واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
کاربرد دانش اخترشناسي در تحليل داده هاي باستان شناختي باستان شناسي دانشي فراخ گستره است که از علوم و تخصص هاي متنوع ديگري براي پيشبرد اهداف خود و تفسير و تحليل يافته هاي باستاني بهره مي گيرد و داراي ميان رشته هاي گوناگون و فراواني است. ميان رشته هايي همچون جانورباستان شناسي، گياه باستان شناسي، زمين باستان شناسي، استخوان باستان شناسي، اسطوره باستان شناسي و بسياري ميان رشته هاي ديگر که هر کدام داراي ابزارها و آزمايشگاه هاي ويژه يي هستند که مي توانند در تحليل و بررسي داده هاي باستان شناختي ياري رسانند.از آنجا که حرکت اجرام آسماني داراي قواعد و نظام مشخص و معيني است و دامنه تغييرات آن در گذر زمان داراي قواعد تعريف شده يي است، اين ويژگي مي تواند به درک و تحليل داده هاي باستان شناختي ياري رساند. به ويژه که باورها و فرهنگ مردمان روزگاران باستان تا پيش از عصر هخامنشي تا اندازه زيادي تحت تاثير آسمان و تمامي رخدادهاي آن بوده است.آسمان براي مردمان باستان، سرچشمه تمامي نيروهايي دانسته مي شده که بر زمين و زندگي جوامع بشري تاثير مي نهاده است. آنان جايگاه خدايان، اهريمنان، ايزدان و ديوان را در آسمان مي دانسته اند.از آنجا که بسياري از نگاره هاي باستاني منقوش بر سفالينه ها و صخره ها، از چشم اندازهاي کيهاني و پيکره هاي آسماني تشکيل شده است؛ دانش اخترشناسي مي تواند به ياري تحليل چنين نگاره هاي باستاني و تحليل راز و رمزهاي آن برآيد تا براي مثال، بدانيم سنگ نگاره مرد و زني سه هزارساله که رو به يکديگر ايستاده و هر يک بر پشت گاو و شيري ايستاده اند، اشاره به حرکت دو سياره مشتري و ناهيد (نمادهاي کيهاني اهورامزدا و آناهيتا) دارد که مسير قهقرايي مشتري و سرعت ظاهري بيشتر ناهيد، حرکت آنان به سوي يکديگر را تداعي مي کند؛ حرکتي که با شاخه گلي در دست هر کدام زينت داده شده است.دانش اخترشناسي مي تواند رازهاي بسياري از بناهاي باستاني را که با در نظر داشتن گردش خورشيد يا تغييرات ميل خورشيد ساخته شده اند، هويدا کند و مي تواند به ما بگويد که چه هنگام از طول سال براي مردمان همزمان با ساخت بنا، مهمتر يا لازم تر از ديگر هنگام ها بوده يا مبداء سر شماري آنان بوده است. همچنين مي تواند به ما توضيح دهد که کدام روزنه خاصي از بنا به سوي نقطه طلوع کدام ستاره خاصي واقع شده و به موجب آن پي برد که سازندگان بنا، کدام يک از ايزدان کيهاني را در نظر داشته اند و سپس به چون و چرا و چگونگي آن پرداخت.اخترشناسي مي تواند به ياري تحليل و درک متون و کتيبه هاي کهن برآيد و راز نبرد کيهاني تشتîر و اîپوش، خداي باران و ديو خشکسالي را بگشايد که چگونه نخستين طلوع سالانه ستاره شباهنگ در بامداد آغازين روزهاي تابستان چهار هزار سال پيش و اوج گرفتن آن در طول تابستان و رسيدن به آسمان سرشبي در آغاز پاييز که همزمان با غروب سالانه ستاره قلب العقرب بوده، منجر به ايجاد چنين باوري در تشتر يشت اوستا شده است؛ باوري که همچنان در نام «تير» که تلطيف شده نام تشتر است، براي نخستين ماه فصل تابستان و آيين هاي آب پاشونک در نخستين روز تابستان