واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درها و درکات جهنم(5)
روایتی که اشک علی را درآورد! در خبر است که رسول خداى (ص) در مسجد مدینه نماز مى خواند، زنى اعرابیه بگذشت، رسول (ص) را دید که تنها به نماز ایستاده است، در دل آن زن افتاد که بررسول خدا اقتداء کرده و دو رکعت نماز بخواند تا خوشبخت و عاقبت به خیر بشود، این کار را کرد و رسول خدا (ص) از وى خبر نداشت و در نماز این آیه را خواند: " و إن جهنم لموعدهم أجمعین لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم" آن اعرابیه که این از رسول خداى شنید، بیهوش شد و افتاد، رسول خدا چون آن حس و حرکت به گوش وى رسید و جوش دل وى را شنید از نماز فارغ شد، به بلال فرمود: «عَلىَّ بماء»،آب خواست و بر روى وى ریخت تا آن زن به هوش آمد، آن گاه رسول (ص) گفت: «یا هذه ما حالک؛ اى زن ترا چه بود و چه شد؟- گفت یا رسول الله ترا دیدم که تنهایی به نماز ایستاده ای، دلم خواست که دو رکعت نماز بر متابعت به تو بگزارم، یا رسول الله آنچه می خواندى از کتاب خداست یا خود تو مى گویى؟حضرت على علیه السلام دست به سر با گریه فرمود: واى از دورى سفر و کمى توشه در سفر قیامت، جزا یابند، و در آتش تردد کنند، مریضانى که عیادت نشوند، و مجروحانى که مداوا نشوند، و اسیرانى که رها نشوند، از آتش مى خورند و مى آشامند، و بین طبقات آتش زیر و رو شوند، و به مقطعات نیران(پاره هایی از آتش) ملبس، و با شیاطین قرین گردند. وقتى معصومین و مخلصین به شنیدن آتش چنین گویند، حال سایرین چگونه باشد؟ - حضرت فرمود: یا اعرابیه: بل هو فى کتاب الله المنزل؛ در کتاب خداست و گفته خداست. - زن گفت: یا رسول الله: آیا هر عضوى از اعضاى بدن مرا به دری از درهای دوزخ خواهند سپرد تا وارد عذاب شوند؟- حضرت فرمود: یا اعرابیه: لکل باب منهم جزء مقسوم یعذب على کل باب على قدر اعمالهم، فقالت و الله انى امرأة مسکینة ما لى مال و ما لى الا سبعة اعبد اشهدک یا رسول الله ان کل عبد منهم على کل باب- من ابواب جهنم حر لوجه الله تعالى. فاتاه جبرئیل، فقال یا رسول الله: بشر الاعرابیة ان الله قد حرم علیک ابواب جهنم کلها و فتح لک ابواب الجنة کلها. رسول- علیه السلام- گفت: مردمان را بر هر درى از درهاى دوزخ عذاب کنند، به اندازه اعمالشان. -گفت: یا رسول الله! من زنى درویشم و مالى ندارم جز هفت بنده دارم تو را گواه کردم یا رسول الله که همه را آزاد کردم، هر یکى را بر درى از درهاى دوزخ. جبریل آمد و گفت: یا رسول الله! بشارت ده اعرابیه را که خداى تعالى درهاى دوزخ را بر تو حرام کرد و درهاى بهشت را بر تو گشود. سید بن طاوس نقل نموده: وقتى این دو آیه شریفه بر پیغمبر نازل شد، حضرت گریه شدید، و اصحاب هم گریه نمودند، کسی نمی دانست جبرئیل چه آورده، هیچ کس جرئت تکلم نداشت، و پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم هر وقت حضرت فاطمه سلام الله علیها را مى دید خوشحال مى شد. بعضى اصحاب(عبد الرحمن بن عوف) به در خانه رفتند، سلام داده و خبر حال پیغمبر به ایشان دادند، حضرت بیرون آمد با شمله کهنه که دوازده وصله از لیف خرما داشت. سلمان گریه کرد و گفت: وا حزنا، قیصر و کسرى در حریر و سندس، و دختر رسول خدا چنین کسائى. چون حضرت فاطمه علیها السلام بر پیغمبر وارد شد، گفت: سلمان تعجب از لباس نموده، به حق خدائى که تو را مبعوث گردانیده، من و على علیه السلام پنج سال است با پوست گوسفندى روز علف دهیم شتر را و شب فراش سازیم. حضرت فرمود: اى سلمان، دختر من از پیش روندگان است. آن گاه فاطمه ص عرض کرد:«اى پدر، چه شده است تو را که چنین مى گریى؟». رسول (ص) گفت: «یا فاطمه، چرا نگریم که جبرئیل آیه آورد که:" و إن جهنم لموعدهم أجمعین لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزء مقسوم". فاطمه ص گفت: «یا رسول الله، صفت یک در از درهاى دوزخ را بگو». رسول (ص) گفت: «یا فاطمه، کمترین درى را از آن درهاى دوزخ هفتاد هزار کوه است از آتش، در هر کوهى هفتاد هزار وادى است از آتش، در هر وادى هفتاد هزار دره آتشین است، در هر دره هفتاد هزار شارستان آتشین است، در هر شارستانى هفتاد هزار کوشک آتشین است در هر کوشکى هفتاد هزار سراى آتشین، در هر سراى هفتاد هزار خانه آتشین است، در هر خانه اى هفتاد هزار تابوت است از آتش، در هر تابوتى هفتاد هزار گونه عذاب است که یکى به دیگرى نماند».حضرت فاطمه علیها السلام به رو افتاد، گفت: الویل ثم الویل لمن دخل النار ،وای، وای! بر کسى که داخل آتش شود. سلمان گفت: کاش گوسفندى بودم گوشتم را مى خوردند و پوستم را مشک مى کردند. ابوذر گفت: کاش مادرم مرا نمى زائید و ذکر آتش نمى شنیدم. عمار گفت: کاش پرنده و با طیور محشور در صحرا و مرا حسابى و عقابى نبود. حضرت على علیه السلام دست به سر با گریه فرمود: واى از دورى سفر و کمى توشه در سفر قیامت، جزا یابند، و در آتش تردد کنند، مریضانى که عیادت نشوند، و مجروحانى که مداوا نشوند، و اسیرانى که رها نشوند، از آتش مى خورند و مى آشامند، و بین طبقات آتش زیر و رو شوند، و به مقطعات نیران(پاره هایی از آتش) ملبس، و با شیاطین قرین گردند. وقتى معصومین و مخلصین به شنیدن آتش چنین گویند، حال سایرین چگونه باشد؟ پس ای عزیز! تا که دستت مى رسد کارى بکن.منبع: طهور، با تصرف و تصحیح____________________تنظیم برای تبیان: الف_شکوری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]