واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
توبه حقيقي نويسنده:مصطفي زماني وجداني جنگ تبوك پيش آمد. پيغمبر صلي الله عليه و آله مسلمين را به پيكار ترغيب نموده با سپاهي به آن طرف حركت كرده عده اي از منافقين و سه نفر از مؤمنين كه سابقه نفاقي نداشتند تخلف جسته به همراه لشكر نرفتند. يكي از مؤمنين متخلف كعب ابن مالك شاعر بود. كعب گفت من در آن روزها نيرو و قدرتم بيشتر از پيش بود و سابقه نداشت در يك زمان دو وسيله سواري داشته باشم مگر در همان اوان جنگ تبوك . هر روز با خود مي گفتم امروز خواهم رفت آن روز مي گذشت و نمي رفتم باز فردا همينطور، بالاخره سستي نموده و از حضور در جنگ و سپاه مسلمين خودداري كردم . روها ببازار مي رفتم ولي كارم گره پيدا مي كرد و منظورم حاصل نمي شد. با هلال ابن اميه و مرارد بن ربيع مصادف شدم آنها هم مانند من تخلف جسته بودند بطوريكه مي گفتند وضع كار ايشان نيز پيچيده بود. تا مدتيكه مسلمين در راه اين جنگ بودند، بهمين ناراحتي و پيچيدگي گرفتار بوديم شنيديم سپاه اسلام بهمراهي پيغمبر صلي الله عليه و آله مراجعت مي كنند از كرده خود پشيمان شديم و به استقبال بيرون آمديم وقتي خدمت حضرت رسول رسيديم آنجناب را به سلامتي تهنيت گفتيم سلام كرديم ولي حضرت جواب نداده رو از ما برگردانيد به رفقا و دوستانمان سلام كرديم آنها هم جواب ندادند. اين خبر به گوش خانواده هاي ما رسيد ايشان نيز از گفتار با ما خودداري كردند.وضعي عجيب پيش آمد به مسجد كه وارد مي شديم با هر كس صحبت مي كرديم جواب نمي داد. زنان ما خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله رفته گفتند شنيده ايم شما از شوهران ما رو بر گردانيده اي آيا ما نيز از آنها جدا شويم . حضرت رسول به آنها فرموده بود كناره گيري نكنيد ولي نگذاريد با شما نزديكي كنند. كعب و دو رفيقش از مشاهده اين وضع گفتند: بودن ما در مدينه چه فايده دارد اكنون كه با ما سخن نمي گويند از پيغمبر صلي الله عليه و آله گرفته تا خانواده و دوستانمان همه از ما لب فرو بسته اند. خوبست از مدينه خارج شويم در ميان كوهها به راز و نياز و توبه و استغفار مشغول گرديم يا خداوند توبه ما را مي پذيرد و يا به همين حال از دنيا مي رويم به جانب يكي از كوههاي مدينه رفتند روزها روزه مي گرفتند و شبها را به مناجات مي گذراندند خانواده آنها براي ايشان غذا مي آوردند ولي صحبت نمي كردند مدتي گذشت كار آنها استغفار و گريه و زاري بود. گفته اند پنجاه روز را به اين حال سپري كردند. روزي كعب به دوستان خود گفت اكنون كه مورد خشم خدا و پيغمبر صلي الله عليه و آله و خانواده و دوستانمان هستيم چرا ما خود را بر يكديگر خشم نگيريم . بيائيد از هم جدا شويم . هر كدام دور از ديگري مشغول راز و نياز و توبه و بازگشت شويم و با هم صحبت نكنيم تا بميريم يا خدا توبه ما را قبول كند سه روز از يكديگر فاصله گرفتند شبها در دل كوه هر كدام به گوشه اي راز و نياز داشته بطوري دور بودند كه هم را نمي ديدند. شب سوم حضرت رسول صلي الله عليه و آله در خانه ام السلمه بود. در آن شب آيه قبول توبه آنها نازل شد. (لقد تاب الله علي النبي و المهاجرين و الانصار الذين اتبعوه في ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم ثم تاب عليهم انه بهم رؤ ف نرحيم، و علي الثلاثة الذين خلفوا حتي اذا ضاقت عليهم الارض بما رحت و ضاقت عليهم انفسهم و ظنوان لا ملجاء من الله الا اليه ثم تاب عليهم ليتوبوا، ان الله هوالتواب الرحيم) همانا پذيرفت خداوند بواسطه پيغمبر صلي الله عليه و آله توبهئ مهاجرين و انصار را آن كسانيكه در هنگام سختي و دشواري او را پيروي كردند پس از آنكه نزديك بود دلهاي بعضي از آنها برگردد (از رفتن به جنگ با اين دشواري بعد از اين تمايل كه پيدا كردند به برگشتن باز خداوند از آنها گذشت او به مؤ منين رؤ ف و مهربان است . و پذيرفت توبه آن سه نفري را كه خلاف كردند و از رفتن به جنگ خودداري نمودند. كار بر آنها به طوري دشوار شد كه زمين با اين وسعت بر ايشان تنگ گرديد و دلهايشان از اندوه گرفته و تنگ شد، دانستند پناهي از خدا نيست مگر بسوي خودش، توبه آنها را بر پيغمبر نازل نمود تا مؤ منين توبه نمايند. خداي همانا بسيار توبه پذير و مهربان است.منبع:داستانها و پندها, ج1
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]