واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: محاکمه در خيابان؛ معمايي اجتماعي
مسعود کيميايي به عنوان فيلمسازي جريان ساز، در چهل سال گذشته مطرح بوده و از فيلم "قيصر" به بعد، هر يک از آثارش با موافقان و مخالفان بسيار و حاشيههاي فراوان همراه بوده است. کيميايي در بيست و هفتمين فيلم خود -محاکمه در خيابان-، به اصطلاح پوست انداخته و بسيار متفاوت با کارهاي پيشينش ظاهر شده است.فيلمنامه فيلم که براساس طرحي از اصغر فرهادي نوشته شده، شباهت غريبي به فيلم هاي مستقل سينماي آمريکا و اروپا بخصوص فيلم هاي ايناريتيو و ... مانند 21 گرم و بابل و تصادف داشته و ساختار پازل گونه اي دارد. در واقع، کيميايي در اين فيلم، تنها يک قصه و يک قهرمان نداشته و دو داستان را به موازات هم پيش مي برد. امير در شب عروسي اش از طريق حبيب (دوستش) پي به رازي در رابطه با مرجان (همسرش) برده و براي اثبات آن چند ساعتي بيشتر وقت ندارد. داستان خيانت و کاراکتر امير، شباهت خاصي با تمامي قهرمان هاي تنهاي سينماي کيميايي دارد. اما نکته مهم اينجاست که وي به جاي تعريف خطي داستان و به مسلخ فرستادن امير،از طريق چند کاراکتر فرعي مانند: عَبِد و همسرش ، نکويي و نسيم و شريک خيانتکار و ... داستانش را روايت کرده و قهرمانش را نيز مانند تصاوير اين فيلم، سياه و سفيد با ته مايه هاي خاکستري خلق کرده است. به گزارش ايرنا ، بخش هاي ابتدايي فيلم و رودررويي امير و حبيب با آن تک ديالوگ درخشان- تو چشام نگاه نکن تا بگم- به همان سبک هميشگي آثار پيشين کيميايي ساخته شده و امواج حسي غريبي را به تماشاگر منتقل مي کند. اما از پرده سوم فيلم روايت غير خطي بسيار جذابي جايگزين شيوه قديمي مذکور مي شود. در واقع، کيميايي براي آنکه تصويري تند و خشن از تهران امروزي نشان دهد، اين نوع روايت ساختارشکنانه را برگزيده و تصويري هولناک از تهران امروز نشان مي دهد. در "محاکمه در خيابان" کاراکترهاي فرعي کنش مند بوده و بر خلاف بسياري از کارهاي داخلي، حضوري تزئيني و منفعل ندارند. به عنوان مثال، مي توان به فيلمبردار عروسي و دستيارش اشاره کرد که با ظرافت خاصي داستان تراژيک امير را به نکويي ته خط رسيده پيوند مي زند. ايده، گرفتن دستمزد بابت تولد فرزند نکويي، يکي از درخشان ترين فصل هاي فيلم را رقم زده و اين بار، قهرمان هميشه تنهاي کيميايي در کنار سرايدار قديمي و با وفا قرار مي گيرد. قهرماني با شمايل فيلم هاي نوآر دهه 1940 که مي خواهد يک جور خوبي کلکش کنده بشه! مسعود کيميايي به عنوان فيلمسازي جريان ساز، در چهل سال گذشته مطرح بوده و از فيلم "قيصر" به بعد، هر يک از آثارش با موافقان و مخالفان بسيار و حاشيههاي فراوان همراه بوده است. سکانس درگيري نکويي و شريکش، با نگاهي به فصل زد و خورد فيلم رضا موتوري جلوي پرده سفيد سينما ديانا جلوي پرده نمايش خانگي، ساخته شده و بسيار جذاب و ديدني از کار درآمده است. کاراکتر نسيم (همسر نکويي) به عنوان يک زن اغواگر عالي از کار درآمده و بخشي از جذابيت هاي فيلم به سکانسهاي اين شخصيت مربوط مي شود. کيميايي براي ترسيم دنياي هولناک فيلمش از عنصر کودک بهره مناسبي گرفته است : يکي هنگام مراجعه امير به خانه عبد و رودررويي اش با همسر و دختر خردسال عبد و ديگري حضور معصومانه کودک داخل ماشين عبد کنار کسي که دستانش از زخم پدر خون آلود است. نگاه معصوم و آرام کودک هنگام مشاجره نسيم و مرد بسيار تکان دهنده و تاثيرگذار از کار درآمده است. شخصيت امير بر خلاف قهرمان هاي کيميايي ، با زمان جلو آمده و رفتار منطقي تري دارد. حتي چاقو کشيدنش هم فرق کرده و در رفتارش آرامش بيشتري به چشم مي خورد. کيميايي، قهرمان قصه اش را در دنيايي پر از کينه و خيانت رها کرده و سر آخر نيز لبخند امير نه از سر آرامش خاطر، بلکه از خستگي و ناتواني در مبارزه با چنين دنيايي است. در واقع، امير با توجه به ديالوگ پاياني عبد و خداحافظي با عکس مرجان، همه واقعيت را کشف نکرده است، اما تصميم به فراموش کردن گرفته و افتادن دسته گل از پشت ماشين عروس ، نشانگر آينده متزلزل اين زندگي پر رمز و راز است. کاراکتر ياد شده