واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جواني كه مزاحم خواهر خود را كشته بود به قصاص محكوم شد خبرگزاري فارس: پسر جواني كه سال گذشته مردي را كه مزاحم خواهرش شده بود، با ضربات چاقو به قتل رسانده بود، به قصاص محكوم شد. به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، ساعت 19 شامگاه گذشته مأموران كلانتري 127 نارمك از وقوع يك فقره فوت مشكوك يك مرد جوان در بيمارستان با خبر شدند. مأموران با حضور در صحنه دريافتند مرد جوان 35 سالهاي به نام رضا بر اثر اصابت ضربات چاقو به بيمارستان منتقل شده و سپس فوت كرده است. با بررسي بيشتر مشخص شد مقتول و قاتل با يكديگر در ساعت 13 ظهر درگير شده و در آن زمان مقتول مورد اصابت ضربات چاقو قرار گرفته است و سپس در بيمارستان فوت كرده است. مشخص شد قاتل جوان 28 سالهاي به نام جعفر است كه با همدستي خواهر خود اقدام به قتل محسن كرده و سپس از صحنه متواري شده است. خواهر قاتل كه به عنوان معاون در قتل متهم بود، دستگير شد و به ارتكاب قتل توسط برادرش اعتراف كرد و مدعي شد مقتول مزاحم تلفني وي بوده است. زن جوان دستگير و مدعي شد مقتول از مدتها پيش براي وي مزاحمت ايجاد كرده بود تا اينكه سرانجام ديروز در يك قرار صوري، برادرم وي را به قتل رساند و از صحنه متواري شد. صبح امروز، جلسه رسيدگي به اين پرونده در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران و به رياست قاضي نورالله عزيزمحمدي برگزار شد. عطار، نماينده دادستان كيفرخواست صادره را اين گونه قرائت كرد: جعفر.م، متهم به مباشرت در قتل عمد رضا.م با ايراد ضربات متعدد چاقو به بدن مقتول است كه با توجه به دلايل موجود در پرونده مانند، گزارش اوليه مرجع انتظامي، اظهارات خواهر متهم مبني بر اينكه مقتول برايش مزاحمت ايجاد كرده بود و به همين دليل با قرار تلفني صوري و در درگيري توسط برادرش كشته شده است، اظهارات حاضران در صحنه، نظريه پزشكي قانوني، اعترافات متهم و شكايت اولياي دم، طبق ماده 206 قانون مجازات اسلامي، براي متهم تقاضاي مجازات دارم. در ادامه، پدر و مادر مقتول در جايگاه قرار گرفتند و ضمن بيان اينكه درخواست قصاص متهم را دارند، تعهد كردند كه سهم ديه فرزند صغير مقتول را پرداخت كنند. بعد از اظهارات اولياي دم، ثريا 24 ساله، خواهر متهم به قتل در جايگاه قرار گرفت و گفت: حدود 6 سال قبل، عقد كرده شوهرم بودم كه در شهرستان جلفا، مقتول من را ديد و شماره تلفن من را پيدا كرد. وي ادامه داد: او با من تماس ميگرفت و با تهديد از من ميخواست كه با شوهرم ازدواج نكنم ولي من به او گفتم كه شوهرم را دوست دارم. بعد از مدتي به تهران آمديم و چند ماهي از اين موضوع گذشت تا اينكه متوجه شدم كه مقتول خانه ما را شناسايي كرده است. زماني كه شوهرم خانه نبود، به خانه ميآمد و با تهديد از من ميخواست با او از خانه فرار كنم. زماني كه عقد كرده بودم، يك بار با من تماس گرفت و گفت براي صحبت كوتاهي او را ببينم، با او به سمت سرخهحصار رفتيم كه در آنجا توسط پليس دستگير شديم و بعد از اينكه 3 روز در بازداشت بوديم، آزاد شديم. پدر من با پدرش صحبت كرد و از آنها خواست كه پسرشان را از اين كار منصرف كنند ولي پدرش گفته بود كه آنها هم از كارهاي او خسته شدهاند. قاضي گفت: شما در تاريخ 3 تير82، با مقتول از خانه فرار كردي؟ ثريا در جواب گفت: من با او فرار نكردم. او به زور من را با خود برد. وقتي متوجه نيت او شدم فرياد زدم كه مأموران پليس كه در پارك حضور داشتند و ما را با خود بردند. قاضي گفت: اما فرداي آن روز، شوهرت گزارش كرده است كه شما از خانه بيرون رفتيد و ديگر خبري از شما ندارد. ثريا در جواب گفت: من آن زمان در بازداشتگاه بودم و بعد از 2 شب كه شوهرم آمد، آزاد شدم. قاضي از ثريا سؤال كرد آيا مقتول بعد از ازدواج شما هم مزاحم ميشد كه ثريا در جواب گفت: بله بارها اين كار را كرد. قاضي از او پرسيد كه چرا اين موضوع را به شوهرت نگفتي و ثريا در جواب گفت: به خاطر زندگي و ترس از شوهرم، چيزي به او نگفتم. قاضي گفت: با چه انگيزهاي مقتول را تلفني به نارمك دعوت كردي؟ ثريا گفت: من او را دعوت نكردم، به برادرم گفتم كه مقتول مزاحم من ميشود. برادرم هم با موبايل من به او زنگ زد و قرار گذاشت. قاضي از ثريا سؤال كرد آيا ميدانستي كه برادرت ميخواهد او را بكشد كه ثريا در جواب گفت: قرار نبود او را بكشد. قاضي از او سؤال كرد،پس چرا به سرعت در صحنه قتل حاضر شدي و برادرت را قاتل معرفي كردي كه ثريا در جواب گفت: مأموران پليس با موبايل من تماس گرفتند و از طريق آنها از موضوع با خبر شدم. قاضي گفت: اما كسي با شما تماس نگرفت و در گزارش پليس موجود است كه شما در صحنه قتل حضور داشتيد و برادرت را قاتل معرفي كردي. ثريا گفت: من آنجا نبودم و خود مأموران با من تماس گرفتند. قاضي گفت: شوهرت از اين موضوع باخبر بود، چرا موضوع ادامه مزاحمتهاي مقتول را به او نگفتي. ثريا گفت: از ترس از دست دادن زندگي و شوهرم به او نگفتم. قاضي گفت: همكار مقتول مدعي شده است كه مقتول در حال كار كردن بود كه با او تماس گرفته شد و با اشتياق محل را ترك كرد، آيا اين نشاندهنده تماس از سوي شما نيست؟ ثريا گفت: نه، من با او تماس نگرفتم. قسم ميخورم كه من با او حرف نزدم. قاضي گفت همسر مقتول مدعي شده است كه با او درگيري داشتيد كه ثريا گفت: من اصلاً او را نميشناسم و تنها زماني كه براي بخشيدن مهريهام به دادگاه رفتم، متوجه شدم كه او هم در دادگاه پرونده دارد. بعد از اظهارات ثريا، قاضي از متهم به قتل خواست در جايگاه قرار بگيرد كه جعفر با قرار گرفتن در جايگاه و قبول اتهام قتل عمد گفت: اتهام را قبول دارم ولي اين كار با نيت قبلي نبود و تنها به خاطر دفاع از ناموسم مرتكب قتل شدم. او مزاحم خواهرم ميشد و قصد داشت به زور وارد خانه او شود و او را مورد اذيت و آزار قرار بدهد. مقتول، 5 سال قبل هم براي خواهرم مزاحمت ايجاد كرده بود ولي آن موضوع تمام شده بود و ما آن را فراموش كرده بوديم. تا اينكه سال قبل خواهرم به من گفت، مقتول دوباره شروع به ايجاد مزاحمت براي او كرده است و از خواهرم خواسته بود تا از شوهرش جدا شود. خواهرم هم از من خواست با مقتول كه دوست من بود، صحبت كنم تا از اين رفتارش دست بردارد. قاضي از متهم سؤال كرد كه چرا ميدان 70 نارمك را انتخاب كردي كه متهم در جواب گفت: اول خواستم تلفني با او حرف بزنم كه خودش قبول نكرد و گفت اگر حضوري صحبت كنيم بهتر است. با ماشين خودم او را در چهارراه گلبرگ سوار كردم و در حال گذر از كنار ميدان 70 بوديم كه او گفت، همينجا پياده شويم. قاضي از او پرسيد چگونه با متهم تماس گرفتي كه وي گفت: شماره را از موبايل خواهرم برداشتم و با موبايل خودم تماس گرفتم. قاضي گفت: اما در تحقيقات گفتي كه با موبايل خواهرت با مقتول تماس گرفتي؟ متهم در جواب گفت: اشتباه كردم. متهم به دستور قاضي در تشريح روز حادثه گفت: بعد از اينكه وارد ميدان شديم به او گفتم كه دست از اين كارها بردارد چرا كه با اين كار آبروي ما را برده است. مقتول به من گفت بايد با خواهرت ازدواج كنم و هركس هم كه جلوي من قرار بگيرد، او را كنار ميزنم. او بارها پدرم را هم تهديد كرده بود. من هم به او گفتم كه اجازه اين كار را به تو نميدهم كه او به من فحاشي كرد و به من سيلي زد. تعادلم را از دست دادم و روي زمين افتادم و در همين حالت چاقو را از جيبم درآوردم و او را زدم. قاضي گفت كه چرا چاقو را در پارك انداختي و فرار كردي كه متهم در جواب گفت: او هنوز زنده بود و دنبال من كرد كه من هم ترسيدم و زمان فرار كردن چاقو را انداختم. قاضي گفت: اما در گزارش پليس آمده است كه مقتول همانجا و كنار نيمكت فوت كرده است. متهم در جواب گفت: نه، او تا كنار خيابان دنبال من آمد و زماني كه من فرار كردم او زنده بود. قاضي از متهم سؤال كرد چرا از صحنه جرم فرار كردي كه وي گفت: تا آن زمان با كسي دعوا نكرده بودم و خيلي ترسيده بودم. 8 روز فراري بودم و در اين مدت 2 ساعت هم نخوابيدم. ولي سرانجام رفتم آگاهي و خودم را معرفي كردم. بعد از اظهارات متهم، وكيل مدافع وي در جايگاه قرار گرفت و در دفاع از موكلش گفت: موكل من هيچ قصد و غرضي غير از مسائل ناموسي نداشته است. ثريا هم نميتوانست موضوع را به شوهرش بگويد چرا كه به خاطر مسائل سال 82، شوهرش به صورت مشروط به اين زندگي ادامه داد. ثريا همچنين به خاطر صميمتي كه با برادرش داشته است اين موضوع را با او درميان گذاشت تا از شر مزاحمتهاي مقتول خلاص شود. در ادامه قاضي از متهم خواست آخرين دفاع خود را بيان كند كه وي گفت: من از كاري كه كردم پشيمان هستم و از خانواده اولياي دم ميخواهم كه من را ببخشند. متهم به سمت والدين مقتول رفت و به پاي آنها افتاد و از آنها خواست او را ببخشند ولي آنها بر درخواست قصاص پافشاري كردند. قاضي عزيزمحمدي ختم جلسه را اعلام كرد و براي اعلام نظر، به همراه مستشاران دادگاه وارد شور شدند كه در نهايت حكم به قصاص متهم دادند. انتهاي پيام/ش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]