زنده مانده است. اخترشناسي مي تواند با تعيين ستاره قطبي 4هزار و 800 سال پيش و بازسازي گردش صورت هاي فلکي پيراقطبي، باورداشت هاي منسوب به ميترا، گردونه ميترا و هشت ياور ميترا را که به دين مهر و سپس به دين مسيحيت راه يافته است، توجيه کند. تحليل و ريشه يابي آيين ها در پيوند با نوروز و عقرب که به فراواني با نام «رقعه کژدم» در تاريخ نامه هاي ايراني آمده است، با آگاهي از داده هاي نجومي درک پذير است. واقعه يي که به 4هزار و 200 سال پيش و هنگامي که نقطه اعتدال بهاري در صورت فلکي پروين (ثريا) يعني در کوهان گاو (ثور) بوده و صورت فلکي کژدم (عقرب) در فاصله 180 درجه يي از آن قرار داشته و آمدن يکي با رفتن ديگري توأمان بوده است. اين چنين است که اخترشناسي حتي مي تواند به عنوان ابزاري براي گاه سنجي و تعيين قدمت برخي داده هاي باستاني به کار رود.اخترشناسي مي تواند با بازسازي چشم انداز آسمان براي هزاره هاي گوناگون و تعيين نقاط انقلاب ها و اعتدالين، براي رمزگشايي نگاره هاي مشهور بز نري که خورشيد و زمين زراعي را در ميانه شاخ هاي بزرگ خود دارد، به باستان شناسي ياري رساند تا انگيزه جوامع باستاني شش هزار سال پيش از چنين نگاره يي را که همانا آرزوي فرارسيدن نوروز و اعتدال بهاري و آغاز فصل کشت و کار بوده است، آشکار کند.آگاهي هاي تقويمي و آشنايي با نظام هاي گاهشماري جوامع باستاني، مي تواند در تعيين زمان رويدادهاي تاريخي با دقتي معين به کار رود. از همين رو است که براي نمونه مي دانيم مرگ «کاساندان» بانوي کوروش بزرگ در بيست و يکم اسفند ماه سال 1160 پيش از ايراني (19 مارس 538 پيش از ميلاد) روي داده و براي او آيين «اشک ريزان» هفت روزه برگزار شده است. همچنان که اخترشناسي مي تواند به ياري باستان شناسي آيد، باستان شناسي نيز مي تواند متقابلاً در درک باورهاي نجومي و تاريخ نجوم، ياري رساني دقيق و مفيد باشد. براي نمونه، باستان شناسي مي تواند با گردآوري و طبقه بندي و گاه سنجي آوندهاي سفاليني که نگاره هايي از زمين بر آنها رسم شده است، نشان دهد که تا چه زماني، زمين را به شکل مسطح و چهارگوش تصور مي کرده اند و از چه زماني به شکل مسطح و گرد. همچنين از چه زماني نقش زمين در نگار ه هاي باستاني به شکل برجسته و کروي رسم شده يا کنده کاري شده است. اين مرز در کجاي تاريخ جاي دارد؟ طبقه بندي و تحليل نگاره هاي باستاني و به کارگيري آن در تاريخ نجوم، مي تواند تاريخ نگار را با اين واقعيت آشنا کند که مردمان باستان تا چه زماني، ناهيد شرقي و ناهيد غربي را دو جرم جداگانه مي دانسته اند و از چه زماني متوجه اين هماني آنها شدند؟متون کهن پرده از برخي آگاهي هاي نجومي جوامع کهن بر مي دارد که هر چند هنوز قابل توجيه نيستند، اما در نوع خود بي نظير و حيرت انگيزند. آگاهي از «يوغ کيوان» يا حلقه هاي زحل به روايت متن پهلوي «بندهش» و نيز اشاره به «موش پري هاي دم دار که به گردونه خورشيد بسته شده اند» يعني دنباله دارهايي که عضوي از منظومه شمسي دانسته مي شدند که در بازه هاي زماني خاصي بازمي گشتند، نمونه هايي از اين گونه آگاهي ها است. تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]