از اين جهت حائز اهميت است که آينه تمام نماي روزگار خودش است، نه روزگاري سپري شده با تمام زشتي ها و زيبايي هايش. مسعود کيميايي در آخرين ساخته اش تنها در باب فيلمنامه ساختارشکني نکرده، بلکه آن را به بخشهاي فني فيلم نيز سرايت داده است. استفاده از دوربين ديجيتال به جاي 35 ميليمتري نقش بسيار مهمي در بهبود سطح کيفي فيلم داشته و دنياي ذهني کارگردان را به بهترين نحو ممکن به تصوير کشيده است. تصاوير سياه و سفيد فيلم با ته مايه قهوه اي ، کمک شاياني به ترسيم دنياي فيلم و آدم هايش کرده و به آن عينيت بخشيده است. تورج منصوري با محاکمه در خيابان نشان داده که پس از سال ها کار در اين عرصه هنوز هم تشنه تجربه هاي نو و خاص است. اين اتفاق در بخش صدا نيز رخ داده و خانزادي علاوه بر ضبط صداهاي شفاف ، در طراحي صوتي کار موفق عمل کرده و توانسته مکمل خوبي براي تصاوير کدر و سياه منصوري باشد. صداي مهيبي که هر فصل را از هم جدا مي سازد،، تمهيد مناسبي براي تلنگر به تماشاگر براي رفتن به بخش ديگري از دنياي فيلم است. کيميايي از ديرباز در معرفي بازيگران گمنام به سينما و به شهرت رسيدن آنها، نقش موثري داشته است، اما در "محاکمه در خيابان"، به شکل ديگري عمل کرده و بازيگران فيلمش را از ميان چهره هاي مشهور سينما برگزيده و نقش اصلي کارش را به فرزند خود (پولاد کيميايي) که بسيار به دنياي ذهني اش نزديک است، سپرده است. پولاد نيز در نقش امير خوش درخشيده و ثابت کرده که بازي فوق العاده اش در حکم تصادفي نبوده است. داستان خيانت و کاراکتر امير، شباهت خاصي با تمامي قهرمان هاي تنهاي سينماي کيميايي دارد. اما نکته مهم اينجاست که وي به جاي تعريف خطي داستان و به مسلخ فرستادن امير،از طريق چند کاراکتر فرعي مانند: عَبِد و همسرش ، نکويي و نسيم و شريک خيانتکار و ... داستانش را روايت کرده و قهرمانش را نيز مانند تصاوير اين فيلم، سياه و سفيد با ته مايه هاي خاکستري خلق کرده است. اما بازيگران جديد کيميايي مانند: محمد مويد و شبنم درويش در نقش هاي خود چندان چنگي به دل نزده و به يکدستي فيلم لطمه وارد کرده اند. نقش هاي کوتاه اما تاثيرگذار شقايق فراهاني و نگار فروزنده به دليل دل دادن اين دو به فيلم و نقشهايشان بسيار خوب از کار درآمده است. بويژه شقايق فراهاني در نقش همسر عبد که بازي درجه يک او به بازي فوق العاده بازيگر زن فيلم گوزن ها در حياط خانه قديمي فيلم، پهلو مي زند. کيميايي در انتهاي دهه ششم زندگي اش راه جديدي را برگزيده و آن چيزي نيست جز دست برداشتن از برخي کليشه ها و استفاده هوشمندانه از روش هاي جديد روايت داستان. وي در اين فيلم، شتابزدگي هاي مرسوم را کنار گذاشته و با صبر و حوصله بسيار کارش را پيش برده و به نتيجه درخشاني هم دست يافته است. نکات ظريفي در تار و پود اثر تنيده است، که ديدار چند باره فيلم را الزامي مي کند. قاب هاي فيلم (يا به قول کارگردان، عکس) بسيار فشرده بسته شده و کمتر با نماهاي باز روبرو هستيم که اين امر فضاي خفه فيلم را تشديد کرده است. بسياري از درگيري هاي فيلم در فضاي باز اعم از اتوبان و ... رخ مي دهد و حريمي براي کاراکترها به چشم نمي خورد. حتي درگيري کلامي امير و همسر عبد نيز در بالکن خانه و حضور جماعت در پس زمينه اتفاق افتاده و به شکل ظريفي بر تنهايي آدم هاي فيلمش که ديگر حريم خصوصيشان را هم از دست داده اند، تاکيد مي کند. کيميايي به شهادت آثارش ،عنوان بندي هاي درخشاني داشته که از آن ميان مي توان به دندان مار و سرب اشاره کرد. وي در آخرين فيلمش نيز اين نکته را رعايت کرده و آغاز و پايان فيلمش را بر نماهايي هوايي از تهران بنا کرده، با اين تفاوت که روشنايي صبح را به سياهي شب رسانده و تماشاگرش را با صداي پر طنين و معترض رضا يزداني بدرقه مي کند. محاکمه در خيابان به عنوان فيلمي از مسعود کيميايي در عين داشتن امضاي وي ، خبر از تولد دوباره سينماگري مي دهد که در انتهاي چهارمين دهه فيلمسازي اش ، درک صحيحي از زمانه و توانايي هايش در ميانسالي پيدا کرده و سرخوشانه به جلو گام بر مي دارد. تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 552]