در خود امريکا و آلمان هم به همين حد بسنده مي کند و بقيه کار را بر عهده خود خواننده مي گذارد. خوانندگان ما هم نه تنها مي توانند اصل موضوع را پيگيري کنند، بلکه مي توانند رمانس و مکتب رمانتيک و تحول هاي زاينده و زاييده آن را در عرصه اجتماع، به ويژه ادبيات، مطالعه کنند. ناگفته نبايد گذاشت که اصل اين مطلب 88 صفحه است. آيا پرونده رمانس بسته شده است؟نه به دليل نظريات يونگ و جيمز فريزر، بلکه به علت درهم تنيدگي هستي جهان هنر، هيچ يک از عناصر آن به تمامي دستخوش مرگ نمي شوند. قرن هاي مجازي بي شماري است که از محاصره مجازي تروا و مرگ سهراب مي گذرد، اما مردم باز هم داستان هاي آنها را مي خوانند. سال هاست که مادام بواري خودکشي کرده است و راسکلنيکف بايد مرده باشد، اما هنوز مردم «جنايت و مکافات» و «مادام بواري» را مي خوانند. افسانه و اسطوره و رمانس و متن رمانتيک هم همين خاصيت را دارند. اکثر رمان هاي تاريخي والتر اسکات و الکساندر دوما و رمان هاي هوگو و کارهايي مثل «خانه هفت شيرواني» و «خداي مرمرين» از ناتانيل هاثورن، «ماجراي هاري ريچموند» از جرج مرديت، و سه گانه معروف «ملکه پنجم»، «نشان اختصاصي» و «ملکه پنجم تاج گذاري مي کند» از فورد مدوکس فورد (که به عقيده ژوزف کنراد آخرين شاهکار رمانس تاريخي است) و «خط سايه»، «رمانس» و «لرد جيم» از ژوزف کنراد اساساً رمانس هستند. هنوز هم بسياري از شاخص ترين نويسندگان معاصر دامن رمانس را رها نکرده اند و ما عناصر رمانس را در آثار يوسا ، مارکز ، توني موريسون، فوئنتس، ساراماگو  و مارگارت اتوود و ديگران مي بينيم. اصولاً از نظر بعضي از نويسندگان، «بعضي جاهاي رمان مي طلبد که نويسنده از عناصر رمانس استفاده کند». اجازه بدهيد نقل قولي بياورم از اعجوبه ادبي امريکاي لاتين؛ ماريو بارگاس يوسا. او مي گويد؛ «گاهي دوست دارم رماني که مي خوانم از دايره امر جدي فراتر برود و به سانتي مانتاليسم تنه بزند، از درام به ملودرام بلغزد، از عناصر خشک و تعريف شده رمان فاصله بگيرد و به رمانس نزديک شود و اگر امکاني بود از همه عناصر، مثلاً گوتيک و گروتسک و امر خيالپردازانه و جادو و جنبل و اغراق استفاده کند. به همين دليل رمان مادم بواري را دوست دارم.» و به همين دليل است که خود يوسا در شاهکارهايي همچون «جنگ آخر زمان»، «سال هاي سگي»، «الخاندرو مايتا»، «گفت وگو در کاتدرال» و «مرگ در آند» به حدي از عناصر رمانس بهره مي گيرد که گاه سرگرم کنندگي متن بر پرسش انگيزي و معنامداري و تکنيک محوري آن مي چربد. کافي است يکي دو تا از اين کتاب ها را دست بگيريد. الکساندر دوما و دو رمان شاخص اواگر زنده يادهايي چون محمد قاضي و سيدحسيني و چند نفر ديگر نقش بسزايي در خواننده سازي ادبيات جدي ايفا کردند، کساني چون مرحوم ذبيح الله منصوري هم شمار کثيري از ايراني ها را «رمان خوان» کرده اند. به راستي که هنوز جايگاه اين مرحوم شناخته نشده است و تجليلي درخور از او به عمل نيامده است. اما نمي توان صداقت را دور زد و از ذکر نکته يي غافل شد. مرحوم منصوري داستاني را که در اصل فقط 70 صفحه بود، به دليل توانمندي اش در داستانسرايي به 400 صفحه مي رساند و رماني را که هزار صفحه بود، به تشخيص خود به 600 صفحه تقليل مي داد. خلاقيت عجيب و حيرت انگيزي داشت و بحق بايد نويسنده مي شد، اما ظاهراً ترجيح مي داد «نويسندگي خود» را در نام الکساندر دوما و ديگران مستحيل کند. قصد توجيه ندارم، اما به هر حال واقعيت چنين بود. و چنين بود که آثاري مانند «ژوزف بالسامو» به تمامي ترجمه نشدند و شانس «سينوهه» را نداشتند که خيلي حجيم تر از متن اصلي شوند. هر چند من با آقاي عبدالله کوثري موافقم که به چندين و چند دليل، آثار ادبي بايد در دوره هاي 20 ساله دوباره ترجمه شوند. اينک به همت نشر توس دو اثر از شاخص ترين کارهاي دوما با ترجمه هاي خوبي به کتابخوان ها عرضه شده اند.نوسان نويسنده بين تاريخ گرايي و تاريخ گريزي، خيالپردازي محض و استناد به الگوهاي واقع گرايانه، تصاوير بسيار دقيق و جذاب، هرازچندگاهي هم مطول، تصوير و توصيف مفاسد اجتماعي، زد و بندهاي قدرتمندان، افزايش ثروت آنها و فقر تهيدستان، چنان با دقت نقل و تصوير مي شوند که گويي يک مورخ دارد با زباني فصيح و شيرين، تاريخ را براي ما روايت مي کند. اما تاريخي دانستن آثار او نگاهي يک سويه است. در جلد اول تخيل و گاه خيالپردازي به وضوح بر جنبه هاي رئال تاريخ مي چربد. کسي که فقط نام دوما را شنيده است، نمي تواند باور کند او به مدد عناصر رمانس، چنان به حريم نبوده ها و نامحتمل ها رخنه کرده است که خواننده خود را در يک سرزمين خيالي مي بيند. گرايش او به عناصر ژانر رمانس البته در حد کارهاي والتر اسکات؛ براي مثال «عتيقه شناس» و «آيوانهو» نيست، اما افسون هاي بالسامو، جدا از ارزش هاي کنايي و استعاري آن، مجوزي مي شود براي راوي که به خيلي جاها نفوذ کند. شايد امروزه اين نوع راوي ها براي ادبيات جدي کارکرد نداشته باشند، اما نمي توان منکر ارزش هاي ادبي روايتي شد که آنها براي ما مي گويند.دايره واژگاني متن اصلي اثر، طبق گفته دوستاني که بر زبان فرانسه تسلط دارند، بسيار وسيع است و اطلاعاتي که از طريق زبان به خواننده انتقال مي يابد، تمام فرانسه آن روزگار را براي ما مي سازد. در تمام دو اثر صحنه يا جمله يي که خلاف اخلاقيات جاري باشد، ديده نمي شود. اما آنچه خواننده را متحير مي کند، فقط «اطلاعات» يا تصوير فساد، بدون توسل به واژه هاي ضداخلاقي نيست، بلکه «دانش» نويسنده است که باز هم از مجاري عناصر متعين رمان و رمانس در دل متن مي نشينند و خواننده حس نمي کند با گفته هاي يک معلم اجتماعي يا يک مقاله نويس مواجه است. در بخش هايي از هر دو اثر، به وضوح با روايتي نزديک به روايت مدرنيستي روبه رو هستيم؛ مانند فصل 25 از جلد اول خاطرات پزشک موسوم به «تالار ساعت ها» و فصل 104 از جلد سوم موسوم به «گزارش» که برخلاف نامش، مانند فصل 25 با حد معقول، متناسب و درهم تنيده يي از تصاوير، نقل، ديالوگ و توصيف همراه است. در چنين فصل هايي که در هر چهار جلد «خاطرات پزشک» و سه جلد «کنت مونت کريستو» کم هم نيست، ضمن برخورداري از عناصر سنتي داستانسرايي و استفاده منطقي از مولفه هاي ژانر رمانس، به نحو بارزي ارتقاي نويسنده را از سطح زمانه خود شاهد هستيم؛ از صناعت ادبي گرفته تا شکل روايت- امري که فقط با خوانش نقادانه اين آثار قابل اثبات است. فتح‌الله بي‌نياز  تنظيم براي تبيان : زهره سميعي 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن