تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات قدرت، انصاف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833528135




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پروين، سخنور نکته‏سنج


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پروين، سخنور نکته‏سنج
پروين، سخنور نکته‏سنج نويسنده:غلامرضا گلی زواره شاعر دردآشناپروين اعتصامی از معدود بانوان تاريخ ادبيات ايران است که به راستی قدر و منزلتش، چنان که بايد، شناخته نشده است. او را شاعری حساس، دردآشنا و دلسوز دانسته‏اند. او با زبان ساده، فصيح اما استوارش که به راستی آيينه تمام‏نمای عاطفه و محبت بود از رنج محرومان سخن گفت و با مشاهده ناگواری‏های اجتماعی لب به شِکوه گشود و برای تغيير اساسی الگوهای غلط رايج در جامعه، تلاش کرد. از دلِ دريايی او توفانی از امواج برخاست تا انسان‏های پيرامون خويش را از اين خواب غفلت و بی‏تفاوتی بيرون بياورد، همچون ابری گهربار، بر دشت‏های تشنه معرفت و عطوفت باريد تا بيداری و شکوفايی را برايشان به ارمغان آورد.او در مدت عمری که طولی اندک و عرضی قابل توجه داشت، با مطالعه و ژرف‏کاوی در فضيلت‏ها و ارزش‏های ارزنده، مرواريدهای گرانبهايی را از خود به يادگار نهاد. مضمون‏آفرينی‏های زيبايش نشانه توجه به عوالم معنوی، شرف و انسانيت است. در واقع می‏توان گفت نور معرفت، نخست خرد و دلش را منوّر ساخت، آنگاه با اين مشعل به کاوش در ناهمواری‏های اجتماعی پرداخت و از اين رهگذر نکته‏سنجی‏ها و ابتکارات ويژه‏ای را در اشعارش مطرح کرد. سروده‏هايش نه بيان اميال و خواسته‏های هوس‏آلود و حقيرانه شخصی بلکه جلوه‏هايی جالب از گرايش‏های عالی و فضيلت‏های ناب اخلاقی را ترسيم نمود و به دليل اصالت خانوادگی هرگز با حرکت‏هايی که استبداد رژيم پهلوی به تبليغ آن می‏پرداخت همراه نگرديد و اشعار انتقادی او که ناظر به مسائل سياسی ـ اجتماعی است سند چنين ادعايی می‏باشد و به قول استاد دکتر قدمعلی سرامی:«پروين در جهان هماهنگ اما رنگارنگ سير کرده بود و روان حساس و روح جستجوگرش با يکايک موجودات، ارتباط ذهنی برقرار کرده است و اين تراوش‏های انديشه که در ديوانش ميان اجزای کيهان پيش می‏آيد نه تخيّلی که حاکی از واقعيت است.»اقتدار پروين در سخنوری ستودنی است و در قرن ما کمتر شاعری به اندازه او مورد مهرورزی، ستايش و تجليل ايرانيان بوده است. سخن‏سنجان نيز اين عطر زنانه خاص را مورد توجه قرار داده و از آن به انحاء گوناگون ياد کرده‏اند. پروين با عشق و اشتياق برای گشودن مرزهای تنگ رفتارهای اجتماعی مذموم فرياد برآورد و هنر خود را با کمالی زنده و پويا توأم ساخت و تفکر و آلام نيمی از اعضای جامعه را که در ادوار تاريخی بر اثر نگرش‏های غير منطقی و فشار استبداد و اختناق در گوشه خانه‏ها و يا حرمسراها پنهان مانده بود به محيط سازنده اجتماعی آورد و پويايی فرخنده و تحرکی خجسته در ذهن‏ها و روان‏ها جاری ساخت و کوشندگی شايان ستايشی را از خود به يادگار نهاد.خانوادهپدر پروين در اصل آشتيانی بود. ميرزا يوسف آشتيانی اعتصام دفتر که بعدها به اعتصام‏الملک موسوم گرديد، فرزند ميرزا ابراهيم‏خان مستوفی آشتيانی است و در 1253ش در تبريز به دنيا آمد. در کودکی نزد پدر و آموزگاران برگزيده، به تحصيل مقدمات پرداخت. سپس ادبيات عرب، فقه، اصول، منطق، کلام و حکمت را نزد استادان اين علوم، بسزا آموخت. در خط‏های چهارگانه نستعليق، نسخ، شکسته و سياق به استادی رسيد و علوم جديد را نيز به خوبی فرا گرفت. در زبان‏های ترکی استانبولی، دبيری شيرين‏سخن، در زبان فرانسوی، مترجمی توانا و در ادبيات عرب، مترجمی بی‏همتا گرديد و به همين دليل در مصر، عراق و سوريه اشتهاری به دست آورد.هنوز بيست سال از عمرش نگذشته بود که يکی از کتاب‏هايش که به زبان عربی بود در شمار کتاب‏های درسی مصريان قرار گرفت و اديبان اين کشور بر کتاب عربی ديگرش که «ثورة‏الهند» نام داشت، ستايش‏ها نوشتند و ناشران مصری بر خريد حق نشر آن بر يکديگر سبقت گرفتند.ميرزا يوسف چند سال قبل از اعلام مشروطيت و در ربيع‏الثانی 1318ه••• .ق کتاب «تحريرالمرأة» (آزادی زنان)، تأليف «قاسم امين‏مصری» را که در دفاع از حقوق و حرّيت بانوان است با نام «تربيت نسوان» به فارسی برگردانيد و در تبريز به طبع رسانيد. اين حرکت فرهنگی در گرماگرم تعصب‏های خشن و بی‏مورد، يکی از شجاعت‏های ادبی است و قبل از انقلاب مشروطه کسی اين گونه موضوع حقوق زنان را مطرح نکرده بود. يوسف اعتصامی در جوانی به تهران رفت و ماهنامه علمی، ادبی و اخلاقی «بهار» را منتشر کرد. اولين اشعار پروين در همين مجله درج گرديد. وی آثاری از «ژول‏ورن»، «ويکتور هوگو» و ديگر نويسندگان خارجی را به فارسی ترجمه و خود نيز کتاب‏هايی تأليف کرد. اعتصامی مدتی در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد، ايامی هم نماينده مجلس بود. او رياست کتابخانه مجلس و عضويت کميسيون فرهنگ را تا آخر عهده‏دار بود. اين نامدار عرصه ادب و انديشه در 12 دی 1316 بدرود حيات گفت و پيکرش در قم، به خاک سپرده شد.مادر پروين، اختر اعتصامی نام داشت که در اصل آذربايجانی بود. بانو اختر الملوک دختر ميرزا عبدالحسين شوری بخشايشی مُلقّب به قوام‏العداله (از منشيان و سخنوران عصر ناصری) بود. «شوری» دارای طبعی روان و خطی خوش بود. اين بانو که پرورش‏يافته چنين اديبی بود، احساسات لطيف و شاعرانه دخترش را شکوفا ساخت. محصول ازدواج اعتصام‏الملک با او، چهار پسر و يک دختر بود. او نيز در 26 ارديبهشت 1352 درگذشت و در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه(س) در شهر مقدس قم دفن گرديد.تولد و ايام کودکی و نوجوانیدر چنين خانواده‏ای که رايحه فرهنگ، انديشه و ادب از آن ساطع بود، در 25 اسفند ماه سال 1285ه••• .ش يعنی هفت ماه و ده روز پس از اعلام فرمان مشروطيت (14 مرداد 1285ش) کودکی ديده به جهان گشود که «رخشنده» نام گرفت و بعدها تخلّص «پروين» را برای خود برگزيد. در همان اوان زندگی که اين طفل در پرتو پرورش‏های مادری خوش‏ذوق و تربيت‏های پدری پرمايه، نهال وجود خود را بارور می‏ساخت، زمانه‏ای پرحادثه را ناظر بود، ملتی به جان آمده از ظلم و خودکامگی و برخاسته از خواب سنگين هزاره‏ها در پرتو اميدی نويافته، در ظلماتی که او را از هر سو در خود فرو گرفته بود، راهی به رهايی می‏جست.با وجود آنکه چند ماهی پس از تولدش مردم انقلاب مشروطه را به رهبری روحانيت سامان دادند اما آنان تا رسيدن به سرمنزل مقصود و حاکميت قانون راهی دراز در پيش داشتند و متأسفانه دولت‏های پس از مشروطه هم با کشتار و ويرانی، اندوهی مرگبار را در همه جا چون ابری سياه گسترانيدند. دولت‏های ابرقدرت چون روس، انگليس و بعد هم آمريکا ايران را معرض تاخت و تاز خويش قرار داده و برای سلطه بر ملت اين سرزمين، با يکديگر در رقابتی شديد بودند. رضاخان هم وقتی روی کار آمد، راه ديکتاتوری، جاه‏طلبی و سرکوبی حق‏طلبان و آزادی‏خواهان را پيش گرفت. در چنين روزگار تيره و تاری، پروين مقدمات ادب پارسی و عربی را از پدرش فرا گرفت و از سن هفت سالگی شعر گفتن را آغاز کرد و اعتصام‏الملک را غرق شور و نشاط کرد. پس از اين، در آموزش و پرورشِ يگانه دخترش به جان کوشيد و در تربيت او از هيچ لحظه‏ای فروگذار نکرد. خانه‏اش ميعادگاه دانشوران و اديبانی چون علی‏اکبر دهخدا، محمدتقی بهار، عباس اقبال آشتيانی، سعيد نفيسی و حاج سيدنصراللّه‏ تقوی بود. بی‏شک حضور اين جمع، در شکوفايی قريحه شعری پروين بسيار مؤثر بود و آنان همواره ذوق سرشار و استعداد خارق‏العاده اين کودک را می‏ستودند و چنين نبوغی را با شگفتی تحسين می‏کردند. پروين از همين سنين کوشا و اهل تفکر بود و غالب اوقاتش را در تنهايی می‏گذرانيد و کمتر با هم‏سال‏های خود به بازی و تفريح می‏پرداخت. در يازده سالگی با ديوان اشعار فردوسی، نظامی، مولوی، ناصر خسرو، منوچهری، انوری و فرخی يزدی آشنا گرديد. در دوازده سالگی شعر «ای مُرغک» را سرود که به زندگی خودش اشاره دارد:ای مُرغک خُرد ز آشيانهپرواز کن و پريدن آموزتا کی حرکات کودکانهدر باغ و چمن چميدن آموزرام تو نمی‏شود زمانهرام از چه شدی؟ رميدن آموز ...پدر، قطعات زيبا و لطيفی از کتب خارجی (اروپايی، ترکی و عربی) گرد می‏آورد و به فارسی ترجمه کرده و پروين را به نظم آن قطعات تشويق می‏نمود. از آن جمله در ايام طفوليت پروين، يکی از قطعه‏های انوری را که در کتب مذکور بدون ذکر شاعر، ترجمه کرده بودند به فرزند داد و آن طفل هم قطعه‏ای منظوم از رويش ساخت که با متن اصلی يکی بيرون آمد و صرفا وزن آن اندکی تفاوت می‏کرد.پروين در تمامی سفرهايی که پدرش در داخل و خارج ايران نمود، همراه پدر رفت و در طول مسافرت تجربه‏هايی ارزنده اندوخت. درگذشت پدر تأثيری ناگوار بر روحيه او گذاشت. از قطعه‏ای سوزناک که هنگام از دست دادن والدش سروده است می‏توان فهميد او تا چه اندازه به پدرش دلبستگی داشته و علاقه معنوی آن دو چقدر نسبت به يکديگر عميق بوده است:پدر، آن تيشه که بر خاکِ تو زد دست اجلتيشه‏ای بود که شد باعث ويرانی منرفتی و روز مرا تيره‏تر از شب کردیبی‏تو در ظلمتم ای ديده نورانی منبی‏تو اشک و غم و حسرت همه مهمان من‏اندقدمی رنجه کُن از مهر به مهمانی منمن يکی مرغِ غزل‏خوان تو بودم چه فتادکه دگر گوش ندادی به نواخوانی منگنج خود خواندی و رفتی و بگذاشتی‏امای عجب، بعدِ تو با کيست نگهبانی منکوشش‏های آموزشی و فرهنگیپروين تحصيلات متوسطه را در مدرسه اناثيّه امريکايی (ايران بيت‏آل) در تهران پی گرفت و در هيجده سالگی (خرداد 1303) فارغ‏التحصيل شد. موقعی که جشن فراغت از تحصيل او و همکلاسی‏هايش در اين مدرسه منعقد گرديد، در خطابه‏ای که ايراد نمود از وضع نامناسب زنان ايران به دليل فشارهای سياسی ـ اجتماعی گلايه نمود و بی‏سوادی و بی‏خبری آنان را ضايعه‏ای ناگوار تلقی کرد و تأکيد نمود داروی اين بيماری مزمن تعليم و تربيت حقيقی است تا اين طبقات جامعه از خوان گسترده معارف بهره‏مند گردند و برای رشد فکری خود کوشيده به اصلاح معايب و ترميم خرابی‏های گذشته پرداخته برای سعادت آينده، زمينه‏سازی کنند.او در تمام دوران تحصيلی يکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود و البته پيش از ورودش به اين مرکز آموزشی، معلومات زيادی داشت اما روح فروتن وی برای يادگيری هر مطلب و موضوع تازه‏ای شوق فراوانی از خود نشان می‏داد و می‏کوشيد در حد توان، آگاهی خويش را افزايش دهد بسيار کتاب می‏خواند و مطالعاتش گسترده بود. در فراگيری زبان انگليسی چنان پيگير و کوشا بود که می‏توانست آثار و داستان‏هايی را به زبان اصلی انگليسی بخواند و مهارتش در اين زمينه به حدی رسيد که دو سال در مدرسه‏ای که خودش آنجا درس می‏خواند ادبيات فارسی و انگليسی را تدريس کرد. در مجلس تذکری که فارغ‏التحصيلان دبيرستان امريکايی تهران روز 26 ارديبهشت 1320 در اين مکان برپا کرد «ميسس شولر» (MRS.SCHULER) که هنگام تحصيل پروين رياست مدرسه را بر عهده داشت خطابه‏ای خواند که در آن خاطرنشان ساخت: پروين اصولاً به همه امور عالم اظهار علاقه می‏کرد و سعی داشت بر همه چيز واقف گردد و با جمعی از دوستان دخترش مکاتبه داشت تا از اين راه بر معلومات خود بيفزايد.پروين به مناسبت فارغ‏التحصيل شدن از اين مدرسه قطعه‏ای هم سروده است:ای نهال آرزو خوش زی که بار آورده‏ایغنچه بی‏باد صبا، گُل بی‏بهار آورده‏ایباغبان تو را امسال سال خُرّميستزين همايون ميوه، کز هر شاخسار آورده‏ایشاخ و برگت نيک‏نامی، بيخ و بارَت سعی و علماين هنرها، جُمله از آموزگار آورده‏ای ...در همان اوان پيشنهاد ورود به دربار شاهنشاهی به او شد ولی نپذيرفت. معمولاً رسم است که مراکز فرهنگی و ادبی دولتی طی مراسمی يکی از مشاهير علم و ادب را مورد ستايش و احترام قرار می‏دهند. در چنين برنامه‏ای وزير يا مقام بالاتر مدالی را که نشانه سپاس و قدردانی مقامات دولتی از خدمات علمی و فرهنگی مورد نظر است به او اهدا می‏کند. در سال 1315ش و زمان ديکتاتوری رضاخان، وزارت فرهنگ وقت، مدال درجه سه لياقت را به پروين اعتصامی اهدا کرد ولی او اين مدال را نپذيرفت و آن را پس فرستاد. همچنين رضاشاه از اين شاعر خواست به زنان و دختران تشکيلات شاهنشاهی مطالبی را آموزش دهد اما روحيه و باور پروين به گونه‏ای بود که به خود اجازه نمی‏داد در چنين مکان‏هايی حاضر گردد و ترجيح می‏داد در تنهايی و سکوت به تفکر و مطالعه بپردازد و دردهای اجتماعی را ترسيم نمايد. او که در پانزده سالگی در باره اهل ستم و صاحبان ثروت اين گونه سروده است چگونه می‏تواند به محيطی اشرافی و فضايی که بوی استبداد می‏دهد و در جهت استضعاف مردم تلاش می‏کند قدم بگذارد:برزگری پند به فرزند دادکای پسر، اين پيشه پس از من تو راستهر چه کنی کِشت، همان بدرویکار بد و نيک چون کوه و صداستگفت چنين، کای پدر نيک‏رأیصاعقه ما ستمِ اغنياستپيشه آنان همه آرام و خوابقسمت ما درد و غم و ابتلاستخوابگه آن را که سمور و خزستکی غم سرمای زمستان ماستتيره‏دلان را چه غم از تيرگيستبی‏خبران را چه خبر از خداست؟ ...پروين مدتی کتابدار کتابخانه دانشکده ادبيات دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربيت معلم کنونی) بود. کتابدار ساکت، آرام و محجوبی که بسياری از مراجعان نمی‏دانستند اين فرد، همان شاعر بزرگ معاصر است. او از دوم خرداد 1315 تا پايان همين سال در اين سِمَت مشغول کار بود.پروين به اندازه‏ای تيزبين و دورانديش بود که وقتی به وی پيشنهاد داده شد تا پُستِ سرپرستی وزارت معارف آن زمان را به عهده گيرد، با بلند نظری آن را رد کرد.ازدواجپروين در نوزدهم تير ماه سال 1313ش با پسرعموی پدر خود که رئيس شهربانی کرمانشاه بود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به خانه شوی در اين شهر رفت. اگر چه مردی که پروين را به عقد خود در آورد نبايد عامی و کم‏سواد خواند و از فرماندهان معروف انتظامی و افسر بالياقت شهربانی بود اما اخلاق خشک نظامی او با روح لطيف و طبع عاطفی پروين مغايرت داشت و عوالم ذوقی و طرز فکر و نگرش اين شاعر در خانه شوهر دچار سختی و عسرت گرديد. به علاوه پروين از خانه‏ای که هرگز مشروب و مواد مخدر به آن راه نيافته بود، بعد از اين وصلت، ناگهان به خانه‏ای قدم نهاد که دمی از اينها خالی نبود و همگامی اين عياشی و ميگساری و بيهودگی نمی‏توانست با طبع پروين دوام آورد. از اين‏روی پروين از ازدواج مذکور اعلام نارضايتی می‏نمود و ديگر تمايلی نداشت به اين زندگی دوگانه که او را در يک حالت بيگانگی روحی و عاطفی فرو برده بود ادامه دهد. شوهرش که احساس کرد پروين علاقه‏ای به زندگی مشترک ندارد کوشيد رفتاری که مخالف شئون اين شاعر باشد از خود بروز ندهد ولی مغايرت فراوان اخلاق و تفکر اين دو زوج زمينه‏های مفارقت را فراهم ساخت و اينکه برخی مطرح کرده‏اند عشقی ديگر به ميان آمد و رشته اين محبت و مودت را از هم گسليد، در مورد پروين کذب محض است و مطرح کردن چنين موضوعی آن هم به شکل مبتذل آن، نوعی بی‏انصافی و دليلی روشن بر کمال بی‏اطلاعی از زندگی و افکار پروين است و اين شاعر رسالتی را که برای زندگی خود برگزيده بود، والاتر و بالاتر از آن می‏دانست که به عشق‏های زمينی که با اميال و هوس‏های فناپذير توأم هستند وقعی بنهد.سرانجام پس از دو ماه و نيم به سر بردن در خانه شوی، پروين از کرمانشاه به تهران، در منزل پدر بازگشت و در 11 مرداد 1314ش با گذشتن از مهر خويش، برای هميشه از شوهرش جدا شد. او اين پيشامد را با خونسردی و متانتی شگفت‏آور تاب آورد و تا پايان عمر از آن ماجرا سخنی بر زبان نياورد و شکايتی نکرد.اگر چه پروين غم‏زده نبود و هيچ گاه خود را محنت‏زده نشان نمی‏داد، ماجرای اين ازدواج ناموفق و سپس طلاق، سيمای متين و موقّرش را با غباری از گرفتگی پوشانيد. البته اين دگرگونی را صرفا اطرافيان او که همواره با وی حشر و نشر داشتند می‏توانستند درک کنند و دريابند و الاّ پروين از اين شکست ضعف و فتوری به خود راه نداد و باز به همان کم‏حرفی و آرامشِ ذاتی خويش بازگشت و از کمّ و کيف اين زندگی مشترک کوتاه و تلخ با کسی درددل نکرد و هيچ گاه هم ابراز تأسف خود را بروز نداد. با اين وجود در باره دوران زناشويی خود فقط سه بيت ذيل را سروده است:ای گُل، تو ز جمعيتِ گلزار چه ديدیجز سرزنش و بدسری خار چه ديدیای لعل دل‏افروز، تو با آن همه پرتوجز مشتری سفله به بازار چه ديدیرفتی به چمن، ليک قفس گشت نصيبتغير از قفس، ای مرغِ گرفتار چه ديدیرويش در نگرشاز ديدگاه پروين، انسان آميزه‏ای از روح و بدن، ترکيبی از نيکی و بدی، تاريکی و روشنايی می‏باشد. گوهری است با خاک آميخته، مرغی در قفس تن اسير شده و نورانيت او گرفتار ظلمت گشته است. حال او بايد چه کند؟ آدمی بايد خويش را از خاک بپالايد، قفس را بشکند و از اهريمن فاصله گيرد آنگاه به قلمرو نور و روشنايی پرواز کند. او همان مرغ باغ ملکوت حافظ است که نبايد دل خود را به اين قفس موقّت خوش کند. او همان پرنده‏ای است که از کنگره عرش صدايش می‏زنند. نی مولانا است که از اصل خود جدا مانده و تا پيوستن به نيستان روح بايد تلاش کند. از خاک تا افلاک راهی دراز در پيش دارد و تا از ديگرآزاری، خودخواهی و حرص و ريا پاک و صافی نشود رخصت بر آمدن از چاه طبيعت نخواهد يافت.از نظر اين شاعر، بشر همچون گلی است که سحرگاهان می‏شکوفد و شامگاهان پژمرده می‏شود. در اين مجال اندک نبايد به خوردن و خوابيدن اکتفا کند و با سعی و تلاش، کسب علم، کمال و فضيلت، بلندهمتی، ظلم‏ستيزی و عدالت‏خواهی بايد راه را برای ترقی معنوی و معرفتی هموار کرد. کسی انسان راستين است که در انديشه ديگران باشد، زيرا سعادت فردی به خوشبختی ديگر آدميان بستگی دارد:بگفت: نيّت ما اتفاق و يکرنگيستتفاوتی نکند خدمت سياه و سفيدتو را چو من به دل خُرد مهر و پيونديستمرا به سان تو، در تن رگ و پی است و وريدصفای صحبت و آئين يکدلی بايدچه بيم گر که قديمی است عهد يا که جديدز نزد سوختگان، بی‏خبر نبايد رفتزمان کار نبايد به کُنج خانه خزيدغرض، گشودن قفل سعادت است به جهدچه فرق گر زر سرخ و گر آهن است کليد ...زندگی کوتاه پروين انبوهی از هيجان و تلاطم را به دنبال دارد که از موقعيت اجتماعی و فرهنگی تأثير می‏پذيرفت. روزگارِ اين شاعر با دلهره و تشويش عجين شده است. خودکامگی، دروغ‏زنی، هوچی‏گری و جهل جای همه چيز را در ايران گرفته است. پرده‏ها دريده می‏شود، با همايش مضحک مجلس مؤسسان، همه چيز دگرگون می‏شود، شاهی نو می‏آيد و وعده و وعيدهايی می‏دهد که هيچ کدام عملی نمی‏شود. پروين، شاعر اين عصر وحشت و دروغ است، در زمانی به سر می‏برد که ديکتاتوری با تمام مظاهرش بر سر مردم بينوا، سايه‏ای هولناک افکنده و دستگاه ستم و اختناق جايگاه مشروطه را غصب کرده است، پروين در چنين اوضاع مرارت‏بار، نگران عامه مردم خصوص محرومان و رنجديدگان است. چشمان دوربينش ورطه‏ها و مغاک‏های هولناک را می‏پيمايد، به فکر فرو می‏رود و راهی برای اين بی‏پناهان می‏جويد، افکار و آمال خويش و نيز اوضاع مردم را در کلماتی موزون، دردناک و دارای پيام و در عين حال جذاب و دلنشين، ترسيم می‏نمايد.می‏کوشد همه را از اين گرداب برهاند و به آدمی می‏گويد: تو بنده خدايی، چرا ستم را برای خود روا می‏داری و بدون مزد برده فرومايگان می‏شوی. گاه عارفانه مناعت طبع انسان‏ها را برمی‏انگيزد و در مواقعی تنِ به خواب رفته آنان را تکان می‏دهد و با سوهان خِرد ميله‏های قفسی را که انسان‏ها در آن گرفتارند می‏خراشد و ندا سر می‏دهد:نترس از جانفشانی گر طريق عشق می‏پويیچو اسماعيل بايد سر نهادن روز قربانینخوان جز درس عرفان، تا که از رفتار و کردارتبداند ديو، کز شاگردهای اين دبستانیبيابانی است تن پرسنگلاخ و ريگ سوزندهسرايت می‏فريبد تا مقيم اين بيابانی ...او اخلاق منحط اجتماعی را به زبان‏های گوناگون مطرح می‏کند، گاه از زبان يک مست، گاه از لسان يک ديوانه و در مواردی با اعتراف يک دزد به نابرابری‏ها، تزويرها و بنيان‏های غلط يورش می‏برد که بسيار دقيق، باارزش و روشن است. آرزوی يک زندگی سالم و عاری از هر گونه کينه، ستم و نابرابری، آرمان پروين است.در باره زناننخستين اشعار پروين که به کمک پدرش در جلد دوم نشريه «بهار» اعتصام‏الملک چاپ شد، ضمن اينکه مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت، اما برخی تصور کردند اين اثر، سروده يک مرد است. پروين در اين قطعه روشن ساخت که زنی شاعر، آنها را گفته است:از غبار فکر باطل پاک بايد داشت دلتا بداند ديو کاين آيينه جای گرد نيستمرد نپندارند پروين به جز برخی اهل فضلاين معما گفته نيکوتر که پروين مرد نيستدر خطابه‏ای گفت، طی ايام، روزگار زنان مشرق‏زمين همه جا تاريک، اندوه‏خيز و آکنده به رنج و مشقت بوده است و در ميان امواج بلاها و طوفان‏های حوادث قسمتی از عدم موفقيت مردم مشرق‏زمين اين بوده که به تربيت و آموزش بانوان التفات نکرده‏اند و آنها را عضوی عاطل دانسته و با اين تصور، نيمی از قوای خود را ضايع ساخته‏اند و مادرانی نوميد و نادان اولاد خود را در بی‏دانشی و با آگاهی اندک بزرگ کرده‏اند. اطفال بدين گونه از تهذيب و تأديب بايسته و لازم بازمانده‏اند و ناگزير اسباب تباهی و تيره‏روزی چنين جوامعی فراهم گرديده است. معالجه دردها و عقب‏افتادگی ملل آسيا و آفريقا در اين است که تعليم و آموزش‏های ضروری را به مردان منحصر نکنند، معارف و کمالات را بايد به دختران هم بياموزند و لازم است نسوان از پرورش‏ها و آموزش‏های علمی، عقلی، ادبی و بدنی برخوردار گردند. به اعتقاد وی دامان زن، مهد تربيت انسان‏های بزرگ و دانشمند است و نبايد از اين اثرگذاری غافل بود. پروين می‏گويد در سرايی که زن وجود ندارد ديگر اُنس، شفقت، عاطفه و مهربانی ديده نمی‏شود. او به عنوان يک زن به خوبی عاطفه و احساس خويش را در سروده‏هايی زيبا و آموزنده نشان داد و مهر مادری را به عرصه ادبيات و شعر آورد و زن را آينه مهربانی دانست که بايد خود را به گوهر دانش و ارزش آراسته کند نه با جواهرات رنگارنگ:برای گردن و دست زن نکو، پروينسزاست گوهر دانش، نه گوهر اَلواندر سروده‏هايش با دختران يتيم، زنان شوهر از دست داده و خانواده‏های محروم و بينوا، همنواست. از جمله در اين اشعار:بر سرِ خاکِ پدر، دخترکیصورت و سينه به ناخن می‏خَستيا:کودکی کوزه‏ای شکست و گريستکه: مرا پای خانه رفتن نيستو اين نمونه:دختری خُرد شکايت سر کردکه مرا حادثه بی‏مادر کردو تک‏بيت زير:لحاف پيرزن را پارگی ماندکه نتوانست نخ کردن به سوزنهمراهی با دختری يتيم:پدرم مُرد ز بی‏دارويیوندر اين کوی، سه داروگر هستاز زبان يک پيرزن:روز شکار پيرزنی با قباد گفتکز آتش فساد تو جز دود و آه نيستحکم دروغی دادی و گفتی حقيقت استکار تباه کردی و گفتی تباه نيستخُلق و خویپروين اعتصامی با فروتنی، وقار و عزت نفس نه معلمیِ دربار را پذيرفت و نه نشان و افتخار دستگاه ستم را؛ او هيچ وقت آشکارا از خود تعريف نکرد، تنها در يک شعر از خويش نام برد که در آن هم هيچ نشانه‏ای از خودپسندی نمی‏باشد:چکامه و سخن من به صفر می‏مانستکه در برابر اعداد در شماری بودغبار شوق من انور خود نديده چه غم؟همين بسش که بر عرصه‏اش غباری بودنبود درخور ارباب فضل، گفته مندر اين صحيفه ناچيز يادگاری بوددکتر «بديع جمعه» دانشيار دانشگاه عين شمس قاهره نوشته است: اصالت پروين در اهتمامش به شخصيت ذاتی انسان و کرامت او ظاهر می‏شود. به اعتقاد اين استاد مصری، پروين آرزو داشت تا انسان شرقی از طمع، تکبر، غرور و ساير رذايل اخلاقی به دور باشد و بر خوانندگان اشعارش آشکار می‏سازد بهترين مردم کسی است که فايده‏اش برای اجتماع بيشتر باشد. پروين به اين فراخوانی اخلاقی در قول و عمل ايمان داشت و از آنچه که به جای آوردنش را جايز نمی‏دانست اجتناب می‏کرد.همه آنانی که پروين را ديده بودند وی را به داشتن ويژگی‏های ممتاز اخلاقی ستوده‏اند و از او به عنوان زنی آزرمگين، خوددار، کم‏گوی، گزيده‏گوی و انديشه‏ور ياد کرده‏اند. يکی از شاعران معاصر در باره‏اش گفته است به نوجوانی خود ديده بودمش، پوستی سپيد، گونه‏هايی گلرنگ و شاداب، دهانی کوچک و لب‏هايی پُر داشت و چشم‏هايی آرام با نگاهی نه در مسير موازی. سيمين دانشور می‏گويد: در دانشکده ادبيات پشت ميز کتابداری ديدمش، چشمانی درشت داشت، روسری سر می‏کرد، کمی محزون می‏نمود. سعيد نفيسی می‏نويسد: پروينی که من ديدم قيافه‏ای بسيار آرام داشت، با تأنّی و وقار خاصی جواب می‏داد و می‏نگريست، هيچ گونه شتاب و بی‏حوصلگی در او نديدم، چشمانش بيشتر به زير افکنده بود، ياد ندارم در برابر من خنديده باشد. هرگز خودستايی از او نشنيدم و رفتاری که بخواهد اندکی نمايش برتری بدهد در او مشاهده نکردم.يکی از مسئولان مدرسه‏ای که پروين در آن درس خواند و تدريس کرد، در وصف اين شاعر گفته است: چيزی که بيش از همه در خصالش جلب توجه می‏کرد، صداقت و صراحت او بود. هرگز نزد کسی بيش از آنچه واقعا او را دوست می‏داشت ادعای دوستی نمی‏نمود. قلب او همچون آيينه‏ای صاف و روشن بود و صرفا شخصيت حقيقی او را منعکس می‏ساخت. خانم «مُحصّص» از دوستان نزديکش که متجاوز از دوازده سال با پروين مراوده و مکاتبه داشت در اين باره می‏گويد: به راستی او دوستی وفادار و در زندگانی راست‏گفتار بود. اخلاق و سجايای نيکش که بی‏آلايش بود، روحم را شادمان می‏ساخت و هنگامی که از فيض حضورش دور بودم، نامه‏های دلنوازش روشنی‏بخش ديده دلم بود. پروين بيش از آنچه مردم تصور می‏کردند دارای روح بزرگ، افکار عالی و فضيلت‏های اخلاقی بود و گذشته از مقام ادبی، به فضايل حميده و صفات پسنديده آراسته و ممتاز بود. البته پروين هيچ گاه از برجستگی‏های اخلاقی خود سخن به ميان نمی‏آورد و همين سادگی و سکوت، گاهی کوته‏نظران را در فضيلت ادبی و اخلاقی او به شبهه می‏انداخت.پروين بر خلاف آنکه از غم‏زدگان، بينوايان و افراد محزون سخن می‏گفت و دردها را ترسيم می‏کرد، خود کمتر قيافه‏ای غمگين داشت و صرفا از کژی‏ها، ناراستی‏ها و نادرستی‏های اجتماعی رنج می‏برد.جوانه‏های ذوقپروين طی حدود بيست سال دوران شاعری‏اش، 209 قصيده، قطعه، غزل، مثنوی و پنج قطعه کوتاه، چندين دو و سه‏بيتی و يازده تک‏بيت سروده که مجموع ابيات ديوانش به بيش از 5606 بيت می‏رسد. پيش از ازدواج پروين، پدرش به انتشار ديوانش اجازه نمی‏داد زيرا بيمناک بود که مبادا کوته‏نظران و بدخواهان، نشر آن را وسيله‏ای تبليغی برای ازدواج تلقی يا قلمداد کنند. پس از ازدواج و جدايی و از ميان رفتن احتمالات بدانديشان، اعتصام‏الملک به چاپ و نشر ديوان پروين رضا داد که ملک‏الشعرای بهار بر آن مقدمه‏ای ستايش‏آميز نوشت که رشک حاسدان را برانگيخت. بعد از انتشار، بزرگانی چون دهخدا، سعيد نفيسی و لطفعلی صورتگر شعرش را ستودند. علامه محمد قزوينی پس از ملاحظه ديوان پروين نوشت: هر چه اين اشعار را می‏خواندم شگفت‏زده‏تر می‏شدم که چگونه امروز در اين قحط‏الرجال فضل و ادب يک چنين شاعری در ايران ظاهر گشته و به سرودن اشعاری موفق شده است که در درجه اول قصايد اساتيد و خصوصا ناصر خسرو می‏باشد و از نظر فصاحت، سلاست و متانت لفظی و معنوی جالب است.قصايد پروين، پرنکته و نغزند و اگر چه در پيروی از شيوه ناصر خسرو قباديانی سروده شده‏اند اما روانی و سادگیِ اسلوب سعدی در آنها نمايان است. به اين ترتيب در اشعارش دو شيوه خراسانی و عراقی به گونه‏ای تلفيق شده و شيوه‏ای تازه و مستقل را پديد آورده است. پروين در قطعات خود به سنايی و انوری توجه داشته اما در حد تقليد صرف باقی نمانده است. غالب اين قطعات به صورت مکالمه و گفتگوست همان گونه که در ادبيات مناظره ناميده می‏شود. در شعرش دو طرف مناظره گاه دو انسان‏اند و در مواقعی حيوانات و در مواردی شی‏ء، بدين‏سان مکالماتش تمثيلی و گاهی علاوه بر اين، صورت انسان‏نمايی (تشخيص) پيدا می‏کند. آنچه کار او را ممتاز می‏کند، شکل تصرف در مضامين و کيفيت ارائه آنهاست که اغلب بديع، نادر و مختص خودِ اوست. او در روزگار اختناق سياسی و دشواری‏های اجتماعی ضمن منعکس نمودن اين شرايط نامطلوب با طرح مسائل اخلاقی و بيان فقر و نيازهای عاطفی، برداشت‏های اجتماعی ـ اخلاقی خوبی را ترسيم نموده است. محتوای شعر او تعليمی است و پاکی و پرهيزگاری را آموزش می‏دهد. او در اشعار نه تنها در برابر فشارهای سياسی ايستادگی می‏کند و به ستمگران اعتراض می‏نمايد بلکه لبه تيز شمشير انتقاد خود را متوجه کسانی می‏کند که با نادانی و بی‏خبری، فريفته دروغ و خرافات می‏شوند. در اشعارش يک ذره خلاف ديده نمی‏شود و با زشتی‏ها، در سنگر ادب و ذوق به مقابله برخاسته است. پدرش در وصف ديوان پروين می‏نويسد: پروين محبت، ايمان به نيکی و غذای روحی را به صورتی جالب و با مهارتی در فلسفه و اخلاق در سروده‏های خود جای داده است. سخنان حکمت‏آموز در ديوانش فراوان است و به مثابه ستارگان تهذيب و تربيت نورافشانی می‏کنند.دکتر غلامحسين يوسفی می‏نويسد: شعر پروين از لحاظ تفکر و معنا بسيار پخته و متين است. گويی انديشه‏گری توانا، حاصل تأملات و تفکرات خود را در باره انسان و جنبه‏های گوناگون زندگی و نکات اخلاقی و اجتماعی به قلم آورده است. در انديشه و بيان از اصالت برخوردار است. عواطف بشردوستی که از درون جانش جوشيده و سرشار از صميميت و صداقت است و رنگ ويژه طبع و ذوق وی را دارد در اشعارش به صورت واکنش روحی لطيف و مادرانه بروز کرده است. ذهن او در ورای هر چيز نکته‏ها کشف می‏کند. زبان او در شعر با همه سادگی، نرمی و روشنی و حتی بهره‏گيری از ضرب‏المثل‏ها و واژگان زبان گفتار و شيوه ترکيب آنها، استوار، متين و دلپذير است. همواری و يک‏دستی و سبک شعر و نيز اصالت فکر و محتوا در ديوان پروين به درجه‏ای است که «محمدتقی بهار»، دکتر «مؤيّد» و پروفسور «مادلونگ» اين حالت را چنين تعبير کرده‏اند که گويی پروين همه اشعارش را در يک ساعت و يا در يک روز سروده است. بديهی است بهترين راه شناخت او، خواندن آثارش، درک مفاهيم آنها و تأمل در مظاهر انديشه و هنر اصيل پروين است کاری که کمتر بدان پرداخته‏ايم.به سوی سرای سرورپروين اعتصامی پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زمانی که برادرش ابوالفتح اعتصامی ديوانش را برای چاپ دوم حاضر می‏کرد، ناگهان در روز سوم فروردين سال 1320ش در بستر بيماری قرار گرفت. پزشک معالج، علی معين‏الحکما، پس از معاينه گفت پروين به بيماری حصبه دچار شده است. در چند روزه کسالت، او مانند هميشه آرام و متين و موقّر بود. با آنکه در تب مداوم می‏سوخت کمترين ترس، نگرانی، بی‏صبری‏و سوز و گداز از خود نشان نداد. هرگز از درد نناليد و هيچ گاه از فشار بيماری نگريست و جز در چند ساعت عمر دچار اغما نشد. مطلقا در انديشه مرگ نبود، اطرافيان روزشماری می‏کردند که کی تب او قطع می‏شود تا پروين به اتفاق مادرش ديدارهای عيد را انجام دهد و تنها در آخرين روز که وخامت حالش شدت يافت، از دايی خود که بر بالين او حضور می‏يافت، برای شفای خود، درخواست دعا کرد و از درگاه خداوند برای مادرش طلب صبر و پايداری نمود. از اين لحظه به بعد، بيهوشی قبل از مرگ او را فرا گرفت و در نيمه‏شب جمعه 15 فروردين سال 1320ش در آغوش مادر جان به جان آفرين تسليم کرد.قرائنی ماجرای مرگ پروين را مورد تأمل قرار می‏دهد. طبيب معالج به غلط در مداوای پروين می‏کوشيد و سهل‏انگاری و اطمينان‏های متوالی و مؤکد او داير بر موفقيت حتمی و قطعی در معالجه حتی در آخرين روز بيماری، کسانِ بيمار را اميدوار و غافل ساخت و آنان درمان درست را از دست دادند. در شب فوت اين بيمار، پزشک نامبرده به رغم مراجعات پی در پی کسان پروين، بر بالين بيمار حاضر نشد. آن شب خانواده مريض پس از نااميدی از آمدن طبيب معالج، از ساير اطبا استمداد کردند. دکتر عبداللّه‏ احمديه که با خانواده اعتصامی سوابق آشنايی ممتد داشت و با وجود استغاثه مادر پروين، از آمدن امتناع نمود و در، بر روی فرستاده وی بستند. دکتر ارسطو علاج هم وقتی بر بالين بيمار آمد که ديگر فرصت گذشته و مداوا ثمر نداشت. در آن جوّ خفقان‏آور، برخی که محرم و رازداری را می‏ديدند، استاد «سيدمحمد محيط طباطبايی» را به کناری کشيدند و او را از اين حقيقت مطلع نمودند که چون پروين اعتصامی اشعاری در مخالفت با استبداد رضاشاه می‏سروده، با تزريق ويروس حصبه او را در جوانی از بين برده‏اند.«محيط طباطبايی» در کانون بانوان ايران از جای برخاست و خطاب به حاضران در جلسه گفت: پروين از بنيانگذاران اين تشکّل بود. شما که برای هر موضوعی جلسه و سخنرانی برگزار می‏کنيد و سر و صدا راه می‏اندازيد، چرا در مورد وفات اين اديب و شاعر نکونام به سکوت مطلق پرداخته‏ايد و هيچ يادی از او نمی‏کنيد. دکتر سيدهادی حائری می‏گويد: در راه بازگشت از کانون به استاد گفتم آيا ايراد چنين سخنانی به مصلحت بود؟ جواب داد:رند عالم‏سوز را به مصلحت‏بينی چکارکار ملک است آن که تدبير و تأمل بايدش ...و افزود به کسی بدی نگفته‏ام و خطايی هم مرتکب نشده‏ام و تنها به تکريم پروين پرداخته‏ام و چنانچه برايم کارشکنی کنند، سال‏هاست در تحمل اين مزاحمت‏ها عادت کرده‏ام. خانم «صديقه دولت‏آبادی» روز بعد از سخنرانی «محيط طباطبايی» به عنوان مسئول کانون، در اين باب به وزارت معارف گزارشی ارائه نمود و طی آن از اين استاد محقق شکايت کرد. پيکر پروين به قم انتقال يافت و در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) در مقبره خانوادگی و کنار پدرش به خاک سپرده شد.قطعه‏ای به خط شاعر، پس از درگذشت او، در بين اوراقش يافته شد که بر سنگ مزارش حک گرديد:اين که خاک سيهش بالينستاختر چرخ ادب پروينستگرچه جز تلخی از ايام نديدهر چه خواهی سخنش شيرين استصاحب آن همه گفتار، امروزسائل فاتحه و ياسين است ...پی نوشت:مضمون‏آفرينی‏های زيبايش نشانه توجه به عوالم معنوی، شرف و انسانيت است. در واقع می‏توان گفت نور معرفت، نخست خرد و دلش را منوّر ساخت، آنگاه با اين مشعل به کاوش در ناهمواری‏های اجتماعی پرداخت.يوسف اعتصامی در جوانی به تهران رفت و ماهنامه علمی، ادبی و اخلاقی «بهار» را منتشر کرد. اولين اشعار پروين در همين مجله درج گرديد.در دوازده سالگی شعر «ای مُرغک» را سرود که به زندگی خودش اشاره دارد:ای مُرغک خُرد ز آشيانهپرواز کن و پريدن آموزتا کی حرکات کودکانهدر باغ و چمن چميدن آموزرام تو نمی‏شود زمانهرام از چه شدی؟ رميدن آموز ...در سال 1315ش و زمان ديکتاتوری رضاخان، وزارت فرهنگ وقت، مدال درجه سه لياقت را به پروين اعتصامی اهدا کرد ولی او اين مدال را نپذيرفت و آن را پس فرستاد.از نظر اين شاعر، بشر همچون گلی است که سحرگاهان می‏شکوفد و شامگاهان پژمرده می‏شود. در اين مجال اندک نبايد به خوردن و خوابيدن اکتفا کند و با سعی و تلاش، کسب علم، کمال و فضيلت، بلندهمتی، ظلم‏ستيزی و عدالت‏خواهی بايد راه را برای ترقی معنوی و معرفتی هموار کرد.پروين به عنوان يک زن به خوبی عاطفه و احساس خويش را در سروده‏هايی زيبا و آموزنده نشان داد و مهر مادری را به عرصه ادبيات و شعر آورد.همه آنانی که پروين را ديده بودند وی را به داشتن ويژگی‏های ممتاز اخلاقی ستوده‏اند و از او به عنوان زنی آزرمگين، خوددار، کم‏گوی، گزيده‏گوی و انديشه‏ور ياد کرده‏اند.سيمين دانشور می‏گويد: در دانشکده ادبيات پشت ميز کتابداری ديدمش، چشمانی درشت داشت، روسری سر می‏کرد، کمی محزون می‏نمود.پروين طی حدود بيست سال دوران شاعری‏اش، 209 قصيده، قطعه، غزل، مثنوی و پنج قطعه کوتاه، چندين دو و سه‏بيتی و يازده تک‏بيت سروده که مجموع ابيات ديوانش به بيش از 5606 بيت می‏رسد.در آخرين روز که وخامت حالش شدت يافت، از دايی خود که بر بالين او حضور می‏يافت، برای شفای خود، درخواست دعا کرد و از درگاه خداوند برای مادرش طلب صبر و پايداری نمود.در آن جوّ خفقان‏آور، برخی که محرم و رازداری را می‏ديدند، استاد «سيدمحمد محيط طباطبايی» را به کناری کشيدند و او را از اين حقيقت مطلع نمودند که چون پروين اعتصامی اشعاری در مخالفت با استبداد رضاشاه می‏سروده، با تزريق ويروس حصبه او را در جوانی از بين برده‏اند.منبع: پیام زن تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 890]